شیخ مفید (رحمهاللهعلیه) گوید: هرگاه در روز عرفه در حرم امام حسین (علیهالسلام) بودی، یا در صحرای عرفات، یا در هر جایی بوده باشی از شهرها، پس قبل از زوال غسل کن، و قرار گیر در زیر آسمان و بخوان این دعا را:
اَللّٰهُمَّ أَنْتَ اللّٰهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ، وَأَنْتَ اللّٰهُ الرَّحْمٰنُ الرَّحِیمُ، وَأَنْتَ اللّٰهُ الدَّائِبُ فیٖ غَیْرِ وَصَبٍ وَلاٰ نَصَبٍ، وَلاٰ تَشْغَلُکَ رَحْمَتُکَ عَنْ عَذَابِکَ، وَلاٰ عَذَابُکَ عَنْ رَحْمَتِکَ، خَفَیْتَ مِنْ غَیْرِ مَوْتٍ، وَظَهَرْتَ فَلاٰ شَیْءَ فَوْقَکَ، وَتَقَدَّسْتَ فیٖ عُلُوِّکَ، وَتَرَدَّیْتَ بِالْکِبْـرِیَاءِ فِی الْأَرْضِ وَفِی السَّمَاء، وَقَوِیتَ فیٖ سُلْطَانِکَ، وَدَنَوْتَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ فِی ارْتِفَاعِکَ، وَخَلَقْتَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِکَ، وَقَدَّرْتَ الْأُمُورَ بِعِلْمِکَ، وَقَسَّمْتَ الْأَرْزَاقَ بِعَدْلِکَ، وَنَفَذَ فیٖ کُلِّ شَیْءٍ عِلْمُکَ،
خداوندا، تو همان خدایى هستى که پروردگار جهانیانی، تو همان خداى رحمتگر و مهربانی، تو همان خداى جاودانهاى بیآن که بیمار و یا خسته و رنجور گردى و رحمتت تو را از کیفرت و کیفرت تو را از عذابت به خود، مشغول نـمىکند، پنهانی بیآنکه بـمیرى، و آشکارى آنچنان که هیچچیز برتر از تو نیست و در بلندپایگىات پاک و مقدسی و در آسمان و زمین لباس بزرگمنشی را به تن کرده و در تسلطت توانایى و در عین بلندى به هر چیز نزدیکی. آفریدهها را به قدرت خویش آفریدى و امور را به دانش خود مقدر نـمودى و روزىها را به عدل و داد تقسیم کردى و آگاهىات در هر چیز رخنه کرد،
وَحَارَتِ الْأَبْصَارُ دُونَکَ، وَقَصُـرَ دُونَکَ طَرْفُ کُلِّ طَارِفٍ، وَکَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ صِفَاتِکَ، وَغَشِیَ بَصَـرَ کُلِّ نَاظِرٍ نُورُکَ، وَمَلَأْتَ بِعَظَمَتِکَ أَرْکَانَ عَرْشِکَ، وَابْتَدَأْتَ الْخَلْقَ عَلیٰ غَیْرِ مِثَالٍ نَظَرْتَ إِلَیْهِ مِنْ أَحَدٍ سَبَقَکَ إِلیٰ صَنْعَهِ شَیْءٍ مِنْهُ، وَلَمْ تُشَارَکْ فیٖ خَلْقِکَ، وَلَمْ تَسْتَعِنْ بِأَحَدٍ فیٖ شَیْءٍ مِنْ أَمْرِکَ وَلَطُفْتَ فیٖ عَظَمَتِکَ وَانْقَادَ لِعَظَمَتِکَ کُلُّ شَیْءٍ، وَذَلَّ لِعِزَّتِکَ کُلُّ شَیْءٍ، أُثْنِی عَلَیْکَ یٰا سَیِّدِی، وَ مٰا عَسیٰ أَنْ یَبْلُغَ فیٖ مِدْحَتِکَ ثَنَائِی مَعَ قِلَّهِ عِلْمِی وَقِصَـرِ رَأْیِی.
و چشمها از دیدن تو سـرگشته شدند و دیدۀ هر بینندهاى در برابر تو کمسو و زبانها از توصیف تو لال گردیدند و نور تو دیدۀ همۀ نگرندگان را پوشید و پایههاى عرشت را با عظمتت آکنده نـمودى و آفریدهها را، نه از روى نـمونههایى که کسی پیش از تو ساخته باشد و تو بدان نگریسته باشی، پدید آوردى و هیچکس در آفرینش شـریک تو نبود و از هیچکس در امرت کمک نگرفتى، تو در عین عظمت لطیف هستى و همۀ اشیا در برابر بزرگى و عزتت خوار و سـرافکنده است، و هر چیزی در برابر عزتت فروتنی کرد، اى سـرور من، تو را مىستایم، ولی با وجود اندکی عمل و نارسایى نظر و دیدگاه من، ستایش من در برابر مدح و ثناى تو چه ارزشی دارد؟
وَأَنْتَ یٰا رَبِّ الْخَالِقُ وَأَنَا الْمَخْلُوقُ، وَأَنْتَ الْمَالِکُ وَأَنَا الْمَمْلُوکُ، وَأَنْتَ الرَّبُّ وَأَنَا الْعَبْدُ، وَأَنْتَ الْغَنِیُ وَأَنَا الْفَقِیرُ، وَأَنْتَ الْمُعْطِی وَأَنَا السَّائِلُ، وَأَنْتَ الْغَفُورُ وَأَنَا الْخَاطِئُ، وَأَنْتَ الْحَیُّ الَّذِی لاٰ یَمُوتُ وَأَنَا خَلْقٌ أَمُوتُ. یٰا مَنْ خَلَقَ الْخَلْقَ وَدَبَّرَ الْأُمُورَ فَلَمْ یُقَایِسْ شَیْئاً بِشَیْءٍ مِنْ خَلْقِهِ، وَلَمْ یَسْتَعِنْ عَلیٰ خَلْقِهِ بِغَیْرِہِ، ثُمَّ أَمْضَی الْأُمُورَ عَلیٰ قَضَائِهِ وَأَجَّلَهَا إِلیٰ أَجَلٍ قَضیٰ فِیهٰا بِعَدْلِهِ، وَعَدَلَ فِیهٰا بِفَضْلِهِ، وَفَصَلَ فِیهٰا بِحُکْمِهِ، وَحَکَمَ فِیهٰا بِعَدْلِهِ، وَعَلِمَهَا بِحِفْظِهِ، ثُمَّ جَعَلَ مُنْتَهَاهَا إِلیٰ مَشِیئَتِهِ، وَمُسْتَقَرَّهَا إِلیٰ مَحَبَّتِهِ، وَمَوَاقِیتَهَا إِلیٰ قَضَائِهِ.
در حالی که اى پروردگار من، تو آفرینندهاى و من آفریده و تو مالکی و من مملوک و تو پروردگار و من بنده و تو بینیازى و من نیازمند و تو عطاکنندهاى و من درخواستکننده و تو بسیار آمرزندهاى و من خطاکار و تو زندهاى هستى که هرگز نـمىمیرى و من آفریدهاى هستم که خواهم مرد. اى خدایى که خلق را آفریدى و امور آنها را تدبیر و کارسازى نـمودى و هیچیک از آفریدههایت را با دیگرى نسنجیدى و از کس دیگر براى آفرینش کمک نگرفتى، سپس امور را براساس سـرنوشت حتمىات امضا کرده و سـرآمد مشخص براى آنها قرار دادهاى. امور را به عدل و داد به صورت حتمى مقرر نـمودى و با تفضل و بخشش در آنها دادگستـرى کرده و با فرمانت آنها را از یکدیگر جدا ساخته و فیصله دادى و با عدالت در آنها حکم رانده و با حفظ و نگاهدارى خود، از آنها آگاه شدى، آنگاه منتهاى امور را به سوى خواست خود و جایگاه استقرارش را به سوى محبتت و وعدهگاههاى آنها را به سوى سـرنوشت حتمىات رهسپار ساختى.
لاٰ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ، وَلاٰ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ، وَلاٰ رَادَّ لِقَضَائِهِ، وَلاٰ مُسْتَزَاحَ عَنْ أَمْرِہِ، وَلاٰ مَحِیصَ لِقَدَرِہِ، وَلاٰ خُلْفَ لِوَعْدِہِ، وَلاٰ مُتَخَلَّفَ عَنْ دَعْوَتِهِ، وَلاٰ یُعْجِزُہُ شَیْءٌ طَلَبَهُ، وَلاٰ یَـمْتَنِعُ مِنْهُ أَحَدٌ أَرَادَہُ، وَلاٰ یَعْظُمُ عَلَیْهِ شَیْءٌ فَعَلَهُ، وَلاٰ یَکْبُـرُ عَلَیْهِ شَیْءٌ صَنَعَهُ، وَلاٰ یَزِیدُ فیٖ سُلْطَانِهِ طَاعَهُ مُطِیعٍ،
هیچکس نـمىتواند سخنان او را تغییر دهد، یا فرمانش را به تأخیر اندازد، یا سـرنوشت حتمىاش را برگرداند و هیچ جایى براى رهایى از فرمان او و هیچ گریزى از مقدرات او نیست و هرگز خلف وعده ننموده و دعوتش غیر قابل تخلف است و هر چیز را که بخواهد [بدان مىرسد و آن چیز] نـمىتواند او را ناتوان سازد و هر کس را اراده کند قدرت سـرپیچى ندارد و انجام هیچچیز بر او سخت، و ساختـن هیچچیز بر او بزرگ و سنگین نیست و اطاعت اطاعتکنندگان بر فرمانروایى او نـمىافزاید،
وَلاٰ تَنْقُصُهُ مَعْصِیَهُ عَاصٍ، وَلاٰ یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیْهِ، وَلاٰ یُشْـرِکُ فیٖ حُکْمِهِ أَحَداً، الَّذِی مَلَکَ الْمُلُوکَ بِقُدْرَتِهِ، وَاسْتَعْبَدَ الْأَرْبَابَ بِعِزِّہِ، وَسَادَ الْعُظَمَاءَ بِجُودِہِ، وَعَلَا السَّادَهَ بِـمَجْدِہِ، وَانْهَدَّتِ الْمُلُوکُ لِهَیْبَتِهِ، وَعَلَا أَهْلَ السُّلْطَانِ بِسُلْطَانِهِ وَرُبُوبِیَّتِهِ، وَأَبَادَ الْجَبَابِرَهَ بِقَهْرِہِ، وَأَذَلَّ الْعُظَمَاءَ بِعِزِّہِ، وَأَسَّسَ الْأُمُورَ بِقُدْرَتِهِ، وَبَنَى الْمَعَالِی بِسُؤْدَدِہِ، وَتَـمَجَّدَ بِفَخْرِہِ، وَفَخَرَ بِعِزِّہِ، وَعَزَّ بِجَبَـرُوتِهِ، وَوَسِعَ کُلَّ شَیْءٍ بِرَحْمَتِهِ.
و نافرمانی گناهکاران از سلطۀ او نـمىکاهد و سخن او تغییر نـمىکند و هیچ کس را در فرمانروایى شـریک خود نـمىگرداند، خدایى که با قدرت خویش پادشاهان را در اختیار درآورده و با عزتش پرورندگان را به بندگى کشیده و به جود خویش بر بزرگان سـرورى یافته و به بلندپایگىاش بر سـروران سـرآمده و شکوه همۀ پادشاهان در برابر بیم و شکوه او فروریخته است و با سلطه و پروردگارى خویش بر همۀ تسلطجویان برترى یافته و با قهر و غلبهاش سـرکشان را نابود ساخته و با سـربلندىاش بزرگان را خوار ساخته و با قدرت خویش امور را بنیان نهاده و با سـرورى خود بر همۀ والایىها سـرآمده و به بالندگىاش بلندى یافته، و به سـربلندىاش بالیده و به شکوهاش سـربلند است و رحمتش همه چیز را فراگرفته است.
إِیّٰاکَ أَدْعُو، وَإِیّٰاکَ أَسْأَلُ، وَمِنْکَ أَطْلُبُ، وَإِلَیْکَ أَرْغَبُ، یٰا غَایَهَ الْمُسْتَضْعَفِینَ، یٰا صَـرِیخَ الْمُسْتَصْـرِخِینَ، وَمُعْتَمَدَ الْمُضْطَهَدِینَ، وَمُنْجِیَ الْمُؤْمِنِینَ، وَمُثِیبَ الصَّابِرِینَ، وَعِصْمَهَ الصَّالِحِینَ، وَحِرْزَ الْعَارِفِینَ، وَأَمَانَ الْخَائِفِینَ، وَظَهْرَ اللَّاجِینَ، وَجَارَ الْمُسْتَجِیرِینَ، وَطَالِبَ الْغَادِرِینَ، وَمُدْرِکَ الْهَارِبِینَ، وَأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، وَخَیْرَ النَّاصِـرِینَ، وَخَیْرَ الْفَاصِلِینَ، وَخَیْرَ الْغَافِرِینَ، وَأَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ، وَأَسْـرَعَ الْحَاسِبِینَ.
تنها تو را مىخوانم و از تو درخواست مىکنم و از تو مىطلبم و به تو مىگرایم، اى منتهاى خواستۀ ناتوانان، اى فریادرس فریادخواهان و اى تکیهگاه ستمدیدگان و نجاتدهندۀ مؤمنان و پاداشدهنده به شکیبایان و نگاهدارندۀ شایستگان و پناهگاه عارفان و ایمنىبخش هراسناکان، و پشتوانۀ پناه آورندگان، و یاور و همسایۀ پناهجویان، و طلبکنندۀ خیانتکاران، و دریابندۀ گریختگان، و مهربانترین مهربانان، و بهتـرین یاوران، و برترین حکمرانان، و بهتـرین آمرزندگان، و دادرسترین داوران، و سـریعترین حسابرسان.
لاٰیَـمْتَنِعُ مِنْ بَطْشِهِ شَیْءٌ، وَلاٰ یَنْتَصِـرُ مَنْ عَاقَبَهُ، وَلاٰ یُحْتَالُ لِکَیْدِہِ، وَلاٰ یُدْرَکُ عِلْمُهُ، وَلاٰ یُدْرَأُ مُلْکُهُ، وَلاٰ یُقْهَرُ عِزُّہُ، وَلاٰ یُذَلُّ اسْتِکْبَارُہُ، وَلاٰ یُبْلَغُ جَبَـرُوتُهُ، وَلاٰ تَصْغَرُ عَظَمَتُهُ، وَلاٰ یَضْمَحِلُّ فَخْرُہُ، وَلاٰ یَتَضَعْضَعُ رُکْنُهُ وَلاٰ تُرَامُ قُوَّتُهُ، الْمُحْصِی لِبَـرِیَّتِهِ، الْحَافِظُ أَعْمَالَ خَلْقِهِ، لاٰضِدَّ لَهُ، وَلاٰ نِدَّ لَهُ، وَلاٰ وَلَدَ لَهُ، وَلاٰ صَاحِبَهَ لَهُ وَلاٰ سَمِیَّ لَهُ، لاٰقَرِیبَ لَهُ وَلاٰ کُفْوَ لَهُ، وَلاٰ شَبِیهَ لَهُ، وَلاٰ نَظِیرَ لَهُ، وَلاٰ مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ، وَلاٰ یُبْلَغُ مَبْلَغُهُ وَلاٰ یَقْدِرُ شَیْءٌ قُدْرَتَهُ، وَلاٰ یُدْرِکُ شَیْءٌ أَثَرَہُ، وَلاٰ یَنْزِلُ شَیْءٌ مَنْزِلَتَهُ، وَلاٰ یُدْرَکُ شَیْءٌ أَحْرَزَہُ، وَلاٰ یَحُولُ شَیْءٌ دُونَهُ.
هیچکس نـمىتواند از سختگیرى او سـرپیچى کند و براى رهایى از کیفرش از دیگرى یارى بطلبد و در برابر مکر او چارهجویى کند به [منتهاى]دانش او نـمىتوان رسید و از فرمانروایى و سلطنت او نـمىتوان جلوگیرى نـمود و بر عزتش نـمىتوان غلبه کرد و بزرگمنشی او را نـمىتوان خوار و ذلیل نـمود و به شکوه چیرۀ او نـمىتوان رسید و عظمت او را نـمىتوان کوچک شمرد و بالندگى او از بین نـمىرود، و پایۀ او فرو نـمىریزد و آهنگ قوت و نیروى او را نـمىتوان کرد، هم او که آفریدههایش را به شماره درآورده و از اعمال آنها نگاهدارى مىکند، نه ضدى براى او است و نه مشابهى، نه فرزندى دارد و نه همسـرى، نه همنامى دارد و نه همتایى، نه نزدیکی دارد و نه شبیه و نظیرى و هیچکس نـمىتواند سخنان او را تغییر دهد و هیچچیز نـمىتواند به جایگاه او برسد، یا اندازۀ قدرت او را درک کند [یا: بدان برسد]، یا نشانۀ او را درک کند یا به مقام و منزلت او برسد، و به چیزى که در حفظ او است نـمىتوان رسید و هیچچیز نـمىتواند او را از انجام چیزى جلوگیرى کند.
بَنَى السَّمَاوَاتِ فَأَتْقَنَهُنَّ وَمٰا فِیهِنَّ بِعَظَمَتِهِ، وَدَبَّرَ أَمْرَہُ فِیهِنَّ بِحِکْمَتِهِ، فَکَانَ کَمٰا هُوَ أَهْلُهُ، لاٰ بِأَوَّلِیَّهٍ قَبْلَهُ، وَلاٰ بِاٰخِرِیَّهٍ بَعْدَەُ، وَکَانَ کَمٰا یَنْبَغِی لَهُ، یَرىٰ وَلاٰ یُرىٰ وَهُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلیٰ یَعْلَمُ السِّـرَّ وَالْعَلَانِیَهَ، وَلاٰ یَخْفىٰ عَلَیْهِ خَافِیَهٌ وَلَیْسَ لِنَقْمَتِهِ وَاقِیَهٌ، یَبْطُشُ الْبَطْشَهَ الْکُبْـرىٰ، وَلاٰ تُحَصِّنُ مِنْهُ الْقُصُورُ، وَلاٰ تُجِنُّ مِنْهُ السُّتُورُ، وَلاٰ تُکِنُّ مِنْهُ الْخُدُورُ، وَلاٰ تُوَارِى مِنْهُ الْبُحُورُ وَ هُوَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ، یَعْلَمُ هَمَاهِمَ الْأَنْفُسِ وَمٰا تُخْفِی الصُّدُورُ وَوَسَاوِسَهَا وَنِیَّاتِ الْقُلُوبِ، وَنُطْقَ الْأَلْسُنِ وَرَجْعَ الشِّفَاهِ، وَبَطْشَ الْأَیْدِی، وَنَقْلَ الْأَقْدَامِ، وَخائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَالسِّـرَّ وَأَخْفىٰ، وَالنَّجْوىٰ وَمٰا تَحْتَ الثَّـرىٰ، وَلاٰ یَشْغَلُهُ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ، وَلاٰ یُفَرِّطُ فیٖ شَیْءٍ، وَلاٰ یَنْسیٰ شَیْئاً لِشَیْءٍ.
بنا کرد آسمانها را و آنها را نیکو بنا نهاد و آنچه در آنهاست با عظمت، و تدبیر نـمود امرش را در آنها به حکمتش، پس شد آنگونه که شایسته اوست، نه به اول بودنی و نه به آخر بودنی بعد از او، و بود آنگونه که سزاوار بود او را، میبیند و دیده نـمیشود، و او در دیدگاه بالاتر است، پنهان و آشکارا را میداند، و بر او چیز پنهانی پنهان نـمیشود و نیست بازدارندهای انتقامش را، سخت میگیرد سخت گرفتـن بزرگی، و کاخها در برابرش مانع نـمیگردند، و نـمیپوشانند در برابر او پردهها، و نه دیوارها مىتوانند چیزى را از دید او در خود جاى دهند و نه دریاها مىتوانند چیزى را از او نهان بدارند و او بر هر چیز توانا و به هر چیز آگاه است و از اندیشۀ جانها و آنچه دلها در خود نهان مىدارند و نیز از وسوسۀ دلها و تصمیمهاى قلبى و نیز از گفتار زبانها و به هم خوردن لبها و گرفتـن دستها و گام برداشتـن قدمها و همچنین از نگاه دزدیده و خیانت چشمها، و از رازها و بلکه مخفىتر از آن و نیز از رازگویىها و آنچه در زیر خاک است، اطلاع دارد و هیچچیزى او را از چیز دیگر به خود مشغول نـمىکند و در هیچچیز کوتاهى نـمىکند و هیچچیز را به خاطر چیز دیگر فراموش نـمىکند.
أَسْأَلُکَ یٰا مَنْ عَظُمَ صَفْحُهُ، وَحَسُنَ صُنْعُهُ، وَکَرُمَ عَفْوُہُ، وَکَثُـرَتْ نِعَمُهُ، وَلاٰ یُحْصیٰ إِحْسَانُهُ وَجَمِیلُ بَلَائِهِ، أَنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَقْضِیَ لیٖ حَوَائِجِی الَّتِی أَفْضَیْتُ بِهٰا إِلَیْکَ، وَقُمْتُ بِهٰا بَیْنَ یَدَیْکَ، وَأَنْزَلْتُهَا بِکَ، وَشَکَوْتُهَا إِلَیْکَ مَعَ مٰا کَانَ مِنْ تَفْرِیطِی فِیمٰا أَمَرْتَنِی بِهِ، وَتَقْصِیرِی فِیمٰا نَهَیْتَنِی عَنْهُ. یٰا نُورِی فیٖ کُلِّ ظُلْمَهٍ، وَیٰا أُنْسِی فیٖ کُلِّ وَحْشَهٍ، وَیٰا ثِقَتِی فیٖ کُلِّ شِدَّهٍ وَیٰا رَجَائِی فیٖ کُلِّ کُرْبَهٍ، وَیٰا وَلِیِّی فیٖ کُلِّ نِعْمَهٍ، وَیٰا دَلِیلِی فِی الظَّلَامِ، أَنْتَ دَلِیلِی إِذَا انْقَطَعَتْ دَلَالَهُ الْأَدِلّٰاءِ فَإِنَّ دَلاٰلَتَکَ لاٰتَنْقَطِعُ.
از تو درخواست مىکنم اى خدایى که گذشتت بزرگ و کردارت زیبا و بخششت بزرگوارانه و نعمتت فراوان است و نیکىها و کردار زیبایت به شماره درنـمىآید، که بر محمد و آل محمد درود فرستى و خواستههایى را که پیش تو آورده و در پیشگاهت عرضه کرده و بر درگاهت فرود آورده و شکوه و گلهگزارى نـمودم، برآورده سازى، با وجود اینکه من در انجام دستوراتت کوتاهى مىورزم و در آنچه نهى کردهاى، مقصـرم. اى روشنایى من در هر تاریکی و اى انیس من در هر هراس و اى مورد اعتماد در هر سختى و اى امید من در هر اندوه و اى سـرپرست من در هر نعمت و اى راهنماى من در ظلمتها، تویى راهنماى من آنگاه که راهنمایى راهنمایان به پایان مىرسد؛ زیرا راهنمایى تو پایان نـمىپذیرد.
لاٰیَضِلُّ مَنْ هَدَیْتَ، وَلاٰ یَذِلُّ مَنْ وَالَیْتَ، أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَأَسْبَغْتَ، وَرَزَقْتَنِی فَوَفَّرْتَ، وَوَعَدْتَنِی فَأَحْسَنْتَ، وَأَعْطَیْتَنِی فَأَجْزَلْتَ، بِلاٰ اسْتِحْقَاقٍ لِذٰلِکَ بِعَمَلٍ مِنِّی، وَلٰکِنِ ابْتِدَاءً مِنْکَ بِکَرَمِکَ وَجُودِکَ، فَأَنْفَقْتُ نِعْمَتَکَ فیٖ مَعَاصِیکَ، وَتَقَوَّیْتُ بِرِزْقِکَ عَلیٰ سَخَطِکَ، وَأَفْنَیْتُ عُمُرِی فِیمٰا لاٰتُحِبُّ، فَلَمْ تَمْنَعْکَ جُرْأَتِی عَلَیْکَ، وَرُکُوبِی مٰا نَهَیْتَنِی عَنْهُ،
و کسی را که تو هدایت کنى، گمراه نـمىگردد و هرکس را که تو سـرپرستى کنى [دوست بدارى] خوار نـمىگردد. نعمت خویش به صورت کامل و فراوان بر من ارزانی داشتى و بهطور گستـرده از روزىات برخوردار نـمودى وعدۀ نیک به من دادى و عطا فراوان به من بخشیدى، بیآنکه من با عمل خویش استحقاق اینها را داشته باشم، بلکه تو خود با کرم و جود خویش، ابتدائاً [بدون درخواست من]اینها را به من ارزانی داشتى؛ ولی من نعمتت را در معصیت و نافرمانیِ از تو صـرف کردم و با بهرهمندى از روزى تو، بر خشم و غضبت نیرو گرفتم و عمرم را در آنچه دوست نداشتى، سپرى کردم و گستاخى من بر تو و نیز ارتکاب و تـمایلم به آنچه از آن مرا نهى نـمودهاى،
وَدُخُولِی فِیمٰا حَرَّمْتَ عَلَیَّ أَنْ عُدْتَ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ، وَلَمْ یَمْنَعْنِی عَوْدُکَ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ اَنْ عُدْتُ فیٖ مَعَاصِیکَ. فَأَنْتَ الْعَائِدُ بِالْفَضْلِ وَأَنَا الْعَائِدُ فِی الْمَعَاصِی، وَأَنْتَ یٰا سَیِّدِی خَیْرُ الْمَوَالِی لِعَبِیدِہِ وَأَنَا شَـرُّ الْعَبِیدِ، أَدْعُوکَ فَتُجِیبُنِی، وَأَسْأَلُکَ فَتُعْطِینِی، وَأَسْکُتُ عَنْکَ فَتَبْتَدِئُنِی، وَأَسْتَزِیدُکَ فَتَزِیدُنِی، فَبِئْسَ الْعَبْدُ أَنَا لَکَ یٰا سَیِّدِی وَمَوْلاٰیَ، أَنَا الَّذِی لَمْ أَزَلْ أُسِیءُ وَتَغْفِرُ لیٖ، وَلَمْ أَزَلْ أَتَعَرَّضُ لِلْبَلَاءِ وَتُعَافِینِی،
و اقدام به آنچه بر من حرام گردانیدهاى که باز بر من تفضل نـمایی، مانع از آن نشد که دوباره به سوى معصیت و نافرمانی از تو بازگردم. بنابراین، تویى خدایى که پىدرپى تفضل مىکنى و من پىدرپى از تو نافرمانی مىکنم و تو اى سـرور من بهتـرین سـرور و آقا براى بندگان و من بدترین بنده هستم. تو را مىخوانم و اجابت مىکنى و تو را مىخوانم و عطا مىکنى و خاموش مىمانم و تو خود [نعمتت را بدون درخواست]آغاز مىکنى و از تو طلب زیادى مىکنم و زیاده مىبخشی، پس چه بد بندهاى هستم من براى تو اى آقا و مولاى من! من همان کسی هستم که پیوسته بد مىکنم و مىآمرزى و بلا بر من عارض مىگردد و عافیت مىبخشی،
وَلَمْ أَزَلْ أَتَعَرَّضُ لِلْهَلَکَهِ وَتُنْجِینِی، وَلَمْ أَزَلْ اَضِیعُ فِی اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ فیٖ تَقَلُّبِی فَتَحْفَظُنِی، فَرَفَعْتَ خَسِیسَتِی، وَأَقَلْتَ عَثْـرَتِی وَسَتَـرْتَ عَوْرَتِی، وَلَمْ تَفْضَحْنِی بِسَـرِیرَتِی وَلَمْ تُنَکِّسْ بِرَأْسِی عِنْدَ إِخْوَانِی، بَلْ سَتَـرْتَ عَلَیَّ الْقَبَائِحَ الْعِظَامَ وَالْفَضَائِحَ الْکِبَارَ، وَأَظْهَرْتَ حَسَنَاتِیَ الْقَلِیلَهَ الصِّغَارَ، مَنّاً مِنْکَ عَلَیَّ وَتَفَضُّلًا وَإِحْسَاناً وَإِنْعَاماً وَاصْطِنَاعاً. ثُمَّ أَمَرْتَنِی فَلَمْ اَءْتَـمِرْ، وَزَجَرْتَنِی فَلَمْ أَنْزَجِرْ، وَلَمْ أَشْکُرْ نِعْمَتَکَ وَلَمْ أَقْبَلْ نَصِیحَتَکَ، وَلَمْ أُؤَدِّ حَقَّکَ، وَلَمْ أَتْرُکْ مَعَاصِیَکَ، بَلْ عَصَیْتُکَ بِعَیْنِی وَلَوْ شِئْتَ لَاَعْمَیْتَنِی فَلَمْ تَفْعَلْ ذٰلِکَ بیٖ،
و همواره دچار هلاکت مىشوم و نجاتم مىدهى و در طول شبانهروز پیوسته در اعمالـم دچار تباهى مىگردم و تو حفظم مىکنى، بنابراین، تو بودى که من فرومایه را برترى بخشیدى و لغزشم را نادیده انگاشته و عیوبم را مستور نگاه داشتى و به واسطۀ [بدى]باطنم رسوا نساخته و نزد برادرانم سـرافکنده نکردى، بلکه از روى منّت، تفضل، احسان، بخشش و نیکی بر من، اعمال زشت و رسوایىهاى بزرگ مرا پنهان داشته و اعمال نیک اندک و کوچک مرا آشکار ساختى. با این وجود، به من دستور دادى و گوش به فرمانت نکردم و نهى کردى و [از انجام کار بد]خوددارى ننمودم و از نعمتت سپاسگزارى نکردم و نصیحتت را نپذیرفتم و حقت را ادا ننمودم و معصیتت را ترک نکردم؛ بلکه با چشمم از تو نافرمانی کردم در حالی که اگر مىخواستى، مىتوانستى کورم بکنى و چنین نکردى،
وَعَصَیْتُکَ بِسَمْعِی وَلَوْ شِئْتَ لَاَصْمَمْتَنِی فَلَمْ تَفْعَلْ ذٰلِکَ بیٖ، وَعَصَیْتُکَ بِیَدِی وَلَوْ شِئْتَ لَکَنَعْتَنِی فَلَمْ تَفْعَلْ ذٰلِکَ بیٖ، وَعَصَیْتُکَ بِرِجْلِی وَلَوْ شِئْتَ لَجَذَمْتَنِی فَلَمْ تَفْعَلْ ذٰلِکَ بیٖ، وَعَصَیْتُکَ بِفَرْجِی وَلَوْ شِئْتَ لَعَقَمْتَنِی فَلَمْ تَفْعَلْ ذٰلِکَ بیٖ، وَعَصَیْتُکَ بِجَمِیعِ جَوَارِحِی وَلَمْ یَکُ هٰذَا جَزَاؤُکَ مِنِّی فَعَفْوَکَ عَفْوَکَ. فَهٰا أَنَا ذَا عَبْدُکَ الْمُقِرُّ بِذَنْبِی، الْخَاضِعُ لَکَ بِذُلِّی، الْمُسْتَکِینُ لَکَ بِجُرْمِی، مُقِرٌّ لَکَ بِجِنَایَتِی، مُتَضَـرِّعٌ إِلَیْکَ، رَاجٍ لَکَ فیٖ مَوْقِفِی هٰذَا، تَائِبٌ إِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِی وَمِنِ اقْتِـرَافِی وَمُسْتَغْفِرٌ لَکَ مِنْ ظُلْمِی لِنَفْسِی، رَاغِبٌ إِلَیْکَ فیٖ فَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَمُبْتَهِلٌ إِلَیْکَ فِی الْعَفْوِ عَنِ الْمَعَاصِی،
و با گوشم معصیت کردم در حالی که اگر مىخواستى، مىتوانستى مرا کر و ناشنوا بگردانی و چنین ننمودى و با دستم معصیت کردم در حالی که اگر مىخواستى مىتوانستى دست مرا شل بکنى و چنین نکردى و با پایم از تو نافرمانی کردم در حالی که اگر مىخواستى مىتوانستى پایم را قطع [یا: به بیمارى جذام [مبتلا]کنى و چنین نکردى و با شـرمگاهم معصیت کردم در حالی که اگر مىخواستى، مىتوانستى مرا عقیم بگردانی و چنین نکردى و با همۀ اعضا و جوارحم معصیت کردم در حالی که این پاداش تو از سوى من نبود پس عفوت عفوت [را خواستارم]. هان! اینک من همان بندۀ توام که به گناهم اقرار نـموده و با خوارى در برابرت اظهار فروتنى نـموده و به واسطۀ جرمم به درگاهت خاکسارى مىکنم، به جنایت خویش اعتـراف نـموده و به درگاهت تضـرع مىکنم و در اینجا که قرار دارم، به تو امید بستهام و از همۀ گناهان و ارتکاب [اعمال ناشایست]توبه مىکنم و از ستم به خویش طلب آمرزش مىنـمایم و آرزومندم که مرا از آتش جهنم آزاد کنى و به درگاهت تضـرع مىکنم که از گناهانم درگذرى،
طَالِبٌ إِلَیْکَ أَنْ تُنْجِحَ لیٖ حَوَائِجِی، وَتُعْطِیَنِی فَوْقَ رَغْبَتِی، وَأَنْ تَسْمَعَ نِدَائِی، وَتَسْتَجِیبَ دُعَائِی، وَتَرْحَمَ تَضَـرُّعِی وَشَکْوَایَ، وَکَذٰلِکَ الْعَبْدُ الْخَاطِئُ یَخْضَعُ لِسَیِّدِہِ، وَیَتَخَشَّعُ لِمَوْلاٰەُ بِالذُّلِّ. یٰا أَکْرَمَ مَنْ اُقِرَّ لَهُ بِالذُّنُوبِ، وَأَکْرَمَ مَنْ خُضِعَ لَهُ وَخُشِعَ، مٰا أَنْتَ صَانِعٌ بِـمُقِرٍّ لَکَ بِذَنْبِهِ، خَاشِعٍ لَکَ بِذُلِّهِ؟ فَإِنْ کَانَتْ ذُنُوبِی قَدْ حَالَتْ بَیْنِی وَبَیْنَکَ أَنْ تُقْبِلَ عَلَیَّ بِوَجْهِکَ وَتَنْشُـرَ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ،
و درخواست مىکنم که حوایجم را برآورى و افزون برخواستهام به من عطا کنى و ندایم را بشنوى و دعایم را مستجاب گردانی و بر تضـرع و گلهگزارىام رحم آرى و اینچنین بندۀ خطاکار در برابر آقاى خود فروتنى مىکند و با خاکسارى در برابر مولایش اظهار افتادگى مىکند. اى گرامىترین کسی که همه در درگاه او اعتـراف به گناه مىکنند و اى ارجمندترین کسی که همه در برابر او اظهار فروتنى و افتادگى مىکنند، با من که در درگاه تو به گناهم اعتـراف مىکنم و با خاکسارى فروتنى مىنـمایم، چه خواهى کرد؟ اگر گناهانم میان من و تو فاصله انداخته و مانع از آن شده است که بر من روى آورى و رحمتت را بر من بگستـرانی،
وَتُنْزِلَ عَلَیَّ شَیْئاً مِنْ بَرَکَاتِکَ، وَتَرْفَعَ لیٖ إِلَیْکَ صَوْتاً، أَوْ تَغْفِرَ لیٖ ذَنْباً، أَوْ تَتَجَاوَزَ لیٖ عَنْ خَطِیئَهٍ، فَهٰا أَنَا ذَا عَبْدُکَ مُسْتَجِیرٌ بِکَرَمِ وَجْهِکَ، وَعِزِّ جَلَالِکَ، وَمُتَوَجِّهٌ إِلَیْکَ، وَمُتَوَسِّلٌ إِلَیْکَ، وَمُتَقَرِّبٌ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ، وَأَکْرَمِهِمْ لَدَیْکَ، وَأَوْلاٰهُمْ بِکَ، وَأَطْوَعِهِمْ لَکَ، وَأَعْظَمِهِمْ مِنْکَ مَنْزِلَهً، وَعِنْدَکَ مَکَاناً، وَبِعِتْـرَتِهِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِمُ الْهُدَاهِ الْمَهْدِیِّینَ، الَّذِینَ افْتَـرَضْتَ طَاعَتَهُمْ،
و بخشی از برکاتت را بر من فرود آورى و صدایم را به درگاهت برسانی، یا گناهم را بیامرزى، یا از خطایم درگذرى، هان اینک این من بندۀ توام که به روى [ذات، یا اسما و صفات] گرامى و سـربلندى عظمتت پناهنده شده و به تو روى آورده و توسل جستهام، و به تو تقرب میجویم به واسطۀ پیامبـرت که درود خداوند بر او و خاندانش باد محبوبترین آفریدگانت نزد تو، و گرامیترین شان در پیشگاهت، و شایستهترین شان نسبت به تو، و فرمانبـرترین آنان برای تو، و عظیمترین آنها پیش تو از جهت منزلت و نزد تو از جهت جایگاه، و به عتـرتش که درود خداوند بر آنان باد هدایتگران هدایت یافته که طاعت شان را واجب نـمودی،
وَأَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ، وَجَعَلْتَهُمْ وُلاٰهَ الْأَمْرِ بَعْدَ نَبِیِّکَ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، یٰا مُذِلَّ کُلِّ جَبَّارٍ، وَ یٰا مُعِزَّ کُلِّ ذَلِیلٍ، قَدْ بَلَغَ مَجْهُودِی فَهَبْ لیٖ نَفْسِیَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ بِرَحْمَتِکَ. اَللّٰهُمَّ لاٰقُوَّهَ لیٖ عَلیٰ سَخَطِکَ، وَلاٰ صَبْـرَ لیٖ عَلیٰ عَذَابِکَ، وَلاٰ غِنىً لیٖ عَنْ رَحْمَتِکَ، تَجِدُ مَنْ تُعَذِّبُ غَیْرِی، وَلاٰ أَجِدُ مَنْ یَرْحَمُنِی غَیْرَکَ، وَلاٰ قُوَّهَ لیٖ عَلَی الْبَلَاءِ، وَلاٰ طَاقَهَ لیٖ عَلَی الْجَهْدِ.
و به دوستى با آنان دستور دادهاى و فرمانروایان بعد از پیامبـرت قرار دادهاى، به درگاهت نزدیکی مىجویم. اى به خوارىکشانندۀ سـرکشان و اى سـرافرازکنندۀ خاکساران، توانم به آخر رسید، پس همین لحظه و همین لحظه، به رحمت خویش وجود مرا به من ارزانی دار. خداوندا، من توان ایستادگى در برابر خشمت را ندارم و نـمىتوانم در برابر عذابت شکیبا باشم و از رحمتت بینیاز نیستم، تو غیر مرا مىیابی که عذاب کنى ولی من کسی جز تو را نـمىیابم که بر من رحم آرد و نـمىتوانم در برابر بلایت ایستادگى کنم و توان گرفتارىهاى طاقتفرسا را ندارم.
أَسْأَلُکَ بِحَقِّ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِالْأَئِـمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ الَّذِینَ اخْتَـرْتَهُمْ لِسِـرِّکَ، وَأَطْلَعْتَهُمْ عَلیٰ خَفِیِّکَ، وَاخْتَـرْتَهُمْ بِعِلْمِکَ، وَطَهَّرْتَهُمْ وَخَلَّصْتَهُمْ وَاصْطَفَیْتَهُمْ وَاَصْفَیْتَهُمْ، وَجَعَلْتَهُمْ هُدَاهً مَهْدِیِّینَ، وَائْتَمَنْتَهُمْ عَلیٰ وَحْیِکَ، وَعَصَمْتَهُمْ عَنْ مَعَاصِیکَ وَرَضِیتَهُمْ لِخَلْقِکَ، وَخَصَصْتَهُمْ بِعِلْمِکَ، وَاجْتَبَیْتَهُمْ وَحَبَوْتَهُمْ وَجَعَلْتَهُمْ حُجَجاً عَلیٰ خَلْقِکَ، وَأَمَرْتَ بِطَاعَتِهِمْ عَلیٰ مَنْ بَرَأْتَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ فیٖ مَوْقِفِی الْیَوْمَ اَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ خِیَارِ وَفْدِکَ.
به حق پیامبـرت، حضـرت محمد -درود خداوند بر او و خاندان او- و خاندان پاک او، از تو درخواست مىکنم و به امامانی توسل مىجویم که آنان را براى [حفظ]اسـرار خود برگزیده و از وحىات آگاه گردانیده و براى حمل دانش خود برگزیده و پاک و پاکیزه ساخته و گزینش نـموده و بیآلایش ساخته و هدایتگر و هدایت یافته و امانتدار وحىات قرار داده و از گناه بازداشته و براى آفریدههایت پسندیدهاى و به دانش خود ویژہ گردانیده و برگزیده و نعمتت را به آنان ارزانی داشته و حجت خویش بر خلق قرار داده و به اطاعت از آنان دستور دادهاى و متوسل میشوم به سوی تو در این جایگاهم امروز که مرا از بهتـرین وارد شوندگان بر خودت قرار دهی.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ صُـرَاخِی وَاعْتِـرَافِی بِذَنْبِی وَتَضَـرُّعِی، وَارْحَمْ طَرْحِیَ رَحْلِی بِفِنَائِکَ، وَارْحَمْ مَسِیرِی إِلَیْکَ یٰا أَکْرَمَ مَنْ سُئِلَ، یٰا عَظِیماً یُرْجىٰ لِکُلِّ عَظِیمٍ، اغْفِرْ لیٖ ذَنْبِیَ الْعَظِیمَ فَإِنَّهُ لاٰیَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ إِلَّا الْعَظِیمُ. اَللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، یٰا رَبَّ الْمُؤْمِنِینَ لاٰتَقْطَعْ رَجَائِی، یٰا مَنَّانُ مُنَّ عَلَیَّ بِالرَّحْمَهِ یٰا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یٰا مَنْ لاٰیُخَیِّبُ سَائِلَهُ لاٰتَرُدَّنِی خَائِباً، یٰا عَفُوُّ اعْفُ عَنِّی، یٰا تَوَّابُ تُبْ عَلَیَّ وَاقْبَلْ تَوْبَتِی، یٰا مَوْلاٰیَ حَاجَتِیَ الَّتِی إِنْ أَعْطَیْتَنِیهَا لَمْ یَضُـرَّنِی مٰا مَنَعْتَنِی وَإِنْ مَنَعْتَنِیهَا لَمْ یَنْفَعْنِی مٰا أَعْطَیْتَنِی، فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ.
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و بر ناله و اعتـرافم به گناه و تضـرعم و افکندن توشهام بر آستانهات و راهى شدنم به سویت رحمت آر، اى گرامىترین درخواستشدگان، اى بزرگى که براى گناه بزرگ به تو امید بسته مىشود، گناه بزرگ مرا بیامرز، به راستى که گناه بزرگ را جز بزرگ نـمىآمرزد. خداوندا، از تو خواهانم که مرا از آتش جهنم آزاد کنى. اى پروردگار مؤمنان، امیدم را قطع مکن، اى بسیار بخشنده بر من ببخش، اى مهربانترین مهربانان. اى خدایى که درخواستکنندگان از خود را نومید نـمىگردانی، مرا از درگاه خود مران، اى بسیار گذشتکننده از من درگذر، اى بسیار توبهپذیر توفیق توبه به من ده و توبهام را بپذیر. اى مولاى من، حاجت من از تو که اگر آن را به من عطا کنى، هرچه از من بازدارى، ضـررى به من نـمىرساند و اگر آن را از من بازدارى، هرچه به من عطا کنى سودى به حال من ندارد این است که مرا از آتش جهنم آزاد کنى.
اَللّٰهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ عَنِّی تَحِیَّهً وَسَلاٰماً وَبِهِمُ الْیَوْمَ فَاسْتَنْقِذْنِی، یٰا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ، یٰا مَنْ یَجْزِی عَلَی الْعَفْوِ، یٰا مَنْ یَعْفُو، یٰا مَنْ رَضِیَ بِالْعَفْوِ، یٰا مَنْ یُثِیبُ عَلَی الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ (تقولها عشـرین مره) وَأَسْأَلُکَ الْیَوْمَ الْعَفْوَ، وَأَسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ، هٰذَا مَکَانُ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ، هٰذَا مَکَانُ الْمُضْطَرِّ إِلیٰ رَحْمَتِکَ، هٰذَا مَکَانُ الْمُسْتَجِیرِ بِعَفْوِکَ مِنْ عُقُوبَتِکَ، هٰذَا مَکَانُ الْعَائِذِ بِکَ مِنْکَ.
خداوندا درود و سلام مرا به روح محمد و آل محمد برسان و به واسطۀ آنان، امروز مرا نجات ده، اى خدایى که دستور گذشت دادهاى، اى خدایى که در برابر گذشت پاداش [نیک] مىدهى، اى خدایى که گذشت مىکنى، اى خدایى که از گذشت خشنودى، اى خدایى که در برابر گذشت ثواب مىدهى، گذشتت گذشتت را خواستارم. (بیست مرتبه بگوید (الْعَفْوِ)) امروز گذشتت را خواستارم و نیز از هر خیرى که علم تو آن را فراگرفته، از تو درخواست مىکنم. این، جایگاه بندۀ بیچاره و نیازمند است، این جایگاه درمانده و نیازمند به رحمت تو است، این جایگاه پناهجوى به عفوت از کیفرت مىباشد، این جایگاه پناهآورندۀ به تو از تو است.
أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ، وَمِنْ فُجْأَهِ نِقْمَتِکَ، یٰا أَمَلِی، یٰا رَجَائِی، یٰا خَیْرَ مُسْتَغَاثٍ، یٰا أَجْوَدَ الْمُعْطِینَ، یٰا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ، یٰا سَیِّدِی وَمَوْلاٰیَ وَثِقَتِی، وَرَجَائِی وَمُعْتَمَدِی، وَیٰا ذُخْرِی وَظَهْرِی وَعُدَّتِی وَغَایَهَ أَمَلِی وَرَغْبَتِی، یٰا غِیَاثِی یٰا وَارِثِی، مٰا أَنْتَ صَانِعٌ بیٖ فیٖ هٰذَا الْیَوْمِ الَّذِی فَزِعَتْ إِلَیْکَ فِیهِ الْأَصْوَاتُ.
از خشم و ناگهان در رسیدن کیفرت به خشنودىات پناه مىبرم. اى آرزو و امید من، اى بهتـرین فریادرس، اى بخشندهترین بخشنده، اى کسی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است. اى سـرور و مولا و امید و مورد اعتماد و تکیهگاه من، اى ذخیره و پشتیبان و اندوخته و نهایت آرزو و خواستۀ من، اى فریادرس و اى وارث من، در این روز که به تو پناهنده شدهام و صداهاى فراوان به سوى تو بلند است، با من چه خواهى کرد؟
أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تَقْلُبَنِی فِیهِ مُفْلِحاً مُنْجِحاً بِأَفْضَلِ مَا انْقَلَبَ بِهِ مَنْ رَضِیتَ عَنْهُ، وَاسْتَجَبْتَ دُعَاءَہُ وَقَبِلْتَهُ وَأَجْزَلْتَ حِبَاءَہُ وَغَفَرْتَ ذُنُوبَهُ، وَأَکْرَمْتَهُ وَلَمْ تَسْتَبْدِلْ بِهِ سِوَاهُ وَشَـرَّفْتَ مَقَامَهُ، وَبَاهَیْتَ بِهِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ، وَقَلَبْتَهُ بِکُلِّ حَوَائِجِهِ، وَأَحْیَیْتَهُ بَعْدَ الْمَمَاتِ حَیَاهً طَیِّبَهً، وَخَتَمْتَ لَهُ بِالْمَغْفِرَهِ، وَأَلْحَقْتَهُ بِـمَنْ تَوَلّٰاهُ.
از تو مىخواهم که بر محمد و آل محمد درود فرستى و در این روز مرا رستگار و کامیاب از درگاهت برگردان، به بهتـرین صورت که از کسی خشنود گردیده و دعایش را اجابت نـموده و پذیرفته و عطاى فراوان به او بخشیده و گناهانش را آمرزیده و گرامى مىدارى و کس دیگر را بهجاى او برنـمىگزینى و مقامش را والا گردانیده و در نزد افراد بهتـر از او به او مباهات مىکنى و با برآوردن تـمامى حوایجش از درگاهت برمىگردانی و بعد از مرگ نیز او را به زندگانی پاکیزه زنده مىگردانی و پایان کار او را به آمرزش پایان داده و به آنان که دوستش مىدارد، مىپیوندى.
اَللّٰهُمَّ إِنَّ لِکُلِّ وَافِدٍ جَائِزَهً، وَلِکُلِّ زَائِرٍ کَرَامَهً، وَلِکُلِّ سَائِلٍ لَکَ عَطِیَّهً، وَلِکُلِّ رَاجٍ لَکَ ثَوَاباً، وَلِکُلِّ مُلْتَمِسٍ مٰا عِنْدَکَ جَزَاءً، وَلِکُلِّ رَاغِبٍ إِلَیْکَ هِبَهً، وَلِکُلِّ مَنْ فَزِعَ إِلَیْکَ رَحْمَهً، وَلِکُلِّ مَنْ رَغِبَ إِلَیْکَ زُلْفىٰ، وَلِکُلِّ مُتَضَـرِّعٍ إِلَیْکَ إِجَابَهً، وَلِکُلِّ مُسْتَکِینٍ إِلَیْکَ رَأْفَهً، وَلِکُلِّ نَازِلٍ بِکَ حِفْظاً، وَلِکُلِّ مُتَوَسِّلٍ إِلَیْکَ عَفْواً، وَقَدْ وَفَدْتُ إِلَیْکَ، وَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ فیٖ هٰذَا الْمَوْضِعِ الَّذِی شَـرَّفْتَهُ، رَجَاءً لِمٰا عِنْدَکَ، وَرَغْبَهً اِلَیْکَ، فَلاٰ تَجْعَلْنِی الْیَوْمَ أَخْیَبَ وَفْدِکَ، وَأَکْرِمْنِی بِالْجَنَّهِ، وَمُنَّ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَهِ، وَجَمِّلْنِی بِالْعَافِیَهِ، وَأَجِرْنِی مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ الطَّیِّبِ، وَادْرَأْ عَنِّی شَـرَّ فَسَقَهِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، وَشَـرَّ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ.
خداوندا هر واردشوندهاى جایزهاى دارد و هر زیارتکنندهاى کرامتى و هر درخواستکنندهاى عطایى و هر امیدوارى ثوابی و هر درخواستکنندهاى از تو پاداشی و هر گرایندۀ به درگاهت هدیهاى و هر پناهجویى رحمتى و هر خواهشکنندهاى قرب و منزلت و هر تضـرعکننده اجابتى و هر خاکسارى رأفتى و هر فرودآمدهاى از حق حفظ و نگاهدارى و هر توسلکنندهاى از حق گذشتت برخوردار است و من به سوی تو آمده و در پیشگاهت ایستادهام، و در این مکانی که شـرافت دادهاى، به امید آنچه در نزد تو است و به شوق تو، پس امروز مرا از نومیدترین واردشوندگان بر خود قرار مده، بلکه با بهشتت مرا گرامى دار و آمرزشت را به من ارزانی بدار و زیبایم ساز با عافیت، و از آتش جهنم در پناه خود در آور و از روزى حلال و پاکیزهات بر من بگستـران، و شـرّ فاسقان عرب و عجم و شـرّ شیطانهاى جنى و انسی را از من دور بدار.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَلاٰ تَرُدَّنِی خَائِباً، وَسَلِّمْنِی مٰا بَیْنِی وَبَیْنَ لِقَائِکَ حَتّٰى تُبَلِّغَنِی الدَّرَجَهَ الَّتِی فِیهٰا مُرَافَقَهُ أَوْلِیَائِکَ، وَاسْقِنِی مِنْ حَوْضِهِمْ مَشْـرَباً رَوِیّاً لاٰ أَظْمَأُ بَعْدَہُ اَبَدَاً، وَاحْشُـرْنِی فیٖ زُمْرَتِهِمْ، وَتَوَفَّنِی فیٖ حِزْبِهِمْ، وَعَرِّفْنِی وُجُوهَهُمْ فیٖ رِضْوَانِکَ وَالْجَنَّهِ، فَإِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ هُدَاهً، یٰا کَافِیَ کُلِّ شَیْءٍ وَلاٰ یَکْفِی مِنْهُ شَیْءٌ،
خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا نومید برمگردان و میان من و ملاقات با خود را سالـم و بیگزند بدار تا اینکه مرا به پایۀ همدمى با دوستانت نایل گردانی، و با شـرابی گوارا از حوض آنان به من بنوشانی به گونهاى که هرگز بعد از آن تشنه نگردم و مرا در زمرۀ آنان محشور کن و جزو حزب و گروه آنان بـمیران و در مقام رضا و بهشتت چهرۀ آنان را به من بشناسان؛ زیرا که من از آنان به عنوان هدایتگر خشنودم. اى کفایتکنندۀ هر چیز که هیچچیز نـمىتواند چیزى را از تو کفایت کند،
صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاکْفِنِی شَـرَّ مٰا أَحْذَرُ وَشَـرَّ مٰا لاٰ أَحْذَرُ، وَلاٰ تَکِلْنِی إِلیٰ أَحَدٍ سِوَاکَ، وَبَارِکْ لیٖ فِیمٰا رَزَقْتَنِی، وَلاٰ تَسْتَبْدِلْ بیٖ غَیْرِی، وَلاٰ تَکِلْنِی إِلیٰ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ، وَلاٰ إِلیٰ رَأْیِی فَیُعْجِزَنِی، وَلاٰ إِلَی الدُّنْیَا فَتَلْفِظَنِی، وَلاٰ إِلیٰ قَرِیبٍ وَلاٰ بَعِیدٍ، بَلْ تَفَرَّدْ بِالصُّنْعِ لیٖ یٰا سَیِّدِی وَمَوْلاٰیَ، اَللّٰهُمَّ أَنْتَ أَنْتَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ إِلّٰا مِنْکَ فیٖ هَذَا الْیَوْمِ، فَتَطَوَّلْ عَلَیَّ فِیهِ بِالرَّحْمَهِ وَالْمَغْفِرَهِ.
بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از شـرّ آنچه از آن پرهیز مىکنم و یا نـمىکنم، کفایت کن و به هیچکس به جز خود وامگذار و آنچه را که به من روزى کردهاى مبارک گردان و کس دیگر را به جاى من مگزین و مرا به آفریدههایت وامگذار و به نظر خودم واگذار مکن تا مبادا مرا ناتوان گرداند و به دنیا وامگذار تا مبادا مرا رها نـموده و به دور بیفکند و به نزدیک و دور وامگذار، بلکه تنها به نیکی به من بپرداز اى سـرور و مولاى من، خداوندا، تو تو، امیدم در این روز جز از تو گسسته است، در این روز رحمت و آمرزشت را بر من ارزانی دار.
اَللّٰهُمَّ رَبَّ هَذِہِ الْأَمْکِنَهِ الشَّـرِیفَهِ، وَرَبَّ کُلِّ حَرَمٍ وَمَشْعَرٍ عَظَّمْتَ قَدْرَہُ وَشَـرَّفْتَهُ، وَبِالْبَیْتِ الْحَرَامِ، وَبِالْحِلِّ وَالْاِحْرَامِ وَالرُّکْنِ وَالْمَقَامِ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْجِحْ لیٖ کُلَّ حَاجَهٍ مِمّٰا فِیهِ صَلَاحُ دِینِی وَدُنْیَایَ وَآخِرَتِی، وَاغْفِرْ لیٖ وَلِوَالِدَیَّ وَلِمَنْ وَلَدَنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَارْحَمْهُما کَمٰا رَبَّیانِی صَغِیراً، وَاجْزِهِمٰا عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ، وَعَرِّفْهُمَا بِدُعَائِی لَهُمَا مٰا یَقُرُّ أَعْیُنَهُمَا، فَإِنَّهُمَا قَدْ سَبَقَانِی إِلَی الْغَایَهِ وَخَلَفْتَنِی بَعْدَهُمَا، فَشَفِّعْنِی فیٖ نَفْسِی وَفِیهِمَا وَفیٖ جَمِیعِ أَسْلَافِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ فیٖ هٰذَا الْیَوْمِ یٰا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خداوندا، اى پروردگار این مکانهاى شـریف و پروردگار همۀ نقاط سـرزمین «حرم» و «مشعر» که قدرش را بزرگ داشته و عظمت بخشیده، و به حق خانۀ محتـرم و سـرزمین «حلّ» و «حرم» و رکن کعبه و مقام [ابراهیم-درود بر او-]، بر حضـرت محمد و خاندان او درود فرست و همۀ حوایج مرا که صلاح دین، دنیا و آخرت من در آن است، برآور و من و پدر و مادر من و اجداد اعم از پدرى و مادرى مسلمان مرا بیامرز و بر پدر و مادر من رحمت آر همان گونه که آن دو در حال کودکی مرا پرورش دادند و بهتـرین پاداش را به آن دو عطا کن، و به واسطۀ دعاى من آن دو را با چیزى آشنا کن که چشمهایشان بدان روشن گردد؛ زیرا آنان پیش از من به هدف رسیدهاند، و تو مرا جانشین ساختهای پس از آنان، پس در این روز، شفاعت مرا در رابطه با خودم و دربارۀ آن دو و در مورد همۀ گذشتگانم از مردان و زنان مؤمن در این روز بپذیر، اى مهربانترین مهربانان.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَفَرِّجْ عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْهُمْ أَئِـمَّهً یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ، وَانْصُـرْهُمْ وَانْتَصِـرْ بِهِمْ، وَأَنْجِزْ لَهُمْ مٰا وَعَدْتَهُمْ، وَبَلِّغْنِی فَتْحَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاکْفِنِی کُلَّ هَوْلٍ دُونَهُ، ثُمَّ اقْسِمِ اللّٰهُمَّ فِیهِمْ لیٖ نَصِیباً خَالِصاً، یٰا مُقَدِّرَ الْآجَالِ، یٰا مُقَسِّمَ الْأَرْزَاقِ، افْسَحْ لیٖ فیٖ عُمُرِی، وَابْسُطْ لیٖ فیٖ رِزْقِی.
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و از خاندان محمد اندوهگشایى کن و آنان را امامانی قرار ده که به حق رهنمون گردیده و به آن بازمىگرداند و آنان را یارى ده و به واسطۀ آنان دینت را یارى کن و به آنچه که به آنان وعده دادهاى، وفا کن و مرا به پیروزى خاندان محمد نایل گردان و در راه رسیدن به آن از هر امر هولناک کفایت نـما، سپس خداوندا بهرهاى خالص و بیآلایش در رابطه با آنان براى من مقدر کن، اى مقدرکنندۀ سـرآمد عمر انسانها و اى تقسیمکنندۀ روزىها، عمر مرا دراز و روزىام را گستـرده بگردان.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَصْلِحْ لَنٰا إِمَامَنَا وَاسْتَصْلِحْهُ وَأَصْلِحْ عَلیٰ یَدَیْهِ، وَآمِنْ خَوْفَهُ وَخَوْفَنَا عَلَیْهِ، وَاجْعَلْهُ اللّٰهُمَّ الَّذِی تَنْتَصـِرُ بِهِ لِدِینِکَ، اَللّٰهُمَّ امْلَأِ الْأَرْضَ بِهِ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمٰا مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَامْنُنْ بِهِ عَلیٰ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَأَرَامِلِهِمْ وَمَسَاکِینِهِمْ، وَاجْعَلْنِی مِنْ خِیَارِ مَوَالِیهِ وَشِیعَتِهِ أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً، وَأَطْوَعِهِمْ لَهُ طَوْعاً، وَأَنْفَذِهِمْ لِأَمْرِہِ، وَأَسْـرَعِهِمْ إِلیٰ مَرْضَاتِهِ، وَأَقْبَلِهِمْ لِقَوْلِهِ، وَأَقْوَمِهِمْ بِأَمْرِہِ، وَارْزُقْنِی الشَّهَادَهَ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتّٰى أَلْقَاکَ وَأَنْتَ عَنِّی رَاضٍ.
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و امام ما را شایسته بگردان و امور ما را به او سامان ده و بیم او را و نیز بیم ما را بر او ایمن گردان و اى خدا او را یاور دینت قرار ده. خداوندا، به وجود او زمین را از داد و قسط آکنده کن، چنانکه از ستم و جور پر است، و وجود او را بر فقرا و زنان بیشوهر و افراد بیچارۀ مسلمان منّت نِه و مرا از بهتـرین دوستان و شیعیان او بگردان، آنان که سخت شیفتۀ اویند و به نحو شایسته از او اطاعت نـموده و سـرسپردۀ فرمان اویند و زودتر از همه به خشنودى او مىشتابند و سخن او را مىپذیرند و براى اجراى فرمان او بهپا مىخیزند، و شهادت در پیش روى او را به من روزى کن، تا اینکه در حالی که تو از من خشنودى، با تو ملاقات کنم.
اَللّٰهُمَّ إِنِّی خَلَّفْتُ الْأَهْلَ وَالْوَلَدَ، وَمٰا خَوَّلْتَنِی وَخَرَجْتُ إِلَیْکَ وَاِلیٰ هٰذَا الْمَوضِعِ الَّذِی شَـرَّفْتَهُ، رَجَاءً مٰا عِنْدَکَ، وَرَغْبَهً اِلَیْکَ، وَوَکَلْتُ مٰا خَلَّفْتُ إِلَیْکَ، فَأَحْسِنْ عَلَیَّ فِیهِمُ الْخَلَفَ فَإِنَّکَ وَلِیُّ ذٰلِکَ مِنْ خَلْقِکَ. لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ، لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ، سُبْحَانَ اللّٰهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ، وَرَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ، وَمٰا فِیهِنَّ وَمٰا بَیْنَهُنَّ وَمٰا تَحْتَهُنَّ، وَرَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
خداوندا من خانواده و فرزندان و آنچه را به من دادهای پشت سـر گذاشتم و به سوی تو خارج شدم، و به سوی این جایگاه که آن را شـرافت بخشیدهای، به امید آنچه نزد تو است و به شوق تو، و سپردم آنچه را پشت سـر رها کردم به تو، پس برای من بر آنها جانشینی را نیکو بدار، که تو سـرپرست آن هستی نسبت به آفریدگانت. معبودى جز خداوند بردبار و کریم نیست، معبودى جز خداوند بلندپایه و بزرگ نیست. پاکا خدایى که پروردگار آسمانها و زمینهاى هفتگانه و آنچه در آنها و میان آنها و آنچه در زیر آنها وجود دارد و پروردگار عرش بزرگ است و ستایش خدا را که پروردگار جهانیان است.