دعای صد و دوازده – در ماه رجب

صفحه نخست » دعای صد و دوازده – در ماه رجب

اشتراک گذاری مقاله

فهرست مطالب

از طاووس یمانی روایت شده است که گفت: در ماه رجب بر حجر گذشتم و شخصی را دیدم که در رکوع و سجود است، او را تأمل نـمودم، و دیدم که علی بن الحسین (علیهماالسلام) است، پس با خود گفتم: ای دل، مردی صالح از اهل‌بیت نبوت است. به خدا که دعایش را غنیمت شمارم، پس مراقب او گشتم، تا اینکه فراغت یافت از نـمازش و دو دست خود را به سوی آسمان بالا برد، و شـروع به گفتـن کرد:

سَیِّدِی سَیِّدِی، وَهٰذِہِ یَدَایَ قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَیْكَ بِالذُّنُوبِ مَمْلُوَّةً، وَعَیْنَایَ إِلَیْكَ بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَةً، وَحَقٌّ لِمَنْ دَعَاكَ بِالنَّدَمِ تَذَلُّلاً، أَنْ تُجِیبَهُ بِالْکَرَمِ تَفَضُّلاً، سَیِّدِی، أَمِنْ أَهْلِ الشِّقَاءِ خَلَقْتَنِی فَأُطِیلَ بُکَائِی؟ أَمْ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَلَقْتَنِی فَأُبَشِّـرَ رَجَائِی؟ سَیِّدِی، أَلِضَـرْبِ الْمَقَامِعِ خَلَقْتَ أَعْضَائِی؟ أَمْ لِشُـرْبِ الْحَمِیمِ خَلَقْتَ أَمْعَائِی؟

سـرورم سـرورم این دو دست من هستند که به سوی تو بالا برده‌ام پر از گناهان، و دو چشم به سوی تو به امید دوخته شده‌اند، و حق است برای آنکه بخواند تو را با پشیمانی و از روی اظهار خواری، که با کرامت، و از روی تفضل او را پاسخ گویی، سـرورم آیا مرا از اهل بدبختی آفریده‌ای، تا گریه‌ام را طولانی سازم؟ یا از اهل خوشبختی آفریده‌ای، تا امیدم را مژده دهم، سـرورم آیا اندام‌هایم را برای کوبیدن با کوبنده‌ها آفریده‌ای؟ آیا برای نوشیدن جوشان جهنم معده و روده‌ام را آفریده‌ای؟

سَیِّدِی، لَوْ أَنَّ عَبْداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ مَوْلاٰەُ، لَکُنْتُ أَوَّلَ الْهَارِبِینَ مِنْكَ، لٰکِنِّی أَعْلَمُ أَنِّی لاٰ أَفُوتُكَ.

سـرورم اگر بنده‌ای می‌توانست از مولایش بگریزد من نخستین فراریان می‌بودم، از تو ولی می‌دانم که من از دست تو نـمی‌توانم رها شوم.

سَیِّدِی، لَوْ أَنَّ عَذَابِی یَزِیدُ فیٖ مُلْکِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْـرَ عَلَیْهِ، غَیْرَ أَنِّی أَعْلَمُ أَنَّهُ لاٰیَزِیدُ فیٖ مُلْکِكَ طَاعَةُ الْمُطِیعِینَ، وَلاٰ یُنْقِصُ مِنْهُ مَعْصِیَةُ الْعَاصِینَ.

سـرورم، اگر عذاب من در ملک تو می‌افزود از تو می‌خواستم که مرا بر آن شکیبایی دهی، جز اینکه من می‌دانم که چیزی به ملک تو نـمی‌افزاید طاعت فرمانبـرداران، و از آن نـمی‌کاهد معصیت گنه‌کاران.

سَیِّدِی، مٰا أَنَا، وَمٰا خَطَرِی؟ هَبْ لیٖ خَطَایَایَ بِفَضْلِكَ، وَجَلِّلْنِی بِسِتْـرِكَ، وَاعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِكَ.

سـرورم چیستم من و ارزشم چیست؟ خطاهایم را به فضلت بر من ببخش، و مرا بپوشان با پوششت، و با کرامتت از سـرزنش من چشم پوشی فرما.

إِلٰهیٖ وَسَیِّدِی، اِرْحَمْنِی مَطْرُوحاً عَلَی الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِی أَیْدِی أَحِبَّتِی، وَارْحَمْنِی مَطْرُوحاً عَلَی الْمُغْتَسَلِ یُغَسِّلُنِی صَالِحُ جِیرَتِی، وَارْحَمْنِی مَحْمُولاً قَدْ تَنٰاوَلَ الْاَقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جَنَازَتِی، وَارْحَمْ فیٖ ذٰلِكَ الْبَیْتِ الْمُظْلِمِ وَحْشَتِی وَغُرْبَتِی وَوَحْدَتِی، فَمٰا لِلْعَبْدِ مَنْ یَرْحَمُهُ إِلاّٰ مَوْلاٰەُ.

خدای من و سـرورم، مرا رحم کن در حالی که افتاده بر روی بستـرم که دستان عزیزانم مرا برمی‌گرداند، و رحم کن مرا در حالی که افکنده بر جای غسل هستم که همسایگان نیکوکارم مرا غسل می‌دهند، و رحم کن مرا در حالی که برداشته شده‌ام (در نعش) که خویشاوندان گوشه‌ای جنازه‌ام را می‌گیرند، و رحم کن در آن خانۀ تاریک، وحشت و غریبی و تنهایی‌ام را، که برای بنده کسی نیست که او را رحم کند جز مولایش.

سپس به سجده رفت و گفت:

أَعُوذُ بِكَ مِنْ نٰارٍ حَرُّهَا لاٰیُطْفىٰ، وَجَدِیدُهَا لاٰیَبْلیٰ، وَعَطْشَانُهَا لاٰیُرْوىٰ.

به تو پناه می‌برم از آتشی که گرمایش خاموش نـمی‌شود و تازه‌اش کهنه نـمی‌گردد، و تشنه‌اش سیراب نـمی‌گردد.

آنگاه گونه راستش را برگرداند و گفت:

اَللّٰهُمَّ لاٰتُقَلِّبْ وَجْهِی فِی النّٰارِ بَعْدَ تَعْفِیرِی وَسُجُودِی لَكَ بِغَیْرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیْكَ، بَلْ لَكَ الْحَمْدُ وَالْمَنُّ عَلَیَّ.

خداوندا، صورتم را در آتش مگردان بعد از اینکه آن را بر خاک نهادم، و برایت سجده کردم، بدون اینکه منتی بر تو داشته باشم بلکه ستایش توراست، و تو بر من منت داری.

سپس گونه چپش را گرداند و گفت:

اِرْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَاقْتَـرَفَ، وَاسْتَکَانَ وَاعْتَـرَفَ.

رحم کن بر آنکه بدی کرد و مرتکب گناه شد، و بیچاره گشت و اعتـراف نـمود.

سپس به سجده رفت و گفت:

إِنْ کُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ، فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ، الْعَفْوَ، الْعَفْوَ (مائة مرة).

اگر من بدترین بنده باشم، تو بهتـرین پروردگار هستی، ببخش مرا، ببخش مرا (یکصد بار)

طاووس گفت: من گریه کردم تا آنجا که صدای گریه‌ام بلند شد. پس روی به من کرد و فرمود: چه چیزی تو را می‌گریاند ای یمانی؟ آیا این جایگاه گناهکاران نیست؟! گفتم: ای عزیز من، حق است بر خداوند که تو را از درگاهش نراند در حالی که جدت محمد است که درود خداوند بر او و خاندانش باد.

طاووس گفت: در سال بعد در ماه رجب در کوفه بودم، پس گذشتم بر مسجد غنی، و آن حضـرت (علیه‌السلام) را دیدم که در آنجا نـماز می‌خواند و دعا می‌کرد به این دعا و به همان صورت عمل کرد که در حجر عمل کرده بود.

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی