حضور و فعالیت فوق عقل به کارهای دنیایی ما قیمت انسانی می‌دهد

صفحه نخست » حضور و فعالیت فوق عقل به کارهای دنیایی ما قیمت انسانی می‌دهد

اشتراک گذاری مقاله

اگر کارها در اختیار فوق عقل ما باشند، قیمت انسانی پیدا می کنند.
فهرست مطالب

فوق‌‌عقل به دنیای ما قیمت انسانی می‌بخشد  

تا حالا به عدد صفر توجه کرده‌اید؟ به‌خودی‌خود هیچ ارزشی ندارد؛ یعنی اگر یک میلیون صفر را هم در کنار هم بگذاریم، باز هم اتفاقی نمی‌افتد و حاصل آن صفر است. اما کافی‌ست یک عدد یک در ابتدای صف صفرها قرار بگیرد. صفری که تا چند لحظۀ قبل ارزشی نداشت، به‌واسطۀ این کار قیمت پیدا کرده و ارزشمند می‌شود. کارهای دنیایی ما هم به‌خودی‌خود ارزشی ندارند و آرزویمان این است که ای‌کاش در این مدت محدود عمر می‌توانستیم، به آن‌ها هم قیمت انسانی و ابدی بدهیم.

ما در طول عمرمان میلیون‌ها کار انجام داده‌ایم، همۀ این کارها تا زمانی که در راستای اهداف مادی و دنیایی‌مان صورت گرفته باشند، در تعادل نفس ما نقش مثبتی ندارند و تنها به کشمکش‌ها و ناآرامی‌های درونی‌مان می‌افزایند، اما کافیست که این کارها در جهت تقویت بُعد فوق‌عقلانی یا انسانی وجود ‌ما صورت بگیرند، در این صورت همۀ ارزش و قیمت انسانی پیدا می‌کنند و حاصل آن‌ها رسیدن به شادی و آرامش یا تعادل در نفس است. در واقع ناچیزترین اعمال ما هم می‌توانند، ارزشمند شوند.

شرط قیمت گرفتن کارها

گفتیم که ما تنها در بخش فوق عقلمان انسانیم و تا وقتی که در بخش‌های پایینی وجودمان یعنی حس، خیال و وهم سیر می‌کنیم، حیوان هستیم؛ چون درواقع در این بخش‌ها چیزی اضافه بر ویژگی‌های حیوانات نداریم و از محدودۀ توانایی‌ آن‌ها فراتر نمی‌رویم. کمالات عقلی‌ ما هم در حالت خنثی هستند و در صورتی که به علم صرف مشغول باشیم، نهایتاً یک فرشتۀ خوبیم، اما اگر عقل را برای رسیدن به مراتب اجتماعی و موهومات به کار ببریم؛ یعنی کمالات عقلی در خدمت وهم و بخش‌های حیوانی وجود‌مان باشند، قافیه را باخته‌ایم.

ما زمانی به راستی انسانی موفقیم و از تمام کمالاتی که کسب می‌کنیم، بهره‌ می‌بریم که کارهایمان در کنترل فوق عقل یا بخش انسانی وجودمان باشند. در واقع برای قیمت انسانی دادن به کارهایمان باید فوق عقل را تعیین‌کنندۀ ارتباط‌ها، انتخاب‌ها، رفتار و چینش‌های فکری‌مان قرار دهیم.

تصور کنید که هرکدام از اندام‌های بدن ما تصمیم بگیرند به‌طور خودسرانه به‌دنبال رسیدن به هدف‌های خود بروند و دولت خودشان را تشکیل دهند؛ دستگاه گوارش ما بی‌موقع شروع به کار کند، دست و پایمان برای خودشان حرکات مستقل داشته باشند، چشممان خود‌به‌خود باز و بسته شود، قلبمان سرعت و ریتم تپیدنش را بدون توجه به وضعیت سایر اعضاء تنظیم ‌کند، دستگاه گردش خونمان خون‌رسانی را به میل و تشخیص خودش برای بعضی از اعضا متوقف کند، مغز به‌خودی‌خود ترشح هورمون‌ها را فعال و غیرفعال کند و… . حتی تصور این حالت هم می‌تواند ما را متوجه آشفتگی اوضاع در چنین وضعیتی کند. آشفتگی‌ای که نتیجه‌ای به جز اتلاف وقت، عدم توانایی کلی بدن و در یک کلام اختلال کامل در زندگی ما ندارد.

فرماندۀ اصلی وجود ما همان قلب، فوق عقل یا بخش انسانی وجود ماست. اگر ابعاد دیگر وجود ما حاکمیت فوق عقلمان را بپیذیرند و به فرمان‌هایش عمل کنند، نفس ما مانند یک بدن سالم متعادل و آرام خواهد ماند، اما اگر هر کدام از این ابعاد بخواهد فرمانروایی را از آن خود کند و از اطاعت بخش انسانی وجودمان شانه خالی کند، آشفتگی در وجود ما حاکم خواهد شد. آشفتگی‌ای که نتیجه‌ای به جز اتلاف وقت، عدم توانایی کلی نفس و در یک کلام اختلال کامل در زندگی‌ ما ندارد.

حاکمیت فوق عقل

پس تا اینجا متوجه شدیم، که اگر می‌خواهیم از مدت کوتاه عمرمان بهره‌ ببریم و این مدت محدود را در شادی و آرامش سپری کنیم، چاره‌ای جز اینکه در تمامی اعمالمان حاکمیت بخش انسانی را پذیرفته و به تمامی کارهایمان قیمت انسانی بدهیم، نداریم. چنین کاری هم بدون حاکم بودن فوق عقل یا بُعد انسانی بر وجود ما ممکن نیست. اما حتی با غلبۀ فوق عقل بر سایر قوا هم نمی‌توانیم برای همیشه آسوده باشیم، رقبای حسی، خیالی، وهمی و عقلی فوق عقل ما مدام به‌دنبال کنار زدن فوق عقل و به دولت رساندن حکومت خودشان هستند. ما باید همیشه مراقب باشیم تا حاکمیت نفسمان را به اموری مثل مقام، پرستیژهای ظاهری، امور وهمی، شهوت‌ها و قدرت‌ها نفروشیم.

درواقع یک انتخاب یا ارتباط نا‌به‌جا، یک ازدواج غلط، یک شغل اشتباه یا انتخاب یک مکان نادرست برای زندگی کافیست تا تعادل نفسمان به هم ریخته و از هدف اصلی خود فاصله بگیریم. اما برای کسب قیمت انسانی از تمامی انتخاب‌ها، ارتباطات، افکار و رفتارمان نه‌تنها به حاکمیت رساندن فوق عقل؛ بلکه در اوج نگه‌داشتن آن هم مهم است. برای رسیدن به این هدف مدام باید مراقب باشیم که تغذیۀ بخش فوق عقلانی ما از تغذیۀ بخش‌های عقلی، وهمی، خیالی و حسی‌مان بیشتر باشد. طبیعی‌ست که به هر بخشی بیشتر رسیدگی کنیم، از آن دریافت بیشتری هم خواهیم داشت.

برای تقویت کردن فوق عقل باید سطح ارتباطمان را با هر چیزی‌که می‌تواند به ما در این باره قدرت بدهد، بالا ببریم و به همین نسبت هم خودمان را از غفلت‌ها دور کنیم، چون هرگونه بی‌توجهی و غفلت در خوراک دادن به فوق عقل یا زیاده‌روی در تغذیۀ سایر بخش‌های وجود می‌تواند ما را به‌سمت دریایی از انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتار و چینش‌های فکری بکشاند، که با وجود ما هیچ‌‌گونه سازگاری و سنخیتی ندارند. در چنین شرایطی به‌شدت آسیب‌پذیر خواهیم شد و نخواهیم توانست با اعمال دنیایی‌‌مان قیمت انسانی و ابدی کسب کنیم.

ما در این مقاله به کوتاه بودن عمرمان و اهمیت کسب قیمت انسانی از کارها و امور دنیایی‌مان پرداختیم. گفتیم تنها در حالتی می‌توانیم از کمالات دنیایی‌ برای کسب شادی و آرامش دائمی بهره‌مند شویم، که آن‌ها را در کنترل بخش فوق عقل‌مان دربیاوریم. در پایان هم اشاره کردیم که نه‌تنها به حاکمیت رساندن فوق عقل؛ بلکه در اوج نگه‌داشتن آن هم مهم است. چون بخش‌های حسی، خیالی، وهمی و عقلی ما مانند رقیبانی به‌دنبال برکنار کردن فوق عقل و حاکم کردن خودشان بر وجود ما هستند و حکمرانی فوق عقل هم بدون مراقبت و تغذیۀ این بخش و دوری کردن از غفلت‌ها امکان‌پذیر نیست.

فوق عقل اصلی‌ترین مرتبه از مراتب وجود ماست، اگر می‌خواهید در مورد بخش فوق‌ عقلی وجود‌تان و نقشی که ایفا می‌کند، بیشتر بدانید، بهتر است مقالات را به ترتیب و از درس اول کلاس اول دورۀ مقدماتی مطالعه کنید.

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی