مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » آزادی و آزادگی در نهضت عاشورا چه جایگاهی دارد؟

اشتراک گذاری مقاله

آزادی و آزادگی در نهضت عاشورا چه جایگاهی دارد؟

اهمیت آزادی و آزادگی در نهضت عاشورا و سیرۀ امام حسین (علیه‌السلام)

عنصر حریت و آزادگی در نهضت عاشورا نسبت به سایر ویژگی‌های این نهضت نمود بیشتری بین مردم دارد؛ تا جایی‌که خیلی از افراد حتی غیرمسلمانانی که با دین اسلام و جایگاه امامت آشنا نیستند، امام حسین (علیه‌السلام) را به‌عنوان فردی آزاده می‌شناسند، که در برابر ظلم قیام کرد و در سخت‌ترین شرایط تن به ذلت نداد؛ همین یک دلیل هم برایشان کافی است تا علی‌رغم تمام تفاوت‌های دینی و اعتقادی چنین شخصیت باعظمتی را محترم بدانند و ایشان را الگو قرار دهند؛ این نشان از اهمیت آزادگی به‌عنوان یک فضیلت والای انسانی دارد.

میل به آزادگی یک تمایل فطری است که خداوند در ذات همۀ انسان‌ها قرار داده. همۀ ما در ناخودآگاه‌مان از ذلت و حقارت بیزاریم؛ در نتیجه وقتی از سر ناچاری یا از روی طمع عزت نفس‌مان را زیر پا می‌گذاریم و به خود یا دیگران باج می‌دهیم از درون احساس شکست می‌کنیم و از خودمان متنفر می‌شویم. ما دوست نداریم هیچ عاملی آزادی‌مان را محدود کند و ما را به بندگی و بردگی بگیرد، خواه آن عامل درونی باشد و خواه بیرونی.

شاید این سؤال پیش بیاید که مگر می‌شود عاملی از درون ما را به بردگی بگیرد؟ مگر می‌شود کسی اسیر خودش باشد و به خودش باج بدهد؟! پاسخ این است که بله. به همان اندازه که دیگران می‌توانند آزادی بیرونی و اجتماعی ما را به نفع خودشان محدود کنند، خودمان هم می‌توانیم برده و اسیر تمایلات حیوانی‌مان شویم و اتفاقاً دومی ‌‌‌از اولی خطرناک‌تر است. ما بدون آزادی بیرونی باز هم می‌توانیم حیات انسانی داشته باشیم، اما بدون آزادی درونی یا همان آزادگی، به کلی از دایرۀ انسانیت خارج می‌شویم و در ردیف حیوانات و چهارپایان قرار می‌گیریم.

در این مقاله ابتدا مفهوم آزادی و آزادگی و تفاوت این دو را شرح می‌دهیم؛ سپس به‌طور ویژه به اهمیت و جایگاه آزادگی در نهضت عاشورا و کلام امام حسین (علیه‌السلام) می‌پردازیم.

آزادی و آزادگی؛ دو نیاز اساسی انسان

تمام موجودات زنده اعم از گیاه، حیوان و انسان برای رشد و تکامل به آزادی نیاز دارند؛ اما نوع آزادی مورد نیاز هر کدام با دیگری متفاوت است. آزادی موجود زنده به این معناست که چیزی جلوی راهش را نگیرد و برای رشدش مانع ایجاد نکند؛ [1] مثلاً برای رشد کردن یک درخت باید فضای اطرافش باز باشد. اگر ما نهالی را در زمین بکاریم و سقف بزرگی بالای سرش ایجاد کنیم، امکان رشد را از او گرفته و آزادی‌اش را محدود کرده‌ایم.

وجود ما انسان‌ها از ابعاد گوناگونی تشکیل شده؛ در نتیجه علاوه بر آزادی‌هایی که گیاهان و حیوانات به آن نیازمندند، به آزادی‌های دیگری هم احتیاج داریم، که یکی از آن‌ها آزادی اجتماعی است.

برقراری آزادی اجتماعی یکی از اهداف اصلی همۀ ادیان الهی و به‌ویژه دین اسلام بوده و به این معناست که هیچ فرد یا گروهی حق ندارد فرد یا گروه دیگری را از نظر فکری و جسمی ‌به بردگی بگیرد و استثمار کند. از نظر اسلام حاکمیت تنها از آن خدا و نمایندگان اوست؛ در نتیجه اگر حاکمی ‌ستمگر بر یکی از کشورهای اسلامی ‌‌مسلط شود و با زیرپا گذاشتن حدود الهی افراد را از آزادی اجتماعی‌شان محروم کند، مصداق طاغوت است و باید با او مبارزه کرد.

نوع دیگری از آزادی آزادی درونی یا معنوی است، که ما آن را با نام «آزادگی» می‌شناسیم. اما آزادگی چیست؟ و چگونه به دست می‌آید؟

آزادگی به چه معناست و چه تفاوتی با آزادی دارد؟

شاید شنیده باشید که می‌گویند فلانی بندۀ شکم است؛ یعنی تا وقتی اخلاقش خوب است که شکمش سیر و غذا باب میلش باشد، به محضی که گرسنه بماند یا طعم غذا را نپسندد داد و بی‌داد راه می‌اندازد و پرخاشگری می‌کند. یا مثلاً فلانی بندۀ پول است؛ یعنی در برابر مادیات اصلاً مقاومت ندارد. ممکن است برای کسب پول و ثروت به هر خیانت و خباثتی دست بزند، بدون آن‌که عواقبش را در نظر بگیرد. چنین افرادی آزادند اما آزاده نیستند. پس آزادی با آزادگی تفاوت دارد.

آزادگی به معنای رهایی از تعلقاتی است که ما را به پستی و حقارت می‌کشانند؛ ارزش انسانی ما را زیر سؤال می‌برند و شرافت‌مان را نابود می‌کنند. آزادگی زمانی به‌وجود می‌آید، که بخش‌های جمادی، گیاهی و حیوانی ما فرمان‌بُردار و زیردست بخش انسانی‌مان باشند، نه حاکم بر آن؛ به محضی که این تعادل به هم بخورد و معادله برعکس شود ما دیگر آزاده نیستیم، برده‌ایم؛ گاهی بردۀ پول، گاهی مقام، گاهی شهوت و … طبیعتاً کسی که آزاده نباشد، مستبد و خودرأی می‌شود و راه را بر آزادی دیگران هم می‌بندد؛ حکومت تمام خلفای بنی امیه از جمله یزید چنین حکومتی بود.

سرداران و سربازان سپاه یزید برده و اسیر تمایلات نفسانی خود بودند؛ همین هم باعث شده بود چشم عقلشان کور شود و مقابل حجت خدا بایستند. عمرسعد شهوت مقام داشت و می‌خواست به هر قیمتی شده به حکومت ری برسد. شمر بردۀ شکم بود و اسیر حسادت. خود یزید انواع و اقسام خباثت‌های درونی را باهم داشت. سیاهی لشگرهای سپاه هم هر کدام در طمع چیزی بودند؛ یکی در طمع چند سکه طلا، دیگری در طمع غنائم جنگی و…

سایر مردم هم گرفتار ترس‌ها، دودلی‌ها و تنبلی‌های خودشان بودند و کسی جرأت مقابله با فساد و استبداد حاکم بر جامعه را نداشت. در چنین جامعه‌ای امام حسین (علیه‌السلام) باید روح آزادگی و شرافت از دست رفته را به مردم برمی‌گرداندند و آن‌ها را از ذلتی که گرفتارش شده بودند نجات می‌دادند و این کا، جز با قیام کردن بر علیه استبداد حاکم بر جامعه ممکن نبود. امام هم برای آزادی مردم تلاش کردند و هم برای آزادگی آن‌ها؛ اما جایگاه آزادگی در نهضت عاشورا ویژه‌تر است. چون به‌طور مستقیم با انسانیت افراد سر و کار دارد. کسی که آزاده نباشد ذلیل و حقیر می‌شود و انسان حقیر به‌راحتی تن به ظلم می‌دهد.

کلام امام حسین (علیه‌السلام) جلوۀ آزادگی در نهضت عاشورا

بعضی از سخنان امام حسین (علیه‌السلام) که در موقعیت‌های مختلف بیان شده، جلوه‌های حریت و آزادگی در نهضت عاشورا را به‌وضوح نشان می‌دهد. ایشان با این خطابه‌ها حسرت شنیدن یک کلمۀ حاکی از پشیمانی و ضعف را بر دل دشمن باقی گذاشتند و این درس بسیار بزرگی برای ماست.

تسلیم نخواهم شد!

در روز چهارم محرم قیس‌بن‌اشعث، یکی از چهره‌های پلید و خبیث واقعۀ عاشورا خطاب به حضرت گفت: «آیا نمى‌خواهى زیر پرچم پسرعمویت (یزید) درآیى! چرا که به آن‌چه دوست دارى مى‌رسى و از آنان بدى نخواهى دید!»

امام (علیه‌السلام) در کلامی که جلوه‌ای از آزادگی در نهضت عاشورا به روشنی نشان می‌دهد، فرمودند: تو برادر همان برادرى! (تو همانند برادرت هستى که مسلم را در کوفه به شهادت رساند) آیا مى‌خواهى بنى‌هاشم بیشتر از خون‌بهاى مسلم‌بن‌عقیل را از تو طلب کنند؟! نه! به خدا سوگند دستم را همانند افراد ذلیل و پست در دست آنان نخواهم گذاشت و مانند بردگان نیز تسلیم نخواهم شد (یا فرار نخواهم کرد)». [2]

 هیهات منا الذله

امام حسين )عليه‌السلام( در بخشى از سخنانشان در روز عاشورا فرمودند: «هان! اين حرام‌زاده پسر حرام‌زاده مرا ميان دو چيز مخير كرده است؛ ميان شمشير و تن دادن به خواری و هيهات كه ما تن به ذلت و خوارى دهيم. خدا و رسول او و مؤمنان و دامن‌هاى پاک و مطهر (كه ما در آن پرورش يافته‌ايم) و دل‌هاى غيرت‌مند و جان‌هاى بزرگ‌منش اين را از ما نمى‌پذيرند كه فرمان‌برى از فرومايگان را بر مرگ شرافت‌مندانه ترجيح دهيم.» [3]

امام در این سخنان از لفظ «من» استفاده نمی‌کنند، از «ما» استفاده می‌کنند و می‌فرمایند «ما تن به ذلت نمی‌دهیم»؛ ما یعنی من و خاندان و شیعیان من. این سخن پیغام بسیار مهمی ‌در دل خود دارد و آن این است که هرکس در طول تاریخ خود را شیعۀ علی (علیه‌السلام) و فرزندانش می‌داند باید روحیۀ آزادگی داشته باشد و چه کلاس درسی برای کسب این صفت بهتر از کلاس درس آزادگی در نهضت عاشورا.

اگر دین ندارید لااقل در دنیایتان آزاده باشید!

در روز عاشورا پس از آن‌که همۀ یاران و اصحاب امام حسین (علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، ایشان به‌تنهایی و با بدنی مجروح مشغول نبرد بودند، که ناگهان لشگری انبوه به فرماندهی شمربن ذی‌الجوشن به سوی خیمه‌ها هجوم آوردند و قصد حمله به آن‌ها را داشند. امام (علیه السلام) رو به آن‌ها کرد و فرمود:

«ای پیروان ابی‌سفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید لااقل در دنیایتان آزاده باشید. و اگر آن‌طور که ادعا می‌کنید، عرب هستید به اصل و نسب‌تان برگردید. شمر گفت: حسین! چه می‌گویی؟! امام فرمود: من با شما می‌جنگم و شما با من نبرد می‌کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم، از تعرض یاغیان‌تان به خانوادۀ من جلوگیری نمایید و به خیمه‌ها حمله نکنید.» [4]

امام در این سخنان آزادگی را از ظواهر دین‌داری جدا می‌کنند، زیرا آزادگی یک شرافت ذاتی است و ربطی به دین ندارد. در عصر ما نیز علاوه بر مسلمانانی که با الگوگیری از آزادگی در نهضت عاشورا پرچم دفاع از مظلومان را بلند کرده‌اند، خیلی از غیرمسلمانان در برابر زورگویان و مستکبران می‌ایستند و از مظلومان عالم حمایت می‌کنند و این نشانۀ آزادگی آن‌هاست.

 

سخنانی از امام حسین (علیه‌السلام) که می‌توان ردپای آزادگی در نهضت عاشورا و پرهیز از ظلم‌پذیری را در آنها دنبال کرد، بسیارند و ما تنها چند نمونه از آن‌ها را ذکر کردیم. با توجه به آن‌چه دربارۀ اهمیت آزادگی در نهضت عاشورا و سیرۀ امام حسین (علیه‌السلام) گفتیم، هر کدام از ما باید فرصتی را به فکر کردن دربارۀ سبک زندگی خودمان اختصاص دهیم و ببینیم چه قدر با عزت زندگی کرده‌ایم؟ سبک زندگی ما آزادانه است یا ذلیلانه؟ آیا حاضریم برای کسب ثروت و شهرت و قدرت، یا برای رضایت همسر و فرزند و خانواده شرافت‌مان را زیرپا بگذاریم یا خیر؟ شما چه فکر می‌کنید؟ خوشحال می‌شویم تجربیات خود را در این زمینه با ما و سایر مخاطبین به اشتراک بگذارید.

 

[1]  آزادی انسان، مرتضی مطهری، انتشارات بینش مطهر، ص 21

[2]  عاشورا ريشه‌ها، انگيزه‌ها، رويدادها، پيامدها. ص 419

[3]  لهوف، ص 97

[4]  بحارالانوار، ج45، ص51

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی