بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
لَقَدْ رَجَوْتُ مِمَّنْ أَلْبَسَنِی بَیْنَ الْاَحْیَاءِ ثَوْبَ عَافِیَتِهِ، اَنْ لاٰ یُعْرِیَنِی مِنْهُ بَیْنَ الْاَمْوَاتِ، وَقَدْ عَرَفْتُ جُودَ رَأْفَتِهِ. إِلٰهىٖ اِنْ كُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِمٰا أَرْجُو مِنْ رَحْمَتِكَ، فَاَنْتَ أَهْلٌ اَنْ تَعُودَ عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِفَضْلِ سَعَتِكَ. إِلٰهىٖ اِنْ كَانْ ذَنْبِی قَدْ أَخَافَنِی، فَاِنَّ حُسْنَ ظَنِّی بِكَ قَدْ أَجَارَنِی. إِلٰهىٖ كَاَنِّی بِنَفْسِی قَائـِمَةٌ بَیْنَ یَدَیْكَ، وَقَدْ أَظَلَّهٰا حُسْنُ تَوَكُّلِی عَلَیْكَ، فَصَنَعْتَ بیٖ مٰا یُشْبِهُكَ وَتَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِكَ،
امیدوارم از آنکه پوشاند مرا میان زندگان جامۀ عافیتش را، که مرا از آن برهنه نگرداند در میان مردگان، در حالی که بخشش مهربانیاش را شناختم. خدای من، اگر من شایسته نباشم آنچه را از رحمتت امیدوار هستم، تو شایستهای که با فضل گستـردهات به سوی گناهکاران توجه کنی. خدای من، اگر گناهم مرا ترسانده باشد، گمان نیکویم به تو مرا ایمنی بخشیده است. خدای من، گویی که خود را میبینم که در پیشگاهت ایستادهام، در حالی که سایه بر من افکنده است توکل نیکویم بر تو، و با من عمل کردهای آنچه تو را ماند، و با عفوت مرا در بر گرفتهای.
إِلٰهىٖ مٰا أَشْوَقَنِی إِلیٰ لِقَائِكَ، وَأَعْظَمَ رَجَائِی لِجَزَائِكَ، وَاَنْتَ الْكَرِیمُ الَّذِی لاٰیُخَیَّبُ لَدَیْكَ أَمَلُ الآمِلِینَ، وَلاٰ یَبْطُلُ عِنْدَكَ شَوْقُ الشّٰائِقِینَ. إِلٰهىٖ اِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَلَمْ یُقَرِّبْنِی مِنْكَ عَمَلِی، فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِعْتِـرَافَ بِالذَّنْبِ وَسَائِلَ عِلَلِی، فَاِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلیٰ مِنْكَ بِذَلِكَ، وَاِنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ أَعْدَلُ مِنْكَ فِی الْحُكْمِ هُنَالِكَ؟ إِلٰهىٖ اِنْ جُرْتُ عَلیٰ نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهٰا وَبَقِیَ لَهٰا نَظَرُكَ، فَلَهَا الْوَیْلُ، اِنْ لَمْ تَسْلَمْ بِهِ!
خدای من چه مشتاقم من به دیدار تو، و چه عظیم است امید من به پاداشت، و تو آن بزرگواری، که آرزوی آرزومندان در پیشگاه تو ناکام نـمیشود، و نزد تو اشتیاق مشتاقان بیهوده نـمیگردد. خدای من، اگر اجل من نزدیک شده و عملم مرا به تو نزدیک نگردانیده باشد، من قرار دادهام اعتـراف به گناه را وسیلهای برای تقاضای عفو، پس اگر عفو کنی چه کسی از تو به عفو کردن شایستهتر باشد؟! و اگر عذاب دهی چه کسی از تو در حکم کردن در این مورد، عادلتر است؟! خدای من، اگر بر خود ستم کرده باشم در مهلت دادن به آن و برای آن، لطف تو مانده باشد، پس وای بر او اگر به آن لطف سلامت نیابد!
إِلٰهىٖ اِنَّكَ لَمْ تَزَلْ بَرًّا بیٖ أَیّٰامَ حَیَاتِی، فَلاٰ تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّی بَعْدَ مَمَاتِی، لَقَدْ رَجَوْتُ مِمَّنْ تَوَلاّٰنِی فیٖ حَیَاتِی بِإِحْسَانِهِ، اَنْ یَشْفَعَهُ عِنْدَ مَوْتِی بِغُفْرَانِهِ. إِلٰهىٖ كَیْفَ أَیْاَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ بَعْدَ مَمَاتِی وَاَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی مِنْ نَفْسِكَ إِلَّا الْجَمِیلَ فیٖ حَیَاتِی؟ إِلٰهىٖ اِنَّ ذُنُوبِی قَدْ أَخَافَتْنِی، وَمَحَبَّتِی لَكَ قَدْ أَجَارَتْنِی، فَتَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مٰا اَنْتَ أَهْلُهُ، وَعُدْ بِفَضْلِكَ عَلیٰ عَبْدٍ قَدْ غَمَرَہُ جَهْلُهُ.
خدای من تو پیوسته در روزهای زندگیام به من نیکی کردهای، پس نیکیات را از من قطع مکن بعد از مردنم، که من امیدوارم به آنکه در زندگیام با احسانش سـرپرستیام نـموده است، که آن را هنگام مرگم همراه سازد با آمرزشش. خدای من، چگونه از نظر نیکویت پس از مرگم ناامید شوم، در حالی که تو ندادهای به من از خودت در هنگام زندگیام جز نیکی را؟ خدای من، گناهانم مرا ترسانده، و محبتم به تو مرا پناه داده است، پس بر عهده گیر، از امر من آنچه را که تو شایستۀ آن باشی، و با فضلت عنایت کن به بندهای که نادانیاش او را در خود فرو برده است.
إِلٰهىٖ اِنْ كُنْتُ غَیْرَ مُسْتَوْجِبٍ لِمَعْرُوفِكَ، فَكُنْ اَنْتَ أَهْلاً لِلتَّفَضُّلِ عَلَیَّ، فَالْكَرِیمُ لَیْسَ یَقَعُ مَعْرُوفُهُ عِنْدَ مُسْتَوْجِبِیهِ، يٰا مَنْ لاٰتَخْفٰى عَلَیْهِ خَافِیَةٌ اِغْفِرْ لیٖ مٰا قَدْ خَفِیَ عَلَی النّٰاسِ مِنْ عَمَلِی. إِلٰهىٖ سَتَـرْتَ عَلَیَّ ذُنُوباً اَنَا اِلیٰ سَتْـرِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْوَجُ، وَقَدْ أَحْسَنْتَ بیٖ فِی الدُّنْیَا إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِعِصَابَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، فَلاٰ تَفْضَحْنِی بِهٰا ذٰلِكَ الْیَوْمَ عَلیٰ رُؤُوسِ الْعَالَمِینَ. إِلٰهىٖ جُودُكَ بَسَطَ أَمَلِی، وَشُكْرُكَ قَبِلَ عَمَلِی، فَسُـرَّنِی بِلِقَائِكَ عِنْدَ اقْتـِرَابِ أَجَلِی.
خدای من، اگر من مستوجب نیکی تو نباشم، تو خود شایستۀ تفضل بر من باشی، که بزرگوار، نیکیاش تنها نزد آن که مستوجب آن است واقع نـمیشود، ای آنکه بر او پنهان نیست هیچ امر پنهانی، بر من ببخشای آنچه از عملم را که بر مردم پنهان شده باشد. خدای من، گناهانی را از من پوشاندی، که من به پوشاندن آنها در روز قیامت محتاجترم، و تو نیکی نـمودی بر من در دنیا که آنها را برای گروهی از مسلمین آشکار نکردی، پس مکن رسوایم به آنها در آن روز، در محضـر جهانیان. خدای من بخشندگیات آرزویم را گستـرش داد، و سپاست عملم را پذیرفت، پس مرا شاد کن به دیدارت هنگام نزدیک شدن اجلم.
إِلٰهىٖ لَیْسَ اعْتِذَارِی إِلَیْكَ اعْتِذَارَ مَنْ یَسْتَغْنِی عَنْ قَبُولِ عُذْرِہِ فَاقْبَلْ يٰا إِلٰهىٖ عُذْرِی، يٰا خَیْرَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ. إِلٰهىٖ اِنَّكَ لَوْ أَرَدْتَ إِهَانَتِی لَمْ تَهْدِنِی، وَلَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعٰافِنِی، فَمَتِّعْنِی بِـمٰا لَهُ هَدَیْتَنِی، وَأَدِمْ لیٖ مٰا بِهِ سَتَـرْتَنِی. إِلٰهىٖ مٰا أَظُنُّكَ تَرُدُّنِی فیٖ حَاجَةٍ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فیٖ طَلَبِهَا مِنْكَ! إِلٰهىٖ مٰا وَصَفْتَ مِنْ بَلاٰءٍ أَبْلَیْتَهُ، وَإِحْسَانٍ أَوْلَیْتَهُ، فَكُلُّ ذٰلِكَ بِنٰا قَدْ فَعَلْتَهُ، وَعَفْوُكَ تَـمٰامُ إِحْسَانِكَ اِنْ اَنْتَ أَتْـمَمْتَهُ.
خدای من، عذر خواهیام نزد تو عذرخواهی کسی نیست که از قبول عذرش بینیاز باشد پس بپذیر ای خدای من، عذر مرا، ای بهتـرین کسی که عذر آورند به سوی او بدکاران. خدای من، تو اگر خوار کردنم را میخواستی مرا هدایت نـمیکردی، و اگر رسواییام را میخواستی مرا عافیت نـمیدادی، پس مرا بهرهمند ساز به آنچه برای آن مرا هدایت نـمودی، و برای من پیوسته بدار آنچه به آن مرا پوشاندی. خدای من، گمان نـمیکنم که تو مرا بازگردانی در حاجتی که عمرم را در طلب آن از تو فنا کردهام! خدای من هر چه وصف کردی از نعمتی که آن را بخشیدهای و احسانی که عطا نـمودهای، همه آن را در مورد ما عمل کردهای، و عفو تو کمال احسان توست اگر آن را کامل فرمایی.
إِلٰهىٖ لَوْلاٰ مٰا قَرَفْتُ مِنَ الذُّنُوبِ مٰا خِفْتُ عِقَابَكَ، وَلَوْ لاٰ مٰا أَعْرِفُ مِنْ كَرَمِكَ مٰا رَجَوْتُ ثَوَابَكَ، وَاَنْتَ أَوْلَی الْاَكْرَمِینَ بِتَحْقِیقِ أَمَلِ الْآمِلِینَ، وَأَرْحَمُ مَنِ اسْتُـرْحِمَ فیٖ تَجَاوُزِكَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ. إِلٰهىٖ نَفْسِی تُـمَنِّینِی بِاَنَّكَ تَغْفِرُ لیٖ، فَأَكْرِمْ بِهٰا أُمْنِیَةً بَشَّـرَتْ بِعَفْوِكَ، فَصَدِّقْ بِكَرَمِكَ مُبَشّـِراتٍ تُـمَنِّیهَا، وَهَبْ لیٖ بِجُودِكَ مُدَمِّرَاتٍ تَجْنِیهَا، يٰا اَنِیسَ كُلِّ غَرِیبٍ اٰنِسْ فِی الْقَبـْرِ غُرْبَتِی، وَيٰا ثَانِیَ كُلِّ وَحِیدٍ اِرْحَمْ فِی الْقَبْـرِ وَحْدَتِی.
خدای من اگر مرتکب نشده بودم گناهان را از کیفرت نـمیترسیدم، و اگر نـمیبود آنچه را میشناسم از بزرگواریات، به ثوابت امید نـمیداشتم، و تو شایستهترین بزرگواران هستی در محقق نـمودن آرزوی آرزومندان، و مهربانتـرین کسی هستی که از او طلب رحمت شود، در گذشتنت از گناهکاران. خدای من جانم مرا نوید میدهد که تو مرا میبخشی، پس گرامی بدار این نوید دادن را که مژده داده است عفوت را، و محقق فرما به کرمت مژده دادنهای آرزومندانهاش را، و ببخش مرا به لطفت ویرانگریهایی را که مرتکب میشود. ای همدم هر غریبی، غربت مرا در قبـر همدم باش، و ای همراه هر تنهایی، رحم کن در قبـر، تنهاییام را.
إِلٰهىٖ كَیْفَ تُقِرُّ لیٖ نَفْسِی بِاَنَّكَ تُعَذِّبُنِی، وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ تَكُونَ فیٖ لُطْفِكَ تَتَوَلّٰی حُسْنَ عَمَلِی بِقَبُولِ إِحْسَانِكَ، وَسَیِّئَ عَمَلِی بَرَأْفَةِ غُفْرَانِكَ؟ إِلٰهىٖ أَلْقَتْنِى الْحَسَنَاتُ بَیْنَ جُودِكَ وَكَرَمِكَ، وَأَلْقَتْنِى السِّیِّئٰاتُ بَیْنَ عَفْوِكَ وَمَغْفِرَتِكَ، وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لاٰیَضِیعَ بَیْنَ ذَیْنِ وَذَیْنِ مُسِیءٌ أَوْ مُحْسِنٌ. إِلٰهىٖ إِذَا شَهِدَ لِیَ الْاِیمَانُ بِتَوْحِیدِكَ وَانْطَلَقَ لِسَانِی بِتَمْجِیدِكَ وَدَلَّنِی الْقُرْاٰنُ عَلیٰ فَوٰاضِلِ جُودِكَ، فَكَیْفَ لاٰ یَبْتَهِجُ رَجَائِی بِحُسْنِ مَوْعِدِكَ؟
خدای من چگونه جانم برای من اعتـراف میکند که تو آن را عذاب میدهی؟! در حالی که امیدوار هستم که تو به لطفت بر عهده گیری عمل نیکم را به قبول احسانت، و عمل نادرستم را به مهربانی غفرانت؟! خدای من، نیکیها مرا میان بخشش و کرمت افکنده، و بدیها مرا افکنده است میان عفو و بخشایشت، و من امید دارم که تباه نگردد میان این و آن فردی بدکار، و یا شخصی نیکوکار. خدای من هرگاه ایمان برای من گواهی دهد به توحید و یکتاییات، و گویا شود زبانم به بزرگ شمردنت، و راهنمایی کند مرا قرآن به برتریهای بخشایشت، پس، چگونه امیدم شاد نشود به وعدۀ نیکویت؟!
إِلٰهىٖ تَتَابُعُ إِحْسَانِكَ إِلَیَّ یَدُلُّنِی عَلیٰ حُسْنِ نَظَرِكَ، فَكَیْفَ یَشْقَى امْرُؤٌ حَسُنَ لَهُ مِنْكَ النَّظَرُ. إِلٰهىٖ اِنْ نَظَرَتْ إِلَیَّ بِالْهَلَكَةِ عُیُونُ سَخْطَتِكَ، فَمٰا نٰامَ عَنِ اسْتِنْقٰاذِی مِنْهٰا عُیُونُ رَأْفَتِكَ. إِلٰهىٖ اِنْ عَرَّضَنِی ذَنْبِی لِعِقَابِكَ، فَقَدْ أَدْنَانِی رَجَائِی مِنْ ثَوَابِكَ. إِلٰهىٖ اِنْ غَفَرْتَ فَبِفَضْلِكَ، وَاِنْ عَذَّبْتَ فَبِعَدْلِكَ، فَیَا مَنْ لاٰ یُرْجىٰ إِلّٰا فَضْلُهُ، وَلاٰ یُخْشٰی إِلّٰا عَدْلُهُ، امْنُنْ عَلَیْنَا بِفَضْلِكَ، وَلاٰ تَسْتَقْصِ عَلَیْنَا بِعَدْلِكَ.
خدای من احسان پی در پی تو به من مرا به نظر نیکویت راهنمایی میکند، پس چگونه بدبخت میشود کسی که نظرت به او نیکو شده باشد؟! خدای من اگر چشمان غضبت به هلاکت بر من بنگرند، هرگز به خواب نرفتهاند در رهایی بخشیدن من از هلاکت، چشمان مهربانیت. خدای من اگر گناهم مرا در معرض کیفرت قرار دهد، امیدم مرا به ثوابت نزدیک گردانیده است. خدای من، اگر بیامرزی به فضلت باشد، و اگر کیفر دهی به عدل توست، پس ای آنکه امید نـمیرود جز فضلش، و ترسیده نـمیشود جز از عدلش، بر ما منت گذار به فضلت و ما را بازجویی مکن به عدلت.
إِلٰهىٖ خَلَقْتَ لیٖ جِسْماً وَجَعَلْتَ لیٖ فِیهِ آلاٰتٍ أُطِیعُكَ بِهٰا، وَأَعْصِیكَ بِهٰا، وَأُرْضِیكَ بِهٰا، وَجَعَلْتَ لیٖ مِنْ نَفْسِی دَاعِیَةً اِلَی الشَّهَوَاتِ، وَأَسْكَنْتَنِی دَاراً قَدْ مُلِأَتْ مِنَ الْآفَاتِ، ثُمَّ قُلْتَ: انْزَجِرْ عَبْدِی، فَبِكَ أَعْتَصِمُ فَاعْصِمْنِی، وَبِكَ أَحْتَـرِزُ مِنَ الذَّنْبِ فَاحْفَظْنِی، أَسْتَوْفِقُكَ لِمٰا یُدْنِینِی مِنْك، وَأَعُوذُ بِكَ مِمّٰا یَصْـرِفُنِی عَنْكَ. إِلٰهىٖ أَدْعُوكَ دُعٰاءَ مُلِحٍّ لاٰ یَمَلُّ دُعٰاءَ مَوْلاٰەُ، وَأَتَضَـرَّعُ ضَـرَاعَةَ مَنْ أَقَرَّ عَلیٰ نَفْسِهِ بِالْحُجَّةِ فیٖ دَعْوَاهُ.
خدای من برای من بدنی را آفریدی و در آن ابزارهایی برایم قرار دادی که با آنها تو را اطاعت کنم، و با آنها نافرمانیات نـمایم، و با آنها خشنودت سازم، و برای من قرار دادی از نفسم فراخوانندهای به سوی شهوتها، و مرا جای دادی در سـرایی که پر گشته است از آفتها، سپس فرمودی: خودداری کن ای بندهام، پس من به تو عصمت میجویم، مرا عصمت ده و به تو پناه میبرم از گناه، مرا حفظ کن، از تو توفیق میطلبم برای آنچه مرا به تو نزدیک کند، و به تو پناه میبرم از آنچه مرا از تو دور سازد. خدای من ترا میخوانم خواندن کسی که اصـرار میکند، و از خواندن مولایش خسته نـمیگردد، و تضـرع میکنم تضـرع کسی که اعتـراف نـموده است به حجت بر ضـرر خود در دعوایش.
إِلٰهىٖ لَوْ عَرَفْتُ اعْتِذَاراً مِنَ الذَّنْبِ فِی التَّنَصُّلِ أَبْلَغَ مِنَ الْاِعْتِـرَافِ بِهِ أَتَیْتُهُ، وَلَوْ عَرَفْتُ مُجْتَلِیاً لِحَاجَتِی مِنْكَ أَلْطَفَ مِنَ الْاِسْتِخْذَاءِ لَكَ فَعَلْتُهُ، فَهَبْ لیٖ ذَنْبِی بِالْاِعْتِـرَافِ، وَلاٰ تُسَوِّدْ وَجْهِی فیٖ طَلِبَتِی عِنْدَ الْاِنْصِـرَافِ.
خدای من اگر میشناختم عذرخواهیی از گناه، که در بیزاری جستـن و پاکی از آن، رساتر از اعتـراف به آن باشد، آن را عمل میکردم و اگر میشناختم وسیلهای برای گرفتـن حاجتم از تو که بهتـر از خضوع برای تو باشد، انجام میدادم، پس گناهم را به اعتـرافم ببخش، و سیاه مگردان رویم را در خواستهام هنگام بازگشتـن.
إِلٰهىٖ كَاَنِّی بِنَفْسِی قَدِ اضْطَجَعَتْ فیٖ حُفْرَتِهَا، وَانْصَـرَفَ عَنْهَا الْمُشَیِّعُونَ مِنْ جِیرَتِهَا، وَبَكیٰ كُلُّ غَرِیبٍ عَلَیْهَا لِغُرْبَتِهَا، وَجٰادَ بِالدُّمُوعِ عَلَیْهَا الْمُشْفِقُونَ مِنْ عَشِیرَتِهٰا، وَنَادَاهَا مِنْ شَفِیرِ الْقَبْـرِ ذَوُو مَوَدَّتِهٰا، وَرَحِمَهَا الْمُعٰادِی لَهٰا فِی الْحَیٰاةِ عِنْدَ صَـرْعَتِهَا، وَلَمْ یَخْفَ عَلَی النّٰاظِرِینَ فَاقَتُهَا، وَلاٰ عَلیٰ رَآهَا قَدْ تَوَسَّدَتْ فِی الثَّـرىٰ عَجْزُ حِیلَتِهَا.
خدای من گویی که نفس خود را میبینم که در قبـرش آرمیده است، در حالی که از نزد او رفتهاند تشییع کنندگان از همسایگان، و میگرید بر او هر غریبی برای غربتش، و میبخشد اشکها را به حال وی دلسوزان از خاندانش، و ندا میدهند او را از لب گور صاحبان مودتش، و بر او رحم میکنند دشمنان او در زندگیاش اکنون که بر زمین افتاده، و پنهان نـمانده بر بینندگان نیازمندیاش، و نه بر هر که او را دید که به زیر خاک رفته است، بیچارگیاش.
فَقُلْتَ: مَلاٰئِكَتِی فَرِیدٌ قَدْ نَأىٰ عَنْهُ الْاَقْرَبُونَ، وَوَحِیدٌ قَدْ جَفَاهُ الْاَهْلُونَ، نَزَلَ بیٖ قَرِیباً، وَأَصْبَحَ فِی اللَّحْدِ غَرِیباً، وَقَدْ كَانَ لیٖ فیٖ دَارِ الدُّنْیَا دَاعِیاً، وَلِنَظَرِی لَهُ فِی هٰذَا الْبَیْتِ الْجَدِیدِ رٰاجِیاً، فَتُحْسِنُ هُنَالِكَ ضِیَافَتِی، وَتَكُونُ أَرْحَمَ بیٖ مِنْ أَهْلِی وَقَرَابَتِی، يٰا عٰالِمَ السِّـرِّ وَالنَّجْوٰى، وَيٰا كَاشِفَ الضُّـرِّ وَالْبَلْوٰى، كَیْفَ نَظَرُكَ لیٖ بَیْنَ سُكّٰانِ الثَّـرىٰ، وَكَیْفَ صَنِیعُكَ بیٖ فیٖ دٰارِ الْوَحْشَةِ وَالْبِلیٰ؟
پس گفتی: فرشتگانم تنهایی است که نزدیکان از او دور گشته اند، و بیکسی است که خویشاوندان از او روی گرداندهاند، در نزدیکی بر من فرود آمده، و غریبانه در گور قرار گرفته، و او بوده است مرا در سـرای دنیا دعاکننده، و به لطف من به وی در این خانۀ جدید امیدوار، پس نیکو میداری در آنجا مهمانداریام را، و به من مهربانتر میباشی از اهل و خویشانم، ای دانای راز و پنهان، و ای برطرف کننده زیان و گرفتاری، چگونه باشد نگاه تو بر من میان ساکنان خاک؟ و چگونه باشد عملت با من در سـرای وحشت و فرسودگی؟
رَبِّ قَدْ كُنْتَ لَطِیفاً بیٖ فیٖ أَیّٰامِ حَیٰاةِ الدُّنْیَا، یٰا أَفْضَلَ الْمُنْعِمِینَ فیٖ آلاٰئِهِ، وَاَنْعَمَ الْمُفْضِلِینَ فیٖ نَعْمَائِهِ، كَثُـرَتْ أَیَادِیكَ فَعَجَزْتُ عَنْ إِحْصَائِهَا، وَضِقْتُ ذَرْعاً فیٖ شُكْرِی لَكَ بِجَزَائِهَا، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلیٰ مٰا أَبْلَیْتَ، وَالشُّكْرُ عَلیٰ مٰا أَوْلَیْتَ، یٰا خَیْرَ مَنْ دَعٰاهُ دٰاعٍ، وَأَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رٰاجٍ، بِذِمَّةِ الْاِسْلاٰمِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْكَ، وَبِحُرْمَةِ الْقُراٰنِ أَعْتَمِدُ عَلَیْكَ، فَاعْرِفْ لَهٰا ذِمَّتِیَ الَّتِی رَجَوْتُ بِهٰا قَضَاءَ حَاجَتِی.
خدای من تو در روزهای زندگی دنیا به من لطف فراوان داشتی، ای برترین نعمت دهندگان در الطافش، نعمت دهندهتر از همۀ احسان کنندگان در نعمتهایش، نعمتهای تو بر من فراوان شده، و ناتوان گشتم از شمارش آنها، و عاجز ماندم از سپاسگزاری تو در پاداش آنها، پس سپاس تو راست بر آنچه لطف کردی، و شکر بر آنچه عطا نـمودی، ای بهتـرین کسی که دعا کند او را دعاکننده، و برترین کسی که امید بندد به او امیدوار، به عظمت اسلام به تو متوسل میشوم، و به حرمت قرآن بر تو اعتماد میورزم، پس بشناس برای آن، عهدم را، که به آن امیدوار هستم برآورده شدن حاجتم را.
إِلٰهىٖ لَوْ طَبَّقَتْ ذُنُوبِیَ الْاَرْضَ وَالسَّماَءَ، وَخَرَقَتِ النُّجُومَ فَبَلَغَتْ أَسٰافِلَ الثّـَرىٰ، مٰارَدَّنِی الْیَأْسُ عَنْ تَوَقُّعِ غُفْرَانَكَ، وَلاٰصَـرَفَنِی الْقُنُوطُ عَنِ انْتِظَارِ رِضْوَانِكَ، أَحَبُّ إِلَیَّ لِنَفْسِی وَأَعْوَدُهٰا عَلَیَّ عَاقِبَةً فیٖ رَمْسِی مٰا یُرْشِدُهٰا بِهِدَایَتَكَ اِلَیْهَ، وَیَدُلُّهٰا بِحُسْنِ نَظَرِكَ، فَاسْتَعْمِلْهٰا بِذٰلِكَ مِنِّی إِذْ كُنْتَ أَرْحَمَ بِهٰا مِنْ نَفْسِی یٰا رَحْمٰنُ.
خدای من اگر گناهانم زمین و آسمان را فراگیرد، و ستارگان را بشکافد، و برسد تا طبقات پایین خاک، ناامیدی مرا باز نـمیگرداند از چشمداشت آمرزشت، و ناامیدی مرا دور نـمیسازد از انتظار خشنودیات، نزد جان من محبوبتر و بر من خوش عاقبتتر در قبـرم، چیزی است که مرا راهنمایی کند، با هدایت تو به سوی آن، و دلالت نـماید مرا بر نگاه نیکویت، پس آن را به کار گیر به آن از من، که تو به آن از من مهربانتر هستی ای رحمان.
إِلٰهىٖ قَدْ عَلِمْتُ مٰا أَسْتَوْجِبُ بِعَمَلِی مِنْكَ، وَلٰكِنْ رَجَائِی یَأْبیٰ اَنْ یَصْـرِفَنِی عَنْكَ، فَهَبْ لیٖ مٰا ظَنَنْتُ، وَحَقِّقْ ظَنِّی فِیمٰا رَجَوْتُ. إِلٰهىٖ دَعْوَتُكَ بِالدُّعٰاءِ الَّذِی عَلَّمْتَنِی، فَلاٰ تَحْرِمْنِی جَزَاءَكَ الَّذِی عَرَّفْتَنِی، فَمِنَ النِّعْمَةِ اَنْ هَدَیْتَنِی لِدُعَائِكَ، وَمِنْ تَـمَامِهَا اَنْ تُوجِبَ لیٖ بِهِ مَحْمُودَ جَزَائِكَ. إِلٰهىٖ وَعِزَّتِكَ وَجَلاٰلِكَ لَقَدْ أَحْبَبْتُكَ مَحَبَّةً اسْتَقَرَّتْ حَلاٰوَتُهَا فیٖ قَلْبِی، وَمٰا تَنْعَقِدُ ضَمَائِرُ مُحِبِّیكَ عَلیٰ اَنَّكَ تُبْغِضُ مُحِبِّیكَ. إِلٰهىٖ لَیْسَ تُشْبِهُ مَسْأَلَتِی مَسَائِلَ السّٰائِلِینَ، لِاَنَّ السّٰائِلَ إِذَا مُنِعَ امْتَنَعَ عَنِ السُّؤٰالِ، وَاَنَا لاٰ غِنىً بیٖ عَمّٰا سَأَلْتُكَ عَلیٰ كُلِّ حٰالٍ.
خدای من، من میدانم که با عملم از تو مستوجب چه چیزی هستم، ولی امیدواریم منع میکند که مرا از تو دور سازد، پس ببخش مرا آنچه گمان داشتم، و محقق ساز گمانم را در آنچه امیدوار بودم. خدای من تو را خواندم به دعایی که مرا یاد دادهای، پس مرا محروم مکن از پاداشت که به من شناساندهای، که از نعمت این است که مرا به دعایت هدایت کردی، و از کمال آن باشد که واجب نـمایی برای من به وسیلۀ آن پاداش ستودهات را. خدای من سوگند به عزت و جلال تو، تو را دوست دارم به محبتی که جای گرفته است شیرینی آن در قلبم، و خاطر دوستدارانت بر این قرار نـمیگیرد که تو دوستانت را دشمن میداری. خدای من شبیه نیست درخواستم با درخواستهای درخواست کنندگان، زیرا که درخواست کننده هرگاه عطا نشود از درخواست خودداری میکند، و مرا به هر حال بینیازی نیست از آنچه از تو درخواست نـمودهام.
إِلٰهىٖ لاٰ تَغْضَبْ عَلَیَّ فَلَسْتُ أَقُومُ لِغَضَبِكَ. أَلِلنّٰارِ خَلَقْتَنِی فَأُطِیلَ بُكَائِی؟ اَمْ لِلشَّقَاءِ خَلَقْتَنِی؟ فَلَیْتَكَ لَمْ تَخْلُقْنِی، إِلٰهىٖ أَلِلنّٰارِ رَبَّتْنِى أُمِّی؟ فَلَیْتَهَا لَمْ تُرَبِّنِی، أَمْ لِلشَّقٰاءِ وَلَدَتْنِی؟ فَلَیْتَهَا لَمْ تَلِدْنِی، لَیْتَ أُمِّی كَانَتْ عٰاقِراً بیٖ وَلَمْ تُعَالِجْ حَمْلِی.
خدای من، بر من خشم مگیر که در برابر خشمت پایدار نـمیمانم. آیا مرا برای آتش آفریدهای که طولانی سازم گریهام را؟ یا برای بدبختی آفریدهای مرا؟ در این صورت کاش مرا نـمیآفریدی، خدای من آیا مادرم مرا برای آتش پرورش داده است؟ پس کاش پرورشم نـمیداد، یا برای بدبختی مرا زاده است؟ که در این صورت، کاش مرا نـمیزاد، کاش مادرم در مورد من عقیم میبود و به من باردار نـمیشد.
اِنْتَشَـرَتْ عَبَـرٰاتِی حِینَ ذَكَرْتُ خَطِیئَاتِی، وَمٰالِی لاٰ أَبْكِی وَلاٰ أَدْرِی اِلیٰ مٰا یَكُونُ إِلَیْهِ مَصِیرِی، وَمَا الَّذِی یَهْجِمُ عَلَیْهِ عِنْدَ الْبُلُوغِ مَسِیرِی؟! وَأَرٰى نَفْسِی تُخٰاتِلُنِی وَأَیَّامِی تُخَادِعُنِی، وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِی أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ، وَرَمَقَتْنِی مِنْ قَرِیبٍ أَعْیُنُ الْفَوْتِ، فَمٰا عُذْرِی وَقَدْ حَشٰا مَسَامِعِی رَافِعُ الصَّوْتِ؟!
پراکنده گشت اشکهایم هنگامی که گناهانم را به یاد آوردم، و چرا گریه نکنم در حالی که نـمیدانم به کجا خواهد بود سـرانجام من؟ و چه چیزی بر او خواهد تاخت هنگام رسیدنم به پایان راهم؟! و میبینم نفس خود را که با من نیرنگ دارد، و روزهایم که فریبم میدهند در حالی که بالهای مرگ در کنار سـرم به حرکت آمدهاند، و چشمان مرگ از نزدیک به من دوخته شدهاند پس عذر من چیست درحالی که گوشم را پر کرده است آن فریاد بلند؟!
اَیُّهَا الْمُنَاجِی رَبَّهُ بِاَنْوَاعِ الْکَلاَمِ، وَالطّٰالِبُ مَسْکَناً فِی دَارِالسَّلاَمِ، وَالْمُسَوِّفُ بِالتَّوْبَةِ عَاماً بَعْدَ عَامٍ، مَا اَرَاكَ مُنْصِفًا لِنَفْسِكَ مِنْ بَیْنِ الْاَنَامِ، لَوْ دَافَعْتَ یَوْمَكَ یَا غَافِلاً بِالصِّیَامِ، وَاقْتَصَـرْتَ عَلَی الْقَلِیلِ مِنْ لَعْقِ الطَّعَامِ، لَکُنْتَ اَحْریٰ بِاَنْ تَنَالَ شَـرَفَ الْمَقَامِ.
ای آنکه با انواع سخن با پروردگارش راز و نیاز دارد، و ای جویندۀ مسکنی در بهشت، و ای آنکه سال بعد از سال، توبه را عقب میاندازی، تو را با خود انصاف دهنده نـمیبینم از میان مردمان، اگر ای بیخبـر، امروزت را به روزه داری میگذراندی، و اکتفا مینـمودی به اندکی از غذا خوردن، شایستهتر میبودی به اینکه به دست آوری بلندی جایگاه را.
أَیَّتُهَا النَّفْسُ اقْتَـرِبِی مِنَ الصّٰالِحِینَ، وَاقْتَبِسِی مِنْ سَمْتِ هُدَى الْخَاشِعِینَ، وَاخْتَلِطِی لَیْلَكِ وَنَهَارَكِ مَعَ الْمُتَّقِینَ، لَعَلَّكِ اَنْ تَسْكُنِی فیٖ رِیَاضِ الْخُلْدِ مَعَ الْمُتَّقِینَ، وَتَشَبَّهِی بِنُفُوسٍ قَدْ أَقْرَحَ السَّهَرُ رِقَّةَ جُفُونِهٰا، وَهَمَعَتْ زَوٰافِرُ الدُّمُوعِ مُسْتَدِرّٰاتِ عُیُونِهَا، وَدَامَتْ فِی الْخَلَوَاتِ ضَجَّةُ حَنِینِهَا، فَاِنَّهَا نُفُوسٌ بَاعَتْ زِینَةَ الدُّنْیَا، وَآثَرَتْ فَضْلَ الْآخِرَةِ عَلَی الْاُولیٰ، أُولٰئِكَ وَفْدُ الْكَرَامَةِ یَوْمَ یَخْسَـرُ فِیهِ الْمُبْطِلُونَ، وَیُحْشَـرُ اِلیٰ رَبِّهِمْ بِالْحَبَاءِ وَالسّـُرُورِ الْمُتَّقُونَ.
ای نفس، به صالحان نزدیک شو، و پرتوی گیر از شیوۀ هدایت فروتنان، معاشـرت کن شب و روز با پرهیزکاران، شاید که ساکن شوی در بهشت جاودان همراه پرهیزگاران، و خود را همانند کن با کسانی که مجروح کرده است بیداری شب پلکهای نازک ایشان را، و روان ساخت اشکها چشمان اشکبارشان را، و پیوسته بوده است در خلوتها فریاد نالههایشان همانا آنها کسانی هستند که زینت دنیا را فروخته، و برتر شمردهاند فضیلت آخرت را بر دنیا، آنان وارد شوندگان کرامت هستند در روزی که بیهوده کاران در آن زیان کنند و پرهیزکاران با کرامت و شادمانی به سوی پروردگارشان، محشور میگردند.