مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » من حیوانی چیست؟ | ما در کدام خصلت‌ها با حیوانات مشترکیم؟

اشتراک گذاری مقاله

«من حیوانی» چیست؟ کدام خصلت‌های ما به این بخش از وجودمان برمی‌گردد؟

منشأ خوی حیوانی (من حیوانی) در شخصیت انسان چیست؟

 

لحظه‌ای چشمانمان را ببندیم و هستی را بدون وجود انسان‌ها تجسم کنیم. حس عجیبی است! انگار با حذف انسان از نقشۀ جهان همه چیز مفهوم اصلی‌اش را از دست می‌دهد. بنابراین بیهوده نیست اگر بگوییم جهان تنها با وجود انسان معنا پیدا می‌کند.

ما آدم‌ها به‌ سبب نشناختن خودمان در زندگی دچار سؤالات و ابهامات فراوانی می‌شویم. ابهاماتی که ذهن ما را به چالش می‌کشند و جواب قانع‌کننده‌ای هم برایشان نداریم. مثلاً بعضی از ما دستورات دین را باید و نبایدهای غیرمنطقی تلقی می‌کنیم که دست و پایمان را بسته و مزاحم راحتی ما هستند.

مشکلات و ناکامی‌ها را نوعی جبر ظالمانه می‌دانیم و همیشه برایمان سؤال است، که بشر چرا باید این‌همه فشار را تحمل کند؟

اگر نقص عضو داشته باشیم، ازدواج نکرده باشیم، تحصیلات بالایی نداشته باشیم و یا از جایگاه اجتماعی مناسبی برخوردار نباشیم خود را ناقص می‌دانیم و کسانی را که چنین دارایی‌هایی دارند، برتر از خودمان قلم‌داد می‌کنیم. شاید منشأ این سؤالات و ابهامات را خودمان بپنداریم، اما در واقع چنین نیست. این من ناراضی که ما به خودمان نسبت می‌دهیم، من حقیقی ما نیست، بلکه من حیوانی یا بخش حیوانی وجود ماست.

من حیوانی چیست؟ منشأ آن کجاست؟ چه ویژگی‌هایی دارد؟ و چه نقشی در زندگی ما ایفا می‌کند؟

پاسخ این سؤالات ما را یک قدم دیگر به خودشناسی نزدیک می‌کند.

معرفی بعد حیوانی وجود انسان

اگر خاطرتان باشد در مقالۀ انسان گیاهی جوهری غیرمادی به‌نام «نفْس» را معرفی کردیم، که عامل حیات در موجودات زنده است. مراتب نفس در موجودات را نام بردیم و گفتیم که هرکدام از آن‌ها عامل بروز کمالات و آثار وجودی خاصی در موجودات زنده هستند. یکی از این مراتب نفس حیوانی بود، که وعده دادیم در این مقاله به آن بپردازیم.

پس از قرار گرفتن نطفه در رحم مادر (مرحلۀ جمادی) نفس نباتی شروع به فعالیت می‌کند و بعد از پشت سر گذاشتن مراحل متعددی از رشد و تقسیم سلولی جنین شکل می‌گیرد. در حدود چهار ماهگی روح در جنین دمیده می‌شود و در این مرحله نفس از مرحلۀ حیات نباتی وارد مرحلۀ حیات حیوانی می‌شود.

کودک در هنگام تولد هیچ درکی از عالم ماده ندارد، با فعال شدن قوای حسی نفس کم‌کم ابعاد مختلف وجود او فعال می‌شوند. می‌توان گفت که انسان در زمان تولد یک حیوان بالفعل است، اما تفاوت بزرگش با حیوانات در این است که منتهای کمال یک حیوان همان موفقیت در رسیدن به کمالات حیوانی است، اما بشر علاوه بر برخورداری از ویژگی‌های حیوانی از عقل برخوردار است و جدای از آن بعد ناشناختۀ دیگری هم در وجود خود دارد؛ به نام بعد انسانی. اما متأسفانه بسیاری از افراد تا آخر عمر در مرحلۀ حیوانیت باقی می‌مانند و هرگز به کمال انسانی نمی‌رسند.

تا اینجا بعد حیوانی وجود انسان را شناختیم و مبدأ آن را نیز دانستیم. حال باید ببینیم کمالات حیوانی شامل چه چیزهایی است و انسان در چه خصلت‌هایی با حیوانات مشترک است؟

پاسخ این سؤال بسیار مهم است، زیرا اغلب ما کمالاتی را به‌عنوان کمالات انسانی می‌شناسیم و به آن‌ها افتخار می‌کنیم که در واقع هیچ ربطی به انسانیت ندارند. هرچند که مثبت، مقدس و قابل احترام‌اند، اما به‌هرحال چیزی بالاتر از یک خصلت حیوانی نیستند.

انسان هم حیوان هست و هم نیست!

در مقالۀ کمال چیست کمالات حیوانی را برشمردیم. در اینجا برای یادآوری یک‌بار دیگر آن‌ها را مرور می‌کنیم.

گفتیم که حیوانات علاوه بر دارا بودن کمالات جمادی و گیاهی، دارای شهوت و غضب هستند. ازدواج می‌کنند و در مقابل خانوادۀ خود تعهد دارند. مسئولیت‌پذیرند و برای ادامۀ حیات کار و تلاش می‌کنند. دارای زندگی اجتماعی‌اند و قادرند از مقام یک عضو سادۀ گروه به مقام رهبری گروه برسند. دارای ویژگی‌های مثبتی مثل وفاداری، حیا، نجابت و مهربانی‌اند و به هم‌نوعان و غیرهم‌نوعان خود خدمت می‌کنند.

حیوانات همۀ این کارها را به‌وسیلۀ قوای حیوانی نفس یعنی قوۀ شهوت، قوۀ غضب، حواس پنج‌گانه و… انجام می‌دهند. تمام این قوا در انسان هم وجود دارند. فقط ممکن است بعضی از آن‌ها مثل شهوت و غضب در انسان پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر باشند. اما این پیشرفته‌تر بودن آن‌ها را از مرتبۀ حیوانیت بالاتر نمی‌برد.

از این مقایسه چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟ پاسخ روشن است. بسیاری از کمالاتی که ما آن‌ها را انسانی می‌دانیم، از نداشتنشان زجر می‌کشیم و با داشتنشان به دیگران پز می‌دهیم؛ تنها کمالی حیوانی هستند!

ازدواج یک کمال حیوانی است، پس اگر کسی تا آخر عمر هم ازدواج نکند، تنها یک کمال حیوانی را بروز نداده و به انسانیت او هیچ خدشه‌ای وارد نمی‌شود. پست، مقام و جایگاه اجتماعی کمالاتی حیوانی هستند، کسی که به ریاست، مدیریت و وزارت می‌رسد انسان برتری نیست، حیوان قوی‌تری است. حتی خدمت به هم‌نوع هم کمال انسانی نیست. حیوانات هم به هم‌نوعان و غیر هم‌نوعانشان کمک می‌کنند و گاهی در این زمینه از بسیاری از انسان‌ها برترند، زیرا کمک‌های خود را بدون توقع و چشم‌داشت انجام می‌دهند. نمونه‌های فراوانی از این رفتارهای حیوانات را می‌توانید در مستندهای حیات وحش مشاهده کنید. در واقع یاری رساندن به دیگران اگرچه یک ارزش است، اما ارزش انسانی محسوب نمی‌شود. کسی‌که بدون توجه به بعد انسانی وجود خود، فعالیت‌های انسان‌دوستانه انجام می‌دهد، یا حامی ‌حقوق حیوانات و محیط‌زیست است، در بهترین حالت یک حیوان خوب است و هنوز به وادی انسانیت وارد نشده است. انسانیت انسان مربوط به خود حقیقی‌‌اش می‌شود که در مقالات بعد به طور کامل به آن می‌پردازیم.

 

اکنون راحت‌تر می‌توانیم به سؤالاتی که در مقدمه مطرح کردیم پاسخ دهیم؛

مخاطب بایدها و نبایدهای دین، مخاطب اصولی مانند توحید، نبوت، امامت، معاد، مخاطب احکام واجب، مستحب، مکروه و مباح و … خود ما هستیم، خود حقیقی ما، نه خود حیوانی، جمادی یا گیاهی وجود‌مان؛ دین برای جمادات و گیاهان و حیوانات هیچ باید و نبایدی وضع نمی‌کند!

شما هرگز به یک حیوان نمی‌گویید؛ نماز بخوان، روزه بگیر، یا با هوای نفست مبارزه کن. زیرا پذیرنده‌ای که باید این پیام‌ها را دریافت کند، در وجود حیوان اصلاً تعبیه نشده است. اما حکایت انسان فرق دارد. نفس انسان قابلیت تکامل دارد و این ویژگی از همان ابتدا در نهادش به ودیعه گذاشته شده. تنها کاری که باید بکند، این است که حرکت در جادۀ کمال را شروع کند و این اتفاق نمی‌افتد، مگر اینکه ابتدا با خود حقیقی‌اش آشنا شود.

کسی که نداند کیست؟ با چه هدفی خلق شده؟ و معشوق اصلی‌اش را نشناسد، تمام استعدادهای انسانی‌اش را پای کمالات جمادی، گیاهی و حیوانی هدر می‌دهد؛ درست مانند کودکی که نخبه است، اما چون از این موضوع آگاهی ندارد تمام دوران مدرسه را به بازیگوشی می‌گذراند و استعدادهایی که می‌توانست، با آن‌ها دنیا را تکان دهد، با ندانم‌کاری‌هایش مضمحمل می‌کند.

نکتۀ مهم دیگری که باید به آن اشاره کنیم، این است که بروز کمالات انسانی در گرو محدودیت‌های بخش حیوانی است. من حیوانی ما وحشی و درّنده است و اگر بیش از حد نیازش به او بها بدهیم، افسارش از دستمان درمی‌رود و من حقیقی‌مان زیر تاخت و تازهایش تکه‌پاره و لگدمال می‌شود. هیچ آدم عاقلی افسار یک حیوان درّنده را رها نمی‌کند!

همۀ محدودیت‌های اخلاقی و شرعی نیز برای کنترل بخش حیوانی ما طراحی شده‌اند نه بخش انسانی‌مان.

حالا چند سؤال اساسی:

  • آیا داشتن کمالات جمادی، گیاهی و حیوانی بد است؟
  • آیا باید از داشتن آن‌ها صرف‌نظر کنیم؟
  • اگر این‌ کمالات بد هستند، پس چرا در وجود ما گذاشته شده‌اند؟

احتمالاً خودتان تا اینجا جواب این سؤالات را پیدا کرده‌اید. اما برای نتیجه‌گیری کامل از بحث توصیه می‌کنیم، مقالات بعدی را نیز مطالعه کنید.

  

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی