شرح مختصری از تولد تا شهادت امام سجاد (علیهالسلام)
امام سجاد (علیهالسلام) فرزند حسین بن علی (علیهالسلام)، نوۀ امام علی (علیهالسلام) و نتیجۀ پیامبر اسلام است. ولادت باسعادت ایشان را در پنجم شعبان سال ۳۸ قمری در شهر مدینه ذکر کردهاند. نام مادر ایشان شهربانو است. سجاد و زینالعابدین از معروفترین القاب ایشان است. ایشان دومین پسر امام حسین (علیهالسلام) هستند که در واقعۀ کربلا بیمار بودند و به واسطۀ همین بیماری بود که دشمنان از کشتن ایشان صرف نظر کردند و به تدبیر الهی راه امامت ادامه یافت.
از مهمترین حوادث زندگی ایشان حضور در واقعۀ کربلا و پس از آن سخنرانیهایشان در کاخ ابن زیاد و یزید است. اسوۀ علم و حلم، امام زین العابدین (علیهالسلام) به دست هشام و یا ولید بن عبدالملک مسموم و در (۲۵ محرم سال ۹۵ ه.ق) به شهادت رسید و بدن مطهرش را در کنار تربت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) در بقیع به خاک سپردند.
مجموعۀ ادعیهای که از امام سجاد (علیهالسلام) برجا مانده، از مهمترین ادعیه در فهم و معرفت به خدا و سیرۀ معصومین و زبان گفتگوی معصوم با خداوند است. شما میتوانید در بخش صحیفه سجادیه از این ادعیۀ ناب بهرهمند شوید. رساله الحقوق، شامل ۵۰ حقّ از حقوق خدا و بندگان، مردم و حاکمان، والدین و فرزندان، همسایگان و … از دیگر میراث گرانبهای امام چهارم به شمار میرود.
در این مقاله بر آنیم که با تأملی بر سیره و شخصیت امام سجاد (علیهالسلام) به شناخت عمیقتری نسبت به ایشان برسیم. در تلاشیم با جستجو در تاریخ امامت ایشان، دریابیم که امام (علیهالسلام) چگونه در سختترین و طاقتفرساترین عصر شیعه، بنیانگذار اسلامی شیرین و حقیقی شد؟
امام سجاد (علیهالسلام) پیغمبر دوبارۀ اسلام
شاید شنیدن این جمله که امام سجاد (علیهالسلام) پیغمبر دوبارۀ اسلام است، کمی عجیب و سؤال برانگیز به نظر برسد. اما واقعیت امر این است که از آن زمان تا کنون شخصیت ممتاز امام سجاد (علیهالسلام) در پس روضههای محرّم، مهجور مانده و متأسفانه همواره به شرح و بیان اقدامات خاص و بینظیر امام (علیهالسلام) برای احیاء اسلامی که به لحظات احتضار خویش نزدیک میشد، کمتر پرداخته شده است.
لازمۀ شناخت وسعت روح و عظمت اثر چندین سال امامت او، آن است که از شرایط جامعه و عصری که او به امامت رسیده، آگاه شویم. شرایطی که از اسلام جز پیکر بیجانِ محتضری که حتی مسلمانان هم رغبتی به آن نداشتند، باقی نمانده بود.
اگر شیعیان و مسلمانان میدانستند که تا چه حد، موهبتِ داشتن اسلام فعلی را مدیون تدابیر هوشمندانه، اقدامات عاقلانه و انقلاب متفاوت او هستند، هیچگاه شناخت او را از خود دریغ نمیکردند. امامی که به تعبیر امام صادق (علیهالسلام) شبیهترین امام معصوم به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. شبیهترین فرد هم در مصائب، هم در کرامات و هم در عبادات.
حال، این سیّد بنیهاشمی در حالی به امامت رسیده است که آن صحنههای دردناک را در کربلا دیده، اسارتها کشیده و هتک حرمتها به نوامیس رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) را لمس کرده و علاوه بر آن با جامعهای رو به روست که هیچ جایگاهی برای امامت و حکومت او قائل نیستند به راستی او چه باید بکند؟
پس از واقعۀ کربلا و جنایات غیر قابل وصفی که توسط خود مسلمانان بر سر خاندان رسول الله آمد؛ قاعدتاً هر کس جای امام سجاد (علیهالسلام) بود، باید از جامعه میبرید و مردم را رها میکرد. اما نگاه امام، اینگونه نبود. دید امامگونه تنها در پی نجات انسانهاست. او میدانست تنها راه نجات انسان آن است که دوباره به دین امیدوار شود و به آن پناه ببرد. به همین جهت به نمادی دلربا برای معرفی اسلام تبدیل شد.
امام سجاد (علیهالسلام) سرآمد عبادتکنندگان
او را اغلب با لقب «زین العابدین» میشناسیم. امام سجاد (علیهالسلام) سرآمد عبادتکنندگان شد.
در عصر امام سجاد (علیهالسلام) گروهی به نام «زُهاد ثَمانیه» وجود داشتند. گروهی هشت نفره که خود و شاگردانشان الگوی عبادت و زهد در اجتماع شده بودند. در حقیقت این افراد همان آخوندهای درباری بودند که حکومت به عنوان سوپاپ اطمینانی برای روز مبادا از آنها استفاده میکرد. این بازیگران زهد و عبادت رابطه بسیار خوبی با حکومت داشتند و معاش آنها از این طریق تأمین میشد.
با به امامت رسیدن امام سجاد (علیهالسلام)، بازار این زهاد کساد شد و دکانهایی که برای خود باز کرده بودند، تخته شد. چرا که عبادت امام سجاد (علیهالسلام) بسیار خاص بود و شباهتی به عبادت هیچکس نداشت. عبادت او شیرین و متحیّر کننده بود. از آنجا که عبادات امام چهارم (علیهالسلام) از جنس بازیگری و ریا نبود، ناخودآگاه شنونده و بیننده را با خود همراه میکرد.
گریهها و ضجههای عاشقانۀ او هنگام عبادت هر بینندهای را طالب عشقبازی با خدا میکرد. این مسئله آنقدر تکرار میشد که حتی فقهاء هم برای یافتن حال عبادت به مسجد مدینه رفته و از دور نماز او را تماشا میکردند. از طرف دیگر محتوای مناجاتها به قدری دلکش و مسحور کننده بود که افراد مشتاقانه از دور آن را شنیده و در ذهن ثبت میکردند. بسیاری از دعاهایی که امروزه به دست ما رسیده، به این طریق ثبت شده است. شکل عبادت و زهد امام به گونهای بود که رقبای عابد نما دکانهای خود را جمع کرده و از مدینه مهاجرت کردند. چرا که نتوانستند از عبادت او تقلید کنند.
امام سجاد (علیهالسلام) هیچگاه به وقت ظهر غذا میل نمیکردند. اغلب اوقات یا روزه بودند و یا به وقت غروب خوراکی میل میکردند. امام چهارم حدود بیست و پنج مرتبه با شتر به مکه سفر کرد. او هیچگاه در این مسیرِ پانصد کیلومتری تسمهای بر گردن شتر نیاویخت و ضربهای به شتر نزد. با وجود آنکه پوست کلفت شتر اصلاً آزار تسمه را حس نمیکند. اما حضرت سجاد (علیهالسلام) هیچگاه مسیر را با ضربه به او نشان نداد. امام برای هدایت شتر در مسیر، همواره گردن شتر را لمس میکرد.
منزل امام سجاد (علیهالسلام) خانۀ امید و امنیت
کرامت و بخشندگی امام سجاد (علیهالسلام) زبانزد خاص و عام بود. مردم اگر به مشکلی برمیخوردند، میدانستند که منزل علیّ بن الحسین (علیهالسلام) خانۀ امید آنها است. مردی که اغلب روزها روزه بود، اما همیشه دَرِ خانهاش برای میهمان باز بود. او تمایل داشت غذا را همیشه به همراه میهمان میل کند. در مدینه گروهی از جذامیها زندگی میکردند. مردم از آنها بیم داشته و همواره از آنها فاصله میگرفتند. تنها منزلی که دَرِ آن به روی جذامیها باز بود و اهل آن منزل همسفرۀ جذامیها میشدند، منزل علیّ بن الحسین (علیهالسلام) بود.
امام در تمام مدت سی و چهار سال امامت خویش تکفّل صد خانواده از فقرایی که او را نمیشناختند و به او مِهری نداشتند بر عهده داشت. عادت امام سجاد (علیهالسلام) آن بود که اغلب در وقت خاصی مقرّری و سهم هر خانه را به اهلش میرساند. اهل این صد منزل به او و ساعت آمدنش آشنا و مأنوس شده بودند.
پس از شهادت امام زینالعابدین (علیهالسلام) و تأخیر در وقت سر زدن به منزلها آنها نگران و مضطر شدند. از آنجا که تأخیر را در سابقۀ امام سجاد (علیهالسلام) ندیده بودند، متوجه رحلت او شدند. در پی کشف هویت آن مرد تحقیق کردند که چه کسی آن روز در مدینه فوت شده است. با شنیدن خبر تازه متوجه شدند که آن سیّد هاشمی که سی و چهار سال به آنها رسیدگی میکرد، همان علیّ بن الحسین (علیهالسلام) بوده که از او دل خوشی نداشتند.
به قدری محبت او در دل افراد نفوذ کرد که پس از شهادت ایشان افرادی از اقصی نقاط جهان اسلام به مدینه آمدند و سراغ جانشین او را گرفتند. در حقیقت او اسلامِ از بین رفته را در عمل خود از نو تأسیس کرد. او سی و چهار سال به سیاق خود مبارزۀ فکری و روحی کرد، تا فضای روحی و قلبی جامعه برای شروع کار ایجاد حکومت اسلامی توسط ائمۀ بعدی فراهم شود و سیرۀ راستین پیامبر از یادها محو نشود.
شرایط روزگار امامت امام سجاد (علیهالسلام)
شرایط جامعۀ اسلامی در دورهای که امام سجاد (علیهالسلام) به امامت رسید، بسیار خاص و متفاوت بود. در آن عصر حکومت اسلامی سرشار از فساد و مردم پر از نا امیدی و افسردگی بودند. ظلم بسیاری از طرف حکومت به مردم تحمیل میشد؛ و مردم از حکومتی که منسوب به اسلام بود منزجر شده بودند. به تبع آن دل خوشی از آن شکل از اسلام که توسط این حکومتها ارائه میشد، نداشتند. جامعه دچار ناامیدی عظیمی شده و مردم، درگیر مشکلات روحی و فشار معیشتی سنگینی شده بودند.
بعد از شهادت امام حسین (علیهالسلام) جامعه از خدا و اسلامی که به فریاد و انتقام پسر رسولش برنخواسته بود، مأیوس شده بودند. یک ناامیدی بیسابقه ایجاد شده و مردم مرتد گشته بودند. سؤالات بسیاری که زمینه شرک و کفر آنها را فراهم کرده، ایجاد شده و مردم باور کرده بودند که خدا به کمک بندگانش نخواهد آمد. جامعه و مردم از سر دین گریزی و از شدت افسردگی و ناامیدی، با رقص و آواز و انواع فسق، خود را سرگرم کردهبودند. مدینه النّبی در آن عصر به شهر رقاصهها مشهور بود.
اهلبیت مرجعیت علمی خود را از دست داده بودند. امام چهارم جایگاه خاصی به جهت فقهی و حکومتی بین مردم نداشت. البته این مردم با اینکه به مرجعیت حسنین (علیهماالسلام) باور داشتند، چنان کردند؛ حال به امام سجاد (علیهالسلام) باور هم ندارند. برای مثال، همراه امام به سفر حج مشرّف میشدند. اما مناسک را مشابه امام به جا نمیآوردند و حتی از او سؤال شرعی هم نمیپرسیدند. امامی که روزانه هزار رکعت نافله میخواند، در حج نافله ظهر نخواند. اما همسفران او بیتوجه به امام نافله ظهر میخواندند. این نکته عجیب است که حتی به عنوان یک همسفر عالِم هم به امام رسمیت نمیدادند.
در آن زمان حضور فقهای منافق با فتواهای بیربطشان اذهان مردم را مشوش کرده بود؛ مثل عبدالله بن عمر و شاگردان ابن مسعود که فتواهایی علیه قیام حسین (علیهالسلام) و یا تجلیل از بنی امیّه میدادند.
پس از قتل امام حسین (علیهالسلام) همه ترسیده بودند و از همراهی امام چهارم عقب کشیده بودند. در صورت شناسایی محبّین آنها را دستگیر کرده، دست و پای آنها را میبریدند که از شدت خونریزی به شکل دردناکی جان دهند. تمام افرادی که به امام سجاد (علیهالسلام) معتقد بودند، چهار نفر بودند. ابوخالد کابلی، یحیی بن ام طویل، سعید بن جبیر و جبیر بن مطعم. هر کدام از این افراد، به جرم اعتقاد به امام به سرنوشتهایی مشابه دچار شدند.
برای اینکه دست اهلبیت (علیهمالسلام) را از جامعه کوتاه کنند، به انواع روشها روی میآوردند. هزینۀ ارتباط با اهلبیت بسیار زیاد شده بود. و این هزینه شامل جان و مال و آبرو بود. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «اگر کسی به کفر و زنا متهم میشد، هزینه کمتری را متحمّل میشد؛ تا اینکه او را به علویگری متهم کنند.» علاوه بر تمام این موانع، امام سجاد (علیهالسلام) به شدت تحت مراقبت است. او مدام تفتیش میشد و به نوعی، در حصر خانگی بود. اجازه هیچگونه تدریس و یا ایراد هیچ خطبهای نداشت. حق اقامۀ نماز به قامت امام جماعت از او سلب شده بود.
اشتباهی که مردم نسبت به امام سجاد (علیهالسلام) هم مرتکب شدند
اینکه شیعه به تقاص خون امام خود قیام کند، به خودی خود امری مقدس است. اما همین امر اگر خلاف تشخیص امام حیّ و حاضر باشد، چیزی جز میل نفس نیست. در حقیقت این واکنش تکرار همان اشتباهِ تبعیّت نکردن از امام حسین (علیهالسلام) در کربلاست.
پس از ماجرای کربلا عدهای نزد امام سجاد (علیهالسلام) آمده و حرف قیام را پیش کشیدند؛ اما امام را دیدند که توجهی نکرد و به نماز ایستاد. این واکنش، به مذاق افرادی که قصد داشتند خطای رها کردن حسین (علیهالسلام) در کربلا را طبق تشخیص خود جبران کرده و وجدان زخمیشان را طبق میل خود تیمار کنند، خوش نیامد. افرادی که مدام گزینههای مختلف را بین اطرافیان و منسوبین ائمۀ اطهار امتحان میکردند تا در نهایت به گزینۀ مطلوبشان برسند. آنها که امام سجاد (علیهالسلام) را به دلیل همراهی نکردن در امیالشان انقلابی نمیدانستند، او را کنار گذاشته و به سراغ محمد حنفیه رفتند.
آنچه همواره در طول تاریخ کاریترین ضربهها را بر پیکر تشیّع وارد ساخته، آن است که مأموم اغلب به دنبال امامی با فتواهای مطابق میل خود بوده است. حال اگر بخت با او یار بود و تشخیص امام با ترجیح او هماهنگ بود، تبعیت میکند. اما اگر تشخیص امام با ترجیح او سازگار نبود، به اشکال مختلفی دست به حذف امام میبرد. حذف فیزیکی امام، ترور شخصیتی او، خیانت، تحریف، تحریم، تفسیر به رأی و تکروی، صورتهای مختلف حذف امام در تاریخ است. این حذفها یا به دست یاران امام (مأمومنماها) و یا به دست دشمنان او صورت گرفته است.
برای مثال، حسن مجتبی (علیهالسلام) را که مایل به صلح نبود، به جبر و تهدید، مجبور به صلح کردند. سپس همان یاران نزدیک، او را «مذّل المؤمنین» خواندند؛ و غوغا به پا کردند که چرا قیام نکردی؟ به حسین (علیهالسلام) نامه نوشتند و گفتند: «گویا برادرت قصد قیام ندارد. تو قیام کن.». همین قبیل افراد، هنگام قیام حسین (علیهالسلام) علیه یزید او را منع کرده و از شهادت بیم میدادند. پس از شهادت حسین (علیهالسلام) افرادی نزد امام سجاد (علیهالسلام) آمده و درخواست قیام داشتند.
دقت داشته باشیم که در عصر همۀ ائمه، گویی مردم بیش از آنکه به دنبال امام راهی شوند، تمایل داشتهاند که امام را پشت سر خود حرکت دهند. در این بین هم اصلیترین محلّ امتحان و حیاتیترین اصل به کم اهمیتترین مسئله تبدیل شده است؛ این مسئله که باید امام تشخیص دهد و مأموم عمل کند.
اینکه ما چه تعریفی از قیام داشته باشیم، بسیار مهم است. گاه ممکن است ما قیام را تنها در میانۀ میدان رزمهای تن به تن تعریف کنیم. حال آنکه حقیقت امر، جز این است. جهاد همیشه در شمشیر کشیدن تجلّی نمییابد. گاهی قیام بیان یک کلمه در مقابل ظلم است. شما قیام را چه تعریف میکنید؟ آیا قیام، فقط به معنای حمله است؟ پس نقش سرنوشتساز آن کسی که پدافند میکند و خط را نگه میدارد و حفظش میکند، چیست؟ حیاتیترین نکته در این شرایط، بصیرتی است که مبارز باید در تشخیص زمان درست آفند یا پدافند به خرج دهد. اصلاً این سؤال که بگوییم امام زینالعابدین (علیهالسلام) قیام کرده یا نه، اشتباه است. بهتر آن است که بپرسیم امام بهترین تشخیص را در انتخاب شکل قیام و تکلیف داشته یا نه؟
امام سجاد (علیهالسلام) و جهاد تبیین با سلاح دعا
روش جهاد امام سجاد جهاد تبیین بود. جهادی که با سلاح دعا شروع شده و به رعب و وحشت حاکمان منتهی شد. این رعب و وحشت در حاکمان نسبت به اهلبیت و ایجاد تفاوت در نوع به شهادت رساندن این خاندان، حاصل تشخیص امام سجاد (علیهالسلام) و سبک امامتی است که او مصلحت وقت دانست. حال میبینیم که الزامی به کشیدن شمشیر توسط امام (علیهالسلام) نبود. شمشیر تشخیص مصلحت و انتخاب نوع قیام او به تناسب شرایط، برّندهتر از هر شمشیری در مختصات عصر او بود.
پس از عصر امام سجاد (علیهالسلام) به مرور نوع مقابله با اهلبیت متفاوت میشود. از عصر امام باقر (علیهالسلام) و امام صادق (علیهالسلام) به وضوح میبینیم که دیگر هیچ حاکمی جرئت آنکه روی اهلبیت (علیهمالسلام) شمشیر بکشد را ندارد. اگر کیفیت و نوع شهادت ائمه را در این اعصار بررسی کنیم؛ با بخش جدیدی از تاریخ تشیّع مواجه میشویم.
حذف امام شیعه تا دیروز، به شنیعترین شکل ممکن و با انواع هتک حرمتها به جان و پیکر و ناموس او صورت میگرفت. اما امروز در نتیجۀ نوع امامت امام زینالعابدین (علیهالسلام) متفاوت شده و خبری از شمشیر و مثله شدن و تاختن بر پیکر نیست. ائمه را در این دوران به شکلی به شهادت میرساندند که هیچگونه آثار جراحتی بر پیکرشان نمانده و هویّت شخص قاتل مجهول بماند.
در حقیقت نوع تربیت و سبک تبلیغ و معرفی اسلام توسط سیدالساجدین (علیهالسلام) قیام حسنین را ماندگار کرد. اگر حملۀ نسنجیدهای توسط امام سجاد (علیهالسلام) صورت میگرفت، فرصتی برای تبیین و تشریح قیام حسین (علیهالسلام) باقی نمیماند و تلاشها و مصائبی که حسین (علیهالسلام) و اهل او متحمّل شده بودند، در پس تصمیمی هیجانزده و بی ثمر محو میشد.
امام سجاد (علیهالسلام) و آشتی دادن مردم با دین
در حقیقت، امام با شکل رابطۀ خود با خدا در حال تلطیف فضای خشن و دینگریز آن زمان بود. مردم میدیدند که عالِمی نو در دنیای اسلام طلوع کرده است. کسی که آنها را با نسخه فراموش شده از دین مواجه کرد. همان نسخۀ رسول الله که دفنش کرده بودند. حال این عالِم دارد روی قشنگ دین را به آنها مینمایاند و آنها را با آن آشتی میدهد.
بدون شک هدف نهایی امام ایجاد حکومت اسلامی است. همان هدف امیرالمؤمنین و حسنین (علیهمالسلام) که با شهادت ایشان و خیانت مسلمانان به تعویق افتاد. هدف امام سجاد (علیهالسلام) نیز برقراری حکومت حقیقی اسلام بود. اما شرایط زمان نشان میداد که زمینه تحقّق این هدف در عصر امام سجاد (علیهالسلام) امکانپذیر نیست.
ظلم و اختناق و تاریکی و فشار بیش از اینها بود که ظرف این سی سال بتوان آنها را برطرف کرد. امام سجاد (علیهالسلام) برای آینده کار میکرد. حتی به قراین متعددی میفهمیم که امام باقر (علیهالسلام) و امامان بعد از ایشان هم در دوران زندگیشان به قصد این نبودند که حکومت اسلامی را در زمان خودشان تشکیل بدهند و لذا برای درازمدت کار میکردند. بنابراین همانگونه که اشاره شد، روش امام سجاد (علیهالسلام) برای دراز مدت بود. بیتردید امام سجاد (علیهالسلام) در صدد تحقق همان آرمانی بودند که حسنین آن را دنبال میکردند.
در شرایطی که تلخی اسلام داعشگونه کام مردم را از اسلام تلخ کرده بود؛ نوری از اسلام تابیده شد و ذائقهها نسبت به اسلام رو به شیرینی گذاشت. تمام اینها مدیون و مرهون صبر و تلاش و تدبیر امام سجاد (علیهالسلام) است.
منابع:
۱- انسان ۲۵۰ ساله، سید علی خامنه ای، ۱۳۹۰، چاپ اول، ص ۲۷۰
۲- انسان ۲۵۰ ساله، سید علی خامنه ای، ۱۳۹۰، چاپ اول، ص ۲۵۷
۳- درس هایی از انقلاب ( تقیه )، علی صفایی حائری، ص ۲۱۲
۴- بهار رویش، علی صفایی حائری، ص ۵۶
۵- انسان ۲۵۰ ساله، سید علی خامنه ای، ۱۳۹۰، چاپ اول، ص ۲۵۸