مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » دعای صد و پنجاه‌ و دو – درخواست دوری از مکر دشمنان

اشتراک گذاری مقاله

إِلٰهیٖ هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ، وَوَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَأَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ مٰا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَـرْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلٰهیٖ تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ، وَحَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِيهٰا لِسَطَوَاتِكَ وَبِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ،

خدای من! راهنمایی‌ام کردی، ولی به کارهای پوچ و بیهوده پرداختم و پندم دادی، اما سنگدل شدم و نعمت زیبا عطایم کردی، به نافرمانی گراییدم. چون هدایت و نعمت و عطایت را به من شناساندی و من به توفیقت آن‌ها را شناختم و به زشتی گناهانی که در کنار این همه مواهب انجام دادم، آگاه شدم؛ از حضـرتت درخواست آمرزش کردم و تو مرا آمرزیدی و عذرم را پذیرفتی؛ باز به گناه برگشتم و تو گناهم را پوشاندی و رسوایم نکردی، خدای من! تو را سپاس خود را در وادی‌های هلاکت انداختم و در درّہ‌های تباهی و نابودی وارد شدم؛ با ورود به آن درّہ‌ها، خود را در معرض سخت‌گیری‌هایت قرار دادم؛ و با فرود آمدن به آن‌ها، خود را در معرض عذاب‌هایت گذاشتم،

وَوَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ، وَذَرِيعَتِي أَنِّی لَمْ أُشْـرِكْ بِكَ شَيْئاً، وَلَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً، وَقَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِی، وَإِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسی‌ءِ، وَمَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئ. فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضیٰ عَلَیَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ، وَشَحَذَ لیٖ ظُبَةَ مُدْيَتِهِ، وَأَرْهَفَ لیٖ شَبَا حَدِّہِ، وَدَافَ لیٖ قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَسَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَلَمْ تَنَمْ عَنِّي عَیْنُ حِرَاسَتِهِ، وَأَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ، وَيُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.

وسیله‌ام در پیشگاهت، توحید برای نجاتم؛ و دستگیره‌ام این است که چیزی را شـریک تو قرار ندادم و همراه تو معبودی نگرفتم. با همۀ وجودم به سویت فرار کردم؛ گریزگاهِ بدکار؛ و پناهگاه آن‌که سود و بهرۀ خود را تباه کرده و اکنون پناهنده شده؛ به درگاه توست. چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنی‌اش را علیه من از نیام بیرون کشیده و دم تیغش را بر ضد من تیز کرده و سـرِ نیزه‌اش را به قصد حمله بر من نازک ساخته و زهرهای کشنده‌اش را به آشامیدنی‌ام در آمیخته و تیرهای اصابت کننده‌اش را به سوی من نشانه رفته و دیدۀ نگهبانی و مراقبتش نسبت به من نخفته، تصمیم گرفته که مرا هدف شکنجه و آزار و ناراحتی قرار دهد و جرعۀ تلخ و مرارتش را به کام من ریزد.

فَنَظَرْتَ یٰا إِلٰهیٖ إِلیٰ ضَعْفِي عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَعَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِـمُحَارَبَتِهِ، وَوَحْدَتِی فیٖ كَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی، وَأَرْصَدَ لیٖ بِالْبَلَاءِ فِيمٰا لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي. فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْـرِكَ وَشَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ ثُمَّ فَلَلْتَ لیٖ حَدَّہُ، وَصَيَّـرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَہُ، وَأَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ، وَجَعَلْتَ مٰا سَدَّدَہُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ، وَلَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلیٰ شَوَاهُ وَأَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَـرَايَاهُ.

ولی ای خدای من! تو ناتوانی‌ام را از تحمّل بارهای گران و عجزم را از پیروزی در برابر کسی که آهنگ جنگ و مبارزۀ با من را دارد، دیدی؛ و تنهایی‌ام را در برابر عدّۀ زیادی که با من به عداوت و دشمنی برخاسته و در حال بی‌خبـری من، در کمین گرفتار کردنم نشسته‌اند؛ مشاهده فرمودی. پیش از آن‌که از تو یاری بخواهم، بی‌مقدّمه به یاری‌ام برخاستی؛ و پشتم را به نیرویت محکم کردی؛ سپس سطوت و صولت و تندی و تیزی دشمن را شکستی و پس از آن‌که در میان عدّہ‌ای انبوه و افرادی فراوان جا داشت، تنهایش گذاشتی؛ و مرا بر او قدرت و برتری دادی؛ و آنچه را به سوی من نشانه رفته بود، به خودش برگرداندی؛ و او را از عرصه‌گاه جنگِ بر ضد من بازگرداندی؛ در حالی که خشمش بهبودی نیافت و کینه‌اش آرام نشد و سـرانگشتانش را به دندان گزید و رخ برتافت و به میدان جنگ پشت کرد؛ در حالی که سپاهیانش از آنچه وعده‌اش داده بودند، تخلّف کردند.

وَكَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِـمَكَائِدِہِ، وَنَصَبَ لیٖ شَـرَكَ مَصَائِدِہِ، وَوَكَّلَ بیٖ تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ، وَأَضْبَأَ إِلَیَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَهُوَ يُظْهِرُ لیٖ بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَيَنْظُرُنِی عَلیٰ شِدَّةِ الْحَنَقِ.

و چه بسیار متجاوزی که با حیله‌هایش به حقوق من تجاوز کرد و دام‌های شکارش را برایم نهاد و مراقبت و نگهبانی‌اش را بر من گماشت و چون درنده‌ای که به انتظار به دست آوردن فرصت، برای شکار کردن صیدش کمین کند، در کمین من نشست؛ در حالی که خوش‌رویی چاپلوسانه را برایم آشکار می‌کند و با شدّت خشم مرا می‌پاید.

فَلَمَّا رَأَيْتَ یٰا إِلٰهیٖ تَبَاركْتَ وَتَعَالَيْتَ دَغَلَ سَـرِيرَتِهِ، وَقُبْحَ مَاانْطَوَى عَلَيْهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فیٖ زُبْيَتِهِ، وَرَدَدْتَهُ فیٖ مَهْوىٰ حُفْرَتِه، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فیٖ رِبْقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِی فِيهٰا، وَقَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بیٖ لَوْلاٰ رَحْمَتُكَ مٰا حَلَّ بِسَاحَتِهِ.

ای خدای من! پربرکت و بلند مرتبه‌ای؛ هنگامی‌که فساد باطن و زشتی آنچه را در دل و اندیشه داشت، دیدی؛ او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود، در انداختی؛ و در پرتگاه حفره‌اش در افکندی؛ تا پس از سـرکشی‌اش، با خواری و خفت در بند دامی که فکر می‌کرد مرا در آن ببیند، گرفتار شد؛ و اگر رحمت تو نبود، آنچه بر سـر او آمد، نزدیک بود به سـر من آید.

وَكَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَـرِقَ بیٖ بِغُصَّتِهِ، وَشَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ، وَسَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَوَحَرَنِی بِقَرْفِ عُيُوبِهِ، وَجَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِيهِ، وَقَلَّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ، وَوَحَرَنِی بِكَيْدِہِ، وَقَصَدَنِی بِـمَكِيدَتِهِ. فَنَادَيْتُكَ یٰا إِلٰهیٖ مُسْتَغِيثاً بِكَ، وَاثِقاً بِسُـرْعَةِ إِجَابَتِكَ، عَالِماً أَنَّهُ لاٰيُضْطَهَدُ مَنْ اٰوىٰ إِلیٰ ظِلِّ كَنَفِكَ، وَلاٰ يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلیٰ مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ.

و چه بسیار حسودی که به خاطر من اندوه و غصّه گلوگیرش شد و شدّت خشمش نسبت به من در گلویش پیچید و با نیش زبان مرا آزار داد و به عیوب خودش به من طعنه زد و آبرویم را نشانۀ تیرهای حسدش قرار داد و صفات ناپسندی که در وجود خودش بود، به گردن من انداخت؛ و با حیله‌اش مرا دچار شدّت خشم کرد و با نیرنگش آهنگ من نـمود. ای خدای من! با فریادخواهی از تو صدایت زدم، در حالی که به سـرعت اجابت دعایم اطمینان داشتم و آگاه بودم که هر کس در سایۀ حمایتت پناه گیرد، مورد ستم قرار نگیرد؛ و هر کس به پناهگاه یاری تو روی آورد، گرفتار ترس و وحشت نـمی‌شود؛ و تو مرا به قدرتت از سختی و شـرّ او حفظ کردی.

وَكَمْ مِنْ سَحَائِبَ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي، وَسَحَائِبَ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیَّ، وَجَدَاوِلَ رَحْمَةٍ نَشَـرْتَهَا، وَعَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا، وَأَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا وَغَوَاشِیَ كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا. وَكَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ، وَعَدَمٍ جَبَـرْتَ، وَصَـرْعَةٍ أَنْعَشْتَ، وَمَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ. كُلُّ ذٰلِكَ إِنْعَاماً وَتَطَوُّلًا مِنْكَ، وَفیٖ جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلیٰ مَعَاصِيكَ، لَمْ تَـمْنَعْكَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْـمَامِ إِحْسَانِكَ، وَلاٰ حَجَرَنِی ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ، لاٰتُسْئَلُ عَمّٰا تَفْعَلُ.

و چه بسیار ابرهای ناپسند و تیره و زشتی که از آسمان زندگی‌ام برطرف فرمودی و ابرهای نعمتی که بر من باریدی، جویبارهای رحمتی که در کشتزار حیاتم روان کردی و چه بسیار جامه‌های تندرستی و سلامتی که بر من پوشاندی و چشمه‌های حوادثی که به خاک انباشتی و پردۀ غم‌هایی که از دلـم برطرف کردی. و چه بسیار گمان نیکی که به تو داشتم و تو آن‌ها را محقّق ساختی؛ و نداری و فقری که جبـران فرمودی و افتادنی که دستم را گرفتی و از آن بلند کردی؛ و تهیدستی و مسکنتی که به غنا و ثروت تغییر دادی. همۀ این‌ها از روی نعمت‌دهی و احسان تو بود و من در عین غرق بودن در تـمام آن مواهب و الطاف، نسبت به نافرمانی‌ات در تلاش و کوشش بودم؛ ولی بدکاری‌ام و زشتی کردارم، تو را از کامل کردن احسانت در حقّ من، باز نداشت؛ و این احسانت، مرا از ارتکاب علل خشم تو منع نکرد. تو از آنچه انجام می‌دهی، بازخواست نـمی‌شوی.

وَلَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ، وَلَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَاسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمٰا أَكْدَيْتَ، أَبَيْتَ یٰا مَوْلاٰيَ إِلّٰا إِحْسَاناً وَامْتِنَاناً وَتَطَوُّلًا وَإِنْعَاماً، وَأَبَيْتُ إِلّٰا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ، وَتَعَدِّياً لِحُدُودِكَ، وَغَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلٰهیٖ مِنْ مُقْتَدِرٍ لاٰيُغْلَبُ، وَذِي أَنَاةٍ لاٰتَعْجَلُ. هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَـرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَقَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ، وَشَهِدَ عَلیٰ نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ[1].

از تو خواسته شد، عطا کردی؛ و خواسته نشد، به عطا کردن آغاز فرمودی؛ و احسانت درخواست شد، بخل نورزیدی. ای مولای من تو نخواستی مگر مهربانی و رحمت و نیکی‌کردن و رافت و محبّت را؛ و من نخواستم مگر افتادن در محرّماتت و تجاوز از حدودت و غفلت از تهدیدت را. خدای من تو را سپاس؛ سپاس نسبت به نیرومندی که مغلوب نـمی‌شود؛ و مهلت دهنده‌ای که در عذاب کردن شتاب نـمی‌ورزد. این جایگاه کسی است که به فراوانی نعمت‌ها اقرار کرد و با کوتاه آمدن از شکر نعمت‌ها، با نعمت‌ها به مقابله برخاست؛ و برضد خود به تباه کردن امورش گواهی داد.

اَللّٰهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَالْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمٰا أَنْ تُعِيذَنِی مِنْ شَـرِّ (كَذَا وَ كَذَا)، فَإِنَّ ذٰلِكَ لاٰيَضِيقُ عَلَيْكَ فیٖ وُجْدِكَ، وَلاٰ يَتَكَأَّدُكَ فیٖ قُدْرَتِكَ وَأَنْتَ عَلیٰ كُلِّ شَیْ‌ءٌ قَدِيرٌ، فَهَبْ لیٖ یٰا إِلٰهیٖ مِنْ رَحْمَتِكَ وَدَوَامِ تَوْفِيقِكَ مٰا أَتَّخِذُہُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلیٰ رِضْوَانِكَ، وَآمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، یٰا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

خداوندا به مقام بلند و رفیع محمّدی و به ولایت روشن علوی به تو تقرّب می‌جویم؛ و به واسطۀ آن دو بزرگوار به درگاهت رو می‌کنم که مرا از شـرّ فلان و فلان پناه دهی؛ همانا این پناه دهی در کنار توانایی‌ات تو را به تنگنا نـمی‌اندازد و در جنب قدرتت تو را دچار زحمت و رنج نـمی‌کند؛ و تو بر هر کاری توانایی. ای خدای من! از رحمت و دوام توفیقت به من ببخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودی‌ات قرار دهم و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم؛ ای مهربان‌ترین مهربانان!

پی‌نوشت:

[1] . سپس این افزودۀ نقل شده در صحیفه سوم از صحیفه ابن شاذان را می‌گویی:

اَللّٰهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْكَ بِالْمُحَمَّدِیَّةِ الرَّفِیعَةِ، وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْكَ بِالْعَلَوِیَّةِ الْبَیْضَاءِ، وَأَتَوَسَّلُ بِـمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْاَبْرَارِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ. وَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أَکْتَعِینَ، وَأَنْ تُخَلِّصْنِی مِنْ کُلِّ غَمٍّ وَهَمٍّ وَکَرْبٍ (وَأَنْ تَفْعَلْ بیٖ کَیْتَ وَکَیْتَ. وَافْعَلْ بِفُلاٰنِ کَذَا وَکَذَا).

خداوندا، به تو تقرب می‌جویم به جایگاه بلند محمدی، و به تو روی می‌آورم به جایگاه درخشان علوی، و متوسل می‌شوم به محمد و خاندان نیکوکارش که درودهای خداوند بر او و بر آنان باد. و از تو می‌خواهم که بر همۀ آنان درود فرستی، و مرا رهایی بخشی از هر غم و اندوه و پریشانی، (و با من چنین و چنان کنی و با فلان شخص چنین و چنان کنی).

و حاجتت را نام می‌بری و شخصی را که از سوی او بیمناک هستی

فَإِنَّهُ لاٰ إِلٰهَ لیٖ غَیْرُكَ، وَلاٰ رَبَّ أَعْرَفُهُ فَأَتَوَسَّلُ إِلَیْهِ سِوَاكَ. اَللّٰهُمَّ فَإِنَّ وَسِیلَتِی إِلَیْكَ مُحَمَّداً وَآلُهُ وَبَعْدَهُمُ التَّوْحِیدُ، وَذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْـرِكْ بِكَ أَحَداً وَلَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلٰهاً. وَقَدْ فَرَرْتُ إِلَیْكَ مِنْ نَفْسِی فَخَلِّصْنِی مِنْ کُلِّ غَمٍّ وَهَمٍّ وَکَرْبٍ أَبِیتُ عَلَیْهِ أَوْ أَظَلُّ فِیهِ مِمّٰا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، وَأَنْتَ الْعَظِیمُ بِكَ اسْتَغَثْتُ یٰا مَعْبُودِی فَأَغِثْنِی.

همانا که نیست پروردگاری جز تو، و نه پروردگاری را جز تو می‌شناسم که به وی متوسل شوم. خداوند وسیلۀ من نزد تو محمد و آلش هستند. و بعد از آنها توحید است و دست آویزم اینست که نه شـرک ورزیدم نسبت به تو کسی را، و نه همراه تو خدایی را برگزیدم. و به سوی تو با جانم فرار کرده‌ام، پس مرا رها ساز از هر غم و اندوه و گرفتاری، که شب را با آن به صبح رسانم و یا در آن بـمانم، از آنچه تو به آن از من آگاه‌تر هستی، و تو آن عظیم هستی که از تو یاری جستم ای معبود من، پس مرا یاری فرما.

این را می‌گویی تا جایی که نفست ادامه یابد و اگر بتوانی که این دعا را در حال سجود بخوانی، آن را بخوان، و دعا این است:

اَللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَاِلَیْكَ الْمُشْتَکیٰ وَاَنْتَ الْمُسْتَعَانُ، وَلاٰ حَوْلَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّٰا بِاللّٰهِ العَلِیِّ العَظِیمِ.

خداوندا سپاس توراست و شکوی به سوی تو است، و از تو یاری می‌جویند، و نیست نیرو و نه قدرتی – جز به خداوند بلند مرتبه بزرگ.

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی