امام سجاد (علیهالسلام) در دل شب هنگامی که چشمها آرام میگرفت، این دعا را میخواند:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
إِلٰهیٖ غَارَتْ نُجُومُ سَمَائِكَ، وَنَامَتْ عُیُونُ أَنَامِكَ، وَهَدَأَتْ أَصْوَاتُ عِبَادَكَ وَأَنْعَامِكَ، وَغَلَّقَتِ الْمُلُوكُ عَلَیْهَا أَبْوَابَهَا، وَطَافَ عَلَیْهَا حُرّٰاسُهَا، وَاحْتَجَبُوا عَمَّنْ یَسْأَلُهُمْ حَاجَةً، أَوْ یَنْتَجِعُ مِنْهُمْ فَائِدَةً.
خدای من، ستارگان آسمانت غروب کردند، و چشمان آفریدگانت به خواب رفتند، و آرام شد صداهای بندگان و چهارپایانت، و بستند پادشاهان بر خود درهایشان را، و برگرد آنها گردیدند نگهبانانشان، و پنهان شدند از کسی که حاجتی از آنها بخواهد، یا طلب کند از آنان فایدهای را.
وَأَنْتَ إِلٰهیٖ حَیٌّ قَیُّومٌ، لاٰتَأْخُذُكَ سِنَةٌ وَلاٰ نَوْمٌ، وَلاٰ یَشْغَلُكَ شَیْءٌ عَنْ شَیْءٍ، أَبْوَابُ سَمَائِكَ لِمَنْ دَعَاكَ مُفَتَّحَاتٌ، وَخَزَائِنُكَ غَیْرُ مَغَلَّقَاتٍ، وَأَبْوَابُ رَحْمَتِكَ غَیْرُ مَحْجُوبَاتٍ، وَفَوَائِدُكَ لِمَنْ سَاَلَکَها غَیْرُ مَحْظُورَاتٍ، بَلْ هِیَ مَبْذُولاٰتٌ.
و تو خدای من، زندۀ پایدار هستی، که خواب آلودگی و خواب، تو را نـمیگیرد، ومشغول نـمیدارد تو را چیزی از چیز دیگری، درهای آسمانت بازند برای آنکه تو را بخواند، و خزانههای تو بسته نیستند، و درهای رحمتت پنهان و پوشیده نـمیباشند، و فواید تو برای کسی که آنها را از تو بخواهد ممنوع نـمیباشند، بلکه آنها بخشیده شده و در اختیارند.
وَأَنْتَ إِلٰهیِ الْکَرِیمُ الَّذِی لاٰتَرُدُّ سَائِلاً مِنَ الْمُؤمِنِینَ سَأَلَكَ، وَلاٰ تَحْتَجِبُ عَنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ أَرَادَكَ، لاٰ وَعِزَّتِكَ وَجَلاٰلِكَ لاٰتُخْتَزَلُ حَوَائِجُهُمْ دُونَكَ، وَلاٰ یَقْضِیهَا أَحَدٌ غَیْرُكَ.
و تو خدای من، آن بزرگواری هستی، که درخواست کنندهای را باز نـمیگردانی از مؤمنین که از تو درخواست کند، و پنهان نـمیگردی از یکی از آنان، که تو را بخواهد، نه سوگند به عزت و جلالت، که قطع نشود حاجتهایشان در نزد تو، و برآورده نـمیسازد آنها را کسی جز تو.
اَللّٰهُمَّ وَقَدْ تَرَانِی وَوُقُوفِی وَذُلَّ مَقَامِی بَیْنَ یَدَیْكَ، وَتَعْلَمُ سَـرِیرَتِی وَتَطَّلِعُ عَلیٰ مٰا فیٖ قَلْبِی، وَمٰا یَصْلُحُ بِهِ أَمْرُ آخِرَتِی وَدُنْیَایَ.
خداوندا تو مرا میبینی و ایستادن و ذلت جایگاهم را در پیشگاهت، و میدانی رازهای درونم را، و آگاهی بر آنچه در دلـم میباشد، و آنچه امر آخرت و دنیایم را نیکو گرداند.
اَللّٰهُمَّ إِنِّی إِنْ ذَکَرْتُ الْمَوْتَ وَهَوَلَ الْمُطَّلَعِ، وَالْوُقُوفَ بَیْنَ یَدَیْكَ، نَغَّصَنِی مَطْعَمِی وَمَشْـرَبِی، وَأَغَصَّنِی بِرِیقِی، وَأَقْلَقَنِی عَنْ وِسَادِی، وَمَنَعَنِی رُقَادِی، وَکَیْفَ یَنَامُ مَنْ یَخَافُ بَیَاتَ مَلَكِ الْمَوْتِ فیٖ طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَطَوَارِقِ النَّهَارِ؟ بَلْ کَیْفَ یَنَامُ الْعَاقِلُ وَمَلَكُ الْمَوْتِ لاٰیَنَامُ، لاٰبِاللَّیْلِ وَلاٰ بِالنَّهَارِ، وَیَطْلُبُ قَبْضَ رُوحِهِ بِالْبَیَاتِ أَوْ فیٖ آنَاءِ السّٰاعَاتِ؟
خداوندا، من هرگاه مرگ را به یاد آورم، و ترس قیامت، و ایستادن در پیشگاهت، خوردن و آشامیدنم را ناگوار میسازد، آب دهان از گلویم پایین نرود، و باز دارد مرا از بستـرم، و مانع شود خواب مرا و چگونه بخوابد کسی که میترسد از حملۀ ناگهانی شبانۀ فرشتۀ مرگ، در حوادث شب و پیش آمدهای روز؟ بلکه چگونه شخص عاقل میخوابد، در حالی که فرشتۀ مرگ بخواب نـمیرود، نه در شب و نه در روز، و گرفتـن روحش را طلب میکند در هنگام شب و یا در لحظات ساعتها؟
سپس سجده میکرد و گونهاش را به خاک میچسباند در حالی که میگفت:
أَسْأَلُكَ الرَّوحَ وَالرّٰاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ، وَالْعَفْوَ عَنّیٖ حِینَ أَلْقَاكَ.
از تو میخواهم راحتی و آسایش را در هنگام مرگ، و بخشیدنم را، هنگامی که با تو دیدار میکنم.