آموختن حروف و نشانههایی که در دورههای بالاتر به کمک آنها میخوانیم و مینویسیم. نشانهها و حروفی که تا وقتی به خواندن مسلط نشدهایم اهمیت آموختن آنها را به درستی نمیفهمیم. در دوره مقدماتی مدرسه انسان شناسی سفری را آغاز میکنیم که از خودشناسی شروع میشود. میخواهیم بیاموزیم مفاهیمی مانند خودشناسی، انسانشناسی، شناخت، کمال، طلب، آرزو و عشق چیستند؟
خودشناسی آن چیزی نیست که امروزه در سایتها و کتب روانشناسی تبلیغ میشود. خود حقیقی ما هیچ ربطی به جنسیت، استعدادها، علاقهها و باورهایمان ندارد.
آرزوهای ما برآمده از شناخت ما نسبت به خود است. ما چیزی را آرزو میکنیم که نهایت معنای ما از انسان است و تمام تلاشهای ما در زندگی در مسیر آرزوهای ماست.
فطرت و طبیعت برای حاکمیت بر وجود ما دائماً در حال مبارزه هستند. اما ویژگیهای وجودی ما به عنوان یک انسان چیست؟ چه چیزی است که ما را از سایر موجودات متفاوت و متمایز میکند؟
پاسخ دادن به این سوال برای ما کار چندان سادهای نیست. ما خودمان را درست نمیشناسیم و در نتیجه در باب چرایی وجود انسان شک کرده و دچار توهم میشویم. ما سعی کردهایم با وجود شناخت کمی که از خود داریم، با اتکا به دانش و عقل انسانی پاسخ این سوال را پیدا کنیم و نظریات و فرضیات گوناگونی را در پاسخ به این سوال ارائه کردهایم.
جالب است که بدانیم اسلام ادعا میکند، تنها راه شناخت خداوند برای انسان شناخت خودش است. «من عرف نفسه فقد عرف ربه» این جمله شاید عجیبترین ادعای اسلام باشد. در دل این جمله این معنا نهفته است، که شناخت درست انسان کار چندان دشوار و پیچیدهای نیست و هرکس میتواند با مراجعه به خود به شناختی دست پیدا کند که او را تا شناخت خداوند بالا میبرد! سوال اینجاست که با این حساب چرا مسیر علم بشر هیچگاه نتوانسته به شناختی جامع و کامل و کاربردی از انسان دست پیدا کند؟
نیستی و عدم پایانی است که گروهی از انسانها به آن معتقدند. آیا انسان پس از گذراندن روزهای عمر تبدیل به هیچ چیز شده و با مرگ جسم از بین میرود؟
عشق چیست، عاشق کیست و معشوق حقیقی انسان چه ویژگیهایی دارد؟ چگونه میتوانیم به محبوب حقیقی خود رسیده و به آرامش و شادی پایدار دست پیدا کنیم؟
آیا دین مجموعهای از احکام و باید و نبایدهاییست که در زندگی برای ما محدودیت ایجاد میکند، اصلاً ما چه نیازی به دین داریم؟
شناخت خود، شناخت خدا، شناخت مراحل زندگی و آغاز و پایان آن بدون شناخت کاملی از انسان امکان پذیر نیست. اما انسان چیست؟ آیا میزان شناختی که ما از خود داریم، کامل و راهگشا است؟
علوم مختلف بشری از دیرباز برای شناختن جهان و تنظیم رابطۀ انسان و طبیعت در تلاش بودهاند، اما هنوز هم هیچ علمی قادر نیست ادعا کند، که حتی یکی از پدیدههای طبیعت را به طور کامل شناخته و رابطۀ آن را در اکوسیستم با سایر موجودات کشف کرده است. با این وجود آیا این خواستۀ بزرگی نیست که توقع داشته باشیم انسان خود را بشناسد؛ در حالی که کمترین امکانات را برای مطالعۀ بدن انسان در اختیار داریم و در میان پدیدههای جهان کمترین اطلاعات را از وجود خود داریم؟ ابهامات و سوالات در مورد انسان به حدی زیاد است، که دانش مدرن مابعدالطبیعه را به طور کلی کنار گذاشته و اعلام کرده از درک هرچه که بیرون از دایرۀ ماده معنا مییابد، عاجز است. اما آیا انسان تنها در این بعد مادی خلاصه میشود؟
اگر بگوییم که با پیشرفت علوم و به مرور از ناشناختههای وجود انسان پرده برداشته میشود، باید بپذیریم که اسلام آنگونه که خود ادعا میکند، دینی جامع برای تمامی دورانها نیست و فقط مختص بشر پیشرفتهای است که در آینده خواهد آمد. تا آن زمان که پیشرفت تکنولوژی ما را به دیدی کامل و جامع از خود برساند، نسلهای زیادی زاده شده و خواهند مرد، بدون اینکه به پاسخی قانع کننده حتی برای همین سوال مرگ چیست، برسند.
شاید باید تعصب را کنار بگذاریم و بپذیریم که انسان به راستی در شناخت خود به بیراهه رفته است. فرضیات و نظریات در شاخههای مختلف از علوم تجربی تا علوم انسانی روز به روز کهنه و نو میشوند. نظریههایی که روزگاری انسان را معنا کرده و به زندگی میلیونها انسان جهت میدادند، امروزه به فرضیاتی کودکانه تبدیل شده و دیگر محلی از اعراب ندارند. زندگی انسانها تحت شعاع نظریات دانشمندان علوم مختلف در هر دورهای معنایی خاص یافته و از معانی دیگر تهی شده، تا جایی که امروزه شناخت علوم انسانی از انسان تنها به بدن، نیازها و تجارب مربوط به آن خلاصه میشود و هرگونه تجربهای که در این ابعاد نگنجد .کنار گذاشته شده است
در دوره مقدماتی مدرسه انسان شناسی قصد ما تاباندن نور بر وجود انسان است. میخواهیم تمامی پیشفرضها و دانستههایمان را بیرون از این مدرسه بگذاریم و یک بار بیهیچ تعصبی انسان را مطالعه کنیم. آن هم نه به عنوان یک گونۀ طبیعی بلکه میخواهیم هر کدام از ما وجود خودش را مطالعه کند. در دوره مقدماتی مدرسه انسان شناسی میخواهیم خودمان را در آیینه وجود خودمان ببینیم. زیرا جامعترین شناختی که ممکن است به آن دست پیدا کنیم، از وجود خودمان میگذرد و در درون خودمان معنا مییابد. در دوره مقدماتی مدرسۀ انسان شناسی میخواهیم مقدمات دوستی و آشتی با خود را یاد بگیریم و هر آشتی پایداری هم نیازمند شناخت است. پس اینجا میخواهیم خودمان را بشناسیم.
میخواهیم بدانیم، ما انسانها کجای جهان پهناور حیات ایستادهایم. اصلاً مرگ چیست و زندگی چه معنایی دارد؟دوره مقدماتی مدرسه انسان شناسی شش کلاس دارد که در هر کلاس بخشی از دانش و شناخت اولیه برای مواجهه با خود را میآموزیم. ما انسانیم. اما انسان چیست؟