مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » دعای دویست‌ و سه – در مناجات

اشتراک گذاری مقاله

یٰا رٰاحِمَ رَنَّةِ الْعَلِیلِ، وَیٰا عَالِمَ مٰاتَحْتَ خَفِیِّ الْاَنِینِ، اجْعَلْنِی مِنَ السّٰالِمِینَ فیٖ حِصْنِكَ الَّذِی لاٰتَرُومُهُ الْاَعْدَاءُ، وَلاٰ یَصِلُ إِلَیَّ فِیهِ مَكْرُوهُ الْاَذىٰ، فَأَنْتَ مُجِیبُ مَنْ دَعٰا، وَرَاحِمُ مَنْ لاٰذَ بِكَ وَشَكٰا أسْتَعْطِفُكَ عَلَیَّ، وَأَطْلُبُ رَحْمَتَكَ لِفٰاقَتِی، فَقَدْ غَلَبَتِ الْاُمُورُ قِلَّةَ حِیلَتِی، وَكَیْفَ لاٰیَكُونُ ذَلِكَ كَذَلِكَ، وَلَمْ أَكُ شَیْئاً فَكَوَّنْتَنِی؟! ثُمَّ بَعْدَ التَّكْوِینِ إِلیٰ دَارِ الدُّنْیَا أَخْرَجْتَنِی، وَبِأَحْكَامِكَ ابْتَلَیْتَنِی، سُبْحَانَكَ سُبْحَانَكَ لاٰأَجِدُ عُذْراً أَعْتَذِرُ فَأَبْرَأُ وَلاٰ شَیْئاً أَسْتَعِینُ بِهِ دُونَكَ فَأَعِنِّی، إِلٰهیٖ أَسْتَعْطِفُكَ عَلَیَّ أَبَداً أَبَداً.

ای رحم کنندۀ ناله بیمار، و ای دانای آنچه در زیر آه پنهان است، مرا قرار ده از سلامت یافتگان در دژت که دشمنان به آن دست نیابند، و در آن به من نـمی‌رسد آزاری ناخوشایند، که تو اجابت کننده هستی هر کس را که دعا کند، و رحم کننده هستی هر کس را که به تو پناه برد و شکایت کند، از تو برای خود مهربانی می‌‌طلبم، و رحمتت را برای بی‌چیزیم درخواست می‌کنم که امور چیره شده بر کمی چاره‌ام، و چگونه چنین نباشد، و من چیزی نبودم و تو مرا هستی بخشیدی؟! سپس بعد از ساختـن به سرای دنیا خارج نـمودی، و به احکامت مرا آزمودی، پاکی تو، پاکی تو، نـمی‌یابم عذری را که عذرخواهی کنم و رها گردم، و نه چیزی را که از آن یاری جویم غیر تو، پس مرا یاری ده خدای من، پیوسته و پیوسته از تو برای خود مهربانی می‌جویم.

إِلٰهیٖ، كَیْفَ أَدْعُوكَ وَقَدْ عَصَیْتُكَ؟! وَكَیْفَ لاٰأَدْعُوكَ وَقَدْ عَرَفْتُ حُبَّكَ فیٖ قَلْبِی؟! وَإِنْ كُنْتُ عٰاصِیاً، مَدَدْتُ یَداً بِالذُّنُوبِ مَمْلُوءَ‌ةً، وَعَیْناً بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً، وَدَمْعَةً بِالْآمٰالِ مَوْصُولَةً.

خدای من، چگونه تو را بخوانم در حالی که تو را نافرمانی کرده‌ام؟! و چگونه تو را نخوانم در حالی که شناخته‌ام دوستی‌ات را در قلبم؟! و اگر نافرمان باشم، دستی را دراز می‌کنم پر از گناهان، و چشمی را که به امید دوخته شده و اشکی را که به آرزوها پیوسته باشد.

إِلٰهیٖ، أَنْتَ مَلِكُ الْعَطَایَا، وَأَنَا أَسِیرُ الْخَطَایَا، وَمِنْ كَرَمِ الْعُظَمٰاءِ الرِّفْقُ بِالْاُسَـرَاءِ، وَأَنَا أَسِیرٌ بِجُرْمِی، مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِی.

خدای من، تو صاحب عطاها هستی و من اسیر خطاها هستم، و از کرم بزرگان است مدارا کردن با اسیران، و من اسیر گناهم هستم و در گرو عملم.

إِلٰهیٖ، لَئـِنْ طَالَبْتَنِی بِسَـرِیرَتِی لَاَطْلُبَـنَّ مِنْكَ عَفْوَكَ.

خدای من، اگر به کارهای پنهانم مطالبه کنی، از تو عفوت را می‌طلبم.

إِلٰهیٖ، لَئِـنْ أَدْخَلْتَنِی النّٰارَ لَاُحَدِّثَنَّ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّكَ.

خدای من، اگر مرا به آتش داخل کنی با اهل آن خواهم گفت که تو را دوست دارم.

إِلٰهیٖ، الطّٰاعَةُ تُسُـرُّكَ، وَالْمَعَاصِی لاٰتَضُـرُّكَ، فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَهَبْ لیٖ مٰا یَسُـرُّكَ، وَاغْفِرْ لیٖ مٰا لاٰیَضُـرُّكَ.

خدای من، طاعت، تو را خشنود می‌نـماید و معصیت‌ها تو را زیان نـمی‌رساند. پس درود فرست بر محمد و آلش، و ببخش به من آنچه تو را خشنود می‌نـماید و ببخشای بر من آنچه تو را زیان نـمی‌رساند.

إِلٰهیٖ، أَمِنْ أَهْلِ الشَّقٰاءِ خَلَقْتَنِی، فَأُطِیلَ بُكَائِی؟! أَمْ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَلَقْتَنِی فَأُبَشّـِرَ رَجَائِی؟!

خدای من، آیا مرا از اهل شقاوت آفریده‌ای، تا گریه‌ام را طولانی سازم؟ یا از اهل سعادت مرا خلق نـموده‌ای که امیدم را مژده دهم؟

إِلٰهیٖ، أَ لِوَقْعِ مَقٰامِعِ الزَّبٰانِیَةِ رَكَّبْتَ أَعْضَائِی؟ أَمْ لِشُـرْبِ الْحَمِیمِ خَلَقْتَ أَمْعَائِی؟

خدای من، آیا برای ضـربه‌های کوبنده‌ آتشین فرشتگان غضب، اندام‌هایم را کار گذاشته‌ای؟ یا برای نوشیدن آب جوشان جهنم اعضا درونی‌ام را آفریده‌ای؟

إِلٰهیٖ، أَنَا الَّذِی لاٰأَقْطَعُ مِنْكَ رَجَائِی وَلاٰ أُخَیِّبُ مِنْكَ دُعَائِی.

خدای من، من آن هستم که امیدم را از تو قطع نکنم و دعایم را از تو ناکام نگردانم.

إِلٰهیٖ، نَظَرْتَ إِلیٰ عَمَلیٖ فَوَجَدْتُهُ ضَعِیفاً، وَحَاسَبْتُ نَفْسِی فَوَجَدْتُهَا لاٰتَقْوىٰ عَلیٰ شُكْرِ نِعْمَةٍ وَاحِدَةٍ أَنْعَمْتَهَا عَلَیَّ، فَكَیْفَ أَطْمَعُ أَنْ أُنَاجِیَكَ؟!

خدای من، به عملم نگاه کردم و آن را ضعیف یافتم و نفسم را محاسبه نـمودم و آن را یافتم که توانا نیست بر سپاس گفتـن یک نعمت از نعمت‌هایی که به من داده‌ای، پس چگونه طمع می‌کنم که با تو مناجات نـمایم؟!

فَارْحَمْنِی إِذٰا طَاشَ عَقْلِی، وَحَشْـرَجَ صَدْرِی، وَأُدْرِجْتُ خِلْواً فیٖ كَفَنِی، وَإِنْ كَانَتْ دَنَتْ وَفَاتِی، وَشُخُوصِی إِلَیْكَ. فَاحْشُـرْنِی مَعَ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیِّبِینَ الطّٰاهِرِینَ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ، بِرَحْمَتِكَ یٰا أَرْحَمَ الرّٰاحِمِینَ.

پس مرا رحم کن آنگاه که عقلم سـرگشته گردد و سینه‌ام به خرخرۀ مرگ تنگ شود، و قرار داده شوم به تنهایی در کفنم، و اگر مرگم نزدیک شده و رفتنم به سوی تو فرا رسیده باشد، مرا محشور ساز همراه محمد و خاندان پاکش که صلوات خداوند بر همه آنان باد، به رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان.

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی