چه ارتباطی بین وابستگی های روانی ما و سلامت قلبمان وجود دارد؟
ما فقط یک بدن فیزیکی نیستیم که سلامتمان را صرفاً با علائم زیستی بسنجیم. بخش مهمی از وجود ما را روح یا نفْس تشکیل می دهد؛ ساختاری پیچیده با پنج بخش: جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی. بخش فوق عقلی که از آن با عنوان قلب، دل یا بخش الهی انسان یاد می شود، مهم ترین نقش را در سلامت روان و شخصیت ما ایفا می کند.
هرکدام از این پنج بخش، وابستگی های روانی، تمایلات و جاذبه های خاص خود را دارند که در اصطلاح، به آن ها «محبوب» یا «معشوق» گفته می شود؛ چرا که میل درونی هر بخش از نفس، به سوی چیزی کشیده می شود که آن را آرام می کند. برای نمونه:
- معشوق بخش جمادی شامل اشیای مادی مثل خانه، خودرو، طلا و لباس است.
- بخش گیاهی به تغذیه، لذت های بدنی، تولیدمثل و ظاهر فیزیکی توجه دارد.
- محبوب های بخش حیوانی، مواردی مثل ازدواج، شهرت و مقام هستند.
- بخش عقلی، جذب علم، فهم و مدرک می شود.
- اما اصلی ترین محبوب بخش انسانی، که عالی ترین بخش وجود ماست، خداوند است.
سؤال اینجاست: این وابستگی های روانی چه تاثیری بر قلب انسان دارند؟ آیا تنوع و شدت آن ها می تواند ما را بیمار کند؟ برای پاسخ، باید سازوکار عملکرد قلب انسانی را بهتر بشناسیم. درست مانند بدن که در آن باید تعادل بین فاکتورهایی مثل قند و چربی حفظ شود تا سالم بماند، قلب هم نیازمند توازن در میزان وابستگی های روانی است. افراط یا تفریط در تمایل به معشوق های مادی، تعادل قلب را برهم می زند.
به طور کلی، هرچه انرژی، زمان و توجه انسان بیشتر صرف محبوب های مادی و محدود شود، علائم اختلال در قلب بیشتر دیده می شود. در مقابل، هرچه دلبستگی ما بیشتر به محبوب مطلق، یعنی خداوند، معطوف باشد، سلامت قلبمان بیشتر تضمین می شود؛ البته این به معنای حذف دیگر علایق نیست، بلکه به معنای مدیریت درست آن ها در کنار محوریت معشوق الهی است.
سلامت بدن یعنی تعادل فاکتورها
قبل از آنکه رابطه وابستگی های روانی و سلامت قلب را بررسی کنیم، لازم است نگاهی به تعریف سلامت بدن داشته باشیم. سلامت جسمی یعنی هر بخش از بدن در حد متعادل و مطابق با عملکرد طبیعی خود کار کند؛ مثلاً وجود قند، چربی و مواد معدنی در بدن ضروری است، اما افزایش یا کاهش غیرعادی هرکدام، نشانه بیماری است.
برای مثال، قند پایین باعث ضعف و بی هوشی می شود و قند بالا باعث دیابت. همین منطق درباره چربی، کلسیم، پروتئین و سایر فاکتورهای حیاتی بدن نیز صدق می کند. بیماری های بسیاری حاصل افزایش عناصر مفید در بدن هستند که از تعادل خارج شده اند.
این یعنی بدن هم برای سلامت خود به نوعی از «وابستگی ها» نیاز دارد؛ اما نه به شکل بی قاعده. سلامت در گرو وجود این نیازها، در مقدار صحیح و کنترل شده است؛ اگر همین الگو را به روان و نفس تعمیم دهیم، می بینیم که روح انسان نیز به محبوب ها و دلبستگی هایی نیاز دارد، اما باید مراقب باشیم در انتخاب این محبوب به اشتباه دچار نشویم.
نشانه های عفونت در نفس انسان
ما معمولاً سلامت را با نبود درد و اضطراب تعریف می کنیم؛ اگر مشکلی حس نکنیم، گمان می کنیم سالم هستیم. در مورد قلب انسان هم همین منطق برقرار است. اضطراب، نگرانی، ترس و غم نشانه هایی هستند که از عدم تعادل درونی و بیماری نفس خبر می دهند.
هرچه وابستگی های روانی انسان بیشتر و متنوع تر شود، احتمال بروز این نشانه ها نیز بیشتر خواهد بود؛ چون ذهن درگیر مراقبت، حفظ، یا حتی ترس از دست دادن هرکدام از این معشوق ها می شود. از اشیای مادی گرفته تا روابط انسانی و موفقیت های تحصیلی یا اجتماعی.
تعلق داشتن به اشیاء و افراد، با خودش اضطراب به همراه دارد. اضطراب از خراب شدن، از دست دادن، مقایسه شدن یا کافی نبودن. وقتی معشوق ها زیاد می شوند، قلب مدام در حال تنظیم رابطه با آن هاست. و همین درگیری دائمی، انرژی روانی زیادی مصرف کرده و به مرور باعث فرسودگی روان و بروز ناراحتی های عمیق قلبی می شود؛ در نتیجه، می توان گفت وابستگی های روانی افراطی، غم و اضطراب را افزایش می دهند و این دو نشانه اصلی اختلال در سلامت قلبی یا در اصطلاح روانپزشکی، روانی ما هستند.
چطور می توان عفونت های روانی را کنترل کرد؟
قند، چربی و نمک مواد ضروری و خوشمزه ای هستند، اما اگر بی رویه مصرف شوند، سلامت ما را تهدید می کنند. وابستگی های روانی هم چنین حالتی دارند. جذاب و لازم هستند، اما در صورت افراط، به بیماری منجر می شوند.
محبوب های چهار بخش ابتدایی نفس، جذابیت زیادی دارند، اما اگر این محبوب ها تحت نظارت معشوق اصلی یعنی خداوند قرار نگیرند، کنترل انسان از دست خودش خارج می شود. قلب درگیر دلبستگی های مختلف می شود و با افزایش آن ها، تمرکز، آرامش و سلامت خود را از دست می دهد.
وابستگی های روانی متعدد مثل زباله هایی هستند که در قلب انباشته می شوند و اگر در زمان مناسب تخلیه نشوند، باعث عفونت می شوند. وقتی وابستگی به چیزهای محدود در دل شکل گرفت، ورود معشوق الهی سخت تر می شود و حتی اگر بخواهیم به سمت خدا برگردیم، به دلیل آلودگی و انباشتگی در قلب، نمی توانیم ارتباط سالمی با خدا برقرار کنیم.
مثل آبی که تمیز است اما وقتی در ظرف آلوده ریخته می شود، خاصیت خود را از دست می دهد. دل هم اگر با وابستگی های مادی پر شده باشد، دیگر ظرفیت خالص برای ارتباط با محبوب حقیقی ندارد.
محبوب حقیقی، عامل تعادل و سلامت
تا اینجا تمرکز ما روی آسیب های حاصل از دلبستگی به محبوب های محدود بود. اما راه حل چیست؟ محور اصلی سلامت قلب، پیوند قلب با محبوب بی نهایت یعنی خداوند است.
قلب انسان برای چیزی آفریده شده که بی پایان، مطلق و جاودان باشد. به همین دلیل، حتی وقتی به ثروت، شهرت یا موفقیت می رسیم، باز هم احساس خلا می کنیم؛ چرا که هیچ کدام از این محبوب ها، ظرفیت پر کردن قلب انسان را ندارند.
اگر قلب به محبوب اصلی خود متصل شود، وابستگی های روانی دیگر هم کنترل می شوند؛ در غیر این صورت، حتی محبوب های مجاز و مشروع هم ممکن است به بیماری منجر شوند؛ درست مثل غذایی که اگر با دارو تداخل داشته باشد، جذب مواد مفید را مختل می کند.
وقتی تعلقات دنیوی زیاد و کنترل نشده باشند، جلوی ورود و اثرگذاری محبوب الهی را می گیرند. اما اگر دل فقط با یک محبوب در ارتباط باشد و آن محبوب، خداوند باشد، آرامش و سلامت واقعی در قلب ایجاد می شود.
قلب ما از جنس بی نهایت است و فقط با بی نهایت آرام می گیرد؛ اگر این بی نهایت، خدا باشد، سلامت قلب تضمین می شود؛ اما اگر قلب ما وابسته به محبوب های محدود شود، دیر یا زود تعادل خود را از دست می دهد و به اختلالات روانی، اضطراب و نارضایتی دائمی می رسد.
در نهایت، فهم رابطه بین وابستگی های روانی و سلامت قلب، ما را به این نقطه می رساند که قلب انسان با مدیریت دلبستگی ها و تمرکز بر محبوب الهی، به تعادل و آرامش می رسد و این همان چیزی است که می توان آن را قلب سالم نامید.