بهترین آرزو چیست و لازمۀ رسیدن به آن چه چیزی است؟
تابهحال به این فکر کردهاید که چرا آرزوهای هرکس با دیگری متفاوت است؟ بهترین آرزو چیست و مسیر رسیدن به آن از کجا میگذرد؟ چرا گاهی ما مصرانه چیزی را میخواهیم که دیگران با بیتفاوتی از کنارش میگذرند؟ یا رسیدن به چیزیکه برای دوستمان فوقالعاده اهمیت دارد، در ما انگیزهای ایجاد نمیکند؟ بیایید برای پیدا کردن پاسخ این سؤالات و فهمیدن اینکه شرط لازم دیگر برای رسیدن به بهترین آرزو چیست، باهم به چند سؤال پاسخ بدهیم!
برای چندبار شده که هوس خوردن باقلاواویج[1] به سرتان بزند؟ اگر گیلانی نباشید و یا پیش از این از این غذا نخورده باشید، قطعاً هیچوقت چنین هوسی به سراغتان نیامده. دلیلش هم بسیار ساده است. شما از وجود چنین غذایی کاملاً بیخبر بودهاید و در نتیجه اصلاً نمیتوانستید چنین هوسی داشته باشید.
چند بار تا امروز تصمیم گرفتهاید به جنگل جیغ[2]، یا روستای دوقلوها[3] سر بزنید؟ احتمالاً باز هم هیچوقت، چون این مناطق گردشگری ایران چندان شناخته شده نیستند و به احتمال زیاد تا امروز اسمشان هم به گوشتان نخورده بوده.
چندبار دلتان خواسته یک گلدان «بیگانۀ شاد»[4] در بالکن منزلتان داشته باشید؟ باز هم هیچوقت. چون باز هم به احتمال زیاد اصلاً به ذهنتان هم خطور نمیکرد، که چنین گیاهی در جهان وجود داشته باشد، در نتیجه کاملاً واضح است که آرزوی داشتنش هم به سراغتان نیامده باشد چون؛
- خواستن یا طلب چیزی که آن را اصلاً نمیشناسیم، امکان ندارد.
تا اینجا با سه اصل از قوانین طلب آشنا شدهایم. دانستیم که اگر چیزی را طلب میکنیم، پس مطلوب ما حتماً وجود دارد بین ما و آرزویمان قطعاً سنخیتی هست و اگر کسی چیزی را میطلبد، باید ظرفیت آن مطلوب را داشته باشد. حالا چهارمین قانون جهانی آرزوها یا چهارمین اصل طلب را بیان میکنیم:
- «طلب مجهول مطلق محال است.»
توصیفی از مطلوب
ما دلمشغولیها و آرزوهای فراوانی داریم و هرچه میلمان صادقانهتر و طلبمان مشتاقانهتر باشد، سطح خواستههایمان عالیتر و بالاتر و شکل خواستنمان قدرتمندتر است. این مسأله در تمام انسانها بدون استثناء وجود دارد و کسی نمیتواند آن را انکار کند. همۀ ما بندهوار تحت فرمانروایی و پادشاهی آرزوهایی زندگی میکنیم، که فرماندهی مسیر زندگی، انتخابها، افکار، رفتار و سرنوشت ما را در دست دارند و اغلب پیروزیها یا شکستهای ما محصول آرزوهای درست یا غلط یا فراوانمان بوده است. اما به همان اندازه که مهم است بدانیم بهترین آرزو چیست، دانستن قوانین حاکم بر این آرزوها هم مهم است.
شاید تابهحال فکر میکردیم که آرزوها دست نیافتنیترین اهداف ممکن هستند، اما چهارمین قانون جهانی آرزوها میگوید که ما چیزهایی را که میشناسیم، طلب میکنیم. پس اول باید بدانیم بهترین آرزو چیست، تا بتوانیم آن را طلب کنیم. درواقع اگر نسبت به چیزی شناختی، هرچند جزئی، نداشته باشیم، اصلاً نمیتوانیم آن را بخواهیم.
برای مثال کودکی که هرگز شکلات نخورده، هیچوقت از شما تقاضای شکلات نمیکند، چون کلاً از وجود داشتن چنین چیزی بیخبر است. اما بعد از اینکه به هرشکلی با شکلات آشنا شود، تقاضا و طلب هم در او به وجود میآید. این آشنایی ممکن است بهوسیلۀ مزه کردن یک شکلات واقعی به دست بیاید، یا اینکه کسی برای او شرح بدهد که یک خوراکی شیرین با طعمی خاص به نام شکلات وجود دارد.
پس اگر شخص چیزی را میطلبد، حتماً نسبت به آن شناختی هرچند اندک دارد. برای مثال از شنیدن کلمۀ «گوآوا»[5] یا کلمۀ «صبّار»[6] برای شما طلبی حاصل نمیشود و تمایلی هم نسبت به آنها در خود احساس نمیکنید. مگر اینکه توصیف یا تصویری از آن به شما برسد. اما به محض اینکه بدانید اینها نام میوههایی در آمریکای لاتین و لبنان هستند، یعنی شناختی کلی برای شما فراهم شود، طلب هم به وجود میآید. شدت این طلب معمولاً متناسب با میزان شناختی است که برای شما حاصل شده و هر چه شناخت بیشتر میشود، طلب هم افزایش پیدا میکند.
تا نشناسی، آرزو نمیکنی!
آرزو کردن چیزیکه هیچ شناختی از آن نداریم، امری ناممکن و غیر منطقی است. ما نمیتوانیم بهدنبال چيزى باشیم كه بهكلى و از هرجهت برایمان نامعلوم و ناشناخته است و بهعبارتديگر هيچكس نمیتواند، طالب مجهول مطلق باشد. قبل از هر آرزو و خواستهای حتماً باید شناختی از آن، ولو به صورت اجمالی، در ذهن ما وجود داشته باشد.
ازسویدیگر اگر انسان طالب چیزی باشد که هیچ شناختی از آن ندارد، از کجا معلوم که وقتی به آن رسید، به همان محبوب مطلوب رسیده باشد؟! شاید به چیز دیگری رسیده، نه به آن چیزی که به دنبالش بوده است! در نتیجه طلب کردن هرچیز نشاندهندۀ شناخت نسبی از آن است. درواقع انسان بهنوعی نسبت به آنچه میطلبد، علم و آگاهی دارد.
زیاد پیش میآید که میشنویم کسی نسبت به حرفه و یا رشتۀ تحصیلی خاصی علاقه نداشته و پس از ورود به آن علاقهمند شده است. پس میبینیم که ایجاد شناخت بهراحتی میتواند، باعث به وجود آمدن طلب شود؛ پس در این صورت تمام آنچه که به نفسمان میشناسانیم و دریچههایی که به روی آن میگشاییم، میتواند زمینۀ ایجاد هوسها، طلبها و خواستنهای آیندۀ ما باشد. ازطرفدیگر هرجا که ناچار به انجام دادن کاری هستیم، اما کشش و رغبتی نسبت به آن در خود احساس نمیکنیم، یا بهبیاندیگر طلب و آرزویی برای انجامش نداریم، میتوانیم با بالا بردن میزان شناخت خود، میل و رغبتمان را هم افزایش دهیم. البته بهشرط اینکه پیش شرطهای قبلی طلب را هم رعایت کرده باشیم!
در این مقاله به چهارمین قانون از قوانین جهانی آرزوها یا همان اصول طلب پرداختیم و گفتیم که تنها دانستن اینکه بهترین آرزو چیست، برای ما کافی نیست. ما برای خواستن هرچیز نیاز به شناختی هرچند کلی از آن داریم. گفتیم انسان نمیتواند بهدنبال چيزى باشد، كه بهطور كلى و از هرجهت برایش نامعلوم و مجهول است. در پایان نیز یادآور شدیم، که شناخت بیشتر از چیزی میتواند منجر به طلب و ایجاد میل و رغبت نسبت به آن شود.
فقط یک قانون دیگر از قوانین پنجگانۀ طلب باقی مانده که پس از بیان کردن آن در مقالۀ تجربۀ بهرهبرداری از آرزوها به نتیجهگیری از آنچه که پیرامون آرزوها گفتیم، میپردازیم.
[1] نام یک غذای گیلانی که از باقلی و شوید تهیه میشود.
[2]. جنگلی عجیب در روستای سربرج شهرستان مشهد
[3]. روستای شهرآباد در ابرکوه
[4]. Calceolaria uniflora
[5].نوعی گیاه گرمسیری، با میوهای شیرین شبیه به گلابی