مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) مقام سربداری و سردارپروری

اشتراک گذاری مقاله

مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) سرخط تمرین مقام امام‌داری است.

مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) سرخط تمرین مقام امام‌داری

فاطمه کلابیه (سلام‌الله‌علیها) همسر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و از خاندان دلیر کلاب است. ایشان مادر چهار پسر از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هستند و به همین دلیل ایشان‌را ام‌البنین[1] می‌نامند. مشهورترین پسر ایشان حضرت عباس (علیه‌السلام) است. شاید بهتر بود راویان تاریخ قبل از بیان فضائل حضرت عباس (علیه‌السلام) از مادر ایشان برای ‌ما سخن می‌گفتند؛ چون بخش عمده شکل‌گیری شخصیت عباس‌بن‌علی (علیه‌السلام) مربوط به ذات و مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) است.

سال‌ها پای منبر روضه‌ها از مادر علمدار کربلا خواندند و  ما گریستیم، اما کمتر از مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) و راه رسیدن به مقام ایشان برای‌مان گفته‌اند. اکثر مردم خاطرات شیرینی از حاجت‌روایی توسط این بانو دارند، اما حقیقتاً چند نفر از مقام رفیع این استاد معظم امام‌داری و سردارپروری خبر دارند و چند درصد علاقمندان ایشان از سیره خانم برای آموختن چگونگی رسیدن به مقام معیت امام استفاده کرده‌اند؟ سیرة این بانوی بزرگوار سرشار از نکته‌های نابی است که می‌تواند راه‌ و رسم عاشقی با امام را به ما بیاموزد. کلیدهای گم‌شدة رسیدن به ولایت‌پذیری را می‌توانیم، در مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) پیدا کنیم.

در ماجرای انتخاب همسر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که ضمن مقاله به آن می‌پردازیم، می‌بینیم حضرت رمز تولد و پرورش شیرمردی مثل عباس (علیه‌السلام) را داشتن مادری مثل حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) می‌دانند. برای تولد و تربیت سردار ولایت‌مداری مثل عباس فقط داشتن پدری مانند امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کافی نیست و رَحِم شهیدپروری مثل ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) لازم است.

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) سال‌ها به تقوا و تزکیه مشغول بودند. ازآن‌جا که خود حضرت به مقام معیت امام و امام‌داری رسیده بودند، توانستند این سقای آب ‌و ادب را تربیت کنند. اگر عباس (علیه‌السلام) ستون خیمة امام شد و صلابت وجود او اجازه هیچ نفوذی به حریم حضرت حسین (علیه‌السلام) نمی‌داد، باید ریشه را در ستون محکم منزل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیدا کنیم.

تمام آنچه قرن‌هاست از حضرت عباس (علیه‌السلام) می‌شنویم و دردمندانه اشک می‌ریزیم، ارثیه مادر ایشان بود. ارثیه‌ای که در جان ما هم هست و ما از آن بی‌خبریم و آن‌را رها کرده‌ایم؛ مگر ما هم فرزندان فاطمه زهرا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نیستیم؟[2]

رسیدن به مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) و علم‌دار کربلا فرضیه‌ای محال و نشدنی نیست. اصلاً این استادان امام‌داری آمده‌اند تا به ما راه‌ و روش رسیدن به این مقام را بیاموزند، نه ‌این‌که پشت ویترینی دور از دسترس بنشینند و ما فقط آنها را تماشا کنیم و حسرت بخوریم.

اگر می‌خواهی تکیه‌گاه امام شوی، باید تکیه‌ات را از شیطان و نفْس برداری، اگر می‌خواهی منزل امنی برای سردارپروری بشوی، ابتدا باید خودت امیر نفْس‌ خودت شوی. مقام امام‌داری و معیت امام مقام شعار و هیاهو نیست، مقام عمل است، مقام هجرت از رذائل و منیت‌هاست. این مقام را می‌توان به‌خوبی پای مکتب حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) آموخت.

کلید رسیدن به مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)

در تاریخ آورده‌اند که امیرالمؤمنین از برادرشان عقیل خواستند، همسری از طایفه‌ای شجاع و اهل ایمان برای‌شان انتخاب کنند. عقیل که نسب‌های عرب را به‌خوبی می‌شناخت، مأمور یافتن بانویی شجاع و مؤمن از طایفه‌ای دلیر برای برادر شد. حضرت صراحتاً بیان کردند که این همسر را برای تولد پسری شجاع می‌خواهند[3]. این ماجرا به این معناست که برای متولد شدن مردی مثل عباس صرف آن‌که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پدر ایشان باشند، کافی نیست. برای به دنیا آمدن عباس حضور حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) لازم است.

وقتی حضرت معیار انتخاب همسرشان را شجاعت و تقوا اعلام می‌کنند، می‌خواهند رمز داشتن فرزند صالح و ولایت‌مدار را برای همه فاش کنند. کسی مثل حضرت عباس (علیه‌السلام) که می‌خواهد در کربلا تابلویی برخلاف غرائض رسم کند، قطعاً به مادری مثل حضرت ام‌البنین (علیه‌السلام) نیاز دارد. عظمت حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) کلید همان قفلی بود که می‌توانست برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شیری مثل عباس پرورش دهد.

گاهی همان مسائلی که ساده از کنار آنها می‌گذریم، اصلی‌ترین رموز رشد هستند؛ درست مثل نقش حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) در شکل‌گیری شخصیت حضرت عباس. هر رَحِمی شایستگی و گنجایش معنوی امام‌پروری و معصوم‌پروری ندارد. فقط رحمی می‌تواند بار این امانت بزرگ را به دوش بکشد، که صاحبش بار سنگین نفْس و شیطان را از دوش خود پیاده کرده باشد.

اهل معنا به‌خوبی می‌دانند، صفات و خُلق‌های مادر به فرزند منتقل می‌شود و فرزند از رذائل و فضائل مادرش سهم خود را به ارث می‌برد. همان‌طور که ژن رنگ ‌چشم و حالت ‌مو و رنگ ‌پوست از مادر به فرزند می‌رسد، خصوصیات نفس مادر هم در جان فرزند ریشه می‌کند.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که از آینده باخبرند و راه‌های آسمان را بهتر از زمین می‌شناسند، به‌خوبی می‌دانند، امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا به سرداری مثل حضرت عباس (علیه‌السلام) نیاز دارند. سردار سربه‌داری که رذائل در جان او جایی نداشته باشند و فضیلت‌ها برای او کوچک باشند؛ پس به‌ دنبال مادری شایسته برای عباس بودند، نه همسری لایق خودشان. امام می‌دانستند فقط کسی می‌تواند مادر سازمان‌دهنده سپاه امام‌حسین (علیه‌السلام) شود، که خودش به سازمان‌دهی خوبی از اولویت‌ها و معشوق‌هایش رسیده باشد.

فخر حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) آن بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ایشان را بعد از غربال افراد بسیاری انتخاب کردند. ایشان قبل از آن‌که به همسری حضرت برسند، مراحل تقوا و تزکیه و ایمان را گذرانده بودند و مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) ایشان را به چشم امام‌زمان‌شان آورد. پس پاک و آماده به منزل امام وارد شدند و مأموریت تاریخی خود را آغاز کردند؛ مأموریتی به وسعت تاریخ و پرورش سرداری که تا روز ظهور منتقم، امام‌داری را به تمام مشتاقان این مقام آموزش بدهد.کلید تمام مقام‌های حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) خودسازی و تزکیة ایشان از رذائل و ناپاکی‌ها بود.

خصوصیات ویژه حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)

شنیدن نام عباس‌بن‌علی (علیه‌السلام) شما را یاد چه‌چیزی می‌اندازد؟ ادب و وفا؟ تقوا و ولایت‌مداری؟ تواضع و امام‌داری؟ تمام ویژگی‌های عباس (علیه‌السلام) شاخه‌های پرباری بود که از ریشه مادرشان ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) روییده بود. صفات و فضیلت‌های حضرت عباس (علیه‌السلام) ارثیه‌های امیرالمؤمنین و ام‌البنین (علیهم‌السلام) بودند، البته این فرضیه که عباس بدون هیچ تلاشی و فقط با تکیه بر نژاد و نسب خود عباس نام‌آور کربلا شد، فرضیه‌ای کاملاً غلط است. عباس (علیه‌السلام) را تلاش‌های بی‌وقفه در مبارزه با نفس و سپس جهاد در راه امام‌داری، عباس (علیه‌السلام) علم‌دار کرد. اما آنچه قطعی و مسلّم است آن است که بذر بسیاری از صفات کریمه را حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) در جان پسرش عباس کاشت. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به‌دنبال باغبانی متخصص برای پرورش الگوی امام‌داری بودند و فقط حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) را لایق این جایگاه دیدند.

خوب است اگر قرن‌ها از ادب حضرت عباس (علیه‌السلام) در مقام امام زمان‌ش می‌گوییم، ریشه را بشناسیم، اگر عباس هیچ‌گاه به خود اجازه نداد امام را برادر خطاب کند، علت را درتربیت استادی باید ببینیم که به او یاد داده بود او فقط بلاگردان و خادم حسین (علیه‌السلام) است، نه برادر او. حضرت عباس پای درس ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) آموخته بود که حسین (علیه‌السلام) فقط امام اوست و عباس فقط مأموم حسین (علیه‌السلام) است.

ادب یک نقش نیست که بشود آن‌را بازیگری کرد؛ ادب یک سلوک است و باید آن‌را سال‌ها زیست و تمرین کرد، تا بتوان حقیقت آن‌ را در بزنگاه آزمون‌های امام‌داری پیاده کرد. ادب عصاره تقواست و فقط کسانی می‌توانند، امام‌داران ممتازی شوند که سال‌ها در حریم‌ها و نبایدهای تقوا زمین‌خورده و سپس برخواسته و مسیر را ادامه داده باشند.

مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) مقامی سرشار از ادب حاصل از تقوا بود. این صفت کریمه صرفاً یک دانایی برای این بانو نبود، بلکه دارایی ایشان بود و به جان حضرت عباس (علیه‌السلام) ریشه کرد و سلطان ادب کربلا را پرورش داد. ادب حضرت عباس (علیه‌السلام) از همان زمان که مادرشان از هم‌نام بودنشان با حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) شرم داشتند، دارایی ایشان شد؛ شرمی آن‌قدر متین و وزین که از همه خواستند دیگر ایشان را فاطمه صدا نزنند[4].

ریشۀ ادب در جان حضرت عباس (علیه‌السلام) به زمانی باز می‌گردد، که ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) فقط با اجازه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) به آن منزل وارد شدند و برای ورود إذن دخول خواستند. ایشان همیشه خود را خادم آن بیت می‌دانستند، نه بانوی آن منزل. اصلاً حضرت عباس (علیه‌السلام) خادم بودن را پای مکتب مادر آموخته بودند؛ همان زمان که حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) به فرزندان حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمودند: «من نیامده‌ام جای مادر شما را بگیرم، من کنیز مادر شما هستم[5]».

ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) آمده بودند تا از منزل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پادگانی برای تربیت سربازان حریم ولایت بسازند. ایشان هدف دیگری در آن خانه دنبال نمی‌کردند و مدام این هدف را در گوش چهار پسرشان تکرار می‌کردند. ایشان چنان محو امامشان بودند و در جان علی و راه علی و مرام علی (علیه‌السلام) ذوب شده بودند، که این عشق به قلب پسرانشان هم پاشیده شد. عباس (علیه‌السلام) و برادرانشان در دانشگاه مادر آموخته بودند، که در راه امام‌داری باید عاشق بود؛ چشم‌ها باید در راه عاشقی فقط امام ببینند و گوش‌ها در عاشقی فقط باید از امام بشنوند.

حضرت عباس و برادرانشان (علیهم‌السلام) آن‌قدر وفا در حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) دیده بودند که از هر راه و انتخابی غیر از وفا به امام شرم داشتند. مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) حاصل تصمیمی یک‌باره برای ازدواجی ناگهانی نبود. سال‌ها قربانی کردن لذت‌های زودگذر در راه خدا و تربیت نفْس، قربانی کردن فرزند برای امام را ساده‌تر کرده بود. ایشان روزها و ماه‌ها در راه هوس‌های بزرگ و اهداف مقدسشان نفْس خود را ذبح کرده بودند، تا توانستند تعلق به پسرانشان را پای امام قربانی کنند. ذبحی چنان مخلصانه و صادقانه که از بازماندگان عاشورا سراغ فرزندانشان را نگرفتند و فقط از سرنوشت امام حسین (علیه‌السلام) ‌پرسیدند.

رمز رسیدن به مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌‌علیها)

اغلب ما عادت کرده‌ایم تاریخ شیعه بخوانیم و آهی از سر حسرت بکشیم  و مدام آرزو کنیم که ای کاش ما هم در کربلا بودیم. حوادث و سرنوشت افراد در طول تاریخ اثبات کرده این آرزوها و کاش‌ها بدون اقدام عملی و تلاش مستمر فایده‌ای ندارد. تا زمانی که به میدان عمل نیاییم و خودمان را عملاً به حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) و سیره و آرمان ایشان شبیه نکنیم، دور باطل زده‌ایم، اما اگر دغدغه‌های‌مان را با دغدغه‌های ایشان هماهنگ کنیم و سبک‌زندگی‌مان را مطابق سیره ایشان قرار بدهیم، می‌توانیم به مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نزدیک شویم و ما هم تکیه‌گاه امام‌زمان خودمان خواهیم شد.

گفتیم مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نتیجه سبک امام‌داری ایشان بود و سبک امام‌داری ایشان ثمره سال‌ها تمرین تقوا و تزکیه بود. اگر ما هم مشتاقیم به مقام ایشان برسیم، باید از مرحله رویاپردازی و آه و حسرت فراتر برویم و کمی با خودمان خلوت کنیم. ما باید جایگاه فعلی‌مان را پیدا کنیم و به فاصله‌ای که با مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) داریم، بیشتر فکر کنیم. شاید رسیدن به مقام ایشان سخت به نظر برسد و گذراندن این فاصلة طولانی را محال بدانیم، اما این افکار چیزی جز خطورات شیطان[6] و موهومات[7] غلط نفس ما نیست. وادی امام‌داری وادی عشق است و هرجا عشق فرمان بدهد، تمام محال‌ها ممکن می‌شوند. اگر پای عشق به میان بیاید، دورترین فاصله‌ها درلحظه محو می‌شوند و انسان در چشم ‌بر هم ‌زدنی می‌تواند به آغوش امام برسد. نکتة سرنوشت‌ساز آن است که ما با تنبلی‌ها و خوش‌خیالی‌های‌مان از تلاش و تمرین خسته نشویم و پرونده جهاد را نبندیم.

متولد شدن شیری مثل عباس از بانویی مثل حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نتیجه هجرت ایشان از من‌بودن‌ها و خودپرستی‌ها بود. قلب ما هم خانۀ امام است و ما  هم برای ورود امام به این خانه باید آن‌را از هر آلودگی پاک کنیم. اگر نتوانیم رذائل را از جان خود بیرون کنیم و فضائل را به جان خود تزریق کنیم، نه خودمان می‌توانیم به معیت امام برسیم و نه قادریم خانواده‌ای در خدمت امام تربیت کنیم.

اگر مایلیم ما هم مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) را تجربه کنیم، لازم است ابراهیم شویم و تبر دست بگیریم و به کعبه قلب‌مان رجوع کنیم. آن‌جاست که انواع و اقسام بت‌ها و إله‌ها[8] را در قلب‌مان می‌بینیم؛ بت مال و همسر و فرزند، بت شهوت، بت تنبلی، بت شکم‌پروری، بت کینه، بت حسد و…

آیا در قلبی پر از بت جایی برای امام وجود دارد؟ قلبی که پر از هرج‌ومرج و معشوق‌های دنیاست و إله‌های متعدد در گوشه‌گوشه آن است، چگونه می‌تواند به الله مشغول شود؟ اگر رَحِم ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) رحمی شهیدپرور شد و توانست نطفه‌ای در جان خود بپروراند که ستون خیمه امام شود، علت را باید در خلوتی کعبه قلب او پیدا کرد. خلوتی قلب این بانو توانست مقام ایشان را بسازد.

مقام حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) مقامی است که ما را به میدان عمل دعوت می‌کند، نه شعار و هیاهو؛ دعوت به مقام خلوت کردن کعبه دل از کثرت[9] بت‌ها؛ دعوت به مقام قربانی کردن رذائل و منیت‌ها و معشوق‌ها. وقتی قلب از کثرت بت‌ها خلوت شود، رنگ امام در این قلب پررنگ می‌شود؛ در این زمان است که سبک زندگی، انتخاب‌ها، افکار و ارتباطات ما هم‌سو با امام می‌شود و تمام دارایی‌ها، استعدادها و امکاناتمان را به خدمت امام درمی‌آوریم. مقام امام‌داری را نمی‌توان به دیگران آموخت، مگر آن‌که خودت دستی بر آتش داشته باشی و امام‌داری صادق و وفادار باشی.

[1] مادر پسران

[2] مجلسی، محدباقر، بحارالأنوار لدرر الأخبار الأئمه الأطهار، علی اکبر غفاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج53، ص 303/ حائری، محمدمهدی، شجره طوبی، قم، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، 1382، ج1، ص3/

[3] مقرّم، سید عبدالرزاق، زندگانی قمر بنی هاشم، پرویز لولاور، تهران، انتشارات آرام دل، 1388، ص15

[4] ربانی، خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، قم، مکتب الحسین، ۱۴۱۷ق، ج1، ص 69

[5]ربانی، خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، قم، مکتب الحسین، 1417 ق، ص 59

[6] زمزمه‌های شیطان در گوش انسان که از رد پای مورچه هم مخفی‌تر است.

[7] چیزی که وجود خارجی ندارد.

[8] معشوق، معبود

[9] بسیاری، زیادی، وفور

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی