دعای دویست و سی و دو – در سجده در حجر اسماعیل

امام عصـر (علیه‌السلام) فرمود: علی بن الحسین زین العابدین (علیهماالسلام) در سجودش در این موضع – و با دستش اشاره به حجر زیر ناودان نـمود- می‌گفت:

عُبَیْدُکَ بِفِنَائِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنَائِکَ، فَقِیرُکَ بِفِنَائِکَ، سَائِلُکَ بِفِنَائِکَ، یَسْأَلُکَ مٰا لاٰیَقْدِرُ عَلَیْهِ غَیْرُکَ.

بنده کوچکت در آستانه توست، بی‌نوایت در آستانه توست، فقیرت در آستانه توست، گدایت در آستانه توست، از تو درخواست می‌کند آنچه را جز تو بر آن توانا نیست.

* * *

و به روایتی دیگر، از طاووس یمانی است که گفت: دیدم در حجر، زین العابدین (علیه‌السلام) را که نـماز می‌خواند و دعا می‌کرد:

عُبَیْدُکَ بِبَابِکَ، أَسِیرُکَ بِفِنَائِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنَائِکَ، سٰائِلُکَ بِفِنَائِکَ، یَشْکُو إِلَیْکَ مٰا لاٰیَخْفىٰ عَلَیْکَ.

بنده کوچک تو بر در تو است، اسیر تو در آستانۀ تو است، بی‌نوایت در آستانۀ تو است، گدایت در آستانۀ تو است، شکایت می‌برد به تو آنچه را که بر تو پنهان نیست.

(و در خبـری است که): لاٰتَرُدَّنِی عَنْ بَابِکَ. یعنی: مرا از در خانه‌ات بازمگردان.

طاووس گفت: در هیچ اندوهی به این کلمات دعا نکردم مگر اینکه گشایشی یافتم.

و به روایت سوم از عایشه، گفت: دیدم علی بن الحسین (علیهماالسلام) را در  حجر که می‌گفت:

عُبَیْدُکَ بِفِنَائِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنَائِکَ، سَائِلُکَ بِفِنَائِکَ.

بندۀ کوچکت در آستانۀ تو است، بی‌نوایت در آستانۀ تو است، گدایت در آستانۀ تو است.

پس در هیچ اندوهی به اینها دعا نکردم مگر اینکه در آن گشایشی نصیبم گردید.

دیدگاهتان را بنویسید