اَللّٰهُمَّ یٰاذَا الْمُلْکِ الْمُتَأَبِّدِ بِالْخُلُودِ وَالسُّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَیْرِ جُنُودٍ وَلاٰ أَعْوَانٍ، وَالْعِزِّ الْبَاقِی عَلیٰ مَرِّ الدُّهُورِ، وَخَوَالِی الْأَعْوَامِ وَمَوَاضِی الْأَزمَانِ وَالْأَیَّامِ، عَزَّ سُلْطَانُکَ عِزّاً لاٰحَدَّ لَهُ بِأَوَّلِیَّهٍ، وَلاٰ مُنْتَهىٰ لَهُ بِآخِرِیَّهٍ، وَاسْتَعْلیٰ مُلْکُکَ عُلُوّاً، سَقَطَتِ الْأَشْیَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِہِ وَلاٰ یَبْلُغُ أَدْنیٰ مَا اسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذٰلِکَ أَقْصیٰ نَعْتِ النَّاعِتِینَ، ضَلَّتْ فِیکَ الصِّفَاتُ، وَتَفَسَّخَتْ دُونَکَ النُّعُوتُ، وَحَارَتْ فیٖ کِبْـرِیَائِکَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ.
خداوندا ای دارای فرمانروایی ابدی و جاوید! و ای صاحب سلطنتی که بدون سپاهیان و دستیاران، پرقدرت و نیرومند است! و ای مالک عزّت ماندنی و ثابت که با رفتـن روزگاران و سپری شدن سالها و گذشت زمانها و ایام، خللی در آن وارد نـمیشود؛ بلکه ازلاً و ابداً ماندنی و ثابت است. سلطنتت توانـمند و شکستناپذیر است؛ اوّل این سلطنت را حدّ و مرزی و آخرش را پایان و نهایتی نیست. و فرمانرواییات برتر است؛ چنانکه همۀ اشیا، از دستـرسی به قلّۀ بینهایتش فرو ماندهاند، نهایت وصف واصفان، به پایینترین مرتبه از بلندی و رفعتی که به خود اختصاص دادهای، نـمیرسد. اوصاف در مقام وصفت گمراه و سـرگشته و تعریفها در پیشگاه حضـرتت، عاجز و از هم گسستهاند و دقیقترین تصوّرات در بارگاه کبـریاییات سـرگرداناند.
کَذٰلِکَ أَنْتَ اللّٰهُ الْأَوَّلُ فیٖ أَوَّلِیَّتِکَ، وَعَلیٰ ذٰلِکَ أَنْتَ دَائِمٌ لاٰتَزُولُ، وَأَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلاً، الْجَسِیمُ أَمَلاً، خَرَجَتْ مِنْ یَدَیَّ أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلّٰا مٰا وَصَلَهُ رَحْمَتُکَ، وَتَقَطَّعَتْ عَنِّی عِصَمُ الآْمَالِ إِلّٰا مٰا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِکَ، قَلَّ عِنْدِی مٰا أَعْتَدُّ بِهِ مِنْ طَاعَتِکَ، وکَثُـرَ عَلَیَّ مٰا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِیَتِکَ، وَلَنْ یَضِیقَ عَلَیْکَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِکَ وَإِنْ أَسَاءَ، فَاعْفُ عَنِّی، اَللّٰهُمَّ وَقَدْ أَشْـرَفَ عَلیٰ خَفَایَا الْأَعْمَالِ عِلْمُکَ، وَانْکَشَفَ کُلُّ مَسْتُورٍ دُونَ خُبْـرِکَ وَلاٰ تَنْطَوِی عَنْکَ دَقَائِقُ الْأُمُورِ، وَلاٰ تَعْزُبُ عَنْکَ غَیِّبَاتُ السَّـرَائِرِ.
با بیانی که اوّل دعا تو را ستودم، اکنون باید نتیجهگیری کنم که تو در اوّلیتت اوّلی؛ اوّلیتی که ازلی است و آن را حدّ و مرزی نیست و همچنین دائم و جاویدی. از نظر عمل، بندهای ناتوانم؛ عملم در کمّیت اندک و در کیفیت دارای عیب و نقص و از جهت آرزو، دارای آرزوی بزرگ و فراوانم؛ وسایل پیوند که عبارت از طاعات و عبادات و کار خیر است، از کفم بیرون رفته، مگر آنچه را رحمتت پیوند داده. رشتههای امیدم از من گسسته، مگر آنچه از عفو و گذشتِ تو به آن چنگ زدهام. از اطاعت و بندگیات، آنچه را که باید به حساب آورم، در پروندهام اندک است؛ و از معصیت و نافرمانیات، آنچه را که باید از آن به سوی تو بازگردم، بسیار و فراوان است. گذشت از بندهات، گرچه مرتکب گناه شده باشد، هرگز برای تو دشوار و سخت نیست؛ بنابراین از من بگذر. خداوندا دانشت بر اعمال پنهان آگاه است و هر پوشیدهای نزد آگاهیات آشکار است و امور دقیق و لطیف، از نظرت پنهان نیست؛ و رازهای نهان از تو غایب نـمیشود.
وَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیَّ عَدُوُّکَ الَّذِی اسْتَنْظَرَکَ لِغَوَایَتِی فَأَنْظَرْتَهُ، وَاسْتَمْهَلَکَ إِلیٰ یَوْمِ الدِّینِ لِإِضْلاٰلیٖ فَأَمْهَلْتَهُ، فَأَوْقَعَنِی، وَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَهٍ وَکَبَائِرِ أَعْمٰالٍ مُرْدِیَهٍ. حَتّٰى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِیَتَکَ، وَاسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْیِی سَخْطَتَکَ، فَتَلَ عَنِّی عِذَارَ غَدْرِہِ وَتَلَقَّانِی بِکَلِمَهِ کُفْرِہِ، وَتَوَلَّی الْبَـرَاءَهَ مِنِّی، وَأَدْبَرَ مُوَلِّیاً عَنِّی، فَأَصْحَرَنِی لِغَضَبِکَ فَرِیداً، وَأَخْرَجَنِی إِلیٰ فِنَاءِ نَقِمَتِکَ طَرِیداً،
به یقین دشمنت ابلیس بر من چیره شده، دشمنی که برای گمراه کردن من از تو فرصت خواست و تو بنا بر مصالحی به او فرصت دادی؛ و برای منحرف کردن من تا روز قیامت از تو مهلت خواست و تو مهلتش دادی. این دشمن غدّار مرا در عرصۀ هلاکت انداخت و حال آنکه از گناهان کوچک نابودکننده و معصیتهای بزرگ تباهکننده، به سوی تو میگریختم. در عین حال با وسوسه و تشویق او، مرتکب معصیت تو شدم؛ و به بدی کردارم، سزاوار خشم تو گشتم؛ در چنین وضعیتی ابلیس ملعون، عنان حیله و تزویرش را از من گرداند؛ چرا که در دام حیلهاش گرفتار شده بودم و نیازی به عنانگیری من نداشت؛ و با بیزاری از من، با من روبهرو شد؛ چرا که کارش در حقّ من انجام گرفته بود؛ و با برائت جستـن از من، به من پشت کرد؛ و از من رویگردان شد و مرا یکّه و تنها در صحرای خشمت وارد کرد،
لاٰشَفِیعٌ یَشْفَعُ لیٖ إِلَیْکَ، وَلاٰ خَفِیرٌ یُؤْمِنُنِی عَلَیْکَ، وَلاٰ حِصْنٌ یَحْجُبُنِی عَنْکَ، وَلاٰ مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَیْهِ مِنْکَ، فَهٰذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ، وَمَحَلُّ الْمُعْتَـرِفِ لَکَ، فَلاٰ یَضِیقَنَّ عَنِّی فَضْلُکَ، وَلاٰ یَقْصُـرَنَّ دُونِی عَفْوُکَ، وَلاٰ أَکُنْ أَخْیَبَ عِبَادِکَ التَّائِبِینَ، وَلاٰ أَقْنَطَ وُفُودِکَ الآْمِلِینَ، وَاغْفِر لیٖ إِنَّکَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ. اَللّٰهُمَّ إِنَّکَ أَمَرْتَنِی فَتَـرَکْتُ، وَنَهَیْتَنِی فَرَکِبْتُ، وَسَوَّلَ لِیَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ، وَلاٰ أَسْتَشْهِدُ عَلیٰ صِیَامِی نَهَاراً، وَلاٰ أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیْلًا، وَلاٰ تُثْنِی عَلَیَّ بِإِحْیَائِهَا سُنَّهٌ، حَاشَا فُرُوضِکَ الَّتِی مَنْ ضَیَّعَهَا هَلَکَ،
شفیعی نیست که از من، برای خلاصیام از گناه، به درگاهت شفاعت کند؛ و پناه دهندهای نیست که مرا از تو امان دهد؛ و دژ استواری نیست که مرا از کیفرت مانع گردد؛ و پناهگاهی نیست که از حضـرتت به آن پناه برم. این جایگاه، جایگاه پناه آورندۀ به تو؛ و این محل، محلّ اعتـراف کنندۀ به گناه در پیشگاه توست؛ پس باید احسانت از من تنگی نکند که شامل حالـم نشود؛ و گذشتت از من کوتاه نیاید که مرا فرا نگیرد؛ و زیانکارترین بندگانت و ناامیدترین آرزومندانی که به درگاهت آمدهاند نباشم. مرا بیامرز؛ همانا تو بهتـرین آمرزندگانی. خداوندا فرمانم دادی و من با فرمانت مخالفت ورزیدم و از گناه بازم داشتی و من مرتکب گناه شدم؛ اندیشۀ بد و نابجا، خطا را در نظرم آراست؛ و من به آلوده شدن به خطا، گردن نهادم. نـمیگویم روزی را روزه گرفتم تا آن روز را به نفع خود گواه گیرم؛ و شبی را به شبزندهداری برخاستم تا به آن شبزندهداری پناه جویم؛ و نه عمل مستحبّی را انجام دادهام که به خاطر آن سزاوار مدح و ثنا شوم. کاری انجام ندادهام، جز واجباتت که هر کس آنها را ضایع کند، تباه میشود،
وَلَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِفَضْلِ نَافِلَهٍ مَعَ کَثِیرِ مٰا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِکَ، وَتَعَدَّیْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِکَ إِلیٰ حُرُمَاتٍ انْتَهَکْتُهَا، وَکَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَـرَحْتُهَا کَانَتْ عَافِیَتُکَ لیٖ مِنْ فَضَائِحِهَا سِتـْراً. وَهٰذَا مَقَامُ مَنِ اسْتَحْییٰ لِنَفْسِهِ مِنْکَ، وَسَخِطَ عَلَیْهَا، وَرَضِیَ عَنْکَ، فَتَلَقَّاکَ بِنَفْسٍ خَاشِعَهٍ، وَرَقَبَهٍ خَاضِعَهٍ، وَظَهْرٍ مُثْقَلٍ مِنَ الْخَطَایَا، وَاقِفاً بَیْنَ الرَّغْبَهِ إِلَیْکَ وَالرَّهْبَهِ مِنْکَ، وَأَنْتَ أَوْلیٰ مَنْ رَجَاهُ، وَأَحَقُّ مَنْ خَشِیَهُ وَاتَّقَاهُ، فَأَعْطِنِی یٰارَبِّ مٰا رَجَوْتُ، وَآمِنِّی مٰا حَذَرْتُ، وَعُدْ عَلَیَّ بِعَائِدَهِ رَحْمَتِکَ، إِنَّکَ أَکْرَمُ الْمَسْؤُولِینَ.
و با شـرافت و برتری کار مستحبّی، به حضـرتت متوسّل نـمیشوم؛ در صورتی که از به جا آوردن بسیاری از تکالیف واجبت غفلت کردهام؛ و از جایگاههای انجام حدودت تجاوز کرده، گرفتار محرّمات شدم؛ و پردۀ حرمتها را دریدم؛ و گناهان بزرگی را مرتکب شدهام که توانـمندی تو در برابر رسواییهای آنها برای من پرده و پوشش است. و این جایگاه کسی است که به خاطر ارتکاب گناه، از تو شـرمسار و بر خود خشمگین و از تو خشنود است؛ پس با دلی شکسته و گردنی افتاده و پشتی گرانبار از خطاها، به سوی تو آمده؛ و در میان امید و بیم نسبت به تو قرار گرفته، و تو شایستهترین کسی هستی که به او امید ورزد و سزاوارترین کسی که از او بتـرسد و پروا کند؛ پس آنچه را امید دارم به من ببخش و از آنچه بیم دارم امانم ده و به رحمتت که به وسیلۀ آن به بندگانت باز میگردی به من بازگرد؛ تو بزرگوارترین کسی هستی که از او درخواست مینـمایند.
اَللّٰهُمَّ وَإِذْ سَتَـرْتَنِی بِعَفْوِکَ، وَتَغَمَّدْتَنِی بِفَضْلِکَ فیٖ دَارِ الْفَنَاءِ بِحَضْـرَهِ الْأَکْفَاءِ فَأَجِرْنِی مِنْ فَضِیحَاتِ دَارِ الْبَقَاءِ، عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ مِنَ الْمَلَائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ، وَالرُّسُلِ الْمُکَرَّمِینَ، وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ، مِنْ جَارٍ کُنْتُ أُکَاتِـمُهُ سَیِّئَاتِی، وَمِنْ ذِی رَحِمٍ کُنْتُ أَحْتَشِمُ مِنْهُ فیٖ سَـرِیرَاتِی، لَمْ أَثِقْ بِهِمْ رَبِّ فِی السِّتْـرِ عَلَیَّ، وَوَثِقْتُ بِکَ رَبِّ فِی الْمَغْفِرَهِ لیٖ، وَأَنْتَ أَوْلیٰ مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَأَعْطىٰ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ، وَاَرْاَفُ مَنِ اسْتُـرْحِمَ، فَارْحَمْنِی.
خداوندا اکنون که مرا به پردۀ گذشت و عفوت پوشاندی؛ و در این جهان فانی، احسانت را در برابر مردم، شامل حال من فرمودی؛ پس مرا از رسواییهای جهان ابدی، در برابر اهل محشـر که عبارتند از فرشتگان مقرّب و پیامبـران بزرگوار و شهدا و شایستگان، پناه ده؛ آن شهدا و شایستگانی که در دنیا همسایهام بودند و من زشتیهایم را از آنان میپوشاندم و خویشاوندانی بودند که در کارهای بد و اعمال خلافم، از آنها شـرم داشتم. به پردهپوشی آنها اعتماد نداشتم؛ و به تو ای پروردگارم در آمرزشت نسبت به خود اطمینان کردم و تو سزاوارترین کسی هستی که به او اطمینان شود و بخشندهتر کسی هستی که به او رغبت شود و مهربانترین کسی هستی که مهربانیاش را بخواهند؛ پس به من رحم کن.
اَللّٰهُمَّ وَأَنْتَ حَدَرْتَنِی مَاءً مَهِیناً، مِنْ صُلْبٍ مُتَضَائِقِ الْعِظَامِ حَرِجِ الْمَسَالِکِ إِلیٰ رَحِمٍ ضَیِّقَهٍ، سَتَـرْتَهَا بِالْحُجُبِ، تُصَـرِّفُنِی حَالاً عَنْ حَالٍ، حَتَّى انْتَهَیْتَ بیٖ إِلیٰ تَـمَامِ الصُّورَهِ، وَأَثْبَتَّ فِیَّ الْجَوَارِحَ کَمٰا نَعَتَّ فیٖ کِتَابِکَ نُطْفَهً ثُمَّ عَلَقَهً ثُمَّ مُضْغَهً ثُمَّ عِظَاماً ثُمَّ کَسَوْتَ الْعِظَامَ لَحْماً، ثُمَّ أَنْشَأْتَنِی خَلْقاً آخَرَ کَمٰا شِئْتَ. حَتّٰى إِذَا احْتَجْتُ إِلیٰ رِزْقِکَ، وَلَمْ أَسْتَغْنِ عَنْ غِیَاثِ فَضْلِکَ جَعَلْتَ لیٖ قُوتاً مِنْ فَضْلِ طَعَامٍ وَشَـرَابٍ أَجْرَیْتَهُ لِأَمَتِکَ الَّتِی أَسْکَنْتَنِی جَوْفَهَا، وَأَوْدَعْتَنِی قَرَارَ رَحِمِهَا، وَلَوْ تَکِلْنِی یٰارَبِّ فیٖ تِلْکَ الْحَالَاتِ إِلیٰ حَوْلِی، أَوْ تَضْطَرُّنِی إِلیٰ قُوَّتِی، لَکَانَ الْحَوْلُ عَنِّی مُعْتَزِلًا، وَلَکَانَتِ الْقُوَّهُ مِنِّی بَعِیدَهً،
خداوندا تو مرا به صورت آبی کمارزش، از پشتی که استخوانهایش در هم فشـرده و راههایش تنگ است، به تنگنای رحم مادر که آن را به پردهها پوشاندهای فرود آوردی؛ و مرا از مرحلهای به مرحلۀ دیگر تغییر دادی تا وقتی که صورت انسانیام را کامل کردی و اندام را در من پابرجا فرمودی؛ همانگونه که در کتابت وصف کردی: نطفه، سپس علقه، آنگاه پارۀ گوشت و بعد از آن استخوان؛ سپس استخوان را گوشت پوشاندی، آنگاه آنگونه که خواستی، مرا به مرحلهای دیگر از آفرینش درآوردی. تا زمانی که به رزق و روزی تو نیازمند شدم و از فریادرسی احسانت بینیاز نگشتم، از باقیماندۀ خوردنی و آشامیدنی کنیزت که مرا در اندرونش جای دادی و در قرارگاه رحمش به ودیعت سپردی، برایم خوراک و آشامیدنی قرار دادی. ای پروردگارم! اگر در آن حالات مرا به نیروی خودم وا میگذاشتی، یا ناچارم میکردی که از نیروی خود برای رشد و کمالـم بهره گیرم، هر آینه نیرو از من کناره میگرفت و قوّت از من دور میشد،
فَغَذَوْتَنِی بِفَضْلِکَ غِذَاءَ الْبَـرِّ اللَّطِیفِ، تَفْعَلُ ذٰلِکَ بیٖ تَطَوُّلًا عَلَیَّ إِلیٰ غَایَتِی هٰذِہِ لاٰأَعْدَمُ بِرَّکَ، وَلاٰ یُبْطِئُ بیٖ حُسْنُ صَنِیعِکَ، وَلاٰ تَتَأَکَّدُ مَعَ ذٰلِکَ ثِقَتِی فَأَتَفَرَّغَ لِمٰا هُوَ أَحْظىٰ لیٖ عِنْدَکَ. قَدْ مَلَکَ الشَّیْطَانُ عِنَانِی فیٖ سُوءِ الظَّنِّ وَضَعْفِ الْیَقِینِ، فَأَنَا أَشْکُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لیٖ، وَطَاعَهَ نَفْسِی لَهُ، وَأَسْتَعْصِمُکَ مِنْ مَلَکَتِهِ، وَأَتَضَـرَّعُ إِلَیْکَ فیٖ صَـرْفِ کَیْدِہِ عَنِّی، وَأَسْأَلُکَ فیٖ أَنْ تُسَهِّلَ إِلیٰ رِزْقِی سَبِیلًا.
پس به فضل و احسانت مرا تغذیه کردی؛ تغذیه کردن نیکوکار مهربان. این تغذیه کردن را از باب عطا و فضلت تا به این پایه که رسیدهام، هم چنان دربارهام انجام میدهی؛ در هیچ حالی از نیکوکاریات محروم نـمیشوم و نیکی احسانت دربارهام کندی نـمیورزد؛ با این همه لطفی که دربارهام کردی و میکنی، اعتمادم به تو محکم نـمیشود تا کوششم را در عبادات و طاعاتی که نزد تو برایم بهره دهندهتر است به کار گیرم. شیطان، مهارم را در بدگمانی و کاهش یقین به دست گرفته؛ به این سبب از بد همسایگیاش نسبت به خویش و پیرویام از او به درگاهت شکایت میکنم؛ و از تسلّطش بر وجودم، از تو درخواست حفاظت دارم؛ و برای برگرداندن مکر و حیلهاش از خود، به درگاه تو زاری میکنم، و از تو میخواهم که راه به دست آوردن روزی را برایم آسان کنی.
فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی ابْتِدَائِکَ بِالنِّعَمِ الْجِسَامِ، وَإِلْهَامِکَ الشُّکْرَ عَلَی الْإِحْسَانِ وَالْإِنْعَامِ، فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَهِّلْ عَلَیَّ رِزْقِی، وَأَنْ تُقَنِّعَنِی بِتَقْدِیرِکَ لیٖ، وَأَنْ تُرْضِیَنِی بِحِصَّتِی فِیمٰا قَسَمْتَ لیٖ، وَأَنْ تَجْعَلَ مٰا ذَهَبَ مِنْ جِسْمِی وَعُمْرِی فیٖ سَبِیلِ طَاعَتِکَ، إِنَّکَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. اَللّٰهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ تَغَلَّظْتَ بِهٰا عَلیٰ مَنْ عَصَاکَ، وَتَوَعَّدْتَ بِهٰا مَنْ صَدَفَ عَنْ رِضَاکَ، وَمِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَهٌ، وَهَیِّنُهَا أَلِیمٌ، وَبَعِیدُهَا قَرِیبٌ، وَمِنْ نَارٍ یَأْکُلُ بَعْضَهَا بَعْضٌ، وَیَصُولُ بَعْضُهَا عَلیٰ بَعْضٍ،
ستایش ویژۀ توست، بر نعمتهای بزرگی که نسبت به من آغاز کردی و دست قدرت کسی در فراهم آوردن و رساندنش به من در کار نبوده؛ و سپاس مخصوص توست که شکر به احسان و بخششت را به من الهام فرمودی؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و رسیدن به روزیام را بر من آسان کن و به مقداری که برایم مقرّر کردهای خشنود ساز و به سهمم در آنچه نصیبم فرمودهای راضی کن و آنچه از بدنم و عمرم هزینه میشود، در راه طاعت و بندگیات قرار ده؛ همانا تو بهتـرین روزی دهندگانی. خداوندا به تو پناه میبرم از آتشی که به سبب آن بر هر که از تو سـرپیچی کرده، سخت گرفتهای؛ و هر که را از خشنودیات روی گردانده، تهدید به عذاب کردهای؛ و از آتشی که نورش تاریکی و ملایمش دردناک و دورش نزدیک است؛ و از آتشی که برخی از آن، برخی دیگر را میخورد؛ و بخشی از آن، به بخشی دیگر حمله میکند،
وَمِنْ نَارٍ تَذَرُ الْعِظَامَ رَمِیماً وَتَسقِی أَهْلَهَا حَمِیماً، وَمِنْ نَارٍ لاٰتُبْقِی عَلیٰ مَنْ تَضَـرَّعَ إِلَیْهَا، وَلاٰ تَرْحَمُ مَنِ اسْتَعْطَفَهَا، وَلاٰ تَقْدِرُ عَلَی التَّخْفِیفِ عَمَّنْ خَشَعَ لَهٰا وَاسْتَسْلَمَ إِلَیْهٰا، تَلْقِى سُکَّانَهَا بِأَحَرِّ مٰا لَدَیْهَا، مِنْ أَلِیمِ النَّکَالِ وَشَدِیدِ الْوَبَالِ. وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ عَقَارِبِهَا الْفَاغِرَهِ أَفْوَاهَهَا، وَحَیَّاتِهَا الصَّالِقَهِ بِأَنْیَابِهَا، وَشَـرَابِهَا الَّذِی یُقَطِّعُ أَمْعَاءَ وَأَفْئِدَهَ سُکَّانِهَا، وَیَنْزِعُ قُلُوبَهُمْ، وَأَسْتَهْدِیکَ لِمٰا بَاعَدَ مِنْهَا، وَأَخَّرَ عَنْهٰا.
و از آتشی که استخوانها را میپوساند و اهل خود را از آب جوشان سیراب میکند؛ و از آتشی که به هر کس در نزدش زاری کند، تخفیف نـمیدهد؛ و به هر کس از او مهر جوید، مهر نـمیورزد؛ و قدرت بر سبک کردن نسبت به کسی که برایش فروتنی کند و مقابلش تسلیم شود، ندارد؛ آتشی که با ساکنانش با عذاب دردناک و فرجامی سخت، برخورد میکند. و به تو پناه میبرم از عقربهای دهان گشودهاش و مارهای نیش زنندۀ به وسیله دندانهایش و از آشامیدنیاش که احشاء و دلهای ساکنانش را پاره پاره میکند و قلوبشان را از جا میکند؛ و برای آن اموری که انسان را از آتش دور میکند؛ و آدمی را از آن به عقب میاندازد، از تو راهنمایی و توفیق میخواهم.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَجِرْنِی مِنْهٰا بِفَضْلِ رَحْمَتِکَ، وَأَقِلْنِی عَثَـرَاتِی بِحُسْنِ إِقَالَتِکَ، وَلاٰ تَخْذُلْنِی یٰاخَیْرَ الْمُجِیرِینَ، إِنَّکَ تَقِی الْکَرِیهَهَ وَتُعْطِی الْحَسَنَهَ، وَتَفْعَلُ مٰا تُرِیدُ وَأَنْتَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ إِذَا ذُکِرَ الْأَبْرَارُ، وَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ مَا اخْتَلَفَ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ، صَلَاهً لاٰیَنْقَطِعُ مَدَدُهَا، وَلاٰ یُحْصیٰ عَدَدُهَا، صَلَاهً تَشْحَنُ الْهَوَاءَ، وَتَـمْلَأُ الْأَرْضَ وَالسَّمَاءَ، صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ حَتّٰى یَرْضیٰ، وَصَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ بَعْدَ الرِّضَا، صَلَاهً لاٰحَدَّ لَهٰا وَلاٰ مُنْتَهىٰ، یٰا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به فضل و رحمتت از آن آتش پناه ده و به خوبی چشمپوشیات، از لغزشهایم چشم بپوش؛ و مرا ای بهتـرین پناه دهندگان، خوار مساز، خداوندا تو بندگانت را از امور ناخوشایند حفظ میکنی و خوبی عطا میفرمایی و هر چه بخواهی انجام میدهی و بر هر کاری توانایی. خداوندا بر محمّد و آلش درود فرست، هرگاه یاد نیکان شود؛ و بر محمّد و آلش درود فرست تا زمانی که شب و روز در رفت و آمد است؛ درودی که دنبالهاش قطع نشود و عددش شماره نگردد؛ درودی که فضا را فرا گیرد و زمین و آسمان را پر کند. بر او درود فرست تا جایی که خشنود شود؛ پس بر او و آلش درود فرست، درودی که برایش حدّ و نهایتی نباشد؛ ای مهربانترین مهربانان!