عهد ما با خدا چیست؛ آیا ما در عالم ذر زندگی کرده ایم؟

فهرست مطالب
عهد ما با خدا چیست؛ آیا ما در عالم ذر زندگی کرده ایم؟

عهد ما با خدا یا همان عهد الست در کدام عالم بسته شده است؟

● آیا شما هم از عالم ذر چیزی شنیده اید؟

● آیا دربارۀ عهد انسان با خدا چیزی می  دانید؛ یعنی به راستی ما پیش از این دنیا در عالمی دیگر زندگی کرده و در آنجا با خدا عهدی بسته ایم؟

● عهد ما با خدا بر پایۀ چه اصولی تنظیم شده و چرا باید به آن پایبند باشیم؟ آیا آن را به یاد داریم و به آن وفاداریم؟   

● عهد ما با خدا چه تأثیری در دنیا و ابدیت ما دارد؟

عهد به معنای پیمان و تعهد برای انجام یا ترک یک کار است. همۀ ما در طول زندگی خود ممکن است در موارد مختلفی، مانند تعهدات تحصیلی، کاری و زناشویی، با دیگران عهد بسته باشیم. همان طور که می دانیم وفای به عهد از مهم ترین آداب و وظایف ما انسان هاست؛ با این وجود ممکن است برخی از ما به عهدی که بسته  ایم وفادار نمانیم و لاجرم باید پیامدهای عدم وفای به عهد را هم بپذیریم. آثار منفی عدم وفاداری به عهد در تعهدات مختلف فرق می کند. گاهی مجبوریم به دلیل عدم پایبندی به یک تعهد، بهای سنگینی را بپردازیم؛ برای مثال ممکن است عدم پایبندی به تعهدات مدرسه یا دانشگاه، سبب اخراج دانش آموز یا دانشجو و عدم وفاداری به تعهدات ازدواج، باعث جدایی و طلاق شود.

عهد ما با خدا مهم ترین و حیاتی ترین عهدیست که همۀ ما بر عهده داریم؛ عهدی که مربوط به مبدأ و معاد ماست. فراموش نکردن این عهد و وفای به آن، آثار مثبت در دنیا و آخرت و عدم وفاداری به آن، پیامدهایی منفی برایمان خواهد داشت.

● اما منظور از عهد با خدا چیست؟

● این عهد چه موقع بسته شده؟

● چرا برخی از ما آن را فراموش کرده ایم؟

● عدم وفای به این عهد چه پیامدهایی برای ما خواهد داشت؟

در این درس به این سؤال ها پاسخ خواهیم داد.

 عهد ما با خدا یا عهد الست

قرآن کریم در آیۀ 172 سورۀ اعراف [1] به عهدی بین انسان و خدا اشاره می کند که به عهد «اَلَست» مشهور شده:«…أَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَىٰ؛ آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی می دهیم.» تفاسیر متعددی در رابطه با این آیه وجود دارد. عده ای معتقدند ما با همین شخصیت حقیقی ای که اکنون داریم در آن زمان هم وجود داشته ایم و با همین هویت در عالمی به نام ذر حضور داشته و به خدایی خدا گواهی داده ایم.

اما حقیقت این است که مراد از عهد الست و گواهی ما به الوهیت و ربوبیت خدا، گواهی زبانی و لفظی نبوده، بلکه گواهی وجودی بوده است؛ به این معنا که فطرت توحیدی و روح بی نهایت طلب ما که سرچشمه گرفته از خداست؛ به الوهیت و ربوبیت خدا گواهی می دهد؛ همچنان که در عالم دنیا هم همینطور است. همۀ ما وقتی به قلب خود رجوع می کنیم با تمایلاتی مواجه می شویم که هیچ حد یقفی برای آن ها وجود ندارد. ما همه چیز را بی نهایت می خواهیم؛ بی نهایت ثروت، بی نهایت قدرت، زیبایی تمام نشدنی، عمر جاودانه و … عالم دنیا، عالم محدودیت است؛ بنابراین همان طور که پیشتر به طور کامل بررسی کرده و اثبات کردیم، این امیال نمی توانند نشأت گرفته از دنیا باشند؛ بلکه ریشه در روح ما دارند و روح ما نیز از جنس خداست. از این رو چه بدانیم و چه ندانیم، بندبند وجودمان به وجود موجود بی نهایت یعنی خداوند گواهی می دهد و در این زمینه فرقی بین مؤمن و کافر نیست.

با توجه به این نکات، مهم ترین عهد ما با خدا زندگی کردن بر پایۀ فطرت است. خداوند با دمیدن روح خود، همۀ اسماء و صفات خود را در فطرت و روح ما به ودیعه گذاشته و تنها رسالت ما در عالم دنیا، به فعلیت رساندن و تجلی دادن این صفات است؛ تا از این رهگذر به بالاترین مقامی که خداوند ما را برای آن آفریده، یعنی مقام خلیفهالهی دست پیدا کنیم. حال که عهد خود با خدا را شناختیم، این سؤال مطرح می شود که آیا می توان در هر شرایطی به این عهد و پیمان وفادار ماند؟

وفای به عهد الهی

وفای به عهد با خدا، یعنی نباید فراموش کنیم که حقیقت و سرچشمۀ وجود ما از خداوند است و در مسیر زندگی مان باید همواره به سمت خدا و شباهت به او حرکت کنیم تا با قلبی سلیم و با همان روح پاکی که به دنیا آمده بودیم، نزد خداوند بر گردیم. کلمۀ معاد به معنی بازگشت است؛ همۀ انسان ها هنگام آمدن به دنیا مراحل یکسانی را طی می کنند، اما در مسیر بازگشت راه بعضی از افراد از بعضی دیگر جدا می شود. کسانی که به عهد خود با خدا وفادار مانده  و از کرامت انسانی خود پاسداری کرده اند، به سوی بهشت جاودان حرکت می کنند و کسانی که عهد خود با خدا را زیرپا گذاشته و روح مطهر خود را که مهم ترین امانت زندگی شان بوده به انواع ناخالصی ها و پلیدی ها آلوده اند، برای تصفیه و پاکسازی راهی جهنم می شوند.

ما تنها زمانی می توانیم در مسیر زندگی مان بر سر عهد خود با خداوند بمانیم که نسبت به مراحل حیات خود آگاهی و معرفت داشته باشیم؛ یعنی بدانیم از کجا آمده  ایم، در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت. فرقی هم نمی کند در چه شرایط و جایگاهی هستیم؛ ثروتمند یا فقیر، سالم یا بیمار، مشهور یا گمنام و … آنچه اهمیت دارد این است که در هر موقعیت و مختصاتی که هستیم، مبدأ و معاد خود را فراموش نکنیم و بر عهد خود وفادار بمانیم. هدف اصلی همۀ ما باید نزدیکی به خدا و کسب اسماء و صفات الهی در موقعیت شخصی خودمان باشد. خداوند از هرکس به اندازۀ توانایی و امکانات خود او توقع دارد، نه بیشتر. لذا هر کدام از ما اگر در مختصات شخصی خودمان به تکالیفی که داریم عمل کنیم، به نهایت کمال می رسیم و به نهایت رشد انسانی دست پیدا می کنیم.

 آثار پایبندی به عهد با خدا

شادی و آرامش باطنی از مهم ترین آثار پایبندی به عهد ما با خدا است؛ زیرا این عهد موجب می شود تا خود حقیقی یا بخش انسانی مان را بر طبیعت و بخش حیوانی مان حاکم کنیم و هدف اصلی ما در زندگی، رسیدن به خدا و کسب صفات الهی باشد. به همین دلیل دنیا برای ما حکم یک باشگاه را خواهد داشت که قرار است در آن شبیه مربی خود، یعنی خداوند شویم و سختی ها و دشواری های دنیا نیز حکم تمرین های باشگاه را خواهند داشت که ما را به هدف مان نزدیک تر می کنند؛ بنابراین در مواجهه با مشکلات و سختی های زندگی، نه تنها به اضطراب، غصه و ناامیدی  دچار نمی شویم و احساس بدبختی و بیچارگی نمی کنیم، بلکه از همان موقعیت ها نیز نور جذب می کنیم. برای نمونه با صبر در برابر بیماری ها یا غم از دست دادن عزیزان، اسم صبور خداوند را دریافت می کنیم؛ با بخشیدن و کینه نگرفتن از کسانی که در حق ما بدی کرده اند؛ صاحب اسم غفور می شویم و با استفادۀ درست از نعمت ها و به جا آوردن شکر آن ها؛ اسم شکور را کسب می کنیم. علاوه بر این، فراموش نکردن عهد ما با خدا موجب می شود تا دائماً در جریان حرکت به سمت معشوق مان هیجان و نشاط داشته باشیم و از تنبلی و بی حوصلگی دوری کنیم؛ زیرا می دانیم که باید در هر لحظه از زندگی مان با انتخاب ها، ارتباط ها، افکار و رفتارهای مان به سمت خدا در حرکت باشیم و از هر فرصتی برای کسب صفات الهی استفاده کنیم و این بسیار انرژی بخش و مهیج است.

چرا برخی از ما عهدمان با خدا را فراموش می کنیم؟

با وجود همۀ خیرات و برکاتی که در عهد ما با خدا وجود دارد، پس چرا برخی از ما آن را فراموش می کنیم یا از آن غافل می شویم؟ دلیل اصلی فراموشی عهد ما با خدا، عدم خودشناسی است؛ اگر خودمان را به معنای حقیقی نشناخته باشیم و ندانیم از کجا و برای چه به دنیا آمده ایم و به کجا خواهیم رفت، در حقیقت عهدمان با خدا را فراموش کرده ایم؛ زیرا در این حالت، خود حقیقی یا بخش انسانی مان، که روح دمیده شده از سوی خداوند در وجود ماست را از یاد برده ایم؛ در نتیجه دائماً مشغول معشوق های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی هستیم و از حرکت به سمت الله و کسب تجهیزات مورد نیاز آخرت غافل می شویم.

دلیل دیگر فراموشی و غفلت از عهد ما با خدا، حملات شیطان است. شیطان همواره سعی دارد با حملات چهارگانۀ خود، ما را از رسیدن به هدف خلقت مان بازدارد؛ بنابراین اگر شیطان  و حملات او را نشناسیم، در مسیر حرکتمان به سوی الله، فریب می خوریم و از حرکت بازمی مانیم؛ برای مثال در اثر حملۀ عقب شیطان، مدام غصۀ اشتباهات، شکست ها، کدورت ها و گناهان گذشته را می خوریم و در حملۀ جلو، دائماً نگرانی و اضطراب آینده را داریم و همین موجب غفلت ما از عهدمان با خدا و زندگی بر پایۀ فطرت می شود.

در این درس دربارۀ عهد انسان با خدا صحبت کردیم. گفتیم که نمی توان وجود عالمی به نام ذر را پذیرفت و قبول کرد که ما با همین مختصات زمینی در آنجا عهدی تنظیم کرده باشیم و منظور از عهد ما با خدا ین است که وجود روح بی نهایت طلب ما که نفخه ای از خداست سبب عهد ما با خداست؛ زیرا ما با تمام وجود عاشق بی نهایت بوده و متمایل به به دست آوردن بی نهایت هستیم؛ در نتیجه منظور از عهد ما با خدا این است که حقیقت ما از خداست و ما به دنیا آمده ایم تا صفات الهی را کسب کنیم و شبیه خدا شویم. وفا کردن ما به این عهد یعنی در دنیا دائماً مبدأ و معاد خودمان را به یاد داشته باشیم و در مسیر کسب قلب سلیم و شباهت به الله حرکت کنیم؛ در نتیجه، تولدی سالم به آخرت خواهیم داشت و به خوشبختی ابدی می رسیم. شادی، آرامش، نشاط دائمی و دوری از تنبلی و بی حوصلگی از علامت های یک فرد وفادار به این عهد الهی است.


[1] «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ؛ و [به یاد آر] هنگامی را که پروردگارت از صلب بنی آدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاریش] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟ [انسان ها با توجه به وابستگی وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگاری و ربوبیّت حق] گفتند: آری، گواهی دادیم.» (سوره اعراف، آیۀ 172)

دیدگاهتان را بنویسید