مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » بررسی موضوع بیماری امام سجاد و شبهات پیرامون امامت ایشان

اشتراک گذاری مقاله

بررسی موضوع بیماری امام سجاد و شبهات پیرامون امامت ایشان

آیا بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) امامت ایشان را تحت الشعاع قرارداده بود؟

همواره در کنار تمام اخبار و روایت‌های درست و مستند در ارتباط با افراد و اتفاق‌های بزرگ شبهاتی نیز وجود دارد، که با ایجاد یک پرده بر روی فهم مخاطب او را دچار ابهام می‌کند. حادثۀ کربلا نیز از این قاعده مستثنی نیست و در کنار تمام حقایقی که در کتب معتبر روایی و تاریخی دربارۀ آن وجود دارد، گاهی شبهاتی نیز در این مورد مطرح می‌شود که در ذهن برخی مخاطبین تردید ایجاد می‌کند.

به طور مشخص دو طیف از افراد در دو سوی این شبهه‌ها قرار دارند؛ یکی گروهی که به دلیل اطلاعات کم، اسیر این شبهات می‌شوند و حقیقت ماجرا برای آنان زیر سؤال می‌رود؛ گروه دوم افرادی هستند که با اهداف معین و به قصد پنهان کردن حقایقی که در بسیاری از موارد به سود آن‌ها نیست، با طرح پرسش‌هایی در ذهن مخاطب ابهام ایجاد می‌کنند.

در این مقاله به دنبال پاسخ این شبهه هستیم که با وجود بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) آیا ایشان گزینۀ مناسبی برای امامت بودند؟ اصلاً چرا با وجود بزرگ‌تر بودن حضرت علی ‌اکبر (علیه‌السلام) نسبت به امام زین‌العابدین (علیه‌السلام)، ایشان به عنوان امام چهارم انتخاب نشدند؟ آیا واقعاً آن‌گونه که برخی افراد بیان می‌کنند، ایشان امامی همیشه بیمار و همواره در بستر و خلوت بودند؟

امامت مسأله‌ای نیست که به بزرگتری و کوچکتری مربوط باشد. به طور کلی بزرگ‌تر بودن حجتی برای امامت نیست و این جایگاه نیاز به شرایط دیگری از جمله وجود نص صریح و متواتر دربارۀ امامت فرد دارد، که در ادامه به صورت مفصل به تحلیل آن می‌پردازیم. در زمینۀ بیماری امام هم هیچ منبع معتبری وجود ندارد و تمام منابع مستند فقط به بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) در ایام عاشورا اشاره کرده‌اند. اگر امام سجاد (علیه‌السلام) آن‌گونه که شبهه افکنان ادعا می‌کنند، همیشه بیمار بودند، باید این لقب نیز در کنار القابی مانند زین‌العابدین به ایشان نسبت داده می‌شد؛ اما در واقعیت چنین نیست.

 آیا شهادت حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) دلیل امامت امام سجاد (علیه‌السلام) بود؟

قبل از پاسخ به این سؤال لازم است ابتدا به ریشۀ آن بپردازیم. بر چه اساس مقام امامت باید به فرزند بزرگ‌تر برسد؟ آیا این یک اصل است؟ آیا مثالی برای رد این اصل وجود دارد؟

در میان ائمه (علیهم‌السلام) حضرت سجاد و امام کاظم (علیهم‌السلام) با وجود این‌که فرزند ارشد نبودند، اما صاحب مقام امامت شدند. مقام امامت جایگاهی است که نمی‌توان به صِرف بزرگ‌تر بودن آن را تصاحب کرد. این مقام دارای شرایطی است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توانیم به وجود تقوا، علم، کرامت و همچنین وجود نص صریح و متواتر دربارۀ امامت فرد اشاره کنیم. دربارۀ بخش اول می‌توان گفت حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) دارای مقامات معنوی و کرامات ویژه‌ای بودند و بسیاری از مردم و هر دو طایفۀ بنی‌هاشم و بنی‌امیه بزرگی و فضائل ایشان را قبول داشتند. امام حسین (علیه‌السلام) نیز در صحنۀ کربلا ایشان را شبیه‌ترین مردم از نظر خُلق و خوی و منطق به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) معرفی نمودند.[1] به قدری این کرامات فراوان بود که جای تردید برای بسیاری از افراد باقی نگذاشته بود که چنین شخصیتی به طور قطع امام بعد از حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) خواهند بود؛ اما در بخش دوم شرایط امامت باید به این نکته توجه کنیم که نص صریحی دربارۀ امامت حضرت علی‌ اکبر (علیه‌السلام) وجود ندارد. این نص‌ دربارۀ امامت حضرت سجاد (علیه‌السلام) وجود داشت، اما به دلیل خفقان حاکم فقط در اختیار افرادی مانند جابر‌بن‌عبدالله انصاری بود. در این روایت نام دوازده تن به عنوان جانشینان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) آورده شده است، که یکی از این اوصیا حضرت علی ‌بن الحسین (علیه‌السلام) هستند[2]. ممکن است برای برخی سؤال پیش بیاید که شاید منظور از «علی‌ بن الحسین» در این روایت حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) است؛ اما اشاره به لقب زین ‌العابدین در ادامۀ روایت این شبهه‌ را از بین می‌برد.

بر اساس تعبیر ظریفی از سوی برخی محققین به نام تقیۀ سازمانی، حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) یکی از بازیگران اصلی نقشه‌ای بودند، که امام حسین (علیه‌السلام) برای حفظ جان امام بعد از خود و پیشگیری از انقطاع امامت طراحی نمودند. با توجه به تمام اتفاق‌ها و گفت‌و‌گوهای پیش و پس از به میدان رفتن حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) برای همگان امر یقینی بود، که امام بعدی همین آقازاده هستند و با شهادت ایشان زنجیرۀ امامت قطع خواهد شد؛ در واقع اقدامات هماهنگ امام حسین (علیه‌السلام) و خاندان و یارانشان اذهان عمومی را مدیریت و برای آنان ذهنیت خطا ایجاد کرده بود و بدین ترتیب توانستند هم جان امام بعدی را حفظ کنند و هم زمینۀ استمرار اهداف امامت را فراهم نمایند.

تمام آن‌چه در وصف حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) در کلام ائمه (علیهم‌السلام) وجود دارد، بیانگر جایگاه والای ایشان است، تا جایی‌که بزرگان عرفان مانند امام خمینی (قدس‌سره) معتقد بودند، اگر حضرت در کربلا به شهادت نمی‌رسيدند، امامی بودند که اطاعت ایشان واجب بود؛ نتیجۀ مهم بحث این است که حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) با چنین جایگاه والایی در اوج ولایتمداری قرار داشتند و بر اساس طراحی امام زمانشان و با کمال میل جان خود را ‌فدای امام بعدی کردند. ایشان هیچ‌گاه بزرگ‌تر بودن خود نسبت به برادرشان را دلیلی برای محق‌تر بودن نسبت به جایگاه امامت نمی‌دانستند و با تمام وجود به امامت حضرت سجاد (علیه‌السلام) ایمان داشتند و همان‌گونه که اشاره کردیم، در این راه جانشان را هم تقدیم نمودند.

آیا بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) دائمی بود؟

متأسفانه تصویر برخی افراد از امام سجاد (علیه‌السلام) تصویری رنجور و در بستر بیماری است. این تصویر غلط باعث شده آنان گمان کنند، به علت بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) در تمام عمر خویش گوشه‌نشین بوده و در هیچ فعالیتی شرکت نداشته‌اند؛ حتی برای قوت بخشیدن به استدلال خود به ادعیۀ حضرت اشاره می‌کنند و می‌گویند ایشان فقط در کنجی می‌نشستند و دعا می‌کردند. این تصور اشتباه به اندازه‌ای در وجود برخی افراد ریشه دوانده که در سبک زندگی آن‌ها نیز نمود دارد؛ برای نمونه مراسمی به نیت شفای بیماران برگزار می‌کنند و در آن با آشی به نام‌ آش امام زین‌العابدین بیمار از حاضران پذیرایی می‌نمایند. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی و در بخش تحریفات به صورت مفصل به این موضوع پرداخته و پاسخی جامع برای آن ارائه داده‌اند.[3] ایشان در این بخش به درستی اشاره می‌کنند که امامت به معنای الگو و سرمشق بودن است و امامی که تصویر ارائه شده از ایشان مخدوش، غلط و ضعیف باشد، لایق پیروی نیست. چگونه افراد می‌توانند، امامی را الگوی خود قرار دهند که جز بیماری و خلوت‌گزینی از ایشان چیز دیگری نشنیده‌اند؟

اما حقیقت ماجرا چیست؟ آیا بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) باعث می‌شده که ایشان در تمام طول عمر خود در بستر باشند؟ بر اساس آنچه در کتب روایی و تاریخی معتبر آمده است، امام در شب و روز عاشورا بیمار بودند و شدت بیماری به حدی بود که برخی منابع نقل کرده‌اند، ایشان حتی توان ایستادن نداشتند و بر عصایی تکیه می‌زدند.

این موضوع را می‌توان از ابعاد و جنبه‌های مختلفی بررسی کرد. اولین جنبه بُعد طبیعی ماجرا است. به هیچ عنوان بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) موضوع عجیبی نبود و هر فردی در طول زندگانی خود دچار بیماری می‌شود که گاهی خفیف و گاهی شدید است؛ از قضا بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) در این ایام از نوع شدید آن بوده است. بر خلاف اشارۀ متواتر به موضوع بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) در ایام عاشورا هیچ منبع قابل استنادی به بیماری ایشان در بازه‌های زمانی دیگر اشاره نکرده است.

بُعد دیگر بررسی ماجرا بعد معنوی آن است. یکی از ویژگی‌های خداوند حکیم است و حکمت خداوند اقتضا می‌کند، گاهی برخی امور به صورت همزمان رخ دهند. یکی از نظریه‌هایی که دربارۀ موضوع مورد بحث وجود دارد این است که شاید هم‌زمانی بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) و واقعۀ عاشورا حکمتی داشته و این حکمت حفظ جان امام بوده است؛ چنان‌ که در نقل‌های بسیاری آورده‌اند که «سپاه مقابل چندین بار قصد جان امام را کردند، اما همین شدت بیماری مانع آن‌ها شد.[4]» حضرت باید در این صحنۀ نبرد زنده می‌ماندند، تا بعد از امام حسین (علیه‌السلام) پرچم امامت را بالا بگیرند و به هدایت خلق مشغول شوند.

ما با بررسی یک برهه از زندگی افراد نمی‌توانیم کل زندگانی و سیرۀ آنان را تحلیل نماییم؛ زیرا هر بخش از آن تکه‌ای از جورچینی است که در نهایت سیمای کلی فرد را آشکار می‌سازد. چگونه ما به خود اجازه می‌دهیم، فقط با مطالعۀ احوالات امام در شب و روز عاشورا حکمی کلی در مورد ایشان صادر کنیم و با قطعیت به حضرت لقب بیمار را نسبت دهیم؟ باید توجه داشته باشیم که پشت ایجاد چنین تصویر مخدوش و نادرستی از امام تفکری خطرناک پنهان است که به دنبال تضعیف جایگاه امامت است؛ زیرا اگر این جایگاه تضعیف شود، اثرگذاری مورد انتظار یک امام بر پیروانش نیز واقع نخواهد شد.

تحقیق در احوالات امام سجاد (علیه‌السلام) در فاصلۀ اندکی بعد از عاشورا و در کاخ یزید چهرۀ حقیقی و شخصیت ایشان را به همگان می‌نمایاند. خطبه‌های ایشان در شام به اندازه‌ای کوبنده بود که یزید دیگر نگهداری اسرا در شام را به مصلحت ندید و به سرعت شرایط انتقال آن‌ها به مدینه را فراهم آورد. سخنان امام در جمعی که هیچ شناختی نسبت به سیرۀ پیامبر و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نداشتند و منش معاویه را به عنوان سنت اسلام پذیرفته بودند، بسیار برای یزید و اطرافیانش خطرناک بود؛ زیرا این سخنان موجب بیداری قلب‌هایی می‌شد، که سال‌ها با اقدامات حکومت اموی در خواب غفلت عمیقی فرو رفته بودند.

حقیقت امام سجاد (علیه‌السلام) همان چیزی است که از یک رهبر و الگوی سالم و مقتدر انتظار می‌رود.

شبهۀ بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) اهمیت مطالعه و شناخت سیرۀ معصومین را مشخص می‌کند

در بررسی سیرۀ ائمه (علیهم‌السلام) و اهداف آنان باید به این نکته توجه کنیم که شرایط زمانی حاکم بر دوران امامت، مشی سیاسی ایشان را تعیین می‌کرد. اگر ما زندگی و سیرۀ هر امام را به صورت جداگانه بررسی کنیم، ممکن است با تناقض‌های ظاهری در شیوۀ عملکرد آنان مواجه شویم، که برای ما مبهم باشد. برای فرار از این مشکل یک راهکار منطقی وجود دارد و آن توجه به طرح انسان 250 ساله است، که رهبر انقلاب به زیبایی هرچه تمام‌تر آن را ترسیم نموده‌اند؛ در این طرح همۀ ائمه (علیهم‌السلام) به صورت شخصیتی واحد و در قالب انسانی 250 ساله (260 – 11 هـ ق) در نظر گرفته می‌شوند.

این طرح تمام شبهه‌ها دربارۀ تفاوت سیاست‌های عملی اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را پاسخ می‌دهد؛ زیرا این سیاست‌های مختلف را به چشم تکنیک‌های متنوع در طی کردن مسیر یک زندگی 250 ساله می‌بیند. با این نگاه دیگر تفاوتی میان قیام اباعبدالله (علیه‌السلام) و تقیۀ امام کاظم (علیه‌السلام) وجود ندارد و هر کدام از این اقدامات لازمۀ آن دوره از این زندگی 250 ساله بوده است. یک نکتۀ مهم دیگر آن است که هدف مشترک همۀ ائمه (علیهم‌السلام) تشکیل حکومت اسلامی بوده و همۀ آنان برای رسیدن به این هدف نهایت تلاش خود را به صورت‌های مختلف انجام ‌داده‌اند.

با این مقدمه می‌توانیم شیوۀ رفتار امام سجاد (علیه‌السلام) را به دو بخش تقسیم کنیم؛ بخش اول مربوط به دوران اسارت و بلافاصله بعد از وقایع عاشورا است. در این بخش امام نقش پیام‌رسانی را داشتند که با اقتدار و عزت و بسیار کوبنده پیام‌های قیام امام حسین (علیه‌السلام) را به گوش یزید و دیگران رساندند. گاهی سخنان حضرت به قدری کام یزید را تلخ می‌کرد که ناچار می‌شد، ایشان را از مجلس بیرون براند.

بخش دوم شامل حرکات و رفتارهایی بسیار ملایم است که گاهی این ملایمت در پوشش همنشینی با مخالفین هم ظاهر می‌شد؛ اما هر دو بخش جزئی از سیاست امام بود که در راستای تحقق اهداف امامت خویش طراحی نموده بودند. دوران امامت حضرت یکی از سخت‌ترین دوره‌های رهبری ائمه (علیهم‌السلام) بود. که برای آشنایی بیشتر با آن می‌توانید به مقالۀ «برگی از کتاب زندگی امام سجاد (علیه‌السلام) اسوۀ علم و حلم» مراجعه کنید.

با وجود آنکه تشکیل حکومت اسلامی هدف مشترک همۀ ائمه (علیهم‌السلام) بود و برای تحقق آن تلاش می‌کردند، اما لزوماً این اتفاق در دوران امامت خود آن‌ها رخ نمی‌داد؛ نمونۀ آن تلاش‌های امام سجاد (علیه‌السلام) است که ثمرۀ آن در دوران امامت ائمۀ بعدی قابل مشاهده بود، شاید صحیفۀ سجادیه را بتوانیم اساس‌نامۀ آن حکومتی بدانیم که امام درصدد تأسیسش بودند. این نکته قابل توجه آنانی است که گمان می‌کنند، امام سجاد (علیه‌السلام) از سیاست کناره گرفته بودند و فقط به نگارش و خواندن دعا‌ها می‌پرداختند. سخن گفتن به زبان ادعیه یکی از سیاسی‌ترین کنش‌های امام در دوران زندگی‌شان بود. ایشان علاوه بر تبیین اصول و مبانی حکومت به روشنگری دربارۀ جایگاه امامت و حقانیت افرادی که حکومت حق آنان بود نیز می‌پرداختند؛ به این ترتیب زمینه را برای تشکیل حکومت و تصدی خاندان نبوت بر مسند حاکمیت فراهم می‌آورند.

مواردی که تا اینجا بیان کردیم فقط بخش کوچکی از زندگی عزت‌مندانۀ امام سجاد (علیه‌السلام) بود که ثابت می‌کند ایشان در هر حالتی از جمله اسارت، تقیه، سکوت و همچنین مدارای ظاهری با مخالفین، در اوج اقتدار و سیاست‌مداری قرار داشتند. آگاهی از این موارد باعث می‌شود تصویر ضعیفی که برخی افراد از امام برای خود ترسیم نموده‌اند، پاک شود و امامی قوی جایگزین آن گردد.

ما در راه رسیدن به هدف نهایی خلقت خود نیاز به راهنمایانی داریم که در اوج عزت، علم، تقوا، کرامت، اقتدار و قوت قرار داشته باشند و ما را از پیچ و خم جاده‌ها عبور دهند. در این مسیر قلب ما نیز باید با راهنما و اماممان خو بگیرد و هم‌سو با اهداف و آرمان‌های ایشان پیش رود.

ما در این مقاله سعی کردیم به شبهاتی دربارۀ بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) و امامت ایشان پاسخ دهیم. این پاسخ‌ها را با کمک مطالعۀ سیرۀ این امام همام به دست آوردیم؛ در واقع سیره‌شناسی راهکاری است که ما را از آسیب دیدن در برابر شبهات حفظ می‌کند.

آیا شبهه‌های مطرح شده برای شما هم محل سؤال بودند؟ آیا پاسخی متفاوت و از جنبه‌ای دیگر برای این شبهات دارید؟ خوشحال می‌شویم نظرات خود را با ما و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.

[1] سید بن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص 113

[2] كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر، ص۲۱7

[3] مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج 17، ص 21

[4] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 61

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی