مفهوم گناه چیست؛ گناه چگونه باطن ما را تغییر میدهد؟
یکی از دلایل کماثر بودن کار فرهنگی و تربیتی در کشور ما، روشهای غلط انتقال مفاهیم دینی به افراد است. علت دینگریزی بخشی از جامعه، بهخصوص جوانان و نوجوانان نیز به همین موضوع برمیگردد. برداشت بسیاری از ما از معارف دینی، برداشتی سطحی و کمعمق است و همین سطحینگری سبب میشود این معارف را اشتباه یا ناقص معنا کنیم. چیزی هم که اشتباه یا ناقص معنا شود، با عقل جور درنمیآید و طبیعی است که قابل پذیرش نباشد. ما در بسیاری از حوزهها احتیاج به بازتعریف معارف دینی داریم، که یکی از آنها نیز مربوط به مفهوم گناه است.
عامۀ مردم بهعلت عدم آشنایی با ساختار ریاضی جهان و نیز تحت تأثیر تلقیناتی که از کودکی در ذهنشان شکل گرفته، گناه را صرفاً بهمعنی «مخالفت با دستور خدا» میدانند و معتقدند، گناه یعنی کاری که خدا دوست ندارد، بندگانش انجام دهند و هرکس مقابل دستور خدا بایستد، مجازات خواهد شد. این برداشت از مفهوم گناه، غلط نیست، اما بسیار ناقص است و همین نقص زمینۀ بروز شبهات فراوانی را فراهم میکند؛ چون خدا را در ذهن بشر در حد یک حاکم بیمنطق و زورگو، که بیدلیل دستور میدهد و بقیه را مجبور به اطاعت میکند، پایین میآورد. در حالیکه اگر گناه در بستر انسانشناسی و جهانشناسی الهی و آنگونه که واقعاً هست معنا شود، بسیاری از این شبهات خود به خود برطرف شده و علت کراهت و حرمت گناه به خوبی آشکار میگردد.
گناه بزرگترین آفتی است که در مسیر حرکت ما به سمت آخرت وجود دارد. کسی که بدون شناسایی گناه و پرهیز از آن، به انجام کارهای خوب میپردازد، مثل کشاورزی است که هزینه میکند، کارگر میگیرد، بذر تهیه میکند و تمام زحمات کاشت و داشت را به جان میخرد، اما آفات مزرعه را شناسایی و برطرف نمیکند و با خوشخیالی به کشت و زرع میپردازد. غافل از اینکه آفات در کمین محصولاند و در نهایت نیز همۀ زحمات کشاورز را بر باد میدهند.
در تعالیم اسلامی، شناسایی گناهان و پرهیز از آنها مقدم بر شناختن اعمال خوب و پرداختن به آنها دانسته شده؛ [1] اما متأسفانه سبک زندگی اکثر ما کاملاً برعکس این روال است. خیلی از ما اوقاتمان را با انجام امور خیریه و اعمال نیک پر میکنیم و هیچ توجهی به گناهان، که مثل موشهای دزد گندم اعمال خوب ما را غارت میکنند، نداریم. همین هم باعث میشود در برزخ و قیامت و زمانی که موعد برداشت محصول فرا میرسد، تهیدست و فقیر باشیم.
ما در این انبار گندم میکُنیم |
گندمِ جمعآمده، گم میکنیم |
مینیندیشیم آخر ما بههوش |
کین خلل در گندم است، از مکر موش |
موش تا انبار ما حفره زدهست |
و از فَنَش انبار ما ویران شدهست |
اول ای جان، دفع شرّ موش کن |
وانگهی در جمعِ گندم جوش کن! [2] |
در این درس مفهوم گناه و عواقب آن را از دو زاویه بررسی میکنیم؛ یکی از منظر هدف خلقت انسان و دیگری از منظر قانون نسبت و ریاضیات حاکم بر جهان.
مفهوم گناه از منظر هدف خلقت انسان
از ابتدای دروس مدرسۀ انسان شناسی تا اینجا، بارها دربارۀ ساختار نفس انسانی صحبت کردیم. گفتیم که ذات ما انسان ها شبیه شدن به خدا را می طلبد. چون ما بی نهایت طلب و کمال خواه آفریده شده ایم و تنها مصداق بی نهایت در عالم نیز ذات مقدس خداست. پس همۀ ما، از هر قشر و سلیقه ای و با هر نوع سبک زندگی و اعتقادی، در عمق ذات خود عاشق خدائیم و رسیدن به خدا بزرگ ترین گمشده ای است که در زندگی دنبالش می گردیم. به بیان دیگر، ساختار فطرت و نفس انسانی ما، ما را ناخودآگاه به سوی خدا می کشد؛ ولو نسبت به این گرایش علم و آگاهی نداشته باشیم.
بخش خداجوی وجود ما برای آن که به هدفش که شباهت یافتن به خداست برسد، لازم است تحت تربیت خودِ خدا قرار بگیرد. این قاعده در مورد سایر بخش ها نیز وجود دارد؛ ما برای آ ن که در هر کدام از بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی به رشد و پیشرفت دست پیدا کنیم، لازم است سرسپرده و مطیع مربی کاربلد و خبره ای در همان بخش باشیم. اما وظیفۀ مربی چیست؟
هر مربی و معلمی با در نظر گرفتن هدفی که قرار است شاگرد به آن برسد، سلسله ای از مقررات را وضع می کند و بر اساس آن ها، بعضی امور را برای شاگرد «واجب» و یک برخی دیگر را «حرام» می کند. این قاعده در تمام آموزشگاه ها و باشگاه های دنیا بدون استثناء وجود دارد. برای نمونه، کسی که می خواهد نقاشی را از مربی اش بیاموزد و نقاش ماهری شود، «واجب» است هر روز مدت زمان معینی را به تمرین فنون نقاشی اختصاص دهد و اگر در این زمینه کوتاهی کند، در حیطۀ کار خودش مرتکب فعل «حرام» شده؛ یا کسی که قصد دارد خوانندۀ طراز اول یا گویندۀ قابلی شود، «واجب» است از خوردن خوراکی های مضر که به تارهای صوتی آسیب می رسانند، پرهیز کند و اگر این واجب را نادیده بگیرد، در محدودۀ کار خودش مرتکب فعل «حرام» شده.
پس حرام، حلال، واجب و مستحب، مقولات صرفاً دینی نیستند؛ بلکه تمام ابعاد وجود ما از بُعد جمادی گرفته تا فوق عقلانی در محدودۀ خودشان از چنین احکامی برخوردارند.
O واجب چیست؟ واجب عملی است، که برای رسیدن به هدف باید انجام شود و اگر انجام نشود، تمام زحمات دیگر در مسیر راهیابی به هدف بی نتیجه است.
O حرام چیست؟ حرام عملی است که به هیچ عنوان نباید انجام شود، چون در مسیر رسیدن به هدف و شبیه شدن به مربی مانع ایجاد می کند.
O مستحب عملی است که سرعت حرکت به سمت هدف را افزایش می دهد. انجام ندادن اعمال مستحب ضربه ای به حرکت ما به سمت هدف ایجاد نمی کند، ولی اگر انجام آن ها ما را پیش چشم مربی عزیزتر می کند.
O مکروه هم به اعمالی گفته می شود که سرعت حرکت به سمت هدف را کند کرده یا سکون ایجاد می کنند؛ در نتیجه انجام ندادن آن ها بهتر است؛ چون می توانند رسیدن به هدف را به تعویق بیاندازند.
با این تعاریف، مفهوم گناه به سادگی روشن می گردد. گناه یا حرام در بُعد انسانی، یعنی هر عملی که نمی گذارد ما به هدف خلقت مان برسیم و به کمالات خدا شباهت پیدا کنیم؛ یعنی هر عملی که سرعت حرکت ما را می گیرد و در مسیر شُدن یا صیرورت ما به سمت خدا مانع ایجاد می کند. ارتکاب گناه در واقع برهم زدن اندازه ها و حدودی است که خداوند به عنوان مربی ما برای رساندن ما به شادی و آرامش در دنیا و سعادت ابدی در آخرت، طراحی کرده است.
مفهوم گناه از منظر قانون نسبت و ریاضیات خلقت
یکی دیگر از راه های درک مفهوم گناه و آثار خطرناک آن بر نفس انسان، رجوع به قانون نسبت است. چنان که قبلاً گفتیم و طبق یک قاعدۀ کلی، رابطۀ بین دنیا و آخرت مثل رابطۀ رحم مادر با دنیاست؛ پس اگر مفهوم گناه و عواقب آن در حرکت جنین به سمت دنیا درست فهمیده شود، مفهوم گناه در حرکت انسان به سمت آخرت نیز به خوبی آشکار می گردد، اما گناه جنین به چه معناست؟
جنین در دوران حیاتش در رحم مادر، دائماً در حال عمل و کسب است و حتی یک لحظه استراحت ندارد. اما همۀ اعمال جنین به درد زندگی در دنیا نمی خورند، فقط اعمالی مناسب زندگی در دنیا هستند که مطابق با میزان ها و ریزمیزان های دنیا تنظیم شده باشند. به طور مثال، میزان تعیین شده از طرف دنیا برای تعداد دست های جنین دو تاست، نه بیشتر و نه کمتر؛ لذا اگر جنینی به جای دو دست، سه دست با خودش بیاورد، درست است که در ظاهر دارایی بیشتری با خود آورده، اما این دارایی اضافه متناسب با شرایط زیستی دنیا نیست و به جای آن که کمکش کند، برایش دردسر درست می کند.
با توجه به این نکات، اگر بخواهیم مفهوم گناه در جنین را توضیح دهیم باید بگوییم، گناه یعنی هر عملی که با حدود، اندازه ها و میزان های دنیا هماهنگ نیست؛ یعنی هر عملی که با ساختار ریاضی جهان ماده در تضاد است و جلوی تولد سالم جنین و لذت بردن او از زندگی را می گیرد.
همین قاعده را می توانیم به حرکت انسان از رحم دنیا به آخرت نیز تعمیم دهیم و مفهوم گناه را از دل آن استخراج کنیم. گناه در حرکت به سمت آخرت، یعنی هر عملی که با شرایط زیستی، میزان ها و ریاضیات حاکم بر عالم آخرت و بهشت سازگار نیست. گناه یعنی هر انتخاب، ارتباط، رفتار یا فکری که باطن انسانی ما را تغییر می دهد و موقع تولد به آخرت برای ما دردسر درست می کند. کسی که اهل گناه و معصیت است، مثل جنینی است که در رحِم مادر شکل ناموزون و بدریخت پیدا کرده، اما تا زمانی که متولد نشود این ناهمگونی و عدم توازن قابل تشخیص نیست.
در این درس به چیستی گناه پرداختیم و مفهوم گناه و معصیت را از دو منظر هدف خلقت انسان و ریاضیات حاکم بر جهان بررسی کردیم. در پایان لازم است نکتۀ مهمی را به بحث اضافه کنیم و آن این است که گناه تنها محدود به فحشاهای معروفی مثل دزدی، شراب خواری، غیبت، دروغ، قتل و امثال این ها نیست. گناه، یعنی هر عملی که به شادی و آرامش ما در دنیا لطمه بزند و در مسیر حرکت مان به سمت آخرت مانع ایجاد کند. با این حساب، بسیاری از اعمال و خُلق های بد ما، اگرچه ظاهراً در فهرست گناهان نیستند، اما به اندازۀ گناهان کبیره خطرناک اند و خودشان زمینۀ ارتکاب بسیاری از معاصی را فراهم می کنند. از جملۀ این موارد خصلت تنبلی و بی حوصلگی است که خودش به تنهایی مادر بسیاری از گناهان است و مثل سنگی بزرگ جلوی حرکت و پیشرفت ما، هم در امور مادی و هم در امور معنوی را می گیرد. در دورۀ پیشرفتۀ مدرسۀ انسان شناسی، دربارۀ این خصلت بد اخلاقی باهم بیشتر گفتگو خواهیم کرد.
[1] امام علی علیه السلام: «اجتِنابُ السیّئاتِ أولى مِنِ اکتِسابِ الحَسَناتِ؛ دورى کردن از بدی ها برتر از انجام خوبی هاست» غررالحکم و دررالکلم، ص81
[2] مثنوی معنوی، دفتر اول