دعای دویست‌ و پانزده – دعا در كنار كعبه «نثـر و نظم»

صفحه نخست » دعای دویست‌ و پانزده – دعا در كنار كعبه «نثـر و نظم»

اشتراک گذاری مقاله

فهرست مطالب

اصمعی گوید: شبی بر گرد كعبه طواف می‌كردم، ناگهان جوان نیكو صورتی را دیدم كه دو زلف بر او بود، و در حالی‌كه به پرده‌های كعبه آویخته بود، می‌گفت:

نٰامَتِ الْعُیُونُ، وَغٰارَتِ النُّجُومُ، وَأَنْتَ الْمَلِكُ الْحَیُّ الْقَیُّومُ، غَلَّقَتِ الْمُلُوكُ أَبْوَابَهٰا، وَأَقٰامَتْ عَلَیْهَا حُرّٰاسَهَا، وَبَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلسَّائِلِینَ، جَئْتُكَ لِتَنْظُرَ إِلَیَّ بِرَحْمَتِكَ یٰا أَرْحَمَ الرّٰاحِمِینَ.

چشم‌ها به خواب رفتند، و ستارگان پنهان گشتند، و تو پادشاه زنده پایدار هستی، بستند پادشاهان درهای‌شان را، و گماشتند بر آنها نگهبانان خود را، و درِ رحمت تو برای درخواست کنندگان باز است، آمدم نزد تو تا به رحمتت به من بنگری ای مهربان‌ترین مهربانان.

سپس چنین سـرود:

یٰا مَنْ یُجِیبُ دُعَا الْمُـضْطَرِّ فِی الظُّلَم
ای آنکه اجابت می‌کند دعای بیچاره را در تاریکی‌ها
قَـدْ نٰامَ وَفْدُكَ حَوْلَ الْـبَـیْـتِ قَـاطِبَةً
میهمانانت در اطراف خانه همگی به خواب رفتند
أَدْعُــوكَ رَبِّ دُعَــاءً قَــدْ أَمَــرْتَ بِــهِ
تو را می‌خوانم پروردگارا به دعایی که دستور داده‌ای
إِنْ كَـانَ عَـفْوُكَ لاٰ یَـرْجُـوهُ ذُو سَـرَفٍ
اگر گناهکار امیدی به عفو تو نداشته باشد
یٰـا كٰاشِـفَ الضُّـرِّ وَالْبَلْوىٰ مَعَ السَّـقَمِ
ای دور کـننـدۀ زیــان و بــلا و بـیـمـاری
وَأَنْـتَ وَحْدَكَ یٰـا قَـــیّــُومُ لَــمْ تَـنَمْ
و تو تـنها ای پـاینده به خـواب نــمــی‌روی
فَارْحَمْ بُـكٰائیٖ بِـحَقِّ الْـبَـیْـتِ وَالـْحَرَمِ
پس رحم کن بر گریه‌هایم به حق خانه و حرم
فـَمَنْ یَـجُودُ عَلَى الْعٰاصِـیـنَ بِالنـِّعَمِ؟!
پس چه کسی بر گناهکاران نعمت‌ها را عطا می‌کند؟!

گفت: پس به دنبال او رفتم و دیدم که زین العابدین (علیه‌السلام) است.

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی