دعای پنجاه و سوم صحیفه سجادیه کامله | دعای صد و شصت و هفتم صحیفه سجادیه جامعه |
دعا برای بیان ذلت به درگاه خداوند:
این نیایش پنجاه و سومین دعا از ادعیه صحیفه سجادیه و صد و شصت و هفتمین دعا از مجموعه دعاهای صحیفه جامعه می باشد.
حضرت سیدالعارفین (علیه السلام) دعا برای بیان ذلت به درگاه خداوند را با معرفی حالات قلبی بندگان آغاز نموده و گرفتاری در بلا و رنج را نتیجه گناهان دانسته اند. همچنین آن حضرت در فرازهای بعدی دعا برای بیان ذلت به درگاه خداوند به پیامدهای گناه در دنیا و قیامت اشاره فرموده و بر بیداری از خواب غفلت قبل از مرگ تأکید کرده اند.
از ارکان و معیارهای مهم دعا برای بیان ذلت به درگاه خداوند، سبک شمردن وعده های عذاب الهی، اعتراف به خطاها، طغیان در برابر خداوند با ارتکاب به گناه، اعلام آمادگی برای قصاص در پیشگاه الهی، درخواست ترحم و امنیت و آرامش در جوار رحمت خداوند متعال و درخواست گذشت از گناهان می باشد.
نکته طلایی دعا برای بیان ذلت به درگاه خداوند درخواست رحمت الهی در عوالم پس از مرگ و هم جواری با اولیاءالله است.
رَبِّ أَفْحَمَتْنِی ذُنُوبِی، وَانْقَطَعَتْ مَقَالَتِی، فَلاٰحُجَّهَ لیٖ، فَأَنَا الْأَسِیـرُ بِبَلِیَّتِی، الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِی، الْمُتَـرَدِّدُ فیٖ خَطِیئَتِی، الْمُتَحَیِّرُ عَنْ قَصْدِی، الْمُنْقَطِعُ بیٖ. قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِی مَوْقِفَ الْأَذِلّٰاءِ الْمُذْنِبِینَ، مَوْقِفَ الْأَشْقِیَاءِ الْمُتَجَرِّئِینَ عَلَیْکَ، الْمُسْتَخِفِّینَ بِوَعْدِکَ، سُبْحَانَکَ أَیَّ جُرْأَهٍ اجْتَـرَأْتُ عَلَیْکَ، وَأَیَّ تَغْرِیرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِی؟!
پروردگارم، گناهم مرا از گفتار باز داشته و رشتۀ سخنم به خاطر شدّت شـرمندگی از هم گسیخته، بهانه و عذری و دلیل و برهانی برایم نیست؛ از این رو به بلا و مصیبتم که گناهان من است، اسیرم؛ در گرو کردارم؛ سـرگردان خطاهای خود هستم؛ در اراده و آهنگم نسبت به امور، سـرگردانم؛ با همۀ وجود درماندهام. خود را در جایگاه خواران گنهکار واداشتهام؛ جایگاه تیرهبختانی که بر تو جسارت و جرات ورزیدند و وعدهات را سبک شمردهاند. منزّہ و پاکی؛ با چه جسارت و جراتی، نسبت به رویگردانی از دستورهایت دلیر شدم، و با کدام سبب هلاکت، خود را به نابودی انداختم؟!
مَوْلٰایَ ارْحَمْ کَبْوَتِی لِحُرِّ وَجْهِی وَزَلَّهَ قَدَمِی، وَعُدْ بِحِلْمِکَ عَلیٰ جَهْلِی، وَبِإِحْسَانِکَ عَلیٰ إِسَاءَتِی، فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِی، الْمُعْتَـرِفُ بِخَطِیئَتِی، وَهٰذِہِ یَدِی وَنَاصِیَتِی أَسْتَکِینُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِی، ارْحَمْ شَیْبَتِی وَنَفَادَ أَیّٰامِی، وَاقْتِـرَابَ أَجَلِی، وَضَعْفِی وَمَسْکَنَتِی، وَقِلَّهَ حِیلَتِی.
مولای من، سقوط و به رو درافتادنم و لغزش گامم را، رحمت آر؛ و به نادانیام با بردباریات و به بدکرداریام با احسانت، به من بازگرد. من به گناهم اقرار دارم و به خطایم اعتـراف میکنم. این دست و سـر من است که برای تلافی و کیفر از وجودم آن را به زاری تسلیم میکنم؛ به پیری و به پایان رسیدن روزگارم و نزدیک شدن مرگم و ناتوانی و بیچارگیام و کمی تدبیرم، رحم کن.
مَوْلٰایَ وَارْحَمْنِی إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْیَا أَثَرِی، وَامَّحىٰ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ ذِکْرِی، وَکُنْتُ فِی الْمَنْسِیِّینَ کَمَنْ قَدْ نُسِیَ. مَوْلٰایَ وَارْحَمْنِی عِنْدَ تَغَیُّرِ صُورَتِی وَحَالِی، إِذٰا بَلِیَ جِسْمِی وَتَفَرَّقَتْ أَعْضَائِی، وَتَقَطَّعَتْ أَوْصَالِی، یٰا غَفْلَتِی عَمّٰا یُرَادُ بیٖ.
مولای من! هنگامیکه اثر و نشانم از دنیا قطع شد و زیر خاک رفتم و یادم از خاطر آفریدهها محو شد و همچون کسی که فراموش شده، در زمرۀ فراموششدگان قرار گرفتم؛ به من رحمت آر. مولای من! هنگامیکه چهره و حالـم دگرگون شود و بدنم بپوسد و اعضایم از هم بپاشند و پراکنده شوند و پیوندهایم بگسلد؛ بر من ترحّم فرما. ای وای بر بیخبـری من نسبت به آنچه که در برزخ و قیامت و کنار میزان و صـراط از من خواسته میشود!
مَوْلٰایَ وَارْحَمْنِی فیٖ حَشْـرِی وَ نَشْـرِی، وَاجْعَلْ فیٖ ذٰلِکَ الْیَوْمِ مَعَ أَوْلِیَائِکَ مَوْقِفِی، وَفیٖ أَحِبَّائِکَ مَصْدَرِی، وَفیٖ جِوَارِکَ مَسْکَنِی، یٰا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
مولای من! مرا در برانگیختـن و زنده شدنم، رحم کن؛ و در آن روز جایگاهم را با اولیایت و محل برآمدن و حرکتم را در میان عاشقانت و جای امن و آرامشم را در جوارت، قرار ده، ای پروردگار جهانیان!