مفهوم تلقین و تأثیر تلقین بر روح انسان در مسیر کسب کمالات انسانی
اغلب ما دربارۀ اثرات جالب و شگفت انگیز تلقین در زمینه های مختلف مانند درمان بیماری های جسمی و روانی، افزایش عزت نفس و کسب موفقیت های علمی، هنری یا ورزشی چیزهایی شنیده ایم. اما دربارۀ تأثیر تلقین بر روح و قلب چطور؟ در این باره چه می دانیم؟
قبل از پرداختن به تأثیر تلقین بر روح، باید ببینیم به طور کلی تلقین چیست و چگونه بر ما تأثیر می گذارد.
تلقین در لغت به معنای «القا کردن چیزی در ذهن و فکر کسی و حقیقت جلوه دادن آن است.» ما می توانیم اعتقادات و مفاهیم مختلف را در ذهن خودمان یا دیگران القا کنیم و با تمرین و تکرار این کار، به تدریج تغییرات بزرگی در رفتار و عقایدمان ایجاد کنیم؛ در حقیقت با تلقین می توانیم به افکار، عقاید و عملکرد خودمان یا دیگران جهت بدهیم.
قدرت تلقین غیرقابل تصور است و می تواند اثرات مثبت یا منفی فراوانی داشته باشد؛ برای مثال افکار منفی یا جملات ساده ای مثل «من شانس ندارم»، «دست من نمک ندارد» یا «من بدبخت هستم» که برخی از ما در طول روز چندین بار تکرار می کنیم و به سادگی از کنار آن رد می شویم، تلقین هایی هستند که به طور حتم اثر منفی بر ذهن، عملکرد و در نهایت در کل زندگی ما دارند. در مقابل افکار مثبت یا جملاتی مانند «من فرد ارزشمندی هستم» یا «من خودم را دوست دارم» که خطاب به خود می گوییم، تأثیر بسیار خوبی بر افکار و نوع عملکرد ما خواهند داشت.
حال که با قدرت فوق العادۀ تلقین آشنا شدیم این سؤال پیش می آید که مهم ترین و سودمندترین کاربرد تلقین چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید بگوییم که تأثیر تلقین بر روح و سلامت قلب، یکی از مهم ترین کاربردها یا بهتر است بگوییم، مهم ترین کاربرد تلقین است؛ چرا که خوشبختی و سعادت ما در دنیا و آخرت به میزان سلامت قلب مان بستگی دارد. درواقع ما کاری مهم تر از کسب قلب سلیم در دنیا نداریم و ازاین رو تأثیر تلقین بر روح و سلامت قلب، مهم ترین و پرفایده ترین اثر آن به شمار می رود. در ادامه، دربارۀ ضرورت و نحوۀ تأثیر تلقین بر روح صحبت خواهیم کرد.
ضرورت تلقین و اهمیت آن در رشد روحی
بسیاری از ما به دلیل زندگی در دنیای مادی، غرق نیازهای بخش حیوانی شده ایم و دائماً به این بخش رسیدگی می کنیم. بنابراین این بخش از وجودمان تقریباً اشباع است و کمتر نیاز به تلقین دارد. اما در مورد بخش انسانی قضیه فرق می کند. بخش انسانی و الهی وجود ما، دائماً توسط بخش طبیعی سرکوب می شود و همیشه مظلوم و مهجور است. این در حالیست که تمام خوشبختی و سعادت ما در دنیا و آخرت به بخش انسانی وجودمان گره خورده و اگر این بخش به رشد کافی نرسد، بدون اغراق می توان گفت عاقبت نابه شر شدن ما حتمی است.
ما به دنیا آمده ایم تا کمالات انسانی را در خود شکوفا کنیم و به جلوه ای از صفات خدا تبدیل شویم. رسیدن به این مرحله کار آسانی نیست؛ زیرا اولین قدم برای شباهت یافتن به خدا، عشق به اوست. عشق به خدا نیز معمولاً از ابتدا در درون انسان وجود ندارد و به مرور زمان و با تلقین، تمرین و شنیدن موعظه به وجود می آید. ما باید به شکل های مختلف محبت خدا و میل رسیدن به کمالات الهی و انسانی را به خود تلقین کنیم تا آرام آرام قلب مان به اشتیاق و تپش بیفتد و از هوس های بی ارزش و حقیر دست بردارد. نفس ما مانند اسب سرکشی است که باید رام شود؛ همان طور که اگر اسب وحشی با تمرین های مکرر رام نشود سوارکار خود را به زمین می زند، نفس ما هم اگر تحت کنترل نباشد ما را به قعر جهنم می کشانَد.
برخی از ما برای مدت های طولانی از تغذیۀ معنوی و انسانی خود غفلت می کنیم و به همین دلیل بعد انسانی مان ضعیف و بی رمق است. برای حل این مشکل به طور جدی به آموزش و تلقین نیاز داریم، تا بتوانیم بخش انسانی یا فطرت مان را قوی و مستحکم کرده و بر دلبستگی های حیوانی و طبیعی غلبه پیدا کنیم. تلقین یک نیاز همگانی است. هیچکس، حتی علما و اساتید برجسته نیز از موعظه و تلقین بی نیاز نیستند. نباید فکر کنیم که چون فلان مطلب را می دانیم، پس نیازی به شنیدن و یادآوری آن نداریم؛ زیرا اثری که در شنیدن هست، در دانستن نیست.[1] شنیدن، قلب را بیدار می کند و آثار غفلت را از بین می برد.
حال که به ضرورت و تأثیر تلقین بر روح پی بردیم، این سؤال مطرح می شود که تلقین روح به چه صورتی انجام می شود؟
نحوۀ اثرپذیری روح از تلقین
همۀ ما برای تقویت بعد انسانی و جبران تغذیۀ ناکافی یا نامناسب آن به تلقین نیاز داریم. تلقین روش های مختلفی دارد. به طور کلی ما به وسیلۀ شنیدن موعظه، تکرار اذکار، رفتن به حرم اهل بیت و امام زادگان (علیهم السلام)، خواندن قرآن، ادعیه و زیارت نامه ها و هر چیز دیگری که ما را یاد خدا و اصل و ریشه مان بیندازد، می توانیم دائماً حقایق را به خود تلقین کنیم تا به یقین و دارایی در بخش انسانی برسیم. برای مثال، گفتن عبارتی مانند «اشهد ان لااله الاالله»[2] در اذان و اقامه، نوعی تلقین محسوب می شود. ما با تکرار این عبارت به خود القا می کنیم که معشوق و اله حقیقی ما خداوند است و ما هیچ دلبر و هیچ دلبستگی ای غیر از او نداریم. همۀ آمال و آرزوی ما در جهان اوست و همۀ رؤیای ما وصال و هم آغوشی با اوست.
البته بر زبان آوردن این جمله ادعای بسیار بزرگی است. اغلب ما بااینکه خدا را دوست داریم، اما اولویت اول زندگی مان افراد و چیزهای دیگر هستند؛ در نتیجه وقتی صادقانه به قلب مان رجوع می کنیم، درمی یابیم که به خاطر رسیدن به خیلی چیزها حاضریم رضایت خدا را کنار بگذاریم. این یعنی ادعای ما در مورد عشق ورزی به خدا، یک ادعای پوشالی و زبانی است که از عمق جان برنمی خیزد. اما در همین حد هم خوب است؛ زیرا با حقیقت ما سازگاری دارد و اگر با تلقین و تمرکز مدام تکرار شود، آرام آرام در مورد آن به باور و یقین قلبی می رسیم.
تلقین در رابطۀ بین انسان و خدا و طی کردن مراحل رشد معنوی معجزه می کند. به همین منظور بزرگان دین توصیه می کنند که کودکان قبل از رسیدن به سن بلوغ به خواندن نماز تشویق شوند و عشق به خدا و تلاش برای کسب رضایت او به آن ها القا شود، تا معشوق حقیقی شان را بشناسند و پس از رسیدن به سن بلوغ، آگاهانه و عاشقانه عبادت کنند.
البته این نکتۀ بسیار مهم را فراموش نکنیم که قلب همیشه آمادۀ تلقین نیست. گاهی قلب حالت ادبار و پشت کردگی دارد و نمی تواند پذیرای معارف و معنویات باشد. این حالت دلایل مختلفی دارد که از جملۀ آن ها انجام گناه، هم نشینی با اهل غفلت، خستگی، بیماری و موارد این چنینی است. در این حالت نباید به قلب فشار آورد و به جز عبادات واجب، هیچ ذکر و عمل مستحبی را نباید به قلب تلقین کرد. چون در این صورت نتیجۀ عکس می دهد و حتی ممکن است فرد رغبت خود به این امور را برای همیشه از دست بدهد. در درس های بعدی در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد.
در این درس دربارۀ نحوۀ عملکرد و تأثیر تلقین بر روح صبحت کردیم. همان طور که تلقین می تواند در بسیاری از زمینه ها مانند درمان بیماری ها، افزایش عزت نفس، کسب موفقیت های علمی، هنری یا ورزشی به طور معجزه آسایی مؤثر باشد، تأثیر تلقین بر روح نیز بسیار شگفت انگیز و قابل تأمل است. از آنجا که خود حقیقی ما روح یا قلب ماست و زندگی ابدی ما هم به سلامت قلب مان بستگی دارد، تأثیر تلقین بر روح از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به طور کلی ما در تلقین روح، حقایق را به خود القا می کنیم تا به یقین و دارایی در بخش انسانی برسیم؛ مثلاً با تکرار عبارت «لااله الاالله» این حقیقت که معشوقی جز الله وجود ندارد را به خود القا می کنیم تا کم کم در مورد این حقیقت به باور و یقین برسیم.
نظر شما دربارۀ قدرت شگفت انگیز تلقین چیست؟ آیا تجربه ای از تأثیر تلقین بر روح، روان یا جسم تان دارید؟
[1] «میگویند علی (علیه السلام) به یکی از اصحابش میفرمود: عِظْنی؛ مرا موعظه کن و میفرمود: در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست.» (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار مطهری، ج۲۵، ص۳۴۵)
[2] «گواهی میدهم هیچ اله و معشوقی جز الله وجود ندارد.»