نسبی بودن زمان یعنی چه؛ آیا زمان حقیقتی مطلق است یا امری وابسته به عالم ماده؟

فهرست مطالب
نسبی بودن زمان و چگونگی تأثیر آن بر نگرش ما به جهان

معنای نسبی بودن زمان در عالم ماده چیست؛ چرا زمان امری اعتباری است؟

آیا تا به حال احساس کرده اید که زمان در بعضی لحظات به شدت کند می گذرد و در برخی مواقع، همچون برق و باد سپری می شود؟ این تجربه ای است که اکثر ما در طول زندگی خود داشته ایم. ما هر روز خود را در حصار زمان می بینیم، در حال دویدن در مسیر آن و گمان می کنیم که زمان به طور ثابت و پیوسته از گذشته به آینده جریان دارد. اما آیا این تصور واقعیت دارد؟

اگر کمی عمیق تر بیندیشیم متوجه می شویم که زمان چیزی نیست که همیشه ثابت و واقعی باشد، بلکه بیشتر به احساس و شرایط ما بستگی دارد. در واقع آنچه ما به عنوان زمان می شناسیم، صرفاً یک مفهوم اعتباری است.

از منظر انسان شناسی اسلامی، زمان امری اعتباری و وابسته به عالم ماده است که نمی توان آن را مستقل از انسان و جهان پیرامونش تعریف کرد. نسبی بودن زمان در تجربه های مختلف زندگی کاملاً مشهود است و ما در زندگی خود بارها این مسئله را شهود کرده ایم؛ به عنوان مثال، برای کودکی که تازه به دنیا آمده، یک روز انگار پایانی ندارد، چون هنوز معنای گذر زمان را نمی فهمد؛ اما همان روز برای یک فرد 40 ساله، به سرعت برق و باد می گذرد، چون ذهنش پر از دغدغه ها و مشغله های روزمره است و برای پیرمردی 90 ساله، هر لحظه حکم یک گنج را دارد؛ چون می داند که زمان دیگر قابل بازگشت نیست؛ پس قدر ثانیه هایش را بیشتر می داند.

به نظر شما آیا در هر بستر زمانی، از رحم مادر تا دنیای مادی و حتی آخرت، زمان به همان شکل عمل می کند که ما تصور می کنیم؟

یکی از بهترین راه  ها برای درک نسبی بودن زمان، مقایسه بین بسترهای مختلف وجود است. اگر به مراحل مختلف زندگی انسان در جهان هستی نگاه کنیم، می بینیم که زمان در هر مرحله، معنا و کارکرد متفاوتی دارد. با ما همراه باشید؛ در این مقاله قصد داریم این موضوع را به طور مبسوط در رحم های مختلف بررسی کنیم.

رحم مادر؛ رشد شگفت انگیز در بازه ای کوتاه

رحم مادر اولین بستری است که انسان در آن تجربۀ حیات دارد. در این دورۀ ۹ ماهه، تمامی اندام های بدن شکل می گیرد و از یک سلول ساده به موجودی کامل تبدیل می شود؛ در حالی که اگر 10 برابر این زمان در دنیا بگذرد، حتی یک بند انگشت هم ساخته  نمی شود؛ چه برسد به انسان کامل.

بنابراین هر یک روز در رحم مادر، معادل سال ها در دنیای بیرون از آن، ارزش دارد. علاوه بر این، زمان در رحم مادر نه تنها از نظر سازندگی، بلکه از نظر آسیب پذیری نیز خاص است؛ اگر جنین در این دوران دچار مشکلاتی نظیر نقص عضو یا سایر اختلالات جسمی شود، در دوران بعد از تولد به راحتی قابل جبران نیست؛ به عنوان مثال، جهش های کروموزومی که در رحم مادر تنها در عرض چند ثانیه رخ می دهند، می توانند باعث بروز اختلالات شدید فیزیکی یا ذهنی شوند که اصلاح یا جبران آن ها پس از تولد تقریباً غیرممکن است. این تفاوت در سرعت و اهمیت گذر زمان در رحم مادر به خوبی نشان دهندۀ مفهوم نسبی بودن زمان  است.

رحم دنیا؛ بستری برای انتخاب و تکامل

پس از تولد، انسان وارد رحم بزرگ تری به نام دنیا می شود؛ اگرچه قدرت سازندگی و اثرگذاری دنیا به اندازۀ رحم مادر نیست، ولی در مقایسه با رحم آخرت، سازندگی معنوی اش بی مانند است. بر اساس روایات، یک ساعت در دنیا، معادل هزاران سال در آخرت ارزش و قدرت سازندگی دارد؛[1] این یعنی انسان در رحم دنیا با یک لحظه توبه، عمل صالح یا تصمیم درست، می تواند سرنوشت ابدی اش را بسازد؛ کاری که در آخرت غیرممکن است.

در واقع همان طور که جنین در رحم مادر اگر نقصی پیدا کند، جبرانش در دنیا بسیار سخت یا غیرممکن است، ما نیز اگر در رحم دنیا با گناه یا غفلت به قلب و روح خود آسیب بزنیم و آن را اصلاح نکنیم، جبران و درمان این آسیب ها  در آخرت، به مراتب سخت تر و زمان برتر است و حتی می توان گفت که دیگر فرصتی برای تغییر آنچه در دنیا از دست داده ایم، نخواهیم داشت. نسبی بودن زمان  در این مرحله به طور واضح به این نکته اشاره می کند که انسان می تواند با هر لحظه از زمان در این دنیا، سرنوشت جاودانه اش را تغییر دهد.

رحم آخرت؛ عبور از مفهوم زمان

وقتی به عالم آخرت وارد می شویم، حجاب زمان کاملاً کنار می رود. در آنجا زمان به آن شکلی که در دنیا می شناسیم و تجربه می کنیم، وجود ندارد. ما وارد فضایی ابدی می شویم که دیگر محدود به روز و شب یا گذشته و آینده نیست. در آنجا همه چیز به یک باره حاضر است. قدرت سازندگی زمان در آخرت، به طور کامل متوقف می شود و ما دیگر توان عمل، عبادت یا جبران نداریم.

کارکرد زمان در اینجا، فقط نشان دادن نتایج اعمال است، نه ایجاد تغییر، اما در آخرت همه چیز به صورت دائمی و ابدی است. به همین دلیل، بهشت و جهنم حالت جاودانگی دارند. در روایات داریم چون بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ رفتند، مرگ را مى آورند و آن را در میان بهشت و دوزخ قرار مى دهند و آن را ذبح مى کنند. سپس آواز دهنده اى آواز مى دهد: «هلا- اى بهشتیان- دیگر از مرگ، خبرى نیست، و هان- اى دوزخیان- مرگى در کار نیست!». پس به شادىِ بهشتیان، افزوده مى شود و اندوه دوزخیان، افزون مى گردد.[2] این حضور ابدی گواه آن است که زمان تنها در عالم ماده معنا دارد و با خروج از دنیا، انسان از قید آن رها می شود.

حقیقت زمان در عوالم بالاتر

زمان در عوالم بالاتر وجود، دیگر مانند دنیای مادی، به عنوان یک جریان پیوسته و محدود معنا ندارد. هرچه از جهان مادی فراتر می رویم، از محدودیت های زمان و مکان رها می شویم. در این عوالم، زمان دیگر به صورت گذشته، حال و آینده تعریف نمی شود، بلکه همه چیز در یک «حال مطلق» قرار دارد.

در مورد ذات بی نهایت خداوند نیز، زمان کاملاً بی معناست؛ زیرا او از تمام چارچوب های زمانی که انسان ها تجربه می کنند، فراتر است. در این مقام، نه آغاز و انجامی وجود دارد و نه تغییر و تحولی. خداوند در هیچ زمانی محدود یا وابسته به آغاز و پایان نیست.[3] همه چیز در پیشگاه الهی بدون نیاز به گذر زمان حاضر است. به این ترتیب، زمان تنها یک اعتبار در عوالم نازل تر است که با صعود به مراتب بالاتر، رفته رفته رنگ می بازد تا جایی که در ساحت الهی، کاملاً محو می شود.

حجاب زمان؛ محدودیت درک حقیقت

اکنون که مفهوم نسبی بودن زمان و اهمیت آن برایمان روشن شد، لازم است کمی هم دربارۀ حجاب زمان که نتیجۀ عدم درک درست از مفهوم زمان است، بدانیم؛ زیرا اگر مفهوم نسبی بودن زمان را نفهمیم، خود این ناآگاهی تبدیل به یک حجاب می شود که ما را از حقیقت و شناخت مسیر تکامل بازمی دارد.

اکثر ما آدم ها غالباً درگیر گذشته و آینده ایم و نمی توانیم از این قالب فراتر برویم؛ به این معنا که زمان به عنوان یک قالب ذهنی، زندگی مادی ما را محدود کرده و باعث شده که ما حقیقت را تنها از زاویه ای خاص ببینیم؛ درست مانند جنینی که در رحم مادر، زمان را به شکل دیگری تجربه می کند و نمی داند که جهانی وسیع تر از آنجا وجود دارد، ما نیز غالباً گرفتار این حجاب هستیم؛ درحالی که در عوالم بالاتر وجود، این محدودیت از بین می رود و حقیقت به طور کامل و بی وقفه برایمان آشکار می شود.

اگر کسی بتواند از قید و بندهای دنیایی رها شود، می تواند زمان را متفاوت تجربه کند. فهم نسبی بودن زمان به ما این امکان را می دهد که حجاب زمان را بشکنیم و به درک گسترده تری از حقیقت و معنای زندگی برسیم. اولیای الهی و عارفان بزرگ، گاه به مرحله ای می رسند که مفهوم زمان برایشان رنگ می بازد و به لحظۀ جاودانگی دست می یابند.

در این مقاله، ابتدا دربارۀ مفهوم نسبی بودن زمان صحبت کردیم و گفتیم که زمان چیزی نیست که همیشه ثابت و یکسان باشد، بلکه بستگی به شرایط و محیطی دارد که در آن قرار داریم؛ سپس، با ذکر مثال هایی از رحم مادر، دنیا و آخرت، نشان دادیم که زمان در هر یک از این مراحل به شکلی متفاوت تجربه می شود.


[1] «وَ إِن سَاعَه مِنَ الدُّنیا خَیر مِنَ سَاعَات فِی الآخِرهُ، لِأَنَّه یَربح بِسَاعَه دُنیَوِیَه آلاف السَّاعات، وَ رُبَّما اشتَرى بِهَا الخُلُود فِی الجَّنَه.» (مدرسی، محمد تقی، من هدى القرآن، بیروت، دارالقارئ، ۱۴۲۹ق، چاپ دوم، ج ۱۰، ص 282)

[2] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «إذا صارَ أهلُ الجَنَّهِ إِلَى الجَنَّهِ وأهلُ النّارِ إلَى النّارِ، جی ءَ بِالمَوتِ حَتّى  یُجعَلَ بَینَ الجَنَّهِ وَالنّارِ، ثُمَّ یُذبَحُ، ثُمَّ یُنادی مُنادٍ: یا أهلَ الجَنَّهِ! لا مَوتَ، وَیا أهلَ النّارِ! لا مَوتَ؛ فَیَزدادُ أهلُ الجَنَّهِ فَرَحاً إِلى  فَرَحِهِم، ویَزدادُ أهلُ النّارِ حُزناً إِلى  حُزنِهِم.» (متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۴، ص۵۱۵)

[3] سورۀ حدید، آیۀ 3

دیدگاهتان را بنویسید