اثبات حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) بر رقبای خود در تصدی حکومت

صفحه نخست » اثبات حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) بر رقبای خود در تصدی حکومت

اشتراک گذاری مقاله

اثبات حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) بر رقبای خود در تصدی حکومت
فهرست مطالب

آیا تنها دلیل حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) برای رسیدن به خلافت نسبت خانوادگی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بود؟

حسین (علیه‌السلام) نوۀ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بود و این تنها دلیلی است که شیعیان ایشان را امام می‌دانند. آیا شما هم تا کنون با این ادعا مواجه شده‌اید؟ شبهه‌ای که برخی با نیت خاموش کردن نور مکتب عاشورا و حقیقت انسان‌ساز امام حسین (علیه‌السلام) بیان می‌کنند.

در راستای پاسخ به این شبهه که حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) برای امامت را نشانه گرفته است، این سؤالات مطرح می‌شود:

  • آیا از نظر اجتماعی حقانیت امام حسین (علیه‌السلام) برای خلافت قابل اثبات است؟
  • اصلاً چرا مردم در آن برهۀ زمانی حساس باید به امام حسین (علیه‌السلام) به عنوان خلیفه اعتماد می‌کردند؟
  • با توجه به این‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نوادگان دیگری هم داشتند، چرا امام حسین (علیه‌السلام) برای این امر خطیر انتخاب شدند؟

 

برای پاسخ به این پرسش‌ها ابتدا لازم است صلح‌نامۀ معاویه و امام حسن (علیه‌السلام) را بررسی کنیم. طبق مفاد این معاهده پس از مرگ معاویه حق حکومت به امام حسن ‌(علیه‌السلام) می‌رسید و اگر ایشان در قید حیات نبودند، خلافت متعلق به امام حسین (علیه‌السلام) بود. همچنین معاویه در این معاهده عهد کرد، که برای خود جانشین انتخاب نکند؛ پس حکومت اسلام حتی بر اساس قانون مورد قبول امویان هم متعلق به امام حسین (علیه‌السلام) بود.

پس از هلاکت معاویه سه تن از افراد شاخص جامعۀ اسلام گزینه‌های خلافت مسلمین بودند. حسین (علیه‌السلام) از بنی‌هاشم، عبدالله از بنی‌زبیر و یزید از بنی‌امیه. یزید مردی فاسد و لاابالی بود که عمدۀ اوقات خود را به تفریح و عیاشی می‌گذراند. عبدالله‌بن‌زبیر هم فردی منافق و منفعت‌طلب بود، که حتی اسلام و کعبه را هم فدای امنیت خود ‌کرد. اگرچه حسین (علیه‌السلام) نوۀ رسول خدا بود، اما ویژگی‌های شخصیتی ممتازشان، ایشان را از سایرین متمایز می‌کرد. حضرت در احادیث و روایات معتبر از رسول‌الله و ائمۀ پیشین (علیهم‌السلام) صراحتاً به عنوان امام و پیشوای مسلمانان معرفی شده‌ بودند؛ رقبای ایشان که یکی فردی منافق و دیگری فاسدی میخواره بود، هیچ کدام حتی در اندازۀ مقایسه با ایشان نبودند.

با بررسی شرایط عصر امام و اندکی تفکر در مقایسه‌ای که انجام شد، درمی‌یابیم که ایشان بهترین و مطمئن‌ترین گزینه برای حکومت بر مسلمانان بودند. امام حسین (علیه‌السلام) در بین رقبای سیاسی خود تنها فرد امینی بودند، که جان و نفس اسلام و اهل آن در دستان ایشان امنیت داشت.

معرفی شخصیت رقبای سیاسی و اجتماعی امام حسین (علیه‌السلام) برای تصدی مسند خلافت

پس از هلاکت معاویه و مطرح شدن مسئلۀ جانشینی او سه چهرۀ شاخص برای خلافت مسلمین مطرح بودند؛ امام حسین (علیه‌السلام) از بنی‌هاشم، عبدالله‌ از بنی‌زبیر و یزید از بنی‌امیه. در این جا قصد داریم شخصیت هریک از این افراد را به گواهی اسناد تاریخی متقدم بررسی کنیم.

یزید بن معاویه

یزید جوانی شاعرمسلک بود که آشکارا شراب می‌نوشید[1]. او از تارکان نماز بود و از خواندن آن طفره می‌رفت[2]. مادر یزید اهل قبیلۀ کلب و از مسیحیان تازه مسلمان بود؛ او پس از طلاق از معاویه یزید را در میان قبیلۀ خود پرورش داد[3]، به همین دلیل تربیت ناصحیح یزید بیشتر از آموزه‌های مسیحیان الهام گرفته و چندان به اسلام گرایش نداشت.

یزید شخصی زن‌باره بود و به حیوانات و شکار هم بسیار علاقه داشت[4]. اوقات او همواره به لاابالی‌گری می‌گذشت و سگ‌ها و خروس‌ها را به جان یکدیگر می‌انداخت و لذت می‌برد. اغلب عمرش با میمونی به نام اباقیس سپری می‌شد[5]. او اولین کسی است که برخلاف سنت خلفای پیش از خود به دستور پدرش و به شکل موروثی خلیفه شد.

عبدالله بن زبیر

عبدالله‌بن‌زبیر، دیگر رقیب سیاسی امام بود. او که نوۀ دختری ابوبکر بود، از کودکی نزد خاله‌اش عایشه تربیت شد و رابطۀ عاطفی شدیدی با او داشت[6]. عبدالله از جوانی مقابل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ایستاد و کینۀ چهل سالۀ خود نسبت به ایشان را به صورت علنی اظهار ‌کرد[7]. این بغض و انزجار به حدی شدید بود، که صلوات بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) را هم در خطبه‌اش ترک کرد[8]. او از مهم‌ترین عوامل جدایی پدرش زبیر از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و از عناصر برپایی فتنۀ جمل بود[9].

عبدالله فردی بد‌اخلاق، خسیس و حسود بود[10]. این صفات به حدی در او قوی بود، که اعتراض افرادی چون معاویه، ابن‌عباس و ابن‌عمر را هم برانگیخته بود. معاویه خطر این اخلاق برای موقعیت اجتماعی او را گوشزد کرده بود[11].

عبدالله شخصی ترسو بود، که پناه جستن‌های خودخواهانۀ او به کعبه باعث شد که چند مرتبه به حریم خانۀ خدا تجاوز و حرمت آن شکسته شود[12]. او پس از امتناع از بیعت با یزید و از بیم جان خود مخفیانه و تنها از بی‌راهه‌های فرعی مدینه به مکه گریخت[13].

ابن‌زبیر شخص منافقی بود، که برای فریب اذهان عمومی به عبادت‌های طاقت‌فرسا و باورنکردنی مقابل انظار در مسجدالحرام روی آورده بود[14].

چرا تصدی منصب خلافت مسلمین حق شرعی و عرفی امام حسین (علیه‌السلام) بود؟

پس از هلاکت معاویه یزید به دستور او با بی‌توجهی به صلح با امام حسن (علیه‌السلام) مسند خلافت را غصب کرد. در عهدنامۀ میان امام و معاویه آمده بود، که در صورت مرگ معاویه حکومت به امام حسن (علیه‌السلام) خواهد رسید و اگر امام در قید حیات نبودند، ردای خلافت باید بر تن برادرشان حسین (علیه‌السلام) بنشیند[15]. بر اساس صلح‌نامه معاویه حق انتخاب جانشینی برای خود را نداشت[16]. علاوه بر این با اندکی تفکر پیرامون شخصیت یزید و عبدالله‌بن‌زبیر و مقایسۀ آنها با ویژگی‌های شخصیتی امام به نتایج روشنی می‌رسیم.

ویژگی‌های منحصر به فرد امام حسین (علیه‌السلام) ایشان را شهرۀ خاص و عام کرده بود. رذایل در جان امام حسین (علیه‌السلام) جایی نداشت و ایشان به صدق و وفای به عهد شناخته می‌شدند. اسلام با تمام حقیقت احکام و اخلاقش در امام ظهور و بروز یافته بود. ترس با حضرت چنان بیگانه بود که پس از امتناع از بیعت با یزید مقابل چشم همگان همراه با اهل‌بیت خویش و از شاهراه مدینه به سمت مکه حرکت کردند[17]. ایشان از بیم آن‌که مبادا حضورشان منجر به هتک حرمت کعبه شود، مکه را ترک کرده و راهی قربانگاه کوفه شدند[18].

امام حسین (علیه‌السلام) وارث غدیر بودند و مردم بارها احادیث متعددی از زبان رسول خدا و ائمۀ پیشین (علیهم‌السلام) دربارۀ منزلت و ولایت ایشان شنیده بودند[19]. حتی اگر امام حسین (علیه‌السلام) نوۀ رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نبودند و بارها این حق بر همگان گوشزد نمی‌شد، ردای خلافت تنها زیبندۀ ایشان بود.

آیا کسی که دین را به درست‌ترین شکل ادا می‌کند، شایستۀ حکومت بر مسلمین است یا کسی که دین را متناسب با علایق خود نشان می‌دهد؟ کسی که خود و عزیزانش را فدای شریعت می‌کند سزاوار خلافت است یا آن‌که احکام و اخلاق را فدای سلایق خود می‌کند؟ آیا شخص معلوم‌الحالی چون یزید که ساده‌ترین احکام دین را نمی‌داند، می‌تواند قلوب اهل اسلام را برای رسیدن به خدا تربیت کند؟ اصلاً اموال و نفوس مسلمین در دستان عبیدالله منافق که مجموعه‌ای از رذایل است، امنیت دارد؟

اسلام نیازمند حاکمی بود که صلاحیت تربیت نفس و قلب انسان‌ها را تا مقام خلیفةاللهی داشته باشد و این صلاحیت تنها در وجود امام حسین (علیه‌السلام) بود؛ ایشان تنها انسان کامل و امنی بودند، که مردم برای آن تربیت الهی که اصحاب سقیفه از آنها دریغ کردند، به او محتاج بودند.

 

 

[1] فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۳ و 34

[2] اسماعیل‌بن‌عمربن‌کثیر، البدایة و النهایه، ج28، ص252/ اسماعیل بن محمد، کشف الخفا، ج1، ص455

[3] ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ص۲۲۶/ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج64، ص393

[4] بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج‏۵، ص۲۹۷.

[5]مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۴۱ فقیهی، «بنی‌امیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴/

[6] ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۰۵/ الطبقات، ابن سعد، خامسه2، ج2، ص 34/ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج5، ص294

[7] الانساب و الاشراف، البلاذری، ج3، ص291

[8] تاریخ الیعقوبی، الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱/ الانساب و الاشراف، البلاذری، ج7، ص133

[9] الجوهرة فی النسب النبی، محمد البری، ج2، ص290و297/ اسد الغابه، ابن اثیر، ج3، ص139/ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج2، ص167

[10] الجوهرة فی النسب النبی، محمد البری، ج2، ص297/ الوافی باالوفیات، الصفدی،ج17،ص93/ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج6،ص343

[11]الانساب و الاشراف، البلاذری، ج5،ص346 و 317/ تاریخ الاسلام، الذهبی، ج5، ص444 تاریخ الیعقوبی، الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۸/

[12]اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص198/ الامامة و السیاسه، ابن قتیبه، ج۲، ص۱۹/ تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۶، ص۱۲۴

[13] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ورائع التراث العربی، ج 5، ص 340

[14] ابن عساکر، تاریخ دمشق، تراجم حـرف العین، ص 414 ابـن ابـی الحدید، جلوۀ تاریخ در نهج‌البلاغه، ترجمۀ دکتر مـحمود مهدوی دامـغانی، تهران، نشر نـی، 1367 ش، ج 8، ص 238/ ابوعلی مـسکویه، تجارب الأمم، تحقیق- -ابوالقاسم امام، تهران، انتشارات سروش، 1366 ش، ج 2، ص 39

[15] صلح امام حسن، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه سید علی خامنه ای،  ۳۰۴-۳۰۶

[16] صلح امام حسن، راضی آل یاسین، ترجمه آیت‏‌الله سید علی خامنه‏‌ای، انتشارات آسیا، تهران، 1345،/زندگانی حسن بن علی، باقر شریف القرشی/ تشیع در مسیر تاریخ، دکتر سید حسین محمد جعفری، ص 157 تا 206 (ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت‏‌اللهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چ چهارم، زمستان 1366)

[17] ابن‌اعثم، ص22/ الخوارزمی ، ص189/ شیخ صدوق، ص152

[18] عاشورا ریشه ها انگیزه ها رویدادها پیام ها، سعید داوودی،؛ انتشارات علی بن ابی طالب، ص336/ اللهوف، سید بن طاووس، ص127/ بحارلانوار، ج44، ص364

/جامع احادیث الشیعه، ج12، ص556 بحارالانوار، ج44، ص293/ کتاب بحارالانوار 35و5 و احقاق الحق 209/ كامل الزيارات، ص269

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی