صبر و استقامت شرط رسیدن به مقام انسانی
در مقالات قبلی دربارۀ دو فضیلت مهم اخلاقی یعنی توجه به کرامت انسانی و حفظ روحیۀ آزادگی با الهام از نهضت عاشورا و سیرۀ امام حسین (علیهالسلام) صحبت کردیم؛ در این مقاله به فضیلت دیگری میپردازیم که از مهمترین لوازم تکامل و شرط همراهی با امام و متخصص معصوم در تمام زمانها و مکانهاست و آن چیزی نیست بهجز «صبر و استقامت در مقاطع مختلف زندگی». اما صبر به چه معناست؟
مسیر رسیدن به موفقیت همواره با مشقت و سختی همراه است و این یکی از رموز آفرینش و از مهمترین قوانین ریاضی حاکم بر خلقت است. اگر کسی صبر و استقامت نداشته باشد و نتواند در دل بحرانها آرامش خود را حفظ کند، بدون شک از رشد و تکامل باز میماند و تمام عمر در یک نقطه در جا میزند.
صبر و استقامت در برابر ناملایمات سخت است، اما لذت فراوانی دارد؛ چون عزت نفس ما را تقویت میکند و به ما احساس قدرت و صلابت میدهد؛ در نقطۀ مقابل بیتابی و بیقراری، اگرچه هیجانات درونی را تخلیه میکند، اما در نهایت احساس ناتوانی و عجز را به همراه دارد. ما برای تبدیل شدن به یک آدم صبور باید دائماً این موضوع را به خودمان تلقین کنیم، در موقعیتهای مختلف عملکردمان را بسنجیم و به مرور نقاط ضعفمان را برطرف کنیم؛ اما پیش از همۀ اینها باید ابتدا ریشۀ بیتابیها و بیصبریهایمان را پیدا کنیم؛ چون درمان مشکلات روحی و اخلاقی اگر به صورت ریشهای و بنیادی نباشد، همان بیماریها پس از مدتی دوباره ظهور خواهند کرد.
آیا صبر و استقامت به معنای «تحمل» است؟
عدهای گمان میکنند صبر کردن، به معنای دست کشیدن از تلاش و بیتفاوتی و خونسردی در موقعیتهای دشوار است؛ اما این تصور کاملاً اشتباه است. صبر یک مفهوم «محرک» است نه یک مفهوم «منفعل» و معنای آن تحمل مشکلات نیست، بلکه غالب شدن بر مشکلات و عبور کردن از آنهاست.
شاید بهترین مثال برای درک مفهوم صبر، کوهنوردی باشد که به سمت قلۀ کوه در حرکت است؛ کوهنورد برای صعود به نوک قله به موانع و سختیهای فراوانی در مسیر برخورد میکند، اما از حرکت دست نمیکشد، متوقف نمیشود و به عقب هم برنمیگردد؛ استقامت و پایداری بهخرج میدهد و خستگیها را به جان میخرد تا زمانی که به هدفش برسد؛ صبر چنین مفهومیدارد. واژههایی مثل «تحمل» و «شکیبایی» نمیتوانند، مفاهیم بلندی که در واژۀ «صبر» نهفته است را برسانند؛ در نتیجه بهترین معادلها و مترادفها برای این واژه پایداری، استقامت و پرهیز از عقبگرد است.
بعد از دانستن مفهوم صبر حالا باید ببینیم، کدام نقطه ضعف در وجود ما جلوی صبور بودنمان را میگیرد؟
علت اصلی بیصبریها و کمطاقتیهای ما چیست؟
صبر و استقامت نتیجۀ خودشناسی و معرفت نفس است و همۀ بیصبریها و بیحوصلگیهای ما به نشناختن خودمان برمیگردد؛ اما منظور از خودشناسی چیست؟
ما انسانها دو بُعد اصلی در وجودمان داریم؛ بُعد طبیعی و بُعد فطری. بعد طبیعی ما همان بخش مادی، بدنی و زمینی ماست، که به وسیلۀ آن با جهان ماده ارتباط برقرار میکنیم، میخوریم، میخوابیم، تشکیل خانواده میدهیم، روابط اجتماعی داریم و…. بعد فطری ما همان روح و نفخه الهی است، که خداوند در وجودمان به ودیعه گذاشته و حیاتِ بخش مادی و حیوانی ما را تأمین میکند. روح یا نفس ما بعد جاودانۀ وجود ماست، که تا مدتی مقرر همراه بدن است و سپس در هنگام مرگ بدن را رها میکند و به مبدأ و وطن اصلیاش نزد خداوند برمیگردد.
با توجه به فناپذیر بودن بدن و جاودانه بودن روح و قلب حفظ سلامت و تغذیۀ بعد انسانی بسیار مهمتر از بعد مادی و بدنی است. خداوند نیز تمام دستورات دین را با هدف تأمین آزادی نفس و خروج ما از زیر فشارهای بخش حیوانی طراحی کرده است؛ اما از آنجا که بسیاری از ما با بعد انسانی و جاودانۀ وجودمان انس و رفاقتی نداریم و تنها با لذتهای بخش حیوانی خو گرفته ایم، احکام و دستورات دین را جبری ظالمانه میدانیم، که جلوی رهایی و آزادی ما را میگیرد؛ در نتیجه صبر و حوصلۀ کافی برای رسیدگی به نیازهای فطریمان را نداریم؛ نه میتوانیم طاعت خدا را بهدرستی بهجا بیاوریم، نه توان صبر و استقامت در برابر معصیتها را داریم و نه هنگام بروز مصیبت میتوانیم آرامش و وقار خود را حفظ کنیم.
بیصبری و کمطاقتی نوعی اختلال است که مانند تمام اختلالات نیاز به درمان دارد. مهمترین راه درمان بیصبری همان است که گفتیم؛ یعنی در اولویت قرار دادن نیازهای بخش فطری و محدود کردن آزادیهای حیوانی به قدر نیاز. اما راههای دیگری هم برای کنترل این اختلال و تقویت صبر و استقامت وجود دارد، که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
راههای غلبه بر بیصبری
همۀ سختیهایی که در دنیا جلوی راه ما قرار میگیرند، از کوچکترین آنها تا بزرگترینشان ما را رشد میدهند و روحمان را وسعت میبخشند، ما به اندازۀ وسعت روحمان است که در جهان آخرت پاداش خواهیم داشت. در دستگاه خلقت همهچیز حساب و کتاب دارد و هیچ رنج یا تلاشی نیست که گم شود، یا نادیده گرفته شود. فکر کردن به این موضوع یکی از راههای غلبه بر بیصبری است و قدرت تابآوری، صبر و استقامت ما را در برابر سختیها افزایش میدهد.
راه دیگر غلبه بر بیصبری تفکر دربارۀ ناپایداری دنیاست. ذات این دنیا سیال و در حرکت است؛ نه هیچ لذتی در آن پایدار میماند و نه هیچ غم و غصهای برای همیشه ماندگار است. همۀ ما در گذشته شادمانیهایی را تجربه کردهایم که عمرشان محدود بوده و پس از مدتی بیاثر شدهاند. غمها و فشارهایی نیز از جوانب مختلف به ما تحمیل شده که شاید در برههای از زمان زندگیمان را مختل کرده باشند، اما اکنون تمام شدهاند و شاید فراموش شده باشند. ما از خدائیم و در نهایت به آغوش او برمیگردیم. این رنجها عظیمترین سرمایههای ما برای ساختن قلبی آرام و شاد هستند.
اگر از اوهام و خیالات منفی خود بیرون بیائیم و با یک جهانبینی توحیدی، به حقیقت هستی و ماجرای خلقت نگاه کنیم، رنجها نهتنها ما را از پا نمیاندازند بلکه پایداری و استقامت ما را بهطرز شگفتانگیزی افزایش میدهند؛ یکی از دلایل ماندگاری واقعۀ عاشورا نیز همین است.
حادثۀ عاشورا روایتگر صبر و استقامت مردان و زنانی است، که در اوج ناملایمات و هجوم بلاها ذرهای لب به شکایت باز نکردند و از هدف مقدس خود عقبنشینی نکردند؛ این حادثه برای ما که آرزومند همراهی و همنشینی با اهل بیت (علیهالسلام) هستیم یک پیام مهم دارد: «صبر و استقامت شرط همراهی با امام است.»
صبر شرط همراهی و همنشینی با اهل بیت (علیهالسلام)
امام حسین (علیهالسلام) در مسیر حرکت خود بهسوی کربلا یک خطابۀ عمومی بسیار مهم دارند، که فرمولی کلیدی را در آن بیان میکنند. ایشان خطاب به همراهانشان میفرمایند: «اى مردم! هرکس از شما در برابر تیزى شمشیر و زخم نیزهها صبور است با ما بماند، در غیر اینصورت از ما جدا شود و برگردد.» [۱] مخاطب این پیام در ظاهر همراهان امام (علیهالسلام) هستند؛ اما در واقع این پیامی برای همۀ مسلمانان جهان در تمام دورانهاست.
در یکی از فرازهای زیارت عاشورا ما همراهی و معیت با امام حسین (علیهالسلام) را در دنیا و آخرت از خداوند طلب میکنیم [۲] و در ادامه عرض میکنیم که من همان مقام محمود و پسندیدهای را که شما نزد خدا دارید، میخواهم؛ [۳] شرط رسیدن به هر دوی این مقامها یعنی همراهی با امام در دنیا و همنشینی با ایشان در آخرت، برخورداری از روحیۀ صبر و استقامت است. ما نمیتوانیم بگوییم من حوصلۀ پیروی از سبک زندگی اهل بیت (علیهمالسلام) را ندارم، اما دوست دارم در بهشت همراه و همنشین آنها باشم؛ این آرزو یک آرزوی محال است و چنین چیزی در عمل ممکن نیست. اهل بیت (علیهمالسلام) دارای بالاترین مقام نزد خداوند هستند؛ اگر ما نیز چنین مقامی را از خدا میخواهیم، بایداهدافمان را با اهداف آنها و سبک زندگیمان را مطابق با زندگی ایشان تنظیم کنیم، تا به مرور به آنها شبیه شده و به مقام همراهی ایشان دست پیدا کنیم.
در مقالۀ بعدی دربارۀ عنصر وفاداری در نهضت عاشورا و اهمیت این ویژگی در برطرف کردن موانع ظهور صحبت خواهیم کرد. به نظر شما بیوفایی کوفیان چه نقشی در شکلگیری واقعۀ عاشورا داشت و چه عبرتهایی برای ما در این ماجرا نهفته است؟
[1] فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیهالسلام)، ۳۹۱، ح ۳۰۵
[۲] «اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ»
[۳] «وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ»