قهرمان حقیقی
امام حسن (علیهالسلام) در پانزدهم رمضان سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد.[[۱]] ایشان پس از شهادت پدر بزرگوارش در سن ۳۷ سالگی و به امر خداوند عهدهدار امامت و خلافت مسلمانان شد، اما خلافتش شش ماه بیشتر به طول نینجامید. دوران زندگی سیاسی آن حضرت فراز و نشیبهای فراوانی داشت، که مهمترین آنها مسئلۀ صلح با معاویه است. حضرت مجتبی (علیهالسلام) در نهایت در ۲۸ صفر سال ۵۰ هجری مسموم شد و به شهادت رسید. این واقعه به تحریک معاویه و با خوراندن زهر توسط جعده همسر ایشان رخ داد.
در باب زندگی سیاسی امام حسن (علیهالسلام) و دلایل صلح ایشان با معاویه گفتنیهای فراوانی وجود دارد، که به حد کافی بیان شدهاند و ما در اینجا قصد تکرار آنها را نداریم. ابعاد شخصیتی برجستۀ آن حضرت در لابهلای حوادث سیاسی مغفول مانده و کمتر به آنها پرداخته شده است. در این مقاله قصد داریم از این جنبه به زندگی ایشان بپردازیم؛ زیرا امام حسن (علیهالسلام) یک قهرمان حقیقی است، هم در عرصۀ سیاست و هم در میدان جهاد با نفس.
امام حسن (علیهالسلام) نمونۀ یک انسان فطرتگرا
زندگی ما آدمها عرصۀ یک جدال دائمی میان فطرت و طبیعت است. نبردی هیجانانگیز میان خود و ناخود بر سر این دوراهی که حیوان بمانیم یا مشقتهای انسان شدن را به جان بخریم. در این جدال هر روزه تنها کسی پیروز میشود که به خودشناسی رسیده باشد. کسی که بداند آنسوی این دنیا جهانی انتظار ما را میکشد، که میلیاردها برابر عظیمتر و باشکوهتر از اینجاست. جهانی که در آن هرکس پادشاه مُلک خویش است و وسعت بهشتی که بر آن حکومت میکند، به اندازۀ همۀ آسمانها و زمین است.[[۲]]
کسی که خود را به درستی بشناسد، زنجیرهای دنیا را پاره خواهد کرد و بر سر دنیا با کسی جنگی نخواهد داشت، بلکه هرچه دارد، در طبق اخلاص میگذارد و بدون هیچ چشمداشتی میبخشد؛ زیرا دنیا برایش قدر و قیمتی ندارد و از آب بینی بز هم پستتر است. مانند حسن بن علی (علیهالسلام) که در کرامت و دست و دلبازی ضربالمثل همۀ دورانهاست. او که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در حقش میفرماید: «حَسَن گلی است خوشبو، که من از دنیا برگرفتم».[[۳]]
ویژگیهای شخصیتی امام حسن (علیهالسلام) چه در زندگی فردی و چه در عرصۀ تعاملات اجتماعی، این سوال را ایجاد میکند که چگونه ممکن است، انسانی تا این حد بر ابعاد حیوانی وجودش تسلط داشته باشد؟
در سراسر زندگی ایشان حتی یک مورد زودرنجی، کینهتوزی و انتقامگیری شخصی وجود ندارد. همه رفتارهایشان در اوج لطافت و طهارت نفس است. نقل شده است که «امام هر زمان وضو میگرفت، تمام بدنش از خوف خدا میلرزید و رنگ از رخسارش میپرید. هرگاه یاد مرگ و قبر و قیامت میافتاد، به شدت میگریست و هر زمان کردارهای خود را برای خداوند باز میگفت، نالهای میکرد و از هوش میرفت». [[۴]][[۵]]
وقتی این نوع از ارتباط عاشقانه و خاضعانۀ امام در برابر حضرت حق را در کنار روابط اجتماعیشان با مردم میگذاریم، متوجه میشویم که قطعاً سلامت موجود در ارتباطات ایشان با مردم، ریشه در سلامت ارتباطشان با آسمان داشته است. گویی حضرت مجتبی (علیهالسلام) مصداق بازر این سخن پدرشان بودند، که فرموند: «هر کس رابطهاش را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطۀ او را با مردم اصلاح خواهد نمود».[[۶]]
دربارۀ سبک زندگی انسانی امام حسن (علیهالسلام) گفتنیها فراوان است و مجال اندک. ما در اینجا فقط تعداد اندکی از مصادیق رفتاری ایشان را با هدف نشان دادن نمونههای از آرامش حاصل از فطرتگرایی، بازگو خواهیم کرد.
مهربانی و تواضع
نقل است که: «امام (علیهالسلام) از مکانی عبور میکرد که جمعی از فقرا را دید. آنها روی زمین نشسته و تکهنانهایی را میخوردند، وقتی که آن حضرت را دیدند تعارف کردند و گفتند: ای پسر دختر رسول خدا، بفرما صبحانه! امام پیاده شد و این آیه را خواند: «إنَّهُ لَایُحبُّ الْمُسْتَکْبرینَ، بهراستی که خدا مستکبران را دوست ندارد» سپس شروع به غذا خوردن همراه آنان کرد و پس از تمام شدن غذا، امام آنها را به مهمانی خود دعوت کرد. از ایشان پذیرایی کرده و لباسهای نو به آنان هدیه کرد و فرمود: با همۀ اینها، فضیلت و برتری متعلق به آنهاست زیرا آنها بهغیر از چیزی که از ما با آن پذیرایی کردند، چیز دیگری نداشتند، ولی ما بیشتر از آنچه به آنها دادیم، داریم».[[۷]]
حفظ کرامت انسانها
«مردی نامهای به دست امام حسن (علیهالسلام) داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام بدون آن که نامه را بخواند به او فرمود: «حاجتک مقضیه، حاجتت رواست». کسی که در آن مجلس بود عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، خوب بود نامهاش را میخواندی و میدیدی حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ میدادی. امام فرمودند: ترسیدم که خدای تعالی مرا مؤاخذه کند، از اینکه نامهاش را بخوانم و او نزد من خجالتزده شود.» [[۸]]
شجاعت در گذشتن از آبرو
امام یعنی راهنما و کسی که قرار است ما را به سمت هدفی راهنمایی کند، حتماً باید بیشتر از ما با آن هدف و راه رسیدن به آن آشنا باشد. در نتیجه امام باید در صفات نیکو از از مأموم خود برتر باشد. حضرت مجتبی (علیهالسلام)، امام اباعبدالله (علیهالسلام) است. پس در نتیجه امام حسن (علیهالسلام) در صفت شجاعت، برتر از امام حسین (علیهالسلام) بودهاند.
تفاوت در نوع مبارزه این دو امام است. صفت شجاعت برای امام حسین (علیهالسلام) به معنای درگیری با دشمنی بود که روبهروی ایشان قرار داشت و شجاعت امام حسن (علیهالسلام) به معنای پذیرش صلح با دشمن بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دربارۀ این بزرگواران میفرماید: حسن و حسین امام هستند، چه قیام کنند و چه بنشینند.[[۹]]
اولین کسی که به صلح امام حسن (علیهالسلام) احترام گذاشت و پایبند آن ماند، سیدالشهدا (علیهالسلام) بود. ایشان به احترام تصمیم امام خود تا زمان مرگ معاویه یعنی ده سال، صلح را حفظ کرد.
امام مجتبی (علیهالسلام) در حالی با دشمن صلح کرد، که هیچ هراسی از جنگ نداشت. ایشان از آبرو و اعتبار خویش گذشت؛ زیرا جنگ در آن زمان کاری بیهوده بود. امام مجتبی (علیهالسلام) با پذیرفتن صلح زخم زبان یاران خویش را به جان خرید. یارانی که ایشان را «مُذّلُ المُؤمنین» خطاب میکردند. امام به دلیل خیانت یاران خود مجبور به پذیرش صلح شد و سپس همین یاران خیانتکار، ایشان را به خیانت متهم کردند.
عشق جلوه میکند
جلوههای از سیره و رفتار امام حسن مجتبی (علیهالسلام) را با هم مرور کردیم و گفتیم که ایشان نمونهای حقیقی از حاکمیت فرهنگ فطرتگرایی بر نفس انسان هستند. اما معنای حاکمیت فطرت چیست؟ و چگونه ممکن است که انسان به چنین درجاتی از آرامش و شادی دست یابد، که حتی در سختترین آزمونها ذرهای از وقار و شادی خویش را از دست ندهد؟
آسانترین جواب به این پرسش دوستی کردن با خداوند است. اگر بدانیم و باور کنیم که تنها و تنها یاور ما خداوند است، آن وقت از تنهایی میان دیگران رنج نمیکشیم. امام حسن (علیهالسلام) در میان سپاه خویش تنها بود و در میان خانۀ خویش تنها بود و در میان امت خویش تنها بود. اما این تنهایی ذرهای بر خلقوخو و رفتار ایشان اثر نداشت؛ زیرا در فرهنگ فطرتگرایان ملاکِ آرامش، دوستی با خداوند است و فطرتگرا میداند و باور دارد که خداوند منبع تمام کمالات است.
کسی که رفاقتی صمیمانه با منبع کمالات بینهایت دارد، با از دست رفتن کمالات و لذتهای سطح پایین، غصهدار نمیشود و ما تنها زمانی به این سطح از ارتباط صمیمانه با خدا خواهیم رسید، که در بخش انسانی وجودمان بالغ شده باشیم و چه زمانی برای رفاقت بهتر از وقتی است که ما در خانۀ خدا میهمانیم.
رمضان عید فطرتگرایان
اکنون که با بررسی سیره و نوع رفتار امام حسن (علیهالسلام) تا اندازهای با سبک زندگی فطرتگرایان آشنا شدیم، آیا راهی برای سنجش خودمان و تمایلاتمان وجود دارد؟
یک راه ساده، سنجش رفتارمان در قبال ماه میهمانی خداوند است. اگر شما هم از آمدن ماه رمضان خوشحالید و وقتی به تمام شدن و گذشتن آن فکر میکنید، اندوهگین میشوید؛ تبریک میگوییم. شما انسانی با تمایلات فطری هستید. به زبان دیگر فرهنگ فطرتگرایی بر وجود شما حاکم شده است.
ماه رمضان عید دوستان خدا [[۱۰]] و بهترین فرصت برای محکمتر کردن رشتۀ دوستی میان قلب خود و خداوند است. با آمدن عید فطر احساس نشاط و تازگی در جان دوستان خدا زنده خواهد شد و اگر رشتۀ الفت میان قلب خود و خداوند را به درستی ببافیم، این احساس نشاط تا ماه رمضان بعدی با ما همراه خواهد بود. نشاط حاصل از دوستی با رفیقی جاودانه که هیچگاه ما را ترک نکرده و تنها نخواهد گذاشت.
در این مقاله به بررسی گوشهای از زندگانی امام حسن مجتبی (علیهالسلام) پرداختیم و بیان کردیم که زندگی ایشان نمونهای کامل از حاکمیت فرهنگ فطرتگرایی بر قلب است. و راهی آسان برای جوانه زدن این فرهنگ در قلب خود را نشان دادیم.
شما هم اگر نمونهای از آرامش و وقار فطرتگرایانه را در زندگی و سیرۀ امام مجتبی (علیهالسلام) شنیدهاید، برای ما بنویسید.
پینوشت:
[۱] تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۵۳۷
[۲] سوره حدید، آیه ۲۱
[۳] الاستیعاب، ج ۲.
[۴] ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص ۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۹.
[۵] بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۹
[۶] بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۶۶
[۷] بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۲ و ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۱۴.
[۸] ملحقات احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۱۴۱.
[۹] ابن بابویه، محمد بن علی، علل الشرایع، نجف، المکتبه الحیدریه، بی تا، ج ۱، ص ۲۱۱
[۱۰] الصحیفه السجادیه، ص ۱۹۸