نقش سرنوشتساز حضرت عبدالعظیم حسنی در تربیت اصحاب آخرالزمان
حضرت عبدالعظیم حسنی از سادات حسنی هستند که نسب ایشان با چهار واسطه به امام مجتبی (علیهالسلام) میرسد. ایشان از علما و فقهای بزرگی بودند که محضر چند امام معصوم را درک کرده و ایمان خود را محضر امام هادی (علیهالسلام) عرضه کردند تا امام آن را بررسی کنند.
در عصری که بعضی سادات حسنی به دلیل حسادت و منیتپروری از سادات حسینی پیروی نمیکردند و طبق تشخیص خود عمل میکردند، ایشان این جوّ و سد بزرگ را شکستند و تحت ولایت اهلبیت (علیهمالسلام) درآمدند. حضرت کلیدهای شخصیتی و ویژگیهای رفتاری خاصی داشتند، که ایشان را نزد ائمه عزیز و محترم کرده بود. اگر ما هم مشتاقیم به مقام ایشان برسیم و آنقدر به چشم امامعصرمان بیاییم که ما را زانوبهزانوی خود بنشانند، باید کلیدهای شخصیتی ایشان را پیدا کنیم و آنها را در جان خود تقویت کنیم و در زندگی روزمره خود تمرین کنیم. از مهمترین ویژگیهای ایشان میتوان به ادب، اطاعت محض، هجرت، مهندسی اولویتها و معرفت و دارایی اشاره کرد که ضمن مقاله به طور کامل به شرح آنها میپردازیم.
این ویژگیها از ایشان یار وفاداری ساخت که حکومت بنیعباس از ایشان و ارتباطشان با امام هادی (علیهالسلام) احساس خطر کرد. امام هم برای حفظ جان ایشان و پایهریزی پادگانی مستحکم برای اصحاب ایرانی آخرالزمان، دستور هجرت ایشان را صادر کردند. حضرت عبدالعظیم به دنبال اطاعت از دستور امام تمام تعلقات و بندها را رها کردند و بدون مال و همسر و فرزند مسیر سخت و طولانی هجرت به ری را آغاز کردند.
ایشان حدود ده سال در ری زندگی کردند و در آنجا از دنیا رفتند. سیدالکریم اقدامات بسیار بزرگی در طول این ده سال انجام دادند. حضرت عبدالعظیم حسنی در این مدت جمعیت اندک شیعیان عامه و معمولی را به یک جمعیت متراکم فهمیده و مکتبی تبدیل کردند. ایشان نماینده خاص امام و ولیفقیه منطقه ری شدند و مردم را برای دوران غیبت و دور زیستن از امام آماده کردند. حضرت عبدالعظیم کارگزار خدا برای تحقق همان وعده بزرگی شدند که قومی در ایران به یاری منجی موعود خواهند رفت و نفس و جامعهشان را برای آمدن منجی موعود آماده و مهیا میکنند. همان گروهی که با خودسازی و جهاد در را خدا تلاش میکنند به رفاقت و تشبه به اهلبیت (علیهمالسلام) برسند، آنها با انقلاب درونی و بیرونی در نفسشان و دنیا عالم را برای ظهور منجی آماده میکنند و او را در برپایی حکومت الهی موعود یاری خواهند کرد.
مأموری ویژه از سادات حسنی
گفتیم حضرت عبدالعظیم از سادات حسنی و فقیه و عالمی مشهور در حجاز و عراق بودند که نفوذ و اعتبار بالایی بین مردم داشتند. در مورد همراهی ایشان با چند امام معصوم نقلهای مختلف و متعددی وجود دارد، بعضی روایات معتقدند ایشان در محضر امام کاظم[1]، امام رضا و امام عسکری[2] (علیهمالسلام) هم بودهاند، اما آنچه قطعی و مسلم است آن است که ایشان محضر امام جواد و امام هادی (علیهمالسلام) را درک کردهاند[3].
شرایط دوران امامت امام هادی (علیهالسلام) به شدت سخت و پیچیده بود، ایشان در محله عسکر شهر سامرا که یک محله نظامی محافظت شده بود، زندگی میکردند و روابط و رفتوآمدهای حضرت کنترل میشد. ارتباطات امام برای حفظ جان شیعیان و همینطور آموزش سبک زندگی تشکیلاتی و شبکهای سری به آنها، مخفیانه و از طریق نمایندههای ایشان صورت میگرفت. در این شرایط اگر رابطه کسی با امام فاش میشد، دیگر امنیت نداشت و جان او در خطر بود.
حضرت عبدالعظیم با امام هادی (علیهالسلام) در ارتباط بودند و مأمورین حکومت بنیعباس از این رابطه باخبر شده بودند. امام برای حفظ جان ایشان و همینطور مدیریت و تربیت شیعیان دستور هجرت حضرت عبدالعظیم را به ری صادر کردند.
حضرت عبدالعظیم به فرمان امام عمل کردند و بدون همسر و فرزندانشان هجرت را آغاز کردند. سید مصائب راه سخت و طولانی و تعقیب و گریزهای حکومت را به جان خریدند و به ری رسیدند. ایشان در زیرزمین منزل یکی از شیعیان ساکن شدند و مدتی شیعیان به صورت گزینشی و مخفیانه با ایشان ملاقات میکردند، اما به مرور این جمعیت گسترش یافت و حضرت به تربیت جدی شیعیان اهل ری مشغول شدند.
ری از مناطق بسیار مهم جهان اسلام بود و معمولاً چشم اغلب خلفا به این منطقه بود، مالیاتی که برای این منطقه در نظر گرفته میشد، چشمگیرتر و بیشتر از سایر مناطق بود. با اینکه عدهای از شیعیان از دوران امام کاظم (علیهالسلام) در این منطقه ساکن شده بودند، اما این شهر با معارف و مکتب شیعه فاصله زیادی داشت. ورود حضرت عبدالعظیم حسنی به ری نقطه عطف تاریخ تشیع در این منطقه محسوب میشود.
نمایندهای فقیه به نام عبدالعظیم
تاریخ و سیره اهلبیت (علیهمالسلام) همیشه برای ما یک نقشه راه مستقیم و بدون مانع است، که با الگوبرداری از آن بی هیچ زحمت و آزمون و خطایی میتوانیم به مقصد برسیم. انتخاب حضرت عبدالعظیم به عنوان ولی فقیه امام معصوم در ری هم یک نمونه از این نقشههاست.
امام هادی و امام عسکری (علیهمالسلام) برای آمادهسازی و تربیت مردم برای زیستن در دوران غیبت امام معصوم تدبیرهای محکمی اندیشیدند؛ تشکیل شبکه سازماندهی شده در کل مناطق شیعهنشین و انتخاب نماینده ولی فقیه در هر منطقه از مهمترین نمونههای این آیندهنگری بود.
ریشههای انتخاب ولی فقیه به دوران رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میرسد و ایشان نمایندههایی به مناطق و حتی کشورهای مختلف میفرستادند، این افراد قدرت و اختیار کامل داشتند و میتوانستند برای مسائل مختلف شرعی، مالی و حکومتی تصمیم بگیرند. به طور کلی ولایت فقیه یعنی حاکمیت یک فقیه عالم و مؤمن به نمایندگی از یک امام معصوم بر جان، مال و حکومت شیعیان.
مسئله نمایندگی و ولایت فقیه در عصر امامت امامین عسکریین (علیهمالسلام) بهشدت جدی شد، تا آنجا که مردم هر منطقه تنها میتوانستند، به ولی فقیه خودشان مراجعه کنند و دیگر لزومی به ارتباط حضوری با امام نبود. حضرت عبدالعظیم هم ولی فقیه منطقه و مجتهد مورد اعتماد امام محسوب میشدند.
روزی ابوحماد محضر امام هادی (علیهالسلام) رسید و سؤالاتی پرسید، امام بعد از آنکه پاسخ او را دادند، فرمودند: «با وجود عبدالعظیم در ری نیازی به سفر و مراجعه حضوری به ما نیست، عبدالعظیم برای شما کافی است.[4]» در حقیقت امام با این جمله ظاهراً ساده نکات بسیار مهمی به شیعیان گوشزد کردند. امام به تمام شیعیانی که محکوم به دور از امام زیستن هستند، آموختند که تبعیت از نماینده فقیه در نبود امام، مساوی با تبعیت از خود امام است. قطعاً برای تمام افرادی که در شرایط غیبت قرار میگیرند، آزمونی مثل مواجهه مردم کوفه با مسلمبنعقیل رقم خواهد خورد و هر شیعهای در عصر خود بتواند بر تشخیصها، سلایق و منیتهای خود پیروز شود و چشم به دهان نماینده فقیه امامش بدوزد، نه تنها به خیمه امام زمانش بلکه به جان امام زمانش راه پیدا میکند.
رموز رسیدن به مقام حضرت عبدالعظیم
بعضی شیعیان به ملاقات امام هادی (علیهالسلام) رفته و گفتند از زیارت کربلا برمیگردیم. امام در جواب آنها فرمودند: « اگر شما عبدالعظیم را در ری زیارت کنید، مثل آن است که حسین (علیهالسلام) را در کربلا زیارت کردهاید.[5]». حضرت عبدالعظیم حسنی آنقدر برای اهل بیت (علیهمالسلام) عزیز و محترم بودند که آوردهاند، وقتی ایشان وارد مجلس ائمه میشدند، امام ایشان را با کنیهشان ابوالقاسم صدا میزدند[6] و آنقدر نزدیک خود مینشاندند که زانوهایشان به هم برخورد میکرد[7].
اگر ما هم مشتاقیم مثل حضرت عبدالعظیم محبوب و نور چشم امام شویم، باید فرمولهای عزیز شدن ایشان نزد اهلبیت را یاد بگیریم. اگر مایلیم به جایگاه حضرت عبدالعظیم برسیم، باید کلیدهای شخصیتی و ویژگیهای رفتاری ایشان را بشناسیم و تا رسیدن به آغوش امام عصرمان، این ویژگیها را تمرین کنیم و در خود رشد دهیم. ویژگیها و کلیدهایی مثل:
ادب
بعضی خُلقها آنقدر عظیمند که دیگر نمیتوان آنها را خلق نامید، درست مثل ادب که شاخص و میزان سنجش قدر و اندازه افراد است. ادب همان اکسیری است که حرکت انسان در مسیر عاشقی و رسیدن به امام را سرعت میبخشد. ادب همان شاخصهای است که حتی اگر فقیه و مجتهد هم باشی، ولی آن را نداشته باشی دیر یا زود از مسیر امامخواهی و امامداری منحرف خواهی شد.
آن ویژگی خارقالعاده و سرنوشتسازی که اصحاب امام حسین (علیهالسلام) را در کربلا نمکگیر امام زمانشان کرد، ادب بود. ادب در امثال حبیببنمظاهر و مسلمبنعوسجه مانع شد که خود را از امام برتر ببینند و نبودش از شمربنذیالجوشن عابد و زاهد، حیوانی نشسته بر سینه امام زمانش ساخت.
امکانات، نفوذ و قدرت حضرت عبدالعظیم به گونهای بود که میتوانستند برای خود دکان و بازاری باز کنند و مقابل امام هادی قد عَلم کنند؛ اما بزرگترین کلید شخصیتی ایشان ادب بود. ادبی که ایشان را تا پایین پای امامشان کشاند و در گفتگویی که به حدیث عرض دین مشهور است، خود را شکستند و دینشان را خدمت امام عرضه کردند و از ایشان خواستند اعتقاداتشان را بررسی کنند. ثمره این ادب را در جملات پر از عشق و محبت امام خطاب به حضرت عبدالعظیم حسنی میبینیم؛ آنجا که امام به ایشان فرمودند: «أنت ولیّنا حقاً؛ قطعاً تو از دوستان حقیقی ما و بهرهمند از ولایت ما هستی.[8]»
مهندسی اولویتها
قرآن با فرمول بسیار دقیق و حسابشدهای به انسان راه مهندسی اولویتها را آموخته است. خداوند در قرآن نقشه مهندسی اولویتها را برای انسان اینگونه طراحی کرده است که همواره سه اولویت فرد باید بر هشت اولویت زندگی او برتری داشته باشد[9]؛ خدا، اهلبیت و جهاد و امور مربوط به این سه اولویت همواره باید بر معشوقهای دیگر انسان مثل والدین، فرزندان، خانواده، همسر، اموال، مسکن و شغل او اولویت داشته باشند. خداوند میفرماید اگر این فرمول رعایت نشود و این سه اولویت بر سایر اولویتها ارجح نباشند، انسان فاسق است.
یکی از معانی کلمه فاسق «دور» است؛ پس اگر نتوانیم اولویتهایمان را بر اساس این دستورالعمل بچینیم، از اماممان دور میمانیم و در نهایت نمیتوانیم به توحید برسیم؛ چون تنها کسی که میتواند دست انسان را بگیرد و به آغوش عرش خدا برساند، امام است. امام همان راهبر راهبلدی است که معبرهای تنگ نفس و آسمان را به خوبی میشناسد و میتواند انسان را از آنها عبور بدهد.
حضرت عبدالعظیم به مهندسی و چینش خوبی از اولویتهای زندگیشان رسیده بودند. چون در تمام عمر شریف ایشان خدا و اهلبیت و جهاد نسبت به سایر مسائل زندگی اولویت داشت، همیشه مورد توجه و محبت و هدایت امام بودند. اگر ما هم مثل حضرت عبدالعظیم به جای آنکه قرآن را بخوانیم و رد شویم و ثوابی ببریم، میخواندیم و میماندیم و آنرا زندگی میکردیم، ما هم به مقام معیت و همراهی و سرداری امام میرسیدیم.
اطاعت عاشقانه
متأسفانه بعد از گذشت سالها از امامت امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) هنوز هم بین فرزندان آنها یعنی بین بعضی سادات حسنی و سادات حسینی رقابت سختی وجود داشت. بعضی سادات حسنی شیوه خاصی انتخاب کرده بودند و از فرزندان امام حسین (علیهالسلام) چندان تبعیت نمیکردند. آنها معتقد بودند امام حسن (علیهالسلام) بر امام حسین (علیهالسلام) برتری داشته و امام ایشان بودهاند و سیادت و سروری حق سادات حسنی است نه آنها. در واقع چون امامت از نسل امام حسین (علیهالسلام) ادامه یافته بود، بعضی سادات حسنی حسادت میکردند و خودسرانه عمل میکردند.
حضرت عبدالعظیم حسنی که شخصیتی مشهور و فقیهی بزرگ بودند، شجاعانه این سد نفسانی را شکستند. ایشان با عرضه دینشان خدمت امام جو خودسری و منیتپروری موجود را شکستند و عماری دیگر برای امام زمانشان شدند؛ عماری که درست زمانی جبهه حق را تقویت کردند که سایرین یا در خفا بودند و یا مشغول پروراندن نفس.
حضرت عبدالعظیم کاملاً در اختیار امام معصوم بودند و اطاعت محض ایشان از امام پشتوانهای محکم برای امام ساخت. اطاعتی محض و بدون چونوچرا از هر امر امام و پذیرش عاشقانه تبعات سخت و سنگین این اطاعت؛ تبعاتی مثل هجرت، تبعید، تنهایی، تعقیب و گریز، امرار معاش سخت، زندگی مخفیانه و …
هجرت
مفهوم هجرت بسیار گسترده است و هجرت از وطن نمونه کوچکی از مصادیق هجرت است. هر موقعیت و شرایطی که بین ما و خدا فاصله میاندازد، همان وطنی است که باید ترک شود. هجرتهای حقیقی مثل هجرت از منیتها، هجرت از گناهان و رذایل، هجرت از نزدیکی افراد نامناسب، هجرت از شغل و شرایطی که ما را از مسیر خدا و امام دور میکنند.
هجرت از وطن زمانی ارزشمند است که انسان ابتدا در مسیر حرکت به سمت خدا هجرتهای درونی خود را آغاز و تمرین کرده باشد. افراد بسیاری در تاریخ برای حفظ دین از وطنشان هجرت کردند، اما چون برای این امتحان بزرگ آمادگی درونی و معنوی نداشتند، عاقبتبخیر نشدند و از مسیر حق جدا شدند؛ درست مثل افرادی که همراه رسولالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از مدینه هجرت کردند، اما بعدها به پیمان غدیر خیانت کردند. مثل افرادی که همراه امام حسین (علیهالسلام) از مدینه هجرت کردند، اما در میانه راه از امام جدا شدند.
اگر هجرت عبدالعظیم حسنی هجرتی مؤثر و پربرکت در تاریخ شد، ریشه را باید در هجرتهای درونی صادقانه حضرت پیدا کنیم. هجرت حقیقی حضرت در مبارزه با نفس و منیتها و رذایل و رکودها جان گرفت و ریشه زد، سپس شکوفهها و ثمراتش در نتایج هجرت زمینی ایشان به سمت ری نمایان شد.
معرفت و دارایی
گفتیم حضرت عبدالعظیم محضر چند امام معصوم را درک کردهاند و از نزدیکان ایشان بودهاند، اتفاق و فرصتی که برای افراد بسیار زیادی فراهم شد. محدثین[10] و کاتبان و شاگردان بسیاری توفیق داشتند در کلاس اهلبیت (علیهمالسلام) بنشینند و از ایشان حدیث و تفسیر بشنوند و برای دیگران نقل کنند، اما همه به مقام حضرت عبدالعظیم نرسیدند.
گاهی علم و دانایی میتواند برای انسان خطرناک و مانع رشد باشد؛ چون همین علم و القاب و عناوین حاصل از آن میتواند از انسان یک تندیس کبر و غرور بسازد و او را به عمرسعد و ابنملجم در مقابل امامزمانش تبدیل کند. علم و دانایی اگر به معرفت و دارایی تبدیل نشود، سودی ندارد و وزنه سنگین مسیر رشد و حرکت انسان خواهد بود. از سیدالکریم احادیث و کتب فراوان و نفیسی به یادگار مانده است، اما ارج و منزلت حضرت را با آنها نمیسنجیم.
حضرت عبدالعظیم تمام آنچه از اهلبیت دریافت کرده بودند را عملاً در زندگی خود جاری کردند و این درسها در وجود ایشان به معرفت و دارایی تبدیل شد. ایشان دیگر صرفاً یک محدث نبودند، بلکه به تمام معارف دریافتیشان عمل میکردند. برکت پایبندی عملی ایشان به معارف و صدق در وفایبهعهد اهلبیت، به وضوح اثر تربیتی خود را در تاریخ نشان داد.
مؤسس پادگان اصحاب ایرانی آخرالزمان
امام معصوم کسی است که با هر حرف و حرکت به دنبال اجرای یک هدف مهم و کارساز است. مثلاً امام هادی (علیهالسلام) یک حرکت دقیقی انجام دادند و بذری قوی و کافی را در زمینی مناسب و آماده کاشتند، تا نقطه شروع پرورش سربازان ایرانی منجی موعود باشد. امام با این تصمیم خاص و فوقالعاده با هدف تغییر تاریخ، یک پایگاه برای سربازان لشگر امام زمان پایهریزی کردند. خداوند به وسیله امامش در یک چینش فوقالعاده معین میکند که هر ولی خدا در کدام منطقه ساکن شود و برای هر کدام چه هدف و تدبیری اندیشیده شود. هیچکدام از این چینشها بی هدف نیست و به خواست خدا برای مقصود خاصی انجام میگیرد.
جریان تمدنسازی الهی از هجرت حضرت عبدالعظیم حسنی آغاز شد، هدف عظیم این هجرت هم برپایی مقری برای قومی بود که باید در راه دفاع و همراهی امامشان به تربیت نفس و جهاد در راه خدا میپرداختند. دلیل اینکه اهلبیت (علیهمالسلام) کسی همسنخ با امام حسین (علیهالسلام) را به ایران هدیه میکنند، چیست؟ اهل ایران باید با این تندیس حسینی چه کنند و چگونه حق نعمت را به جا بیاورند؟
مرقد حضرت در ری مقر تربیت و توبه و مهر شهادت قومی شد، که آمدن آنها قرنها پیش توسط حضرت جبرئیل به حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نوید داده شده بود. ورود ایشان به ری جمعیت اندک شیعیان عاطفی آنجا را به جمعیت متراکم شیعه مکتبی تبدیل کرد و با تربیت آنها شرایط توسعه تشیع فراهم شد.
ایشان شرایط تربیت مکتبی و تزکیه عملی را برای ایرانیان فراهم کردند، تا از این فرصت استفاده کنند و خود را با تحصیل و تهذیب به امامشان شبیه کنند و بتوانند به خیمه امام زمانشان وارد شوند. امامی که منتظر آماده شدن شیعیان مؤمن و جهادگر و همراهی آنها برای سلطنت عبادیالصالحون و حاکمیت مستضعفان[11] بر زمین هستند. حضرت عبدالعظیم مربی تربیت شیعه نسل سلمان در رکاب امام زمان شدند. تربیتی برای برپایی آن حکومت الهی که انسان از عصر خیانت سقیفه تا امروز از داشتن آن محروم شده است.
[1] عطاردی، عزیزالله، عبدالعظیم حسنی حیاته و مسنده: زندگانی حضرت عبدالعظیم، تهران، عطارد، 1373، ص 37
[2] آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، نجف، مطبعهالغری، 1355، ج 7، ص 190
[3] ری شهری، محمدی، حکمتنامه حضرت عبدالعظیم، قم ، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث ، 1390، ص 18
[4] نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1365، ج17، ص321
[5]قمی، عباس، منتهی الآمال، تهران، نشر مبین اندیشه،۱۳۹۰، چاپ سوم، جلد 1، ص 246
[6] در عرب رسم است هر گاه کسی را خیلی دوست و محترم بدانند، او را با کنیهاش صدا میزنند.
[7] عطاردی، عزیزالله، زندگانی حضرت عبدالعظیم، تهران، نشر عطارد، 1373، ص 30
[8] محمدبنعلیبنالحسین لشیخ الصدوق/ابن بابویه، الأمالی، ترجمه آیتالله کمرهای ، تهران، نشر کتابچی، 1376، چاپ ششم، ص 339
[9] سورۀ مبارکۀ توبه، آیۀ 24
«بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از بی رونقی و کسادی اش می ترسید و خانه هایی که به آنها دل خوش کرده اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند.»
[10] کسانی که احادیث را از ائمه میشنیدند و حفظ میکردند و برای دیگران نقل میکردند.
[11] قصص/5:
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ