مقایسه خود با دیگران و تأثیر آن بر سلامت روح
مقایسه خود با دیگران اتفاقی است که به طور حتم گریبان ما آدم ها را در مقاطع مختلفی از زندگی می گیرد و قسمت زیادی از قلب و ذهن ما را به خود مشغول می کند. همه می دانیم که بخشی از مسیر زندگی ابدی ما در این کرۀ خاکی سپری می شود؛ عالمی فیزیکی با ویژگی ها و البته اتفاقات منحصربه فرد. کاملاً طبیعی است که در مدت توقف در این دنیا ناچاریم برای به دست آوردن امکانات و ابزارهای زندگی تلاش کنیم؛ اما آنچه در این بین اتفاق می افتد و می تواند این روال طبیعی را دستخوش انحراف کند، آن است که فراموش می کنیم این داشته ها فقط ابزاری هستند برای گذران عمر موقت دنیا.
اتفاق دیگر آن است که زرق و برق و جذابیت این اندوخته ها نفس و قلب ما را به اسارت خودش در می آورد؛ به زبان ساده می شوند مایۀ دل مشغولی ما. تا آنجا که به خیال خودمان شروع می کنیم به طبقه بندی این داشته ها به عالی و خوب و بد و … . بهره مندی از داشته های عالی را مایۀ سربلندی و افتخار می دانیم و به همان اندازه امکانات و داشته های معمولی زندگی چنگی به دل مان نمی زند. اینجاست که آرام آرام ردپای مقایسه خود با دیگران و مسابقه بر سر دارایی های دنیوی خودش را نشان می دهد و روی انتخاب ها، ارتباطات، افکار و رفتار ما اثر می گذارد. تحمل این که کسی بهتر و بیشتر از ما از دنیا بهره مند باشد، برای مان دردآور و غیر قابل تحمل می شود. با این وضعیت عیار ارزشمندی ما تبدیل می شود به حجم و اسم و رسم اندوخته های دنیایی مان و هرچه زرق و برق این دارایی ها بیشتر باشد، خود را ویژه تر و قابل احترام تر از دیگران می پنداریم.
در رابطه با رقابت های دنیایی و مقایسه خود با دیگران، چند سؤال مهم مطرح است؛ اولین سؤال این است که چه عاملی باعث می شود ابزارهای موقتی زندگی دنیا تا این حد قلب و نظر ما را به سوی خود جلب کنند؟ سؤال دوم این است که رقابت مثبت و سالم در چه صورت اتفاق می افتد؟ آیا حالتی وجود دارد که در آن، رقابت و مقایسه خود با دیگران مثبت و پسندیده باشد؟ و آخرین سؤال اینکه، چگونه می توان روح را از اسارت در دام دنیا و کمالات محدود آن رهانید؟
در این درس به پاسخ این سؤالات می پردازیم.
علت گرایش ما به مقایسه خود با دیگران و توصیف رقابت سالم
علت گرایش ما به مقایسه خود با دیگران و تلاش برای کسب کمالات دنیوی، غلبه ابعاد حیوانی وجود مان بر بعد انسانی و ابتلاء به بیماری خطرناک خودفراموشی است. به محضی که روی قلب ما از معشوق حقیقی برگردد و لا اله الی الله فراموش مان شود، معشوق های حیوانی و قلابی قد علم می کنند و قلب ما را به تصرف خود درمی آورند.
از عواقب گرفتاری قلب در دام دلبستگی های مادی و حیوانی، ایجاد اختلال و مانع در مسیر درک حقیقت است. کسی که در دام این کمالات گرفتار می شود، مثل کسی است که چشم هایش دچار بیماری دوبینی شده و نمی تواند نسخۀ اصل و بدل اشیاء را از هم تشخیص دهد. در چنین حالتی فرد از درک معنای حقیقی عزت و ذلت ناتوان می شود و لذا عزت و ذلت خودش را صرفاً در کسب دارایی های مادی می بیند. از نگاه او، غوطه خوردن هرچه بیشتر در جذابیت های دنیا به معنای رسیدن به اوج عزت و محرومیت از آن ها، مساوی با ذلت و خواری است. همین تشخیص های غلط و ارزش گذاری های سست و بی پایه، باعث می شود اموری که ذاتاً ارزشی ندارند، برای فرد مهم و حیاتی جلوه کنند و امور مهم و تعیین کننده، اهمیت و اعتبارشان را از دست بدهند. نمود بیرونی این ارزش گذاری های اشتباه را می توان به وفور در گرایش افراد به مقایسه خود با دیگران و تلاش برای برتری جویی های قلابی و کذایی مشاهده کرد؛ حرص زدن ها و سبقت گرفتن هایی که مرتبۀ افراد را در حد برند موبایل، قیمت لوازم خانه، مدل خودرو، وسعت منزل، جایگاه اجتماعی، میزان تحصیلات و سایر کمالات سطحی و حیوانی تنزل داده و روح شان را به اسارت جسم درمی آورَد.
البته در این بین، انسان های وارسته و بی تکلّفی نیز هستند که خود حقیقی شان را شناخته اند و به جای اسارت در دام عزت ها و ذلت های توهمی، سبک زندگی انسانی و عزت حقیقی را برگزیده اند. اینگونه افراد زندگی و منش خود را بر معیار عزت ابدی و آخرتی تنظیم کرده اند و برای کسب دارایی های حقیقی تلاش و رقابت می کنند.[1] این دارایی ها همان اسماء الهی هستند.
دربارۀ اهمیت کسب اسم و تخلق به اخلاق الهی قبلاً به تفصیل صحبت کرده ایم. می دانیم که ما نسخه های بی بدیل خلقت خدا و گل سر سبد عالم آفرینش هستیم و این جایگاه والا، نه به دلیل برتری های سطحی مثل توانایی سخن گفتن و برخورداری از عقل، بلکه به دلیل روحی است که از خدا در وجودمان داریم. ما آمده ایم تا تجلی کامل صفات خدا باشیم. کمی عمیق تر به این جمله فکر کنید. خدا یعنی یگانه قدرت عالم هستی، که هرچه اراده کند محقق می شود. وقتی کسی تجلی کامل خدا شد و اراده اش در طول ارادۀ خداوند قرار گرفت، او هم هرچه اراده کند محقق می شود! این تنها گوشه ای از کمالاتی است که انسان در سایۀ عبودیت خدا می تواند به دست بیاورد. سایر اسماء و کمالات نیز هر کدام عظمت زایدالوصفی دارند، که قطعاً درک مفهوم حقیقی آن ها در عالم دنیا، برای بسیاری از افراد میسر نیست؛ اگر کسی قیمت خودش را در این حد ببیند، ننگش می آید که بر سر جیفۀ دنیا با دیگران مسابقه بگذارد.
برتری های مادی و دنیوی اگر در راستای بلوغ فوق عقل و کسب کمالات انسانی نباشند، جز خفت و خواری نتیجه ای ندارند؛ البته ممکن است این خفت در دنیا قابل رؤیت نباشد. اما به محضی که حجاب های ماده کنار برود و باطن عالم هویدا شود، خودش را نشان می دهد. به همین دلیل هم خداوند به عنوان مربی، انسان ها را از هرگونه رقابت در امور دنیوی بر حذر می دارد و تنها در یک جا رقابت را مجاز و صحیح می داند، آن هم بر سر کسب اسماء الهی و کمالات انسانی است؛ در اینگونه موارد خداوند نه تنها افراد را از رقابت منع نمی کند، بلکه با به کار بردن الفاظی هم چون «سارعوا» [2] و «سابقوا» [3] آن ها را به حرکت سریع و سبقت گرفتن از یکدیگر در این مسیر تشویق می کند؛ البته اینکه خداوند گاهی لفظ «سرعت» و گاهی لفظ «سبقت» را به کار می برد، خودش دارای ظرافت های خاصی است، که به ساختار ریاضی نفس و نوع حرکت آن در مسیر سلوک مربوط می شود و در مقالات آینده به آن می پردازیم.
چگونه می توان از دام مقایسه و مسابقه در داشته های دنیایی رها شد؟
با توجه به آنچه گفتیم، مهم ترین راه نجات از افتادن در دام مقایسه خود با دیگران در امور بی ارزش، فراموش نکردن هدف خلقت و یادآوری مکرر آن به خود و دیگران، به وسیلۀ قدرت تفکر است. تفکر و تعقل یکی از نعمت های ویژۀ خدا به انسان است، تا جایی که از عقل به عنوان پیامبر درون نام برده شده.
اگر اندکی بر روی ماهیت رحمی دنیا تأمل و تعقل کنیم، خواهیم دانست که دنیا تنها یک ابزار برای رشد روحی و آماده کردن ما برای حرکت به سمت ابدیت و آخرت است و دارایی های دنیا هم باید در خدمت این هدف باشند. به زبان دیگر، ما باید دنیا را آنگونه که واقعاً هست ببینیم؛ یعنی باشگاهی برای تکامل روح و وسیله ای برای رسیدن به هدف خلقت.
دنیا هدف غایی نیست و هیچ کس در آن جاودانه نخواهد زیست؛ لذا خداوند به ما توصیه می کند فریب زرق و برق های ناپایدار دنیا را نخوریم و گرفتار لذات و دارایی های توهمی آن نشویم؛ هم چنین به خاطر نداشتن ها و فقدان های دنیوی محزون و افسرده و از به دست آوردن شان شاد و مغرور نگردیم؛[4] زیرا نه لذات برای همیشه ماندگارند و نه رنج ها. البته رسیدن به این نقطه کار ساده ای نیست و احتیاج به تلقین مداوم دارد. تلقین مهم ترین ابزاری است، که خروجی های حاصل از تفکر را بر روی قلب حک و ماندگار می کند و هیچ کس بدون تلقین به جایی نمی رسد. دربارۀ اثرات فوق العادۀ تلقین در رشد و تکامل روح و کسب قلب سلیم در آینده به تفصیل صحبت خواهیم کرد.
شما چه راه کارهای دیگری برای رهایی از چشم و هم چشمی و مقایسه خود با دیگران در امور مادی می شناسید؟ تجارب و دیدگاه های خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
[1] «وَفِی ذَٰلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ؛ و مسابقه گران باید به سوی این نعمت ها بر یکدیگر پیشی گیرند» سوره مطففین، آیه 6
[2] «وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ …؛ و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش [به وسعتِ] آسمانها و زمین است بشتابید…» سوره آل عمران، آیه 133
[3] «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ …؛ سبقت جویید به آمرزشى از سوى پروردگارتان و بهشتى که پهنایش چون پهناى آسمان و زمین است…» سوره حدید، آیه 21
[4] «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می دهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست» سوره حدید، آیه 23