موانع رسیدن به مودت اهل بیت چیست و چگونه بر سرنوشت ما تاثیر می گذارد؟

فهرست مطالب
ریشه بی‌توجهی به اهل بیت چیست؛ چرا باید با موانع رسیدن به مودت اهل بیت مبارزه کرد؟

ریشه بی توجهی به اهل بیت چیست؛ چرا باید با موانع رسیدن به مودت اهل بیت مبارزه کرد؟

اکنون که با مفهوم مودت نسبت به اهل بیت آشنا شده، به تفاوت میان مفهوم مودت و محبت پی بردیم و آثار و خسارات ناشی از اشتباه گرفتن این دو مفهوم را بررسی کردیم، بد نیست که موانع رسیدن به مودت را نیز بشناسیم؛ موانعی که نه تنها با دور کردن ما از اصل و ریشه، مسیر رسیدن به شادی و آرامش حقیقی را برایمان دشوار کرده اند، بلکه ما را از رسیدن به سعادت و سلامتی که تنها از دریچه همراهی و تربیت متخصص معصوم برایمان حاصل می شود، محروم نموده اند؛ اگرچه شاید همان گونه که ما متوجه تفاوت عظیم مفهوم مودت با محبت نشده و سال ها و بلکه قرن ها خود را با خیالِ داشتن محبت نسبت به اهل بیت آرام کرده ایم، به راحتی از نقش موانعی که خیلی آرام در جان زندگی ما رسوخ کرده و ما را از منبع رحمانیت و رحیمیت و شباهت به الله محروم کرده اند نیز غافل شویم.

گاهی انس به شرایط، به مکان، به زمان و یا حتی به داشته ها و نداشته ها به قدری حجاب عادت را برای ما پررنگ و سنگین می کند که به سختی متوجه از دست دادن نعمت  مربی و یا غفلت از هدف عظیمی که در پشت این عادت ها نهان است، می شویم. تا جایی که حقیقت انسانی خود را فراموش کرده و به دنیایی که بناست تنها محلی برای کسب ابزار و آماده سازی ما برای رسیدن به ابدیت باشد، نقش محوری می دهیم.

ما در این مقاله قصد داریم تا موانع رسیدن به مودت که زمینه بی توجهی، رها کردن و حتی از دست دادن متخصص معصومی را که سعادت دنیایی و ابدی ما به او گره خورده است، بررسی کرده و راهی برای بازگشت به آغوش خانواده آسمانی خود و مسیر درست حرکت پیدا کنیم.

طاغوت و استکبار؛ مانع رسیدن به مودت

در طول تاریخ شاهد حکمرانی طاغوت ها و فرمانروایان مستبدی بوده و هستیم که کامیابی و موفقیت خود را در گرو دور نگه داشتن انسان از حقیقت انسانی او دانسته  و با ابزار فریب و سرکوب به دنبال ایجاد فاصله بین ما و خانواده آسمانی مان بوده اند. زیرا طبیعتا در دنیایی که رحمانیت، عدالت، شادی و آرامش حرف اول را می زند، جایی برای خودکامگی و استبداد حاکمان و به بند کشیدن انسان ها باقی نمی ماند. از همین رو بهترین ترفند برای ادامه این استبداد، تلاش برای انحراف ما از اصل و حقیقت خود و قطع کردن پیوندی است که می تواند ما را متوجه هدف و غایت نهایی مان کند. این نقش را چه فرمانروایان مستبدی که حقیقت را از مردم پنهان کرده و چه جریان های فرهنگی امروزی که جوانان را مشغول به ظواهر زندگی کرده اند، ایفا نموده اند؛ که در نتیجه آن بسیاری از ما با وجود قرار گرفتن در معرض آموزه های دینی، هنوز با خود جاودانه مان بیگانه ایم؛ زیرا از پیوند با کسی که می تواند باعث سعادت ما و رسیدن ما به هدف خلقتمان شود، غافل مانده ایم.

به همین دلیل است که علی رغم زندگی در جامعه ای مذهبی، هنوز احساس خلأ داشته و از شادی و آرامش برخوردار نیستیم. در حقیقت گمشده ای داریم که فقدانش را احساس می کنیم، اما به دلیل انس با دنیا و سرگرم شدن با نیازها و کمالات بخش های طبیعی و پایینی خود حتی قادر به تشخیص آن نیستیم؛ در واقع با جدا شدن از خود حقیقی و خانواده آسمانی مان دچار غربتی درونی شده و تنها به کمال های محدود و زودگذری مثل لذت های حسی، رشد گیاهی، بقا و رفاه حیوانی یا نهایتاً پیشرفت عقلی بسنده کرده ایم؛ در حالی که نتیجه دورافتادگی از الگو، راهنما و خانواده حقیقی مان به سادگی جبران پذیر نبوده و در حقیقت فرصت رشد بی نهایت را از ما گرفته است. این خسارت حاصل تن دادن به حاکمیت استکبار و بی تفاوتی نسبت به حکمرانی طاغوت هایی بوده که رشد و بقای خود را در سایه جدایی ما از معصوم دیده اند.

جهل و ناآگاهی؛ موانع رسیدن به مودت

معمولا جهل و ناآگاهی در امور مادی و دنیایی به سرعت اثرات خود را در زندگی ما نمایان می کند؛ گرفتن مدرک یا انتخاب شغلی که تاثیری در رشد، برطرف کردن نیازها یا رسیدن ما به آرامش نداشته باشد؛ انتخاب محلی برای زندگی که منجر به ایجاد تنش یا نابه سامانی های ریز و درشت در زندگی مان شود و یا ازدواج ناآگاهانه ای که به جای آرامش بخشی باعث سلب آرامش ما شود، همگی دیر یا زود اثر خود را مشخص می کنند.

ما ضربه ها و خسارات ناشی از جهالت خود در هرکدام از این موارد را می بینیم، اما از ضربه های جبران ناپذیری که در اثر بی اطلاعی از خود حقیقی و هدف خلقتمان بر ما وارد می شود، غافلیم. درست مانند کسی که متوجه کوچکترین ایرادات وسیله نقلیه خود بوده، اما به دلیل نا آگاهی در جاده ای در حال حرکت است که به جای نزدیک شدن به مقصد، او را لحظه به لحظه از مقصد دورتر می کند.   

هنگامی که رسیدن ما به هدف خلقت و شباهت با الله تنها درگرو داشتن ارتباطی موثر و کارآمد با معصوم تعریف می شود، قطع یا عدم وجود این ارتباط قطعا منجر به سردرگمی و گیجی ما در مسیر خواهد شد؛ در واقع با فراموشی پیوند خود با اهل بیت، در بهترین حالت درگیر عقلانیت محدود دنیایی می شویم؛ غافل از اینکه عقلانیتی که از سرچشمه خود فاصله گرفته و اتصالی به منشاء بی نهایت خود ندارد، تنها مانند چراغی است که فقط چند قدم جلوتر را نشان داده و نمی تواند مسیر واقعی زندگی را برایمان روشن کند.

در نتیجه، این جهل نه تنها ما را از تولدی سالم به ابدیت باز می دارد، بلکه منجر به نادیده گرفتن فداکاری هایی خواهد شد که اهل بیت برای رساندن ما به حقیقت دین، سبک زندگی انسانی و ابدیتی که پیش رو داریم، انجام داده اند.

دنیاطلبی عامل نرسیدن به مودت امام

هر یک از مواردی که تاکنون به آن پرداخته ایم، سهمی در نرسیدن ما به جایگاه یاری اهل بیت ایفا کرده و از موانع رسیدن به مودت به شمار می روند؛ البته از بین عوامل گوناگون شاید بتوان نقش سرگرم شدن با دنیا و پرداختن به لذات و جاذبه های چشمک زن آن را بیشتر یا پررنگ تر از سایر موانع رسیدن به مودت دانست.

طبیعتا رسیدن به هر چیز ارزشمندی بهای خود را دارد و حالا سوال اینجاست که آیا عاملی مهم تر از انسان و هدفی مهم تر از رسیدن او به سعادت در این دنیا وجود دارد؟ نکته اینجاست که کلید رسیدن به این سعادت تنها در دستان کسی است که نه تنها به ما، ساختار وجودی مان، هدفی که برایمان در نظر گرفته شده و مسیر این حرکت آگاه است، بلکه الگوی تمام نمایی از الله یا کمال مطلق است. اما فهم و درک ما از اهمیت پیوند و ارتباط با معصوم در قدم اول مستلزم شناخت درست ما از حقیقت خودمان و عدم فراموشی اصل و منشائی است که وجود ما از آن گرفته شده.

متاسفانه انس به دنیا، عادت به لذات چرب و شیرین آن، لقمه حرام و عدم کنترل ورودی های نفس، ذائقه بی نهایت طلب ما را تغییر داده و ما را درگیر سطحی ترین و پایین ترین نیازها کرده است؛ که در نتیجه آن به جای پرواز، به خزیدن در خاک خواسته ها و مطامع دنیایی رضایت داده ایم؛ در واقع پرداختن به شهوات و کمالات پایینی ما را به قدری مشغول به خود کرده که از لذتِ داشتن معصوم محروم شده، خسارت ناشی از نبود او را درک نمی کنیم  و حاضر به پرداختن بهای یاری او نیستیم؛ در حالی که رهایی ما در گرو بازگشت به نگاه ابدی و پیوند دوباره با اهل بیت (علیهم السلام) تعریف می شود.

زمانی که می فهمیم حقیقت ما محدود به جسم و خواسته های مادی نیست، افق زندگی مان تغییر کرده و خود را در تراز هدفی که برای آن خلق شده ایم، می بینیم. این نگاه، به رنج های ما معنا و به تلاش های ما جهت می بخشد و ما را به معامله ای می کشاند که سود آن هم در دنیا و هم در آخرت آشکار است و نه تنها موجب نجات ما بلکه موجب نجات بشریت خواهد شد؛ زیرا در این صورت مقدمه ساز آمدن کسی خواهیم شد که با رحمانیت فراگیر خود همه ابعاد وجودی ما را از پایین ترین سطوح بیرون کشیده و به عالی ترین مراتب می رساند؛ در حقیقت زمانی که رسیدن به سعادت ابدی در سایه پیوند با متخصص معصوم و پیروی از آموزه ها و انجام تمرینات مربی رقم می خورد، هر آنچه مانع رسیدن ما به معصوم گردد، برای ما حکم جهنم را خواهد داشت.

ما در این درس به بررسی موانع رسیدن به مودت پرداخته و گفتیم همان گونه که طاغوت ها و مستکبران مانع آگاهی ما از حقیقت وجودمان می شوند، جهل و دلبستگی به دنیا و خواسته های آن نیز نقش پررنگی در عدم فهم رابطه ما با امام و اهمیت یاری کردن او بازی کرده و از همین رو از موانع رسیدن به مودت اهل بیت (علیهم السلام) محسوب می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید







نظرات

There are no comments.