سنت استدراج؛ سقوط تدریجی و نامحسوس در عذاب
شاید برای شما هم پیش آمده باشد، که با دیدن نعمت های افراد ظالم و فاسد به عدالت خدا شک کنید و از خود بپرسید: چرا فلانی با وجود این همه ظلم و گناه به سزای اعمالش نمی رسد؟ چرا نه تنها کیفر نمی شود، بلکه در ناز و نعمت زندگی می کند و روزبه روز بر ثروتش افزوده می گردد؟ چرا خداوند به اینگونه افراد کاری ندارد، اما من به محض اینکه گناه یا ظلمی می کنم، نتیجه اش را می بینم؟ مگر خداوند عادل نیست، پس چرا با بندگانش برخورد دوگانه دارد؟
اینگونه افکار و انتظارات کاملاً طبیعی و منطقی به نظر می رسد. اما نکتۀ مهم اینجاست که ما فقط ظاهر قضیه را می بینیم و به اصل ماجرا واقف نیستیم. اغلب ما برخورداری از دارایی های دنیوی را نشانۀ محبت خدا می دانیم و گمان می کنیم به هرکس دارایی ها و کمالات بیشتری داده شده، نزد خدا محبوب تر است؛ اما همیشه اینطور نیست. دارایی ها گاهی در اثر سپاسگزاری اشخاص به آن ها داده می شوند و گاهی در اثر ناسپاسی و گناه آن ها. اگر کسی از گروه دوم باشد، گرفتار سنت استدراج شده است.
استدراج از سنت های الهی به شمار می رود و به معنای سقوط تدریجی و نزدیک شدن نامحسوس فرد به عذاب است. در این حالت فرد گناهکار هرچه بیشتر گناه می کند، دارایی ها و نعمت هایش نیز افزونتر می شود؛ تا جایی که گمان می کند از مکر و انتقام خداوند ایمنی یافته و می تواند با خیال راحت به گستاخی و بی باکی اش در ظلم به دیگران و انجام انواع گناه و فساد ادامه دهد؛ غافل از اینکه خداوند در کمین ستمکاران است و آنها در پوشش نعمت، آرام آرام به عذاب الهی نزدیک می شود. داستان استدراج حکایت برخی بیماری های خطرناک است که به طور خاموش، بدن را درگیر می کنند؛ اما فرد متوجه این موضوع نیست، تا زمانی که بیماری در تمام بدن ریشه می دواند و ظرف مدت کوتاهی فرد را از پا درمی آورد.
رابطۀ میان نعمت ها و سنت استدراج چیست؟
خداوند از روی رحمت بی کران و علاقۀ وافری که به بندگانش دارد، به همۀ کسانی که دچار انحراف می شوند و از صراط مستقیم فاصله می گیرند، مهلت می دهد تا به خودشان بیایند و دست از کفر و ظلم و گناه بردارند. خیلی ها هم به واسطۀ همین فرصت، توبه می کنند و به فطرت پاک خود برمی گردند. اما گاهی فرد گناهکار، لجباز و غیرقابل هدایت است و حاضر نیست تحت هیچ شرایطی دست از سرکشی و گناه بردارد. از این رو دچار مکر الهی یا استدراج می شود؛ یعنی خداوند او را به حال خود رها می کند و به او مهلت می دهد تا هرچه میخواهد گناه کند و از طرفی نعمت، سلامتی و برکات فراوان به او می دهد و حتی ممکن است دعاهایش را خیلی زودتر از انسان های مؤمن و پاک مستجاب نماید؛ چون دعا وسیله ای برای تقرب به خداست و علت اجابت نشدن برخی از دعاهای مؤمنان این است، که خدا آن ها را عاشقانه دوست دارد و می خواهد به بهانۀ رفع نیازهایشان هم که شده، زود به زود به ملاقات خدا بروند؛ اما افرادی که در مورد آن ها صحبت کردیم، به دلیل داشتن روحیۀ لجبازی و عناد، آنقدر از چشم خدا می افتند که خداوند به قدرِ یک دعا هم دوست ندارد آن ها را بر درگاهش ببیند؛ لذا دعایشان را سریع اجابت می کند.
البته بدیهی است که برخورداری از نعمات یا اجابت سریع دعا به خودی خود نشانۀ استدراج نیستند. خدا به بعضی افراد نعمت می دهد، چون شکرگزارند و از نعمت هایی که دارند در مسیر حق و به درستی استفاده می کنند؛ اما چنانچه فرد در برخورد با نعمت ها، آن ها را ضایع کرده و در مسیر باطل، ظلم و فساد به کار اندازد، برخورد خداوند با او دیگر از سر رحمت نخواهد بود و گرفتار سنت استدراج می شود. از این رو در روایات اسلامی آمده: «اى فرزند آدم، زمانى که مى بینى خداوند انواع نعمت ها را به تو مى رساند، درحالى که تو معصیت کارى، بترس.»[1]
سنت استدراج و دلایل ابتلا به آن
یکی از از مهم ترین عوامل دچار شدن به سنت استدراج، عدم ترس از نتیجۀ اعمال و بی حیایی و گستاخی در برابر خداست. در این که گناه اثر وضعی دارد و به هر دلیلی که اتفاق بیفتد، قلب را کدر و آلوده می کند، شکی نیست؛ اما در عین حال، نباید همۀ گناهکاران را به یک چشم نگریست. خیلی از افراد به سبب غفلت و عدم تسلط بر هوای نفس مرتکب گناه می شوند و خیلی زود نیز از کردۀ خود پشیمان می شوند؛ اما بعضی ها با وقاحت و از روی عمد گناه می کنند. گویی خود را قدرتی برتر می بینند که کسی یارای مقابله با آن ها را ندارند. خداوند برای اینگونه افراد نیز به شکل های مختلف زمینه توبه و هدایت را فراهم می کند، اما آن ها عمداً پیام های الهی را نادیده می گیرند. لذا چاره ای نیست، جز اینکه به حال خود رها شوند.
مستی نعمت و غوطه ور شدن در لذات مادی به گونه ای که موجب غفلت شود، یکی دیگر از عوامل مبتلا شدن به استدراج است. نعمت ها و کمالات همیشه مفید نیستند، بلکه بسیاری از اوقات ما را از خود حقیقی مان، خداوند و هدف خلقت دور می کنند. ارتباط ما با نعمت ها باید به گونه ای باشد که افزایش آن ها تعادلمان را برهم نزند و از صراط مستقیم منحرفمان نکند. کسانی که به موازات افزایش نعمت ها و کمالات، خودسازی و تزکیۀ نفس ندارند، خیلی زود از مرتبۀ انسانی سقوط می کنند و چه بسا به جایی برسند، که از جمادات و گیاهان و حیوانات نیز پست تر و پایین تر شوند.
تکذیب آیات الهی[2] و مسخره کردن پیامبران یا مؤمنان[3] از دیگر عواملی است که زمینۀ ابتلاء به استدراج را فراهم می کند. ریشۀ این قبیل رفتارها به همان لجبازی و عنادی برمی گردد، که درباره اش صحبت کردیم. برخورداری از توانایی های ویژه و انجام کارهای خارق العاده توسط افراد ناشایست نیز مصداق دیگری از استدراج است و دلیل بر حقانیت اینگونه افراد نیست.
حال که با سنت استدراج و عوامل ایجاد کنندۀ آن آشنا شدیم، باید ببینیم راهکارهای ایمنی از این سنت الهی چیست؟
چگونه می توانیم از سنت استدراج در امان باشیم؟
•تقویت ایمان و رعایت تقوا
بدون شک یکی از مهم ترین راه های در امان ماندن از سنت استدراج، تقویت ایمان و رعایت تقواست. مؤمن حقیقی و کسی که به خودشناسی و خداشناسی رسیده، حتی اگر مرتکب گناه شود، از روی غفلت است؛ نه از سر طغیان و لجاجت . خداوند با چنین فردی همواره از روی رحمت رفتار می کند و اگر فرصتی در اختیار او قرار می دهد، برای این است که هوشیار شود و به اصالت و حقیقت انسانی خود برگردد.
• یاد خدا و سپاسگزاری از نعمات او
یاد معشوق حقیقی، دعا و تضرع به درگاه او و شکرگزاری در برابر نعمت ها، ریسمان محکمی است که ما را از افتادن در ورطۀ هلاکت و گرفتار شدن به سنت استدراج نجات می دهد. به خصوص شکرگزاری در این زمینه نقشی بسیار مهم و کلیدی دارد. فردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «من از خداوند عزوجل مال خواستم، به من عطا کرد. از او فرزند خواستم، به من عطا کرد. از او خواستم به من منزل دهد، عطا کرد. می ترسم از اینکه این استدراج باشد.» حضرت فرمودند: «به خدا با سپاسگزاری، استدراج نیست.»[4]
• مراقبه و محاسبه
مراقبه یعنی مواظبت بر همۀ اعمال، ارتباط ها، انتخاب ها، رفتار و اندیشه ها، تا برخلاف رضایت و دستورات الهی نباشد. محاسبه هم رسیدگی و حساب کشیدن از نفس بابت کارهایی است که در طول روز انجام داده است. کسی که مراقبه و محاسبه داشته باشد، هرگز به غفلت، دست و پا زدن در گناهان و مستی نعمت دچار نمی شود و در نتیجه از سنت استدراج در امان خواهد بود.
• استغفار و توبه از گناهان
شدت عشق و علاقۀ خدا نسبت به ما قابل توصیف نیست. خدا هرگز دوست ندارد به سبب خطاهایی که انجام می دهیم، گرفتار عذاب شویم. اما به هر حال ما در انتخاب راه و منش زندگی خود مختاریم و خدا هم بنا ندارد این اختیار را از ما سلب کند؛ در نتیجه اگر ببیند به بیراهه می رویم، با فرستادن نشانه های هدایت و زنگ های بیدارباش، راه درست را نشانمان می دهد و چنانچه تصمیم به توبه و استغفار بگیریم، آغوشش را برای پناه دادن به ما باز می کند و تمام خطاهایمان را نادیده می گیرد. استغفار و توبه از گناهان یکی دیگر از عواملی است که سنت استدراج را دگرگون می کند و جلوی وقوع آن را می گیرد.
تعادل در خوف و رجاء
همان طور که هرگز نباید از رحمت الهی ناامید شویم، امید افراطی و در امان دانستن خود از مکر و عذاب الهی هم خطرناک است؛ تا جایی که ایمنی از مکر خدا از گناهان کبیره شمرده می شود. مؤمن همواره باید حالتی بین خوف و رجا داشته باشد؛ یعنی هم از عِقاب خداوند بترسد و گناه نکند و هم به رحمت خدا امیدوار باشد و از بخشش گناهانش مأیوس نشود. رعایت تعادل در خوف و رجاء جلوی وقوع سنت استدراج را می گیرد.
در این درس دربارۀ یکی از سنت های الهی به نام سنت استدراج صحبت کردیم. استدراج به معنی نزدیک شدن تدریجی به عذاب الهی است و مخصوص کافران و گناهکاران لجوجی است، که بر گناه و فساد خود اصرار دارند. در سنت استدراج، خداوند پیاپی به فرد گناهکار نعمت می دهد. او نیز به آن نعمات مشغول می شود و از استغفار و شکر آن نعمت ها کوتاهی می کند، تا اینکه سرانجام به کیفر می رسد. نمونه های تاریخی زیادی از افرادی که گرفتار این سنت الهی شده اند، وجود دارد؛ از حکمرانان و فرمانروایان فاسد و ظالم گرفته تا انسان های معمولی، که دامنۀ ظلم و گناهشان محدودتر بوده است. نظر شما دربارۀ استدراج چیست؟ آیا نمونه هایی از افرادی که به آن مبتلا شده اند را در اطراف خود دیده اید؟
[1] «یَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ، فَاحْذَرْهُ؛ اى فرزند آدم زمانى که خدا را مى بینى که انواع نعمت ها را به تو مى رساند تو در حالى که معصیت کارى، بترس.» (نهج البلاغه، حکمت۲۵)
[2] سورۀ اعراف، آیۀ 182
[3] سورۀ رعد، آیۀ 32
[4] «َعَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّی سَأَلْتُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِی مَالاً فَرَزَقَنِی وَ إِنِّی سَأَلْتُ اَللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی وَلَداً فَرَزَقَنِی وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ اِسْتِدْرَاجاً فَقَالَ أَمَا وَ اَللَّهِ مَعَ اَلْحَمْدِ فَلاَ.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۹۷)