چگونه از قدرت تلقین در مسیر خودسازی و رشد انسانی استفاده کنیم؟

فهرست مطالب
رمز رشد روحی و کسب دارایی های انسانی در چیست؟

قدرت تلقین چیست و چگونه می توانیم به وسیله آن به رشد خود کمک کنیم؟

قدرت تلقین به معنای هدایت کردن و تاثیر گذاشتن خودآگاهانه بر روی ذهن و افکار خود یا دیگران است. اما چه قدر میتوان به قدرت تلقین ایمان داشت؟ آیا قدرت تلقین واقعا می تواند زندگی افراد را تحت تاثیر قرار داده و کمکی به بهبود توانایی های افراد داشته باشد؟

شاید شما هم دربارۀ قدرت تلقین و تأثیرات مثبت و منفی آن شنیده  باشید؛ ولی آیا تلقین آن گونه که می گویند می تواند شخصیت انسان را تغییر داده و مسیر زندگی فرد را به سمت موفقیت ببرد؟ حقیقت این است که تلقین واقعاً مفید است و قدرت غیرقابل تصوری دارد. بسیاری از دانشمندان بزرگ همچون انیشتین و نیوتن در نوشته هایشان به قدرت تلقین و آثارش اشاره کرده اند.

قدرت تلقین به قدری زیاد است که می تواند انسان را بیمار کند و یا از سخت ترین بیماری ها نجات دهد. امروزه یکی از روش های درمان برخی از بیماری ها مانند افسردگی، منفی نگری، ناامیدی و وسواس روش تلقین درمانی است. علاوه بر آن، یکی از مؤثرترین راه های ورود حقایق و معارف به قلب، تلقین و تکرار آن و تلاش برای نهادینه کردن آن در قلب است و شاید راز تکرار بسیاری از ذکرها نیز همین باشد. از تلقین می توان برای کنترل نفس استفاده کرد. گاه بیماری ها، وسوسه های شیطان، شرایط محیطی و ارتباط با اطرافیان، نفس ما را دچار تنبلی و بی حوصلگی می کند؛ در این صورت باید از قدرت تلقین استفاده کرده و شرایط رشد و تغذیۀ روح انسانی خویش را فراهم آوریم.

ما در مقاله  های قبلی دربارهٔ مفهوم تلقین و اهمیت آن صحبت کردیم، در این مقاله قصد داریم به بررسی آثار و قدرت تلقین در مسیر خودسازی و رشد انسانی خود بپردازیم.

قدرت تلقین در راه اندازی قلب

همان طور که قبلاً گفتیم، همۀ ما در حرکت به سمت ابدیت و رسیدن به هدف خلقت مان، نیاز به قلب سلیم داریم؛ برای این کار باید قلب خود را به سمت شوق پیدا کردن به غیب سوق دهیم؛ به عبارتی شوق داشتن را به قلب تلقین کنیم؛ به این صورت که قلب را همچون طفلى فرض کنیم که حرف زدن بلد نیست و مى خواهیم او را به سخن گفتن وادارایم. باید توجه داشت که تلقین، در ابتدای راه به دلیل حاکمیت معشوق های پایینی، ممکن است دروغ به نظر برسد؛ اما از آن جا که حقیقت قلب ما با لا اله الا الله سازگاری دارد، در نهایت سبب رشد و تقویت کودک عزیز روان یا همان نفخۀ الهی وجودمان خواهد شد.

گاه لازم است حتی به دروغ، خود را به عنوان محب جا بزنیم و ادای عاشق ها را در بیاوریم؛ زیرا همین محبت دروغین هم زیبا بوده و بعد از مدتی حقیقی می شود و قلب را به راه می اندازد؛ به عنوان مثال، می توانیم از دعاهای معصومین تقلید کرده و کم کم عشق بازی با خدا را به خود تلقین نماییم تا سرانجام روزی مانند معصومین راست بگوییم.[1]چه بسا افرادی که ابتدا زمینۀ چاپلوسی و دروغ گویی به خداوند را در خود ایجاد نموده و سپس حرف هایشان به تدریج رنگ حقیقت به خود گرفته است. بعضی افراد حتی برای اظهار محبت دروغین هم حاضر نیستند وقت صرف کنند و این نشان از اوضاع بسیار خراب آن ها دارد!

مکانیزم تلقین به قلب

اساساً مکانیزم قلب برای دستوردهی به بدن، مانند موتور اتومبیل است که گاهی نیاز به نیرویی خارجی و مضاعف برای روشن شدن دارد، این نیرو در حقیقت همان تلقین است. گاه در انجام امور عادی روزانه نیز قلب دچار کسالت هایی می شود که از همین شیوه می توان موانع را برطرف نمود؛ به عنوان مثال، گاهی با اینکه علاقه داریم برای نماز شب بیدار شویم؛ اما کسب ها و دارایی های وجودی ما به گونه ای ست که نمی توانیم سحر داشته باشیم؛ در این صورت چارۀ کار، تلقین به نفس است. نفس را باید فریب داد و کار مورد نظر را بر او تحمیل نمود تا به تدریج با آن انس بگیرد؛ چون اگر به حال خود رها شود، فکر و خیال و اوهام، کار خود را می کنند و ما را تا قعر جهنم فرو می برند.

اساساً وجود ما انسان ها با پدیدۀ انس و عادت ارتباط بسیار عمیقی دارد. اما معمولاً مورد غفلت قرار می گیرد. ما باید برنامه ریزی کنیم که قلب مان با چه چیزهایی انس بگیرد. مبادا به چیزهایی عادت کنیم که روح ما را افسرده می کنند. اینکه ما گاهی اوقات کارهای خوب انجام دهیم یا به زیارت و مکان های مذهبی برویم، فایده ای ندارد. ما باید یک برنامه ریزی مرتب، مثلاً به صورت هفتگی یا روزانه داشته باشیم تا به این کارها انس پیدا کنیم؛ مثلاً اینکه ما یک ماه خود را وقف امام حسین (علیه السلام) بکنیم؛ اما در یازده ماه دیگر ایشان را فراموش کنیم، تأثیر چندانی بر سلامت قلب مان ندارد؛ بلکه شایسته است روزانه در زمانی مشخص به حضرت سلام کنیم تا ارتباطی میان قلب ما با ایشان برقرار شود.

انواع تلقین برای راه اندازی قلب

همان طور که وقتی می خواهیم بچه ای را تربیت کنیم، باید یک مسأله را چندین بار و در حالت های مختلف به او تلقین کنیم، قلب خود را هم باید با تلقین انواع ذکرهای زبانی از جمله نماز و یا با اعمال صالح آماده کنیم که در ادامه به چند مورد اشاره خواهیم کرد:

  • یکی از روش های تلقین که برای راه اندازی و تقویت قلب کاربرد دارد، حرکت های بدنی مانند سینه زنی یا راهپیمایی است؛ این نوع حرکات مثل هُل دادن اتومبیلی است که بنا به دلایلی مانند سرد شدن هوا موتورشان روشن نمی شود؛ اما وقتی آن را هُل می دهیم، موتور راه می افتد؛ به عنوان مثال، وقتی در مراسم عزاداری شروع به سینه زنی می کنیم، اغلب اوقات اشک مان جاری شده و ارتباط قلبی خوبی برقرار می گردد.
  • شنیدن موعظه نیز یکی دیگر از روش های تلقین است؛ ما برای «شدن» دائماً نیاز به شنیدن و تذکر داریم. حضرات معصومین (علیهم السلام) نیز از اصحاب خویش می خواستند به موعظۀ ایشان بپردازند و فرموده اند: اثری که در شنیدن هست، در دانستن نیست.[2]

آدمی فربه شود از راه گوش    جانور، فربه شود از حلق و نوش

  • انواع ذکرهای زبانی مثل صلوات با صدای بلند نیز نوعی تلقین کلامی محسوب می شود.
  • زیارت معصومین و امامزادگان نیز نوعی تلقین محسوب می شود؛ گاه ممکن است به حرم امام رضا برویم، اما قلب مان حالت خشکی و یخ زدگی داشته باشد؛ در این صورت اگر کنار چند نفر که در حال گریه یا عزاداری هستند، بایستیم و حال خوش آن ها را به خود تلقین کنیم، قلب ما هم راه می افتد.

در این درس دربارۀ قدرت تلقین در مسیر خودسازی صحبت کردیم و گفتیم که یکی از روش های کنترل نفس و راه اندازی قلب، تلقین و تکرار آن است؛ در ادامه نیز چند نمونه از انواع تلقین را ذکر کردیم.

شما چه روش های تلقینی دیگری را برای راه اندازی قلب تجربه کرده اید؟ اگر تاکنون تأثیرات تلقین را نادیده می گرفتید، بهتر است از همین حالا شروع کنید تا از اثرات مثبت آن بهره مند شوید.

[1]  حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ، فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ؛ اگر بردبار نیستى، خود را به بردبارى بنماى؛ زیرا اندک است کسى که خود را همانند مردمى کند و از جمله آنان به حساب نیاید.» (نهج البلاغه، حکمت 207)

[2] [2] «می‌گویند علی (علیه السلام) به یکی از اصحابشان می‌فرمودند: عِظْنی؛ مرا موعظه کن و می‌فرمودند: در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست.» (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار مطهری، ج۲۵، ص۳۴۵)

دیدگاهتان را بنویسید