سرانجام اسیران کربلا پس از حضور در کاخ یزید در شام چه شد؟
شاید شما هم این ادعا را شنیدهاید، که یزید برای بازماندگان عاشورا مقرری مادامالعمر معین کرده است و سرانجام اسیران کربلا با این مقرری به مدینه بازگشتهاند، اما آیا این سخن حقیقت دارد، یا تنها دستاویزی برای فریب عوام و منحرف کردن توجه افراد از باطن انسانساز عاشوراست؟
در بررسی صحت این ادعا پرسشهای متعددی مطرح میشود، که پاسخ آنها میتواند ما را به نقاط روشنی از جزئیات درست این واقعه برساند. پرسشهایی مثل:
- پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یاران ایشان سرانجام اسیران کربلا چه شد؟
- در ماجرای ملاقات یزید و اسرا با بازماندگان واقعۀ عاشورا چگونه برخورد شد؟
- امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در مواجهه با یزید چه کردند؟
- سرانجام اسیران کربلا با چه شرایطی از شام خارج شدند؟
- آیا اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به دریافت مقرری راضی میشدند؟
- اصلاً بازماندگان عاشورا به مقرری نیاز داشتند؟
با پژوهش مختصری حول محور این پرسشها درمییابیم که پس از واقعۀ عاشورا شنیعترین برخوردها نسبت به بازماندگان صورت گرفته است. اهلبیت امام به اسارت دشمن درآمده و با اوج رنج و بیاحترامی تا شام برده شدند. یزید در ابتدای ورود ایشان به شام مجالس بزم متعددی برپا کرد و انواع اهانتها را به ایشان روا داشت؛ اما در مدت کوتاهی ورق برگشت و شرایط به سمت شکست برنامههای یزید پیش رفت.
با سخنرانیهای کوبندة امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) باطن زیبای حادثۀ عاشورا و چهرة زشت بنیامیه افشا شد، آن هم در شام که با تلاشهای معاویه مردم نسبت به حقایق بسیاری از امور کاملاً بیخبر بودند. زنان دربار یزید به شدت از وضعیت پیش آمده غمگین و ناراضی بودند؛ جو روانی و امنیتی جامعه علیه یزید و برای او خطرناک شد. یزید که از شرایط پیش آمده به شدت وحشت کرده بود، گناه را به گردن ابنمرجانه انداخت و رویکرد جدیدی در برخورد با اسرا و بازماندگان عاشورا در پیش گرفت.
او برای فریب اذهان عمومی دستور داد از اسرا پذیرایی شایانی کنند و آنها را تکریم نمایند. سرانجام اسیران کربلا به امر یزید توسط نعمانبنبشیر تا مدینه مشایعت و همراهی شدند.
در این بین گفتوگویی در راستای پرداخت غرامت اموال غارتشده از کاروان امام حسین (علیهالسلام) توسط یزید صورت گرفت، ولی امام سجاد (علیهالسلام) نپذیرفتند. چیزی که بسیار واضح و روشن در منابع مشخص است، این مسأله است که هیچ سخنی از مقرری مادامالعمر برای بازماندگان عاشورا در میان نبوده است؛ چون اهلبیت (علیهمالسلام) در مدینه از تمکن مالی خوبی برخوردار بودند. علاوه بر آن شأن خاندانی که علیه فساد بنیامیه قیام نموده و عزیزانشان را مثله به پیشگاه خدا هدیه کردند، فراتر از آن است که از دستگاه فاسد یزید مقرری حرام دریافت کنند.
همراه با کاروان اسرا از خاک کربلا تا کاخ یزید
پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام) و یاران ایشان دشمن به حریم خیمههای اهلبیت (علیهمالسلام) تجاوز کرد؛ اموال ایشان را غارت کرد و بازماندگان را به اسارت گرفت[1]. سپس آنها را به کوفه و بعد همچون اسیران ترک و روم، شهر به شهر تا شام رساند[2]. سرانجام اسیران کربلا در قصر کوفه با ابنزیاد ملاقات کردند. کارگزاران بنیامیه از جمله ابنزیاد اهانت و تحقیرهای فراوانی نسبت به اهلبیت امام روا داشتند؛ اما حضرت زینب (سلاماللهعلیها) خطابهای مقتدرانه ایراد کردند و در جواب طعن ابنمرجانه گفتند: «در این مسیر، چیزی جز زیبایی ندیدم[3].»
عبیدالله به فرمان یزید بازماندگان را همراه با سرهای مبارک شهدا، توسط شمر به دمشق فرستاد. شام که از روزها پیش در حال آذینبندی و جشن و سرور برای این فتح بود، میزبان اسرا شد[4]؛ اسرا را حقیرانه از دروازة اصلی شهر وارد کردند.
شاهدان ماجرا نقل کردهاند که سرانجام اسیران کربلا پس از ورود به شام به دستور یزید در خرابهای متصل به کاخ ساکن شدند؛ ویرانهای که آنها را از سرما و گرما در امان نمیداشت[5].
پس از آن کاروان بازماندگان به مجلس بزرگ اعیان و اشراف که در کاخ یزید برپا شده بود وارد شدند. آوردهاند که عمال یزید دستان امام سجاد (علیهالسلام) را به گردنشان بسته و سایر اسرا و زنان را درحالیکه با ریسمانی به هم بسته بودند، به مجلس آوردند[6]. در این بزم شیطانی انواع اهانتها از آوردن تشت طلا تا طمع مردی از میهمانان یزید به دختر امام حسین (علیهالسلام) نسبت به اهلبیت رسولالله (علیهمالسلام) رواداشته شد[7].
پس از جسارت یزید به سر مبارک امام حسین (علیهالسلام)، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) قیام کردند و خطابهای خواندند. حضرت در این خطابۀ مقتدرانه یزید را با حقیقت پست او و اجدادش مواجه کردند. ایشان چنان یزید را با استناد به آیات و وقایع تاریخی تحقیر کردند، که مدعوین مجلس متحیر شدند و حتی یزید برای کم کردن بار حقارت خود در برابر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) لب به تحسین ایشان گشود[8].
راویان آوردهاند که یزید شاعری را بر منبر فرستاد تا به بدگویی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) بپردازد؛ در این هنگام امام سجاد (علیهالسلام) خطبهای قراء در وصف حضرت علی (علیهالسلام) و خاندان خویش ایراد کردند[9]؛ خطبهای چنان کوبنده و بُرنده که گویی برکة غدیر جوشیده و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حال معرفی حضرت علی (علیهالسلام) به اهل عالم است.
بهطورکلی در مدت اقامت بازماندگان عاشورا در شام، یزید بزمهای شراب متعددی برای اهانت به سر مبارک امام و اسرا برپا کرد.
چرا رویکرد یزید در برخورد با بازماندگان عاشورا تغییر کرد؟
به دنبال سخنرانیها و خطبههای بازماندگان عاشورا شرایط برای یزید سخت شد. با روشن شدن حقیقت ماجرا نشانههای شکست یزید، آشکار شد. اعتراض به او و خیانتش نسبت به آل رسولالله (علیهمالسلام) در سرتاسر دمشق گسترده شد. پای این اعتراضات به کاخ یزید هم کشیده شد[10]. زنان و دختران دربار معاویه با دیدن شرایط بانوان بنیهاشم سخت متأثر شده و با یزید سر ناسازگاری گذاشتند[11]. یزید که تا چندی پیش به اشتباه خود مفتخر بود و بساط بزم برپا میکرد، از شرایط پیش آمده ترسید. او به دلیل فشار افکار عمومی مجبور به انجام اقداماتی نمایشی شد و گناه حادثه را به گردن ابنزیاد انداخت[12]. سپس به مدت سه روز در کاخ او عزای حسینی برپا شد[13]. این ماجرا تا حدی شدت گرفت که یزید در مجلسی وانمود کرد آنقدر گریسته که بیهوش شده است. او دیگر مانع گریة شامیان نمیشد[14].
یزید به کارگزارانش دستور داد به وضعیت اسرا رسیدگی و با احترام از آنها پذیرایی کنند. کارگزاران هم سایهبان، حمام و خوراک خوب در اختیار اسرا قرار دادند[15].
یزید سپس امام سجاد (علیهالسلام) را فراخواند و گفت سه درخواست اجابتشده نزد او دارند. امام فرمودند: «ابتدا چهرة پدرم را ببینم، دوم آنچه از ما غارت شده برگردانید، سوم اینکه اگر مرا میکشی فردی را همراه زنان حرم به مدینه بفرست.»
یزید از اجابت درخواست اول امتناع کرد. در پاسخ به خواست سوم گفت: «من از قتل تو گذشتم، خودت کاروان را تا مدینه همراهی کن.»
او در مورد اموال غارتشده به امام گفت: چند برابر آنچه از دست دادید، تاوان میدهم؛ اما امام نپذیرفتند و فرمودند: «اموال تو ارزانی خودت، ما آنها را نمیخواهیم. اموالمان را هم به این دلیل خواستیم که پیراهن دستبافت مادرم فاطمه در آن بود.»
یزید اموال غارتشده را به همراه دویست دینار به امام برگرداند؛ اما امام دویست دینار را به فقرا بخشیدند[16].
سر انجام اسیران کربلا به دستور یزید به سمت مدینه بازگشتند. به این منظور یزید نعمانبنبشیر و سربازانی را همراه اسرا روانة مدینه کرد. نعمان هم کاروان را با احترام تا مدینه مشایعت و محافظت کرد[17].
اتهام مقرری مادامالعمر بازماندگان عاشورا یک قصهبافی کودکانه است
از ابتدای مقاله تا کنون حقایق ماجرای اسارت بازماندگان را در تاریخ ورق زدیم. با وجود آنکه در منابع مختلفی آمده است که یزید از روی ترس و نفاق، رویکرد خود را در برخورد با اسرا تغییر داد؛ اما حتی در یک منبع و سند معتبر و محکم اثری از دریافت مقرری یزید توسط بازماندگان دیده نمیشود.
چگونه ممکن است خاندانی که علیه ظلم و حرامخواری فاسدی چون یزید قیام کردهاند، از او صدقة حرام بپذیرند؟ آیا خاندانی که برای احقاق حق خلافت خود که میراث غدیر آنهاست قیام کردهاند، صدقه میگیرند؟ آیا ممکن است کسانی که عزیزانشان را در کربلا برای خدا قربانی کردند، نان خود را در خون شهدایشان بزنند و از قاتلشان مقرری بگیرند؟
از طرفی امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در مدینه از تمکن مالی بسیار خوبی برخوردار بودند. شرایط مالی امام به گونهای بود که صد خانواده از نیازمندان مدینه تحت تکفل ایشان بودند[18]. منزل امام در کودتای حره که اوضاع مدینه متشنج شد، ماهها میزبان چهارصد نفر از زنان و کودکان مدینه بود[19].
از سوی دیگر همسر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از تجار سرشناس حجاز بود. عبداللهبنجعفر از شیوخ متمول و سرآمد بنیهاشم بود[20]؛ پس بازماندگان عاشورا اساساً نیازی به مقرری یزید نداشتند. امام سجاد (علیهالسلام) که حتی غرامت اموال را از یزید پس نمیگیرند، چگونه از او مقرری دریافت میکنند؟
بنا بر مستندات تاریخ و تحلیل آنها درمییابیم که اتهام دریافت مقرری یزید توسط بازماندگان عاشورا تنها یک قصهبافی کودکانه است. این ادعا نسبتی از سر عدم شناخت و معرفت نسبت به حقیقت و هدف عاشوراست؛ چون اگر کسی اندکی مکتب امام حسین (علیهالسلام) را بشناسد و به آن بیندیشد، درمییابد که بازماندگان عاشورا کار نیمهتمام ایشان را تمام کردند. قیام امام حسین (علیهالسلام) در عصر عاشورا پایان نیافت؛ بلکه باقیماندة راه حضرت توسط بازماندگان عاشورا و در رأس آنها امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) ادامه یافت.
[1] طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 453
[2] کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج5، ص127/ خوارزمی، موفقبناحمد، مقتلالحسین، ج 2، ص62
[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج45، ص115
[4] خوارزمی، موفقبناحمد، مقتلالحسین، ج 2، ص 67
[5] شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴
[6] مقتل مقرم، ص455
[7] ارشاد، ص۲۴۶/ بحار، ج۴۵، ص۱۳۶/ حیاة الحسین، ج۳، ص۳۸۹/ طبرى، ج۷، ص۳۷۷/ کامل، ج ۴، ص۸۶/ روضة الواعظین، ص۱۶۴
[8] خوارزمی، موفقبناحمد، مقتلالحسین، ج 2، ص71 و 74/طبرسی، احمدبنعلی، الاحتجاج، جلد2، ص38/ اللهوف، ابن طاووس، ص108
[9] مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۸و۱۳۹
[10] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج5، ص163/ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری،ج4،ص353
[11] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۷۴/ ابن اثیر، علی بن اکرم، الکامل فی التاریخ، ج4،ص86
[12] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری،ج4،ص353/ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص122
[13]ابن جوزی، سبط، تذکرة الخواص، ص۲۳۶ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۷۴/
[14] دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، ج 2، ص 13، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق
[15] دینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، ج 2، ص 13، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق
[16] ابن طاووس، لهوف، ص113/ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص85
[17] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۶۶/ دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسیه، ج2، ص 13
[18] مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4 ، ص 154 / شیخ مفید، ارشاد، ص 258، اقتباس از تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد و امام باقر (ع)، نوشته علی رفیعی
[19] مجلسی، بحارلانوار،ج46،ص32/ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج2، ص319
[20] ریاحین الشریعه ،جلد3 و ناسخ التواریخ جلدی که راجع به حضرت زینب نوشته شد/ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، بیروت، اعلمی، 1386 / جمعی از محققین گروه تاریخ، تحقیقی در نهضت عاشورا، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزة علمیه قم، 1381 ش/ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، بیروت، اعلمی، 1386 ق.