بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
إِلٰهیٖ أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْصِمَنِی حَتّٰى لاٰأَعْصِیَكَ، فَإِنِّی قَدْ بُهِتُّ وَتَحَیَّرْتُ مِنْ كَثْـرَةِ الذُّنُوبِ مَعَ الْعِصْیَانِ، وَمِنْ كَثْـرَةِ كَرَمِكَ مَعَ الْاِحْسَانِ، وَقَدْ أَكَلَّتْ لِسَانِی كَثْـرَةُ ذُنُوبِی، وَأَذْهَبَتْ عَنِّی مٰاءَ وَجْهِی، فَبِأَیِّ وَجْهٍ أَلْقَاكَ وَقَدْ أَخْلَقَتِ الذُّنُوبُ وَجْهِی؟! وَبِأَیِّ لِسَانٍ أَدْعُوكَ وَقَدْ أَخْرَسَتِ الْمَعَاصِی لِسَانیٖ؟!
خدای من از تو میخواهم که مرا حفظ کنی تا تو را نافرمانی نکنم، که من سـرگشته شدم و سـرگردان گشتم از فراوانی گناهان همراه با نافرمانی، و از فراوانی کرمت همراه با نیکی کردن، که درمانده کرده است زبانم را فراوانی گناهانم، و از من برده است آب رویم را، پس با چه رویی با تو روبرو شوم در حالی که زشت و تباه کردهاند گناهان چهرهام را؟! و با چه زبانی تو را بخوانم در حالی که معصیتها زبانم را لال کردهاند؟!
وَكَیْفَ أَدْعُوكَ وَاَنَا الْعَاصِی؟! وَكَیْفَ لاٰأَدْعُوكَ وَاَنْتَ الْكَرِیمُ؟!
و چگونه تو را بخوانم و من نافرمانم؟! و چگونه تو را نخوانم و تو بزرگواری؟!
وَكَیْفَ أَفْرَحُ وَاَنَا الْعَاصِی؟! وَكَیْفَ أَحْزَنُ وَاَنْتَ الْكَرِیمُ؟!
و چگونه شاد باشم و من معصیتکارم؟! و چگونه غمگین شوم و تو بزرگوار هستی؟!
وَكَیْفَ أَدْعُوكَ وَاَنَا اَنَا؟! وَكَیْفَ لاٰأَدْعُوكَ وَأَنْتَ أَنْتَ؟!
و چگونه بخوانم تو را در حالی که من، من هستم؟! و چگونه تو را نخوانم در حالی که تو، تو هستی؟!
وَكَیْفَ أَفْرَحُ وَقَدْ عَصَیْتُكَ؟! وَكَیْفَ أَحْزَنُ وَقَدْ عَرَفْتُكَ؟!
و چگونه شاد شوم در حالی که تو را نافرمانی کردهام؟! و چگونه غمگین باشم در حالی که تو را شناختهام؟!
وَاَنَا أَسْتَحْیِی أَنْ أَدْعُوكَ وَ أَنَا مُصِـرٌّ عَلَی الذُّنُوبِ، وَكَیْفَ بِعَبْدٍ لاٰیَدْعُو سَیِّدِہُ؟! وَأَیْنَ مَفَرُّہُ وَمَلْجَأُہُ إِنْ یَطْرُدْہُ؟!
و من شـرم دارم از اینکه تو را بخوانم در حالی که بر گناهان اصـرار میورزم، و چگونه باشد بندهای که نخواند سـرورش را؟! و کجا باشد جای گریز و پناهگاهش اگر او را طرد نـماید؟!
إِلٰهیٖ، بِـمَنْ أَسْتَغِیثُ إِنْ لَمْ تَقِلْنِی عَثْـرَتِی؟!
خدای من از چه کسی یاری طلبم اگر چشم پوشی نکنی از لغزشم؟!
وَمَنْ یَرْحَمُنِی إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِی؟! وَمَنْ یُدْرِكُنِی إِنْ لَمْ تُدْرِكْنِی؟!
و چه کسی مرا رحم میکند اگر تو مرا رحم نکنی؟! و چه کسی مرا در مییابد اگر تو مرا در نیابی؟!
وَأَیْنَ الْفِرَارُ إِذٰا ضَاقَتْ لَدَیْكَ أُمْنِیَّتِی؟
و فرار من کجا باشد اگر تنگ شود نزد تو آرزومندیام؟!
إِلٰهیٖ، بَقِیتُ بَیْنَ خَوْفٍ وَرَجَاءٍ، خَوْفُكَ یُمِیتُنِی، وَرَجَاؤُكَ یُحْیِینِی.
خدای من، میان بیم و امید ماندهام، ترس از تو مرا میمیراند، و امید به تو مرا زنده مینـماید.
إِلٰهیٖ، اَلذُّنُوبِ صِفَاتُنَا، وَالْعَفْوُ صِفَاتُكَ.
خدای من، گناهان صفتهای ما هستند، و عفو صفتهای توست.
إِلٰهیٖ، اَلشَّیْبَةُ نُورٌ مِنْ أَنْوَارِكَ، فَمَحَالٌ أَنْ تُحْرِقَ نُورَكَ بِنَارِكَ.
خدای من، موی سفید پیری نوری از انوار توست، و محال است که نورت را با آتشت بسوزانی.
إِلٰهیٖ، الْجَنَّةُ دٰارُ الْاَبْرَارِ، وَلٰكِنْ مَمَّرُهَا عَلَی النّٰارِ، فَیَا لَیْتَنِی إِذٰا حُرِمْتُ الْجَنَّةَ لَمْ أَدْخُلِ النّٰارَ.
خدای من، بهشت سـرای نیکان است، ولی گذرگاه آن بر آتش است، پس ای کاش من اگر محروم شوم، از بهشت به آتش وارد نشوم.
إِلٰهیٖ، وَكَیْفَ أَدْعُوكَ وَأَتَـمَنَّى الْجَنَّةَ مَعَ أَفْعَالِیَ الْقَبِیحَةِ؟! وَكَیْفَ لاٰأَدْعُوكَ وَلاٰ أَتـَمَنَّى الْجَنَّةَ مَعَ أَفْعَالِكَ الْحَسَنَةِ الْجَمِیلَةِ؟!
خدای من، چگونه تو را بخوانم و بهشت را آرزو کنم با کارهای زشتم؟! و چگونه تو را نخوانم و بهشت را آرزو نکنم با کارهای نیکوی زیبایت؟!
إِلٰهیٖ، أَنَا الَّذِی أَدْعُوكَ وَإِنْ عَصَیْتُكَ، وَلاٰ یَنْسیٰ قَلْبِی ذِكْرَكَ.
خدای من، من آنم که تو را میخوانم هر چند تو را نافرمانی کردهام و قلبم یاد تو را فراموش نـمیکند.
إِلٰهیٖ، أَنَا الَّذِی أَرْجُوكَ وَإِنْ عَصَیْتُكَ، وَلاٰ یَنْقَطِعُ رَجَائِی مِنْ رَحْمَتِكَ.
خدای من، من آنم که به تو امیدوارم هر چند تو را معصیت نـمودهام و امیدم قطع نـمیشود از رحمتت.
إِلٰهیٖ، أَنَا الَّذِی إِذٰا طَالَ عُمُرِی زَادَتْ ذُنُوبِی، وَطَالَتْ مُصِیبَتِی بِكَثْـرَةِ ذُنُوبِی، وَطَالَ رَجَائِی بِكَثْـرَةِ عَفْوِكَ یٰا مَوْلاٰیَ.
خدای من، من آنم که اگر عمرم طولانی شود گناهانم فزونی مییابند، و مصیبتم طولانی میشود به فراوانی گناهانم، و امیدم طولانی میشود به فراوانی عفوت ای مولایم.
إِلٰهیٖ، ذُنُوبِی عَظِیمَةٌ، وَلٰكِنَّ عَفْوَكَ أَعْظَمُ مِنْ ذُنُوبِی.
خدای من، گناهانم بزرگ هستند ولی عفو تو از گناهانم عظیمتر است.
إِلٰهیٖ، بِعَفْوِكَ الْعَظِیمِ اغْفِرْ لیٖ ذُنُوبِیَ الْعَظِیمَةَ، فَإِنَّهُ لاٰیَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعَظِیمَةَ إِلَّا الرَّبُّ الْعَظِیمُ.
خدای من، به عفو عظیمت، گناهان عظیم مرا بیامرز، که نـمیآمرزد گناهان بزرگ را جز پروردگار بزرگ.
إِلٰهیٖ، أَنَا الَّذِی أُعَاهِدُكَ فَاَنْقُضُ عَهْدِی، وَأَتْرُكُ عَزْمیٖ حِینَ تَعْرُضُ شَهْوَتِی، فَأُصْبِحُ بَطّٰالاً وَأُمْسِی لاٰهِیاً، وَتَكْتُبُ مٰا قَدَّمْتُ یَوْمِی وَلَیْلَتِی.
خدای من، من آنم که با تو عهد میبندم و عهدم را میشکنم، و تصمیم خود را رها میکنم هنگامی که شهوتم پیش میآید، پس بیهودهگر صبح میکنم و بازیگر شام مینـمایم، و مینویسی آنچه را عمل کردهام در روز و شبم.
إِلٰهیٖ، ذُنُوبِی لاٰتَضُـرُّكَ وَعَفْوُكَ إِیّٰایَ لاٰیَنْقُصُكَ، فَاغْفِرْ لیٖ مٰا لاٰیَضُـرُّكَ، وَأَعْطِنِی مٰا لاٰیَنْقُصُكَ.
خدای من گناهانم تو را زیان نـمیرساند و عفو کردنت مرا چیزی از تو نـمیکاهد، پس بر من ببخش آنچه تو را زیان نـمیرساند، و عطا کن مرا آنچه تو را کاهش نـمیدهد.
إِلٰهیٖ، إِنْ أَحْرَقْتَنِی لاٰیَنْفَعُكَ، وَإِنْ غَفَرْتَ لیٖ لاٰیَضُـرُّكَ، فَافْعَلْ بیٖ مٰا لاٰیَضُـرُّكَ وَلاٰ تَفْعَلْ بیٖ مٰا لاٰیَسُـرُّكَ.
خدای من، اگر مرا بسوزانی تو را سود نـمیدهد، و اگر مرا بیامرزی تو را زیان نـمیرساند، پس انجام بده نسبت به من آنچه را که به تو زیان نـمیرساند و با من مکن آنچه را که شادت نـمینماید.
إِلٰهیٖ، لَوْلاٰ أَنَّ الْعَفْوَ مِنْ صِفَاتِكَ لَمٰا عَصٰاكَ أَهْلُ مَعْرِفَتِكَ.
خدای من، اگر نه این بود که عفو از صفات توست، اهل معرفتت، تو را نافرمانی نـمیکردند.
إِلٰهیٖ، لَوْلٰا أَنَّكَ بِالْعَفْوِ تَجُودُ لَمٰا عَصَیْتُكَ وَلاٰ إِلَی الذَّنْبِ أَعُودُ.
خدای من، اگر نه این بود که تو با عفو کردن جود میکنی تو را نافرمانی نـمیکردم و به گناه باز نـمیگشتم.
إِلٰهیٖ، لَوْلاٰ أَنَّ الْعَفْوَ أَحَبُّ الْاَشْیَاءِ لَدَیْكَ لَمٰا عَصَاكَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَیْكَ.
خدای من، اگر نه این بود که عفو محبوبترین چیزها نزد تو است، نافرمانی نـمیکرد تو را محبوبترین آفریدگانت نزد تو.
إِلٰهیٖ، رَجٰائِی مِنْكَ غُفْرَانٌ، وَظَنِّی فِیكَ إِحْسَانٌ، أَقِلْنِی عَثْـرَتِی رَبِّی فَقَدْ كَانَ الَّذِی كَانَ، فَیَامَنْ لَهُ رِفْقٌ بِـمَنْ یُعَادِیهِ، فَكَیْفَ بِـمَنْ یَتَوَلّٰاهُ وَیُنَاجِیهِ؟!
خدای من، امید من از تو آمرزش، و گمان من به تو نیکی کردن است، گناهم را ببخشای پروردگارم که شده است آنچه شده، ای آنکه با دشمنانش مدارا کند، پس چگونه باشد نسبت به آنکه با او دوستی مینـماید و راز و نیاز دارد؟!
وَیٰا مَنْ كُلَّمٰا نُودِیَ أَجٰابَ، وَیٰا مَنْ بِجَلاٰلِهِ یُنْشِئُ السَّحٰابَ. أَنْتَ الَّذِی قُلْتَ:«مَنِ الَّذِی دَعَانِی فَلَمْ أُلَبِّهِ؟» وَ«مَنِ الَّذِی سَأَلَنِی فَلَمْ أُعْطِهِ؟» وَ «مَنِ الَّذِی أَقٰامَ بِبٰابِی فَلَمْ أُجِبْهُ؟»
و ای آنکه هرگاه ندا شود اجابت مینـماید و ای آنکه با شکوهش ابر را به وجود میآورد. تو آن هستی که فرمودهای: «کیست آن که مرا بخواند و او را اجابت ننمودم؟» و «کیست آنکه از من خواست و او را عطا نکردم؟» و «کیست آنکه بر در خانهام ایستاد و به او جواب ندادم؟»
وَاَنْتَ الَّذِی قُلْتَ: «أَنَا الْجَوَادُ وَمِنِّی الْجُودُ، وَاَنَا الْكَرِیمُ وَمِنِّی الْكَرَمُ، وَمِنْ كَرَمیٖ فِی الْعَاصِینَ أَنْ أَكْلَاَهُمْ فیٖ مَضَاجِعِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَمْ یَعْصُونِی، وَأَتَوَلّیٰ حِفْظَهُمْ كَأَنَّهُمْ لَمْ یُذْنِبُونِی».
و تو هستی که گفتی: «من بخشنده هستم و بخشش از من است، و من کریم هستم و از من است کرم، و از کرم من نسبت به نافرمانان این است که آنها را در بستـرهایشان حفظ میکنم، گویی که آنان مرا معصیت نکردهاند، و نگهداریشان را بر عهده میگیرم گویی که در برابرم گناه نکردهاند.»
إِلٰهیٖ، مَنِ الَّذِی یَفْعَلُ الذُّنُوبَ؟ وَمَنِ الَّذِی یَغْفِرُ الذُّنُوبَ؟ فَأَنَا فَعّٰالُ الذُّنُوبِ، وَاَنْتَ غَفّٰارُ الذُّنُوبِ.
خدای من، کیست آنکه گناهان را انجام میدهد؟ و کیست آنکه گناهان را میبخشد؟ من هستم بسیار انجام دهندۀ گناهان، و تو هستی بسیار بخشندۀ گناهان.
إِلٰهیٖ، بِئْسَ مٰا فَعَلْتُ مِنْ كَثْـرَةِ الذُّنُوبِ وَالْعِصْیَانِ، وَنِعْمَ مٰا فَعَلْتَ مِنِ الْكَرَمِ وَالْاِحْسَانِ.
خدای من، چه بد است آنچه انجام دادهام از فراوانی گناه و نافرمانی، و چه نیکوست آنچه انجام دادهای از بزرگواری و نیکی.
إِلٰهیٖ، أَنْتَ الَّذِی أَغْرَقْتَنِی بِالْجُودِ وَالْكَرَمِ وَالْعَطَایَا، وَاَنَا الَّذِی أَغْرَقْتُ نَفْسِی بِالذُّنُوبِ وَالْجَهَالَةِ وَالْخَطَایَا، وَاَنْتَ مَشْهُورٌ بِالْاِحْسَانِ، وَاَنَا مَشْهُورٌ بِالْعِصْیَانِ.
خدای من، تو هستی که مرا غرق بخشش و کرم و عطاها نـمودی، و من هستم که خود را غرق در گناهان و نادانی و خطاها کردهام، و تو به نیکی کردن شهرت داری، و من به نافرمانی معروف هستم.
إِلٰهیٖ، ضَاقَ صَدْرِی وَلَسْتُ أَدْرِی بِأَیِّ عِلاٰجٍ أُدٰاوِی ذَنْبِی؟ فَكَمْ أَتُوبُ مِنْهَا؟ وَكَمْ أَعُودُ إِلَیْهَا؟ وَكَمْ أَنُوحُ عَلَیْهَا لَیْلِی وَنَهَارِی؟ فَحَتّٰى مَتٰى یَكُونُ وَقَدْ أَفْنَیْتُ بِهٰا عُمُرِی؟!
خدای من، سینهام تنگ گشته است و نـمیدانم که گناهم را با چه چیزی درمان کنم؟ که چه بسیار توبه نـمودهام از آنها؟ و چه بسیار که به آنها باز میگردم؟ و چه بسیار که بر آنها شب و روز نوحه سـرایی کردم؟ پس تا چه وقتی چنین باشد در حالی که عمرم را در آنها فنا نـمودهام؟!
إِلٰهیٖ، طَالَ حُزْنِی، وَدَقَّ عَظْمِی، وَبَلِیَ جِسْمِی، وَبَقِیَتِ الذُّنُوبُ عَلیٰ ظَهْرِی، فَإِلَیْكَ أَشْكُو سَیِّدِی فَقْرِی وَفَاقَتِی، وَضَعْفِی وَقِلَّةَ حِیلَتِی.
خدای من، اندوهم طولانی شد، و استخوانم باریک، و بدنم فرسوده گردید، و باقی ماندند گناهان بر پشتم، پس به سوی تو شکایت میکنم ای سـرورم فقر و بیچیزیام را، و سستی و کمی چاره را.
إِلٰهیٖ، یَنٰامُ كُلُّ ذِی عَیْنٍ، وَیَسْتَـرِیحُ إِلیٰ وَطَنِهِ، وَاَنَا وَجِلُ الْقَلْبِ وَعَیْنَایَ تَنْتَظِرَانِ رَحْمَةَ رَبِّی، فَأَدْعُوكَ یٰا رَبِّ فَاسْتَجِبْ دُعٰائِی، وَاقْضِ حٰاجَتِی، وَأَسْـرِعْ بِإِجٰابَتِی.
خدای من، هر صاحب چشمی میخوابد، و به سوی جایگاهش آسایش میجوید، و من دل پریشانم و چشمانم منتظرند رحمت پروردگارم را، تو را ای پروردگارم میخوانم، پس دعایم را اجابت کن، و حاجتم را برآورده ساز و در اجابتم شتاب کن.
إِلٰهیٖ، أَنْتَظِرُ عَفْوَكَ كَمٰا یَنْتَظِرُہُ الْمُذْنِبُونَ، وَلَسْتَ أَیْاَسُ مِنْ رَحْمَتِكَ الَّتِی یَتَوَقَّعُهَا الْمُحْسِنُونَ.
خدای من، منتظر بخشش تو هستم آنگونه که گناهکاران منتظر آن هستند، و ناامید نـمیشوم از رحمتت، که نیکوکاران توقع آن را دارند.
إِلٰهیٖ، أَتُحْرِقُ بِالنّٰارِ وَجْهِی، وَكَانَ لَكَ مُصَلِّیاً؟!
خدای من، آیا چهرهام را به آتش میسوزانی، در حالی که برای تو نـماز میخوانده است؟!
إِلٰهیٖ، أَتُحْرِقُ بِالنّٰارِ عَیْنِی، وَكَانَتْ مِنْ خَوْفِكَ بٰاكِیَةً؟!
خدای من، آیا چشمم را به آتش میسوزانی، در حالی که از ترس تو میگریسته است؟!
إِلٰهیٖ، أَتُحْرِقُ بِالنّٰارِ لِسَانیٖ، وَكَانَ لِلْقُرآنِ تٰالِیاً؟!
خدای من، آیا زبانم را به آتش میسوزانی، در حالی که قرآن تلاوت میکرده است؟!
إِلٰهیٖ، أَتُحْرِقُ بِالنّٰارِ قَلْبِی، وَكَانَ لَكَ مُحِبّاً؟!
خدای من، آیا دلـم را به آتش میسوزانی، در حالی که تو را دوست میداشته است؟!
إِلٰهیٖ، أَتُحْرِقُ بِالنّٰارِ جِسْمِی، وَكَانَ لَكَ خَاشِعاً؟!
خدای من، آیا بدنم را به آتش میسوزانی، در حالی که برای تو خاشع بودهاست؟!
إِلٰهیٖ، أَتُحْرِقُ بِالنّٰارِ أَرْكَانِی، وَكَانَتْ لَكَ رُكَّعاً سُجَّداً؟!
خدای من، آیا دست و پایم را به آتش میسوزانی، در حالی که برای تو رکوع و سجود میکردهاند؟!
إِلٰهیٖ، أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْتَ أَوْلیٰ بِهِ مِنَ الْمَأْمُورِینَ، وَاَمَرْتَ بِصِلَةِ السُّؤٰالِ وَاَنْتَ خَیْرُ الْمَسْؤُولِینَ.
خدای من، امر به خوبیها نـمودی و تو به آن شایستهتری از امر شدگان، و امر کردی به عطا کردن درخواست و تو بهتـرین درخواست شدگانی.
إِلٰهیٖ، إِنْ عَذَّبْتَنِی فَعَبْدٌ خَلَقْتَهُ لِمٰا أَرَدْتَهُ فَعَذَّبْتَهُ، وَإِنْ أَنْجَیْتَنِی فَعَبْدٌ وَجَدْتَهُ مُسیٖئاً فَأَنْجَیْتَهُ.
خدای من، اگر مرا عذاب کنی پس، این بندهای است که او را برای آنچه خواستی آفریدی پس او را عذاب کردی، و اگر نجاتم دهی پس، این بندهای است بدکار که او را نجات دادهای.
إِلٰهیٖ، لاٰسَبِیلَ لیٖ إِلَی الْاِحْتـِرَاسِ مِنَ الذَّنْبِ إِلّٰا بِعِصْمَتِكَ، وَلاٰ وُصُولَ لیٖ إِلیٰ عَمَلِ الْخَیْرِ إِلّٰا بِـمَشِیَّتِكَ، فَكَیْفَ لیٖ بِالْاِحْتِـرَاسِ مٰا لَمْ تُدْرِكْنِی فِیهِ عِصْمَتُكَ؟!
خدای من، مرا راهی نیست به سوی محفوظ ماندن از گناه جز به عصمتت، و نه برای رسیدنم به عمل خیر جز به مشیت تو، پس چگونه ممکن باشد مرا محفوظ ماندن مادامی که در نیابد مرا در آن عصمتت؟!
إِلٰهیٖ، سَتَـرْتَ عَلَیَّ فِی الدُّنْیٰا ذُنُوباً وَلَمْ تُظْهِرْهَا، فَلاٰ تَفْضَحْنِی بِهٰا یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلیٰ رُؤُوسِ الْعَالَمِینَ.
خدای من، در این دنیا گناهانی را از من پوشاندی و آنها را آشکار ننمودی، پس مرا به آنها رسوا مساز در روز قیامت در حضور جهانیان.
إِلٰهیٖ، جُودُكَ بَسَطَ أَمَلیٖ، وَشُكْرُكَ قَبِلَ عَمَلیٖ، فَسُـرَّنِی بِلِقٰائِكَ عِنْدَ اقْتِـرَابِ أَجَلیٖ.
خدای من، بخششت آرزویم را گستـرانید و سپاست عملم را پذیرفت، پس مرا شاد کن به دیدارت، هنگام نزدیک شدن مرگم.
إِلٰهیٖ، إِذٰا شَهِدَ لِیَ الْاِیمٰانُ بِتَوْحِیدِكَ، وَنَطَقَ لِسَانِی بَتَحْمِیدِكَ، وَدَلَّنِی الْقُرْآنُ عَلیٰ فَوَاضِلِ جُودِكَ، فَكَیْفَ یَنْقَطِعُ رَجَائِی بِـمَوْعُودِكَ؟!
خدای من، هرگاه ایمان برایم گواهی داد به توحیدت، و زبانم سخن گفت به ستودنت، و قرآن راهنماییام کرد بر الطاف بخششت، پس چگونه امیدم قطع شود از آنچه وعده فرمودهای؟!
إِلٰهیٖ، أَنَا الَّذِی قَتَلْتُ نَفْسِی بِسَیْفِ الْعِصْیَانِ، حَتَّى اسْتَوْجَبْتُ مِنْكَ الْقَطِیعَةَ وَالْحِرْمَانَ، فَالْاَمٰانَ الْاَمٰانَ، هَلْ بَقِیَ لیٖ عِنْدَكَ وَجْهُ الْاِحْسَانِ؟
خدای من، من آن هستم که خود را با شمشیر نافرمانی کشتهام، تا آنجا که مستوجب شدم از تو بریدن و محروم ماندن را، پس امان میطلبم امان میطلبم، آیا برای من نزد تو مانده است چهرۀ نیکی؟!
إِلٰهیٖ، عَصَاكَ آدَمُ فَغَفَرْتَ لَهُ، وَعَصَاكَ خَلْقٌ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ، فَیٰامَنْ عَفٰا عَنِ الْوَالِدِ مَعْصِیَتَهُ، اُعْفُ عَنِ الْوُلْدِ الْعُصٰاةِ لَكَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ.
خدای من، آدم تو را نافرمانی کرد و او را بخشیدی، و جمعی از فرزندانش تو را نافرمانی کردهاند، پس ای آنکه عفو نـمود از پدر معصیتش را، فرزندان نافرمان از ذریهاش را عفو فرما.
إِلٰهیٖ، خَلَقْتَ جَنَّتَكَ لِمَنْ أَطَاعَكَ، وَوَعَدْتَ فِیهٰا مٰا لاٰیَخْطُرُ بِالْقُلُوبِ، وَنَظَرْتُ إِلیٰ عَمَلِی، فَرَأَیْتُهُ ضَعِیفاً یٰا مَوْلاٰیَ، وَحَاسَبْتُ نَفْسِی، فَلَمْ أَجِدْ أَنْ أَقُومَ بِشُكْرِ مٰا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ، وَخَلَقْتَ نٰاراً لِمَنْ عَصَاكَ، وَوَعَدْتَ فِیهٰا أَنْكَالاً وَجَحِیماً وَعَذَاباً، وَقَدْ خِفْتُ یٰا مَوْلاٰیَ أَنْ أَكُونَ مُسْتَوْجِباً لَهٰا لِكَبِیرِ جُرْأَتِی، وَعَظِیمِ جُرْمِی، وَقَدِیمِ إِسَاءَتِی، فَلاٰ یَتَعٰاظَمُكَ ذَنْبٌ تَغْفِرُہُ لیٖ، وَلاٰ لِمَنْ هُوَ أَعْظَمُ جُرْماً مِنّیٖ لِصِغَرِ خَطَرِی فیٖ مُلْكِكَ مَعَ یَقِینِی بِكَ، وَتَوَكُّلِی وَرَجَائِی لَدَیْكَ.
خدای من، بهشتت را آفریدی برای آنکه تو را اطاعت نـمود، و وعده دادی در آن آنچه را که خطور نکند بر دلها، و من به عملم نگاه کردم، و آن را ضعیف دیدم ای مولایم، و محاسبه نـمودم خود را پس نیافتم که به سپاس نعمتت بر من، اقدام کرده باشم، و آتشی را آفریدی برای آنکه تو را معصیت نـمود، و وعده دادی در آن بندها و آتش و عذاب را، و ترسیدم ای مولایم که مستحق آنها باشم به سبب گستاخی بزرگم و جرم عظیمم و بدکاری دیرینهام، پس بزرگ نیاید در نظر تو، گناهی که آن را بر من ببخشایی، و نه برای آنکه جرمی عظیمتر از من دارد، به خاطر کوچکی اهمیتم در ملک تو با یقین من به تو، و توکل و امیدم به تو.
إِلٰهیٖ، جَعَلْتَ لیٖ عَدُوّاً یَدْخُلُ قَلْبِی، وَیَحِلُّ مَحَلَّ الرَّأْیِ وَالْفِكْرَةِ مِنِّی، وَأَیْنَ الْفِرَارُ إِذٰا لَمْ یَكُنْ مِنْكَ عَوْنٌ عَلَیْهِ؟!
خدای من، برای من دشمنی را قرار دادی که به قلبم وارد میشود، و در جای نظر و اندیشهام قرار میگیرد در وجودم، و کجا است فرار، اگر از تو کمکی برای من بر او نباشد؟!
إِلٰهیٖ، إِنَّ الشَّیْطَانَ فَاجِرٌ خَبِیثٌ، كَثِیرُ الْمَكْرِ، شَدِیدُ الْخُصُومَةِ، قَدِیمُ الْعَدٰاوَةِ، كَیْفَ یَنْجُو مَنْ یَكُونُ مَعَهُ فیٖ دٰارٍ وَهُوَ الْمُحْتٰالُ؟! إِلّٰا أَنِّی أَجِدُ كَیْدَہُ ضَعِیفاً، فَإِیّٰاكَ نَعْبُدُ وَإِیّٰاكَ نَسْتَعِینُ، وَإِیّٰاكَ نَسْتَحْفِظُ، وَلاٰ حَوْلَ وَلاٰ قُوَّةَ إِلّٰا بِاللّٰهِ، یٰا كَرِیمُ یٰا كَرِیمُ یٰا كَرِیمُ.
خدای من، همانا شیطان فاجری پلید است با مکر فراوان و دشمنی شدید، و دشمنیاش دیرینه میباشد، چگونه نجات مییابد کسی که همراه وی در سـرایی باشد و او حیلهگر است؟! جز اینکه من حیلهاش را ضعیف مییابم، و ما تو را میپرستیم و از تو یاری میجوییم، و از تو حفاظت میخواهیم، و نیست نیرویی و نه قدرتی جز به خداوند، ای کریم، ای کریم، ای کریم.