ساختار جهان خلقت در عین وسعت و پیچیدگی، بسیار منظم است و از ریزترین ذرات تا عظیمترین جرمهای آسمانی طبق ریاضیات دقیقی خلق شدهاند. هر چیزی که در عالم خلقت وجود دارد «زوج» آفریده شده است، برخی از این زوجهای متناظر را علم بشر درک کرده و از وجود برخی دیگر هنوز آگاه نیست. ساختار جهان مجموعهای از این زوجهاست، از پروتون و الکترون درون اتم تا زوجیت بین گیاهان و سایر جانداران و حتی قوانین فیزیکی مثل قانون عمل و عکسالعمل.
هیچ چیز در ساختار جهان وجود ندارد که در آن اندازه و تقدیر نبوده و در چارچوب ریاضیات خلقت نباشد. اساساً نظام خلقت نظام اندازههاست. ما هم در ساختار جهان بیرون و هم در ساختار جهان درونمان با اندازهها احاطه شدهایم. تمام جلوههای خداوند در جهان از ماده گرفته تا مجردات، ریاضی و حساب شدهاند. پس به طور خلاصه میتوانیم بگوییم که این عالم جهان اندازههاست و کار علوم کشف این اندازهها و پی بردن به ریاضیات خلقت است.
ساختار جهان خلقت، ریاضیات خلقت، ویژگیها، فرمولها و قوانین حاکم بر آن را در این مجموعه درسها خواهیم شناخت. مقالات این درس با رنگ … مشخص شده است و در این درس علاوه بر قوانین جهان خلقت قوانین حاکم بر نفس انسان را نیز بررسی کرده و هدف از خلقت انسان را تشریح خواهیم کرد.
سرفصل های این درس به ساختار ریاضی جهان، ساختار ریاضی نفس و هدف خلقت تقسیم شده است.
کمتر کسی به این فکر میکند که دنیای اطرافش قاعده و قانونی نداشته باشد. از شکل و نظم دقیق گلبرگهای یک گل گرفته تا حشرهای که با ابعاد کوچکش به زیبایی به پرواز در میآید، همه نشاندهندۀ این هستند، که پدیدههای جهان از قوانین و اندازههای دقیقی پیروی میکنند و همۀ کنشها و واکنشها در چارچوب ساختار ریاضی جهان صورت میگیرد.
عجیب نیست که تمام پدیدههای این جهان با وجود ما هماهنگند؟ از فاصلۀ دقیق ماه و خورشید با زمین گرفته تا نور طبیعی که دقیقاً برای دیدن ما مناسب است یا آبی که مایۀ حیات ماست و به وفور در این سیاره یافت میشود. همۀ اینها به دلیل نقش محوری انسان در خلقت و ساختار ریاضی نفس اوست.
چند بار پیش آمده که هدف ما را از انجام کاری بپرسند و بگوییم هدفی نداشتهایم؟ تقریباً غیر ممکن است که کاری را بدون دلیل انجام دهیم، حتی اگر هدفمان را به زبان نیاورده باشیم و یا مستقیماً به آن فکر نکرده باشیم. پس چطور انتظار داریم که هدف خلقت جهانی با این عظمت، این سطح از دقت و اندازه و این مقدار تناسب و هماهنگی با نفس ما، پوچ و بیهوده باشد؟ چگونه ممکن است نفس ما با این همه ظرافت، دقت و قابلیت بیهدف خلق شده باشد؟