آیا قلب شیطانی فقط یک استعاره است یا می توان حقیقتا شبیه به شیطان شد؟
شاید تا امروز فکر می کردید قلب شیطانی تنها یک استعارۀ ادبی برای نشان دادن نهایت بدذاتی افراد است، اما جالب است بدانید که قلب شیطانی یک حقیقت جاری در عالم خلقت است. یعنی ریاضیات خاصی وجود دار که اگر عملکرد ما با آن هماهنگی نداشته باشد؛ قلب ما به مرور از دایرۀ انسانیت خارج شده و وارد حیطۀ قلب شیطانی می شویم.
شاید شما هم در زندگی خود با افرادی برخورد داشته اید که هیچ بویی از انسانیت نبرده اند. یا احتمالاً شنیده اید که می گویند «فلانی شیطون رو هم درس میده!» اما چه طور می شود که ما شبیه شیطان می شویم؟ قلبی که محل و جایگاه معشوق اصلی ما یعنی الله است، به شیطان تعلق می گیرد و ما به جای شبیه شدن به خدا سرسپردگی شیطان را انتخاب می کنیم؟
در درس های گذشته متوجه شدیم که قلب همۀ هستی ما در آخرت است؛ پس ما به قلب احتیاج داریم، اما نه هر قلبی! تنها قلب سالم است که در نهایت به کارمان می آید. قلب می تواند تحت تأثیر هر کدام از ابعاد وجودمان قرار گرفته و از حالت انسانی خود خارج شود و قلبی که با تغذیۀ نادرست شبیه سنگ و جماد یا گیاه و حیوان می شود، شباهتی به قلب سلیم ندارد. قلب تنها بخش از وجود ماست که از جنس بی نهایت است، بنابراین برای آن حد و مرزی وجود ندارد. همان طور که می تواند تا بی نهایت پیش رفته و خود را شبیه الله کند، توان این را دارد که در جهت عکس آن حرکت کرده و تبدیل به یک قلب شیطانی شود. اما سؤال اینجاست که چگونه این اتفاق می افتد؟ شبیه شیطان شدن چه روندی دارد و مهمترین ویژگی های یک قلب شیطانی چیست؟
تفاوت قلب انسانی و قلب شیطانی
در پاسخ به این سوال که چگونه قلب ما از حالت انسانی به قلب شیطانی استحاله پیدا می کند؛ باید بگوییم که قلب ما مانند ظرفی عمل می کند که جایگاه معشوق های ماست. ما متناسب با این که کدام معشوق را برای قلبمان انتخاب کرده ایم، به آن سر و شکل می دهیم. اگر در چینش معشوق ها و اولویت های قلبمان دقت کنیم، تبدیل به قلب سلیمی می شود که ابزار حرکت ما در ابدیت خواهد بود.
قلب سالم الله را به عنوان معشوق اصلی خود می پذیرد و رابطۀ سایر معشوق هایش را متناسب با خواسته های معشوق اصلی و بی نهایت خود تنظیم می کند. اما با چینش نادرست آرزوها، میل ها و خواسته هایمان به جای یک قلب سالم صاحب یک قلب مریض خواهیم شد، که قطعاً در مقابل تهدیدها و خطرات بیرونی از خود مقاومت کمتری نشان داده و آسیب پذیری بیشتری خواهد داشت.
قلب ضعیف از آنجایی که توان و اراده ای برای مبارزه ندارد، باری به هر جهت است و بسته محیطی که در دنیا برای خود ایجاد کرده، ممکن است به هر سویی برود، خود را تسلیم خواسته های شیطان کرده و در نهایت هم شبیه شیطان شود. یک قلب مریض، راحت تر از پای در می آید و از پای در آمدن قلب هم به معنی نرسیدن به هدف خلقت است؛ در واقع قلب مریض به دلیل فاصله ای که از معشوق اصلی خود می گیرد، از حال تعادل خارج می شود و بسته به میزان این عدم تعادل راه را برای سقوط از صراط مستقیم و تبدیل شدن به قلب شیطانی فراهم می کند.
شیطان چگونه قلب ما را تغییر می دهد؟
حالا سؤال اینجاست که آیا ما به محض خروج از تعادل شبیه شیطان می شویم؟ قاعدتاً پاسخ منفی است. نه پیدا کردن قلب شیطانی امری ست که یک شبه و به یک باره اتفاق بیفتد و نه شیطان اینقدر ابله است که بخواهد ما دربست تسلیم و فرمان بردار خواسته هایش شویم؛ در واقع روند شباهت به شیطان به کسب ها و تغذیه های قبلی ما بستگی دارد. شیطان برای انحراف ما بی گدار عمل نکرده و از دستگیره هایی که برایش در ابعاد مختلف نفسمان فراهم کرده ایم، استفاده می کند؛ در حقیقت از دری وارد می شود که می داند در آن ضعف داریم و در نتیجه امکان رسیدن به نتیجه برایش وجود دارد. قاعدتاً شیطان برای یک فرد مذهبی معمولی بر روی گناهانی مثل قتل و خوردن مشروب سرمایه گذاری نمی کند. او برای هر یک از ما نقشه و برنامه ای جداگانه دارد. برنامه ای که متناسب با چینش و اولویت بندی ابعاد مختلف وجود ماست؛ درست مثل حریفی که برای شکست طرف مقابل و حذف او از دور مسابقات برنامه ریزی می کند. با این تفاوت که هدف نهایی شیطان سقوط ما از صراط مستقیم، سر سپردن به خواسته هایش و ساختن یک قلب شیطانی ا ست.
هدف ما در صراط مستقیم، شباهت به الله و کسب اسماء و صفات اوست. اما می دانیم که برای هر یک از صفات دو جنبه وجود دارد؛ یکی خود صفت که فضیلت محسوب می شود و دیگری جهت عکس آن که به عنوان رذیلت شناخته می شود. یعنی همان طور که می توانیم به صفت جواد برسیم، می توانیم در جهت عکس آن حرکت کرده و صفت بخل را به عنوان یک رذیله در خودمان پرورش دهیم. به همین ترتیب می توانیم هادی (هدایت کننده) و یا برعکس آن مضل (گمراه کننده) شویم، مهربان و یا سنگدل شویم و… و نکته اینجاست که ما در مسیر حرکت انسانی خود مدام در حال شدن و کسب دارایی هستیم و هیچ حالت خنثی یا توقفی وجود ندارد؛ یعنی در هر موقعیت یا جنبۀ نورانی آن را دریافت کرده و به سمت اسماء و صفات الهی حرکت می کنیم و یا در مسیر عکس آن قدم برداشته، جنبۀ ناری آن را انتخاب کرده و روی دل خود را به سمت شیطان می کنیم. به عبارت دیگر بسته به کسب ها و انتخاب هایمان یا شبیه خدا می شویم و یا شبیه شیطان.
اگر شیفتۀ کمالات هر یک از ابعاد پایینی یا حتی عقلی وجودمان هستیم و زندگی خود را بر محور آن چیده ایم؛ در حقیقت به شیطان راه مسلط شدن بر خود را نشان داده ایم. فردی که مدام به دنبال تجملات، خانۀ زیباتر و مجلل تر، ماشین لوکس تر و وسایل فاخرتر است، ورودی قلب خود را به شیطان نشان داده است و در صورت دنبال کردن وسوسه های شیطان، با دست خود امکان سقوط و نابودی اش را فراهم می کند.
آیا شیطان می تواند بر من مسلط شود؟
اگر در کسب ها، انتخاب ها و چینش معشوق هایمان دقت نکنیم، هر کمال و عاملی می تواند باعث شیطانی شدن قلب ما شود. شیطان از هر فرصت و امکانی از جمله کمالات مقدس برای خروج ما از صراط مستقیم استفاده می کند، اما به خودی خود تسلطی بر ما ندارد. این ما هستیم که راه و محل سرمایه گذاری را به او نشان می دهیم، به دنبال او می رویم و آرام آرام قلب خود را در اختیار او قرار می دهیم.
اصولاً خدا سیستم خلقت را طوری طراحی کرده که هیچ عامل خارجی ای نمی تواند خود به خود بر انسان مسلط شود؛ خود ما هستیم که زمینه را آماده کرده و شرایط تسلط را فراهم می کنیم؛ به عبارت دیگر، نوع تغذیه و خوراک هایی که برای قلبمان فراهم کرده ایم، خیال هایی که پرورش داده ایم و آنچه در ابعاد مختلف وجودمان کسب کرده ایم، زمینه را برای پذیرش وعده ها و وسوسه های شیطان فراهم می کنند.
شیطان خناس است، یعنی شیوه اش این است که می گوید و پنهان می شود. با توجه به ساختار وجودی و ضعف های نفس ما موضوعی را مطرح می کند؛ اگر نسبت به آن تمایلی نشان داده و به دنبال آن رفتیم، قدم بعدی را برداشته و جلوتر می آید. آرام و بی صدا در انجام این کار مداومت می کند تا کم کم ذائقۀ ما را تغییر دهد. تا جایی که چشم باز کرده و می بینیم که شبیه شیطان شده و قلب خود را تسلیم او کرده ایم. نوع نگاه، کلماتی که استفاده می کنیم و طرز رفتارمان به گونه ای تغییر کرده که حتی به عاملی برای گمراهی و انحراف دیگران هم تبدیل گشته ایم.
تشخیص قلب شیطانی
حتماً برایمان سؤال شده که راه تشخیص قلب شیطانی چیست یا از کجا بفهمیم که شبیه شیطان شده ایم؟ اگر با ساختار چینش معشوق ها و نظام محبتی آشنا باشیم، فهمیدن این مسئله کار مشکلی نیست. چون هر کار یا فکری که رابطۀ ما را با معشوق اصلی یا خانوادۀ آسمانی مان خراب کند، الهی نبوده و از سمت شیطان است؛ حتی اگر به عنوان کاری مثبت و مقدس شناخته شود. یعنی اگر گرایش های قلبی ما در حال رفتن به سمتی ست که با خواسته ها و انتظارات معشوق اصلی مان در تضاد است؛ پس روی دلمان به خدا نیست و به سمت کسب قلب شیطانی پیش می رویم.
البته خوب است بدانیم مادامی که قلب ما دچار قساوت نشده، هنوز راه بازگشتی وجود دارد. قلب شیطانی اگرچه از خطرناک ترین انواع قلب و مظهر اسم مضل خداست، اما امکان دارد که بر اثر تلنگری متحول شده و به سوی خدا برگردد.
در این مقاله گفتیم که چه طور ممکن است شبیه شیطان شویم. روند شباهت با شیطان و کسب قلب شیطانی امری یک باره نبوده و ناشی از کسب های قبلی ماست. شیطان برای جذب ما از دستاویزهایی که در ابعاد مختلف وجود خود برایش فراهم کرده ایم، استفاده کرده و در صورت دیدن میل و اشتیاق در ما به مرور در قلبمان نفوذ می کند؛ تا جایی که چشم باز کرده و خود را تسلیم و فرمانبردار او می بینیم.
بد نیست قبل از مطالعه درس بعدی نوع واکنش های خود در اتفاقات گوناگون را مرور کرده و برآیند حرکت خود را بررسی کنیم؛ روی قلب ما به کدام سمت است؟