چرا دانایی و دارایی ما به موازات هم رشد نمی کنند؟
- چرا اکثر ما به همان اندازه که دانا هستیم، توانمندی، مهارت و یا به عبارت دیگر دارایی نداریم؟
- چرا دانایی و دارایی ما به موازات هم رشد نمی کنند؟
- چرا ما یا اصلا به دانسته های خود عمل نمی کنیم یا در عمل بسیار ضعیف هستیم؟
برای مثال اکثر والدین اطلاعات زیادی را دربارۀ تربیت کودک از طریق کلاس ها، جلسات مشاوره یا کتاب های مختلف به دست می آورند، اما چرا بیشتر آن ها با کودکانشان طبق همان نکات تربیتی رفتار نمی کنند؟ یا چرا همۀ ما با وجود اینکه می دانیم تاریکی یا مرده خطری برای ما ندارند، اما از آن ها وحشت داریم و فرار می کنیم؟
بله، درست است؛ چون در این زمینه ها به باور و دارایی قلبی نرسیده ایم.
در دروس قبل دربارۀ علم و معرفت یا دانایی و دارایی، ارتباط آن ها با یکدیگر و اهمیت آن ها صحبت کردیم. همان طور که می دانیم علم و دانایی به تنهایی برای ما مهارت و قدرت نمی آورد؛ بلکه با عمل به اطلاعات و تمرین کافی، به معرفت و دارایی می رسیم و صاحب قدرت می شویم؛ بنابراین اگر دانایی ما به دارایی یا «شدن» منجر نشود، نه تنها فایده ای ندارد، بلکه در بسیاری از موارد مشکل ساز می شود؛ برای مثال ممکن است موجب غرور و تکبر شود.
بسیاری از ما تنها اطلاعات را جمع آوری می کنیم و به هدف اصلی آموختن علم، که عمل کردن به آن است، توجهی نداریم. این مسئله وقتی بسیار جدی تر و حیاتی تر می شود که با دانایی و دارایی بخش انسانی مان سروکار داریم. ما برای زندگی در جهان پس از مرگ به ابزارهایی احتیاج داریم که با شرایط زیستی آنجا سازگار باشد و این ابزارها تنها از طریق کسب دارایی به دست می آیند؛ بنابراین اگر این ابزارها را در دوران حیات خود کسب نکنیم، با مشکلات فراوانی در حیات برزخی مواجه خواهیم شد.
موضوع بحث ما در این درس دانایی و دارایی بخش انسانی ماست. ابتدا به دلایل عدم تبدیل دانایی به دارایی و سپس به آثار و پیامدهای آن در حیات دنیایی و آخرتی می پردازیم.
چرا دانایی های ما به دارایی تبدیل نمی شوند؟
همان طور که گفتیم مسئلۀ اساسی در موضوع دانایی و دارایی این است که دانایی های ما به دارایی تبدیل نمی شوند. یعنی چیزهایی که یاد می گیریم در عمل پیاده نمی شوند و تأثیری در کیفیت زندگی ما ندارند. در اینجا به طور خلاصه به چند مانع مهم در تبدیل دانایی به دارایی می پردازیم.
عدم دغدغه و نیاز
از مهم ترین دلایل عدم تبدیل دانایی به دارایی این است که اساساً خیلی از ما دغدغۀ لازم نسبت به مطلب موردنظر را نداریم و نیاز به آن را در خود احساس نمی کنیم؛ درواقع ما از همان ابتدا قصدِ شدن نداریم و فقط می خواهیم شهوت علمی مان را ارضاء کنیم و اطلاعات مان را افزایش دهیم. با این شرایط اگر در کلاس بهترین و برجسته ترین اساتید هم حاضر شویم و یا حتی توفیق حضور در محضر معصومین (علیهم السلام) را پیدا کنیم، بازهم تحولی در ما شکل نخواهد گرفت. درحالی که اگر نسبت به مطلبی، دغدغه و عطش وجود داشته باشد، آن مطلب از هرکسی که شنیده شود به دارایی و «شدن» منتهی می شود.
عدم مهندسی معشوق ها
یکی دیگر از دلایل عدم رشد متوازن دانایی و دارایی، عدم اولویت بندی معشوق ها در قلب است؛ اگر ما نظام محبتی خود را تنظیم نکرده باشیم و الله، اهل بیت (علیهم السلام) و جهاد در رأس معشوق های مان نباشند، اشتیاقی هم برای نزدیکی به خدا و اهل بیت در ما ایجاد نخواهد شد و طبیعتاً به سمت کسب دارایی و قلب سلیم پیش نخواهیم رفت. در این حالت حتی اگر به علم خود عمل کنیم، بازهم به دارایی و معرفت نمی رسیم؛ زیرا با پذیرش قلبی همراه نیست. به همین دلیل است که نماز، روزه و عبادات بسیاری از افراد به کسب معرفت و دارایی منجر نمی شود. در این افراد معشوق های جمادی، گیاهی، حیوانی یا عقلی بر معشوق های فوق عقلی یا انسانی غلبه دارند و این افراد بیشتر در پی کسب کمالات پایینی و دنیوی هستند، نه کمالات اصیل و انسانی.
تنبلی و بی حوصلگی
تنبلی و بی حوصلگی از دیگر آفت ها و موانع کسب دارایی در ماست. برخی از ما با وجود علم زیاد، در عمل و تمرین، سست و تنبل هستیم و به همین دلیل به مهارت و دارایی نمی رسیم؛ البته تنبلی و بی حوصلگی نه تنها در مرحلۀ کسب دارایی، بلکه در مرحلۀ کسب دانایی نیز یک مانع بزرگ محسوب می شود.
حملات شیطان
حملات چهارگانۀ شیطان از عقب، جلو، راست و چپ، از دیگر عوامل بازدارندۀ ما در مسیر کسب دارایی و معرفت است. شیطان دشمن قسم خوردۀ ماست و از هر فرصتی برای ایجاد غفلت در عمل به دانایی ها و تبدیل آنها به دارایی استفاده می کند. مسلم است که اگر شناخت کافی از شیطان و حملات او نداشته باشیم، نمی توانیم با او مبارزه برخیزیم و در نتیجه به دارایی و معرفت نیز نمی رسیم.
آثار عدم تبدیل دانایی به دارایی
از مهم ترین آثار تبدیل نشدن دانایی به دارایی، عدم شادی و آرامش درونی است. خود حقیقی ما انسان ها تنها با انس و شباهت به کمال بی نهایت و دریافت اسماء و صفات الهی به شادی و آرامش می رسد. بنابراین عدم تبدیل دانایی به دارایی، اضطراب، غصه و پریشانی در دنیا را به همراه خواهد داشت.
یک مورد دیگر از آثار منفی این است که دانایی هایی که تبدیل به دارایی نمی شوند، یک بار اضافه هستند و ما را سنگین می کنند. ما هرقدر هم علم و دانایی داشته باشیم، مادامی که به معرفت نرسیم فایده ای ندارد. آنچه که اهمیت دارد و ابزار زندگی ما در آخرت را فراهم می کند، میزان دارایی و «شدن» ماست، نه اطلاعاتی که در مغزمان ذخیره کرده ایم. کسی که اطلاعات زیادی دربارۀ محاسن اخلاقی دارد، اما در عمل دچار عصبانیت، بدبینی، کینه، بداخلاقی و زودرنجی است، دارایی های لازم برای زندگی در آخرت را کسب نکرده است و لذا علاوه بر عدم شادی و آرامش در دنیا، در آخرت نیز گرفتار عذاب خواهد شد.
از دیگر پیامدهای خطرناک عدم تبدیل دانایی به دارایی، ایجاد توهم است. کسی که صرفاً به دنبال کسب اطلاعات است و خیالِ شدن ندارد، مثل بادکنک دچار رشد کاذب می شود و توهم دانستن او را به خود مغرور می کند؛ در نتیجه به مرور دچار قساوت قلب می شود و دیگر هیچ حرف حقی در او اثر نمی کند.
در این درس دربارۀ دانایی و دارایی صحبت کردیم و به عواملی که موجب عدم تبدیل دانایی به دارایی می شوند و آثار و پیامدهای آن در زندگی و ابدیت پرداختیم. گفتیم که عدم دغدغه و نیاز ما نسبت به آموخته ها و عمل نکردن به آن ها، عدم اولویت بندی معشوق ها، تنبلی و بی حوصلگی و حملات شیطان، عواملی هستند که از تبدیل دانایی به دارایی جلوگیری می کنند؛ سپس از آثار و عواقب دانایی بدون دارایی، که عدم شادی و آرامش درونی، غرور و تکبر و نرسیدن به خوشبختی ابدیست، صحبت کردیم. خوشحال می شویم نظر شما را دربارۀ دانایی و دارایی و آثار و نتایج عدم کسب دارایی بدانیم.