انسان به کجا تعلق دارد، کجا آرام خواهد گرفت و خانه انسان کجاست؟
خانه انسان کجاست؟ شاید این سؤال کمی عجیب به نظر برسد، همۀ ما با مفهوم خانه آشناییم و اگر قرار باشد به سؤال خانه انسان کجاست پاسخ بدهیم، از جملاتی مانند هر جا که دل خوش باشد یا هر جا که گرم و آرام و امن باشد استفاده خواهیم کرد، اما در دل این سؤال و در دل تمامی پاسخهای ممکن مفهومی ریزبینانه نهفته است که در این مقاله قصد داریم به آن بپردازیم.
صبح یک روز کاری از خانه خارج میشویم و غروب همان روز پس از ساعتها کار و تلاش دوباره به خانه برمیگردیم. بسته به اینکه روز خوبی را گذرانده باشیم یا نه با چهرهای خندان یا ناراحت و گرفته به خانه بازمیگردیم. حتی اگر ظاهرمان از آنچه در طول روز اتفاق افتاده چیزی به دیگران منتقل نکند، آن احساس پیروزی یا شکست در درون ما هست و دست کم خودمان از آن باخبریم. اگر یکی از اعضای خانواده دربارۀ دلیل شادی یا ناراحتیمان سؤالی بپرسد، پاسخ ما دربردارندۀ مسائلی است که در طول روز با آن مواجه بودهایم. پس طرح این پرسش که «آیا خوشحالی و ناراحتی ما برخاسته از روبهرو شدن با شرایط خانه است یا آنچه که در طول روز کسب کردهایم؟» احتمالاً معنایی ندارد، چون خانه و ویژگیهای آن تغییری نکرده، بلکه آنچه در خارج از خانه بر ما گذشته منجر به خوشحالی یا بدحالی ما شده است.
حالا به سؤال اولمان برگردیم؛ خانه انسان کجاست؟ خانه مبدأ ماست، ساعاتی بیرون از خانه مشغولیم و آخر شب دوباره به همان خانه برمیگردیم. خانۀ ما در آخر شب معاد یا بازگشتگاه ماست. حالا اگر کسی از شما بخواهد در مورد خانۀ خود توضیح بدهید، به تعریف کدام خانه میپردازید؟ خانهای که صبح از آن خارج شدهاید، یا خانهای که شب به آن بازگشتهاید؟
خانۀ صبح همان خانۀ شب است و زمان تغییری در ویژگیهای آن ایجاد نمیکند. آنچه در این مقاله به آن خواهیم پرداخت، همین مفهوم است؛ خانه انسان کجاست؟ جایی که انسان از آنجا آمده و به آنجا باز خواهد گشت.
ما از کجا آمدهایم و به کجا برمیگردیم؟
در فلسفۀ اسلامی با مفهوم معاد روبهروییم که به بازگشت انسان اشاره دارد. باید توجه داشته باشیم که بازگشت زمانی معنی مییابد که پیش از آن فعل رفت انجام شده باشد. هیچکس در مورد جاییکه از آنجا نیامده یا اصلاً آنجا نبوده فعل بازگشتن را به کار نمیبرد، پس زمانی که صحبت از معاد به میان میآید، یعنی انسان از جایی به این دنیا آمده است و قرار است دوباره به همانجا برگردد. یعنی مبداء و مقصد نه تنها تفاوتی با هم ندارند، بلکه هر دو یک محیط با شرایط یکسان هستند.
چیزی که اهمیت معاد را برجسته میکند تغییر و تحولات ایجاد شده در موجودی است که قرار است این مسیر را طی کند. یعنی اینگونه نیست که مبدأ با ایجاد تغییراتی در ویژگیهایش بعداً تبدیل به معاد با ویژگیهای دیگر شده باشد. بلکه موجودی به نام انسان از مبدأ وارد مرحلهای به نام دنیا شده است، در دنیا دچار دگرگونیهایی میشود و دوباره به همان مبدأ بازمیگردد، پس مبداء ما همان خانه ماست که به آن باز خواهیم گشت.
خانه جایی است که به آن تعلق داریم و در تمام طول روز شوق بازگشت به آن را در دل داریم. حتی وقتی از شرایط خانۀ خود راضی نیستیم مدام به فکر این هستیم که یا شرایط را بهبود دهیم و یا خانهای نو برای خود فراهم کنیم، چون همانطور که گفتیم خانه محل امن، آرامش و بازگشتگاه ماست. ما به محیطی که در طول روز میگذرانیم تعلق نداشته بلکه به خانه و خانوادۀ خود متعلقیم و بیرون از خانه تنها محل کسب ماست.
نسبت ما با آخرت هم چنین نسبتی است. ما از آخرت آمدهایم و دوباره به آن بازخواهیم گشت. پس در پاسخ به سؤال خانه انسان کجاست، باید بگوییم که آخرت خانۀ امن ماست و دنیا محل کسب ما. ما از آخرت به دنیا آمدهایم و دوباره به آخرت بازخواهیم گشت. تنها چیزی که در این میان تغییر کرده حال و هوای خود ماست که نسبت مستقیمی با چیزی دارد که در دنیا کسب کردهایم و با خود خواهیم برد.
انسان باید فرزند آخرت باشد، چون از آنجا آمده و به آنجا بازمیگردد .[۱]گفتیم که حقیقت وجود ما بخش فوق عقلی وجود ماست و این وجود انسانی در سفری دور و دراز که به آن اشاره کردیم از آخرت به دنیا آمده و دوباره به خانۀ خود باز خواهد گشت.
چرا خانه را ترک کردهایم؟
کشاورزی را در نظر بگیرید که دانهای را کاشته است، با این آگاهی که اگر دانه را بکارد و از آن مراقبت کند، پس از مدتی میتواند محصول زیادی برداشت کند. در حقیقت کشاورز میداند این دانه چه قابلیتهایی در خود دارد و میخواهد استعدادهای ذاتی نهفته در آن را به ظهور برساند. او دانه را از روی خاک به داخل خاک منتقل میکند و شرایط زیستی متناسبی را برای رشد دانه فراهم میکند تا دانه شروع به جوانه زدن کرده و پس از مدتی با ظاهری بسیار متفاوت دوباره به روی خاک برگردد.
بازگشت دانه به همانجایی صورت گرفته که قبلاً آنجا بوده است، هرچند مدتی از محیط اصلی خود دور بوده و در دل خاک چنان تغییر یافته که ظاهراً هیچ شباهتی به آنچه قبلاً بوده، ندارد. گفتیم که بخش انسانی یا خود حقیقی وجود ما نفخهای الهی است[۲] . این نفخۀ الهی پیش از این که در قالب بدن دمیده شود، در عالمی دیگر که همان آخرت است خلق شده و در مرحلهای از مراحل تکامل بدن به آن منتقل میشود. به عبارت دیگر، حقیقت انسان در یک سیر نزولی از آخرت به دنیا آمده است. تولدی که برای روح در این دنیا صورت میگیرد تولد به جسم است که اصل و مادر جسم مادی ما همین دنیاست و پس از مدتی زندگی بنا بر قاعدۀ بازگشت هر چیز به اصل خود[۳] با دفن شدن در زمین دوباره به همین دنیا بازمیگردد و نفس ما که زاده شده در جهان دیگر است پس از مدت معین استقرار در بدن زمینی به همانجا که از آن آمده است، رجعت میکند. به عبارت دیگر، حقیقت وجود ما در سیری صعودی مجدداً به آخرت برمیگردد.
نقطۀ شروع و پایان یکی است!
مبدأ و معاد به معنی بازگشت و آغاز هر دو مربوط به جهان دیگر یا همان آخرت است. پس در پاسخ به این سؤال که خانه انسان کجاست با دو مقوله سروکار داریم که یکی مربوط به دنیاست و دیگری مربوط به آخرت است، آخرت حکم همان خانهای را دارد که از آن آمدهایم و به همان نیز برمیگردیم. نکتۀ مهم این است که آخرت جهان بعدی نیست بلکه جهان دیگر است، جهان دیگری که جایگاه مبدأ و معاد ما آنجاست و در این بین، مدتی را در دنیا سپری میکنیم.
در واقع میتوانیم بگوییم که نقطۀ شروع و پایان حرکت انسانی ما یکی است و ما در حرکتی دایرهوار دوباره به همان نقطۀ
شروع خواهیم رسید.
اگر بدانیم که اصل و ریشۀ ما کیست و کجاست از بسیاری از ابهامها و شبهات فلسفی بهمعنی واقعی کلمه رها میشویم. یکی از بزرگترین موانع پیش روی عقل ما برای درک چیستی دنیا همین است، که شناخت خود را از میانۀ راه، یعنی تولد به دنیا شروع میکنیم ،نه از شروع مسیر. کسیکه نداند خانه و نقطۀ شروعش کجاست و اصل و ریشۀ خود را همین دنیا بپندارد در درک چرایی بسیاری از نیازها و میلهای خود دچار تناقض میشود، یا آنها را نادیده میگیرد و یا به انکار آنها دست میزند.
همان میلها و خواستههای بینهایتی که به منشأ و دلیل وجود آنها در وجود خود در بررسی بینهایت طلبی پرداختیم.
در این مقاله به پاسخ سؤال خانه انسان کجاست پرداختیم و به این پاسخ رسیدیم که خانۀ ما دنیا نیست، خانه همان جایی است که از آن آمدهایم و دوباره به آن برمیگردیم. درست مثل دانهای که مدتی را در دل خاک سپری کرده و دوباره به دنیا برمیگردد، ما هم آمدهایم تا چیزهایی را به دست بیاوریم. در مقالات بعدی به این مسأله خواهیم پرداخت که چرا و برای کسب چه چیزی خانۀ خود را ترک کردهایم؟
[۱] حدیثی از امیرالمؤمنین
[۲] سورۀ مبارکۀ حجر آیۀ ۲۹
[۳] امام باقر(علیهالسلام) تفسیر اهلبیت ج۱۳ ص۳۸۰