مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

راه شناسی

روبه رو شدن با ناشناخته‌ها همیشه دلهره آور است و ما سعی می‌کنیم پیش از مواجه با هر مسیر تازه‌ای به راه‌ شناسی پرداخته و خود را برای آن آماده کنیم. اما مگر نه این است که زندگی ناشناخته ترین اتفاق عمر ماست؟ ما از جهانی متفاوت قدم به دنیای بزرگی گذاشته‌ایم که برای شناختن و استفادۀ از آن منابع و زمان محدودی در اختیار داریم. مسیر زندگی وسقف خواسته‌های ما نامحدود است و عمرمان محدود. جهان بزرگ و ناشناخته‌ای که روبه‌روی ما گسترده شده چیست؟ چگونه باید آن را بشناسیم و چگونه استفاده از آن را بیاموزیم؟

در سال‌های ابتدایی زندگی بر زمین، مادر راهنمای اول و آخر ماست و هر سال که بزرگتر می‌شویم راهنمایان جدیدی برای خود انتخاب می‌کنیم. معلم‌ها، دوستان، اندیشمندان، نویسندگان و هر کسی که به نظر می‌رسد با مسیر پیش روی ما به اندازۀ کافی آشناست.  اما مسیر زندگی چند وجهی و پیچیده است و هر تصمیمی نیازمند بررسی‌های بسیار زیاد است. با این حساب آیا راهنمایی نیست که در تمام سؤالات، لحظات و اتفاقات به حضورش تکیه کنیم؟ کسی نیست که راه و چاه مسیر را به ما نشان دهد، در راه شناسی کنارمان باشد و کمک کند از این فرصت محدود بهترین استفاده را ببریم؟

اصلاً راهنما یا امام چه کاربردی در زندگی ما دارد؟ آیا امام تنها راهنمای وجهۀ دینی زندگی ماست؟ اصلاً چرا ما به راهنما احتیاج داریم و این کدام بخش از وجود ماست که نیاز به راهنمایی و همراهی در مسیر زندگی دارد؟ اگر این مسیر را بی راهنما طی کنیم چه خواهد شد؟

وقتی با شیئی ناشناخته روبه‌رو می‌شویم، اگر قصد شناسایی آن را داشته باشیم، بی‌تردید به دنبال کسی میگردیم که آن را برایمان تعریف و تشریح کند. در قدم بعدی اگر بخواهیم از آن استفادۀ درستی بکنیم، به کسی نیاز داریم که لااقل برای بار اول کاربردش را برایمان توضیح دهد و راه‌اندازی‌اش کند. هرچه وسیلۀ مورد نظر قیمتی‌تر، حساس‌تر، پیچیده‌تر و یا کمیاب‌تر باشد، در نگهداری از آن و در برخورد با آن احتیاط بیشتری به خرج می‌دهیم و از هر کاری که احتمال آسیب زدن به آن وسیله را به وجود بیاورد، بیشتر پرهیز می‌کنیم.

این یک اصل و قانون عقلی است که در نهاد تمام انسان‌ها وجود دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را انکار کند. ما در رابطه با هر سیستم نظام­مندی از متخصص کار با آن سیستم کمک می‌گیریم و هیچ عقل سلیمی رجوع به غیرمتخصص را در ارتباط با ابزارها یا پدیده­های جهان نمی­پذیرد. اما در ارتباط با خودمان و مسیر پیچیدۀ پیش رویمان به راحتی از این اصل تخطی می‌کنیم. چرا این اتفاق می‌افتد؟ اصلاً اصل اصالت تخصص به راستی یعنی چه و قصد بیان چه چیزی را دارد؟

راه‌شناسی درسی است که در زیر مجموعه‌های آن به بررسی مسیر، راهنمای مسیر و نقشۀ راه خواهیم پرداخت. در این مجموعه که با رنگ ….. مشخص شده است، می‌آموزیم که راهروی و پیمایش مسیر چگونه باید باشد تا به مقصد مورد نظر خود به سلامت برسیم. در این درس نتایج نهایی این طی مسیر را نیز بررسی خواهیم کرد. مقالات این درس با رنگ … مشخص شده‌اند. سر فصل‌های این درس به برنامۀ راه، مسیر حرکت انسانی، راهنما، مبداء و مقصد، بسترهای حرکت و نتایج راهروی تقسیم شده‌ است.

برنامۀ راه

فرض کنید ما را در شهری غریب با انبوهی از وظایف و انتظارات رها کرده‌اند. حتماً احساس سردرگمی و اضطراب می‌کنیم. می‌خواهیم هر طور شده اطلاعاتی از محیط و موقعیتمان به دست آوریم؛ نقشه و برنامۀ راه خود را بدانیم، تا هرچه سریعتر خود را از این وضعیت نجات دهیم. وقتی هم که صحبت از انسان می‌کنیم، منظورمان موجود پیچیده‌ایست که دقیقاً در چنین شرایطی در محیط ناآشنای دنیا قرار گرفته. مسیری را قبل از ورود به دنیا آغاز کرده و باید آن را تا تولدی سالم به آخرت ادامه دهد.

مسیر حرکت انسانی

حقیقت این است که با ورود به دنیا، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در این مسیر هستیم. از آن تأثیر می‌پذیریم و با توجه به شرایط و ویژگی‌هایش تغییر می‌کنیم. در حقیقت ما در این مسیر مانند جنینی که در رحم مادر خود را برای ورود به دنیا آماده می‌کند، برای مقصدمان یعنی آخرت، ابزارسازی می‌کنیم؛ اما مهم است که بدانیم مسیر حرکت انسانی ما چه ویژگی‌هایی دارد، یا دارای چه مختصات و خصوصیاتی است، تا بتوانیم از تمام ظرفیت‌های آن برای ابزارسازی‌ استفاده کنیم.

اما احتمالاً از اینکه هیچ توضیح یا راهنمایی برای استفاده از دستگاهی که خریده‌اید، در آن وجود ندارد، خوشحال نیستید. ما برای استفادۀ بهینه از هر سیستم و دستگاهی نیاز به راهنما داریم. حالا چطور می‌شود که از داشتن راهنما برای طی کردن مسیر پر پیچ و خم حرکت انسانی‌مان احساس بی‌نیازی می‌کنیم؟ حتی اگر به آخرت هم ایمان نداشته باشیم، برای داشتن یک زندگی شاد و آرام به کسی احتیاج داریم، که فراز و نشیب‌های زندگی را برای ما هموار کند.

مبداء و مقصد

شاید اولین چیزی که در پاسخ به این سؤال به ذهنمان برسد، مختصات مکانی محلی باشد که در آن هستیم. اما اگر کمی عمیق‌تر به این سؤال فکر کنیم، می‌بینیم که تعیین اینکه در حال حاضر کجاییم، به این سادگی هم نیست. ما در حال پیمودن مسیر حرکت انسانی‌مان هستیم. زمانی به خودمان آمدیم که دیدیم، بخشی از این مسیر را طی کرده‌ایم؛ در حالیکه از مبداء و مقصد مسیرمان اطلاع دقیقی نداشتیم.

بسترهای حرکت انسانی

اگر بخواهیم به یک سفر چند ماهه برویم، اما تنها به اندازۀ چند ساعت فرصت آماده شدن داشته باشیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ احتمالاً به دلیل داشتن زمان کمی برای آمادگی، نمی‌توانیم خود را آنطور که باید مهیا کنیم. در مقصد با کمبودهایی مواجه می‌شویم که نتیجه در همین زمان ناکافی دارند. ما در زندگی دنیا هم با چنین کمبود وقتی مواجهیم. در مقابل خود ابدیتی در پیش داریم که باید خود را برای آن مهیا کنیم؛ اما شاید فرصت محدود دنیا را برای آماده شدن برای یک ابدیت کافی ندانیم!

نتایج راهروی

دانستن نتایج راهروی خیلی وقت‌ها می‌تواند باعث ایجاد ‌انگیزه در ما شود. مثلاً اگر بدانیم با درست پیمودن مسیرمان از دنیا به آخرت، به جایگاه همراهی و شباهت با راهنمایمان می‌رسیم، قطعاً با شوق بیشتری این مسیر را طی می‌کنیم؛ خصوصاً اینکه بدانیم این راهنما خودش متخصص معصومی‌ست که کاملترین مقام انسانی را داراست. در حقیقت ما به نقشۀ راه، راهنما، شناخت مبداء و مقصد و بسترهای حرکت انسانی نیاز داریم، تا در نهایت به نتایج راهروی دست پیدا کرده و سعادتمان را تضمین کنیم.