
چرا باید خود را بشناسیم؟ این سؤالی است که ممکن است ذهن هر انسانی را درگیر کند و شاید او را ملزم کند تا برای آن به دنبال جواب بگردد. ما انسانها برای شناختنِ هر چیزی که با آن در ارتباط هستیم از جمله آب، خاک، هوا، دریا، حیوانات، گیاهان و بسیاری دیگر از پدیدهها، احساس نیاز میکنیم و برای شناخت آنها رشتههای تحصیلی تعریف کردهایم؛ بهعنوان مثال، فقط در ایران، بیش از 5900 رشتۀ دانشگاهی در گرایشهای مختلف وجود دارد[1]. این یعنی ما میخواهیم ویژگیها و کاربردهای هر پدیده را بهصورت تخصصی بدانیم و به یک تعریف درست از آن برسیم، اما آیا برای شناختنِ خودمان هم این نیاز را احساس میکنیم؟ موضوع اصلیِ این مقاله خودشناسی نیست بلکه چراییِ خودشناسی است. چرا یک انسان که درس میخواند، کار میکند، تشکیل خانواده میدهد و روابط فردی و اجتماعی دارد، نیازمند است قبل از وارد شدن به هر کدام از این روابط خودش را بشناسد؟ آیا ممکن است انسان با تغییر در تعریفی که از خود دارد انتخابها و رفتارهایش نیز تغییر کند؟ سؤال مهمی به نظر میرسد. پس در این مقاله میخواهیم به این موضوع بپردازیم که اصولاً چرا ما باید خودمان را بشناسیم و نوع شناخت ما از خودمان چه تأثیری در زندگیمان میگذارد.
دسترسی شما محدود است
جهت مشاهده ادامه مقاله لطفا عضو شوید
دسترسی شما محدود است
جهت مشاهده ادامه مقاله لطفا عضو شوید