انسان کیست و ملاک های یک انسان حقیقی از دید قرآن چیست؟
انسان کیست؟ شاید هیچ گاه به این سوال نیندیشیده باشیم؛ چون همۀ ما در حالت پیش فرض خودمان را انسان می دانیم و انتظار داریم مطابق با ملاک ها و ارزش گذاری های یک انسان با ما رفتار شود؛ البته ممکن است این قاعده تنها در مورد امور و مسائل دنیا که بر اساس ملاک های عینی و ظاهری بررسی می شوند، درست باشدو همۀ ما انسان نام بگیریم. اما تعریف و شاخصه های یک انسان و اینکه واقعاً انسان کیست، از دید کسی که ما را خلق کرده، کاملاً متفاوت است.
خداوند ابعاد و ویژگی هایی در وجود ما قرار داده و از ما انتظار رفتاری در حد و اندازۀ قابلیت هایمان دارد. در حقیقت خدا ما را موجودی ابدی، با نیازها و معشوقی بی نهایت تعریف می کند، نه موجودی مادی و محدود که دغدغه ها، آرزوها و تصمیم هایش از حد دنیا و امور حسی و حیوانی محیط اطرافش فراتر نمی رود. با کمی دقت می بینیم که سطح انتظار ما از پدیده های اطرافمان هم از همین قاعده پیروی می کند؛ مثلاً صِرف زیبا بودن یا حرکت کردن برای یک ماشین مسابقه ای کافی نیست، یک ماشین زمانی نام مسابقه ای به خود می گیرد که قابلیت سرعت و مانور حرکتی بالایی از خود نشان دهد، یعنی در حد و اندازه و مطابق با استانداردهای عنوانی که برایش در نظر گرفته شده، ظاهر شود.
همان طور که در درس های گذشته آموختیم، ما به عنوان انسان دارای پنج شخصیت سنگی یا پایین تر از سنگ، حیوانی یا پایین تر از حیوان و انسانی هستیم. اما خدا ما را تنها در حالی انسان حقیقی می داند که به سمت هدف خلقت و جایگاه اصلی خود حرکت کنیم. از نگاه خدا با داشتن سایر شخصیت ها، با وجود اینکه شکل و شمایل انسانی داریم، اما در حالت طبیعی نبوده و دچار خسرانیم؛ چون مسیر درستی را در پیش نگرفته و با وجود داشتن نیازها و معشوق بی نهایت، خود را محدود به محیط مادی دنیا کرده ایم. همان طور که کودکی را که صرفاً لباس مدرسه پوشیده اما وقت و عمر خود را به کاری غیر از آموختن و یادگیری می گذراند دانش آموز نمی نامیم، هر فردی با داشتن ظاهری انسانی هم لزوماً انسان نامیده نمی شود. مسلماً تعریفی از انسان که در آن ملاک های انسانیت، مسیر حرکت، مقصد و ابدیت به درستی مشخص نشده، ما را به شناخت باطن انسانی و پاسخ این سوال که حقیقتاً انسان کیست، نمی رساند.
کسب قلب انسانی
نوع دغدغه ها و معشوق های ما مشخص کنندۀ شکل باطن و نوع دسته ای است که در آن قرار می گیریم. ما برای رسیدن به پاسخ سوال انسان کیست، نیاز داریم که چهارچوب ها و قالب های مادی و کلیشه ای خود در تعریف انسان را رها کنیم. در واقع خدا ما را بر اساس قلب مان تقسیم بندی می کند و ما زمانی به انسانیت می رسیم که اله و محبوب خود را به درستی انتخاب کرده باشیم. معشوق اصلی ما کسی ست که باعث آرامش بُعد اصلی یعنی بعد انسانی ما می شود؛ اگر قلب ما مدام به سمت معشوق های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی کشیده می شود، یعنی از هدف خلقت و فطرت انسانی و بی نهایت طلبمان دور شده ایم و به قدری نفس مان را با مسائل حسی، وهمی، خیالی یا عقلی تغذیه کرده ایم که دیگر تمایلی به دریافت غذای اصلی خود و کشش به سمت کمال مطلق یعنی الله از خود نشان نمی دهد.
همان طور که در درس های گذشته هم به آن اشاره کردیم، فعالیت های حسی، وهمی، خیالی و عقلی ما اصالت نداشته و تنها در رحم دنیا برای ما کاربرد دارند؛ در واقع تمام این امور تنها مقدمه ای برای رساندن بعد فوق عقل و انسانی ما به معشوق اصلی خود هستند و در حد ابزاری کاربرد دارند که ما را در حرکت به سوی ابدیتمان یاری کرده و منجر به تولد سالم ما به آخرت شوند. ما در هنگام ورود به آخرت و ابدیت نه جسم و زیبایی و عنوان شغلی مان را با خود می بریم و نه مدرک تحصیلی و هوش و فراست ما به کارمان می آید. تنها دارایی و ابزار ما در آخرت قلبی ست که آن را بر طبق اولویتی که به مسائل و معشوق هایمان در دنیا داده ایم، کسب کرده ایم. و مسلماً قلبی که متناسب با شأن انسانی ما بوده و بیشترین عشق را به معشوق اصلی خود یعنی الله و کمال مطلق داشته باشد، بیشترین شباهت را به یک قلب انسانی دارد و نشان می دهد که انسان کیست.
شاخص های انسان حقیقی
تا اینجا فهمیدیم که تعریف قلب انسانی چیست و مسیر حرکت آن به چه سمتی است؛ اما مطابق با قرآن قلب انسانی دارای شاخصه هایی ست که آن را از حالت خسران خارج می کند:
● ایمان
از دید خداوند تنها زمانی انسان حقیقی هستیم که اله واقعی مان را بشناسیم. یعنی بدانیم که به عنوان اشرف مخلوقات از نفخه ای الهی و روحی بی نهایت برخورداریم و کمال انسانی ما در رسیدن به پول، ثروت، قیافه، فرزند، شغل و مدارج علمی نیست. ما تنها در سایۀ شباهت با الله و رسیدن به کمال مطلق و بی نهایت است که می توانیم صاحب باطن انسانی شویم. در حقیقت زمانی مؤمنیم که اله حقیقی مان را شناخته و بدانیم از کجا آمده، در کجا قرار داریم و مقصدمان کجاست. به عبارت دیگر مؤمن یعنی کسی که با کسب معرفت به سمت هدف خلقت خود حرکت می کند.
● عمل صالح
اما معرفت و کسب دارایی بدون عمل ممکن نیست. و البته هر عملی هم از ما پذیرفته نیست. چند نفر را می شناسید که بدون انجام تمرین های درست و منظم موفق به کسب مدالی شده باشند؛ یا بدون انجام هیچ عملی در حیطۀ تخصصی خود به بهترین تبدیل شده باشند؟ ما هم برای شباهت به الله نیاز به انجام عمل صالح داریم؛ یعنی عملی که در درون ما شباهت به الله ایجاد کند؛در واقع عملی صالح است که از سمت خالق و سازنده ما یعنی خدا تعیین و مشخص شده باشد تا بتواند ما را به جایگاه حقیقی مان نزدیک کند و اگر ایمان با عمل صالح همراه شود، خدا ما را به وسیلۀ همین ایمان هدایت خواهد کرد.[1] همان طور که ما از هر نرم افزار، نسخه یا ابزاری برای ارتقاء یا افزایش قابلیت های سیستم کامپیوتری یا تجهیزات کارخانه و کارگاه خود استفاده نمی کنیم، هر عملی را هم برای رساندن خود به هدف خلقتمان مناسب نمی دانیم. عملی شایستگی رساندن ما به الله را دارد که با فطرت و من حقیقی ما در تناسب و سنخیت باشد، به اندازه و از روی اشتیاق بوده و مداومت داشته باشد.
● توصیه به حق
گفتیم که هر عملی صالح نیست و برای ما تبدیل به دارایی نمی شود. ملاک و معیاری که برای سنجش اعمال ما استفاده می شود، کیفیت اعمال و مطابق بودن آن با حق است؛ در حقیقت حق مانند شاخص و معیاری برای سنجیدن عمل ما محسوب می شود. عملی که بر مبنای حق بوده باشد، پذیرفته و عملی که با حق مطابقت ندارد، تباه و نابود است. یک طلافروش هم زمانی طلای ما را وزن کرده و می خرد که به او طلا داده باشیم؛ پس در صورت عدم مطابقت با حق عمل ما ارزشی ندارد. از همین رو انسان های حقیقی از یکدیگر مراقبت کرده و سعی می کنند تا با توصیه به حق مانع خسران و نابودی اعمال همدیگر شوند.
● توصیه به صبر
به دست آوردن معرفت و تبدیل عمل به دارایی جز با صبر و استقامت ممکن نمی شود. ما تنها زمانی می توانیم به معرفت برسیم که در انجام عمل خود مداومت داشته باشیم؛ در حقیقت اگر خواستار باطن انسانی هستیم، باید برای جامعۀ خود نیز خروجی مثبت داشته باشیم و افراد را به حق و صبر توصیه کنیم.
به این ترتیب با فراهم کردن شاخصه های تشخیص باطن انسانی، قرآن برای ما کاملاً مشخص می کند که انسان کیست. یعنی ما برای اینکه بفهمیم انسان بوده و از یک قلب انسانی برخورداریم، نیازی به داشتن چشم برزخی یا کشف و شهود نداریم. بررسی شاخصه های انسانی و میزان شادی و آرامشی که ناشی از رسیدن ما به معشوق اصلی مان است، نشان دهندۀ باطن انسانی ماست.
ما در این درس گفتیم که انسان کیست؟ خداوند ما را موجودی ابدی با میل و کشش نسبت به بی نهایت و کمال مطلق آفریده است و از بین شخصیت های مختلف خدا تنها فردی را انسان حقیقی می داند که از ایمان و عمل صالح برخوردار بوده و دیگران را به حق و صبر توصیه می کند؛ در حقیقت ما تنها زمانی می توانیم خود را انسان و صاحب قلب انسانی بدانیم که با ملاک های انسانی که خداوند برایمان در نظر گرفته سازگاری داشته باشیم.
شما چه قدر به ملاک های قرآنی اینکه انسان کیست، آشنایی دارید؟ باطن خود را چگونه می بینید؟ آیا خود را صاحب یک باطن و قلب انسانی می دانید؟
[1] سورۀ یونس، آیۀ 9