بررسی رابطه جسم و روح و تأثیر متقابل آن ها بر یکدیگر
دربارۀ رابطه جسم و روح چه می دانید؟ آیا جسم و روح از یکدیگر تأثیر می پذیرند یا دو مقولۀ مجزا از هم هستند؟ آیا می توانیم بگوییم جسم بیمار، روح را هم بیمار می کند و بالعکس؟
رابطه جسم و روح یک موضوع بسیار جالب و چالش برانگیز است که از دیرباز مورد توجه بسیاری از افراد به خصوص فلاسفه، پزشکان و روانشناسان بوده است و نظریه های متفاوتی دربارۀ آن وجود دارد؛ برای مثال افلاطون روح و بدن را از هم بیگانه می داند، اما از نظر ارسطو روح و جسم وابسته به هم و دارای ارتباطی عمیق هستند.
برای درک رابطه جسم و روح، باید ابتدا مروری بر نفس و قوای ادراکی آن داشته باشیم. همانطور که قبلاً گفتیم، قوای ادراکی نفس شامل قوۀ حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل است. حرکت نفس ما به سمت تکامل از پایین ترین مرتبه، یعنی قوای حسی شروع می شود و مرحله به مرحله پیش می رود تا در نهایت به بلوغ فوق عقل و کسب قلب سلیم برسد. درواقع نفس ما شبیه یک نرم افزار برنامه نویسی است که داده های حاصل از قوای حسی از قبیل بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه ورودی های اولیۀ آن را تشکیل می دهند. این ورودی ها در مراحل بعد به قوۀ خیال و واهمه سپرده می شوند و سپس توسط عقل مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. در نهایت نیز خروجی همۀ آن ها در قلب پدیدار می شود. پس اگر ما نتوانیم قوای جسمی و حسی خود را به عنوان اولین مرحله به درستی مدیریت کنیم و سلامت آن ها را حفظ نماییم، در مراحل عقلی و فوق عقلی نیز دچار مشکل خواهیم شد.
رابطه جسم و روح، رابطه ای تنگاتنگ و عمیق است و یک جسم سالم و قوی تأثیری مستقیم در ایجاد روحی سالم و قوی دارد؛ البته عکس این رابطه هم صادق است و روح نیز متقابلاً بر روی جسم اثر قابل توجهی دارد؛ به طوری که برخی از مشکلات و بیماری های جسمی به حالات روح برمی گردد که به آن ها بیماری های روان تنی می گویند؛ مانند وقتی که فردی به دلیل عصبانیت یا استرس به تپش قلب و افزایش فشار خون دچار می شود. به طور کلی، با توجه به اینکه همۀ قوای ادراکی نفس، شئون مختلف یک حقیقت واحد هستند، تأثیری مستقیم بر یکدیگر دارند و سلامت و بیماری هر کدامشان بر دیگری اثر می گذارد.
اما یک سؤال مهم؛ برخی از افراد به دلایل مختلف، دارای جسمی ضعیف یا بیمار هستند که گاهی هیچ راه علاجی برای آن وجود ندارد. با توجه به مطالبی که دربارۀ رابطه جسم و روح گفتیم، آیا این افراد نمی توانند روحی سالم و قوی داشته باشند؟ به عبارتی، آیا امکان رشد و تعالی روح برای این اشخاص وجود ندارد؟ در ادامۀ درس به تشریح رابطه جسم و روح و عوامل مؤثر در آن و سپس به پاسخ سؤال مطرح شده می پردازیم.
عوامل مؤثر در سلامت جسم و روح
گفتیم که ارتباط جسم و روح، رابطه ای نزدیک و مستقیم است. هرچه جسم مان سالم تر، قوی تر و بانشاط تر باشد، می توانیم روحی سالم تر و پرقدرت تر داشته باشیم و بالعکس. از این رو اکثر افرادی که به بیماری های سخت یا مزمن مبتلا هستند، از لحاظ روحی هم ضعیف شده و حتی گاهی به مشکلاتی مانند اضطراب، استرس یا افسردگی دچار می شوند. بنابراین عوامل مؤثر در سلامت جسم، در سلامت روح نیز تأثیرگذار هستند. دو مورد بسیار مهم از این عوامل، تغذیۀ مناسب و ورزش است.
اهمیت تغذیه مناسب در سلامت جسم و روح
مصرف غذای سالم و مغذی از مهم ترین عوامل حفظ تندرستی بدن است. با توجه به رابطه جسم و روح، مصرف غذای مناسب نه تنها موجب سلامتی، قدرت و نشاط بدن می شود، بلکه در سلامت و قدرت روح نیز تأثیرگذار است. برای نمونه، بسیاری از زودرنجی ها، عصبانیت ها، بدخلقی ها و بی حوصلگی های ما به دلیل کمبود برخی عناصر و مواد مورد نیاز بدن است که از تغذیۀ غلط ناشی می شود؛ مثلاً یکی از عوارض کمبود آهن در بدن، ایجاد افسردگی ها و اضطراب های بی دلیل است. همچنین کمبود بعضی از ویتامین ها فرد را کم حوصله و آسیب پذیر می کند. هنگام بروز مشکلات روانی نباید به سرعت دست به دامان داروهای اعصاب و روان شد؛ چه بسا بسیاری از مشکلات با یک وارسی سادۀ جسمانی و بهره گیری از یک نظام تغذیه ای مناسب قابل حل باشد.
نکتۀ مهم دیگر در تغذیۀ مناسب، عدم پرخوری است؛ پرخوری مادر بسیاری از بیماری هاست که علاوه بر جسم، بر روح هم اثر منفی می گذارد. روح ما در مسیر تکامل مانند یک هواپیماست که باید دائماً ارتفاع بگیرد. همان طور که اگر هواپیما بیشتر از ظرفیتش بار بردارد، در پرواز به مشکل برمی خورد، پرخوری هم روح را سنگین و سست می کند و جلوی پروازهای بلند را می گیرد.
بررسی نقش ورزش در سلامت جسم و روح
ورزش یک عامل بسیار مهم در حفظ سلامتی و شادابی جسم و روح است. تنبلی و بی تحرکی، جسم را ضعیف، سست و حتی بیمار می کند و در نتیجۀ آن، روح نیز دچار ضعف و بیماری می شود. ورزش موجب می شود تا اکسیژن و مواد مغذی، بهتر به بافت های بدن برسند و سیستم قلبی-عروقی بازدهی بهتری داشته باشد و ازاین رو به طور معجزه آسایی اثر مثبت در درمان بسیاری از بیماری ها دارد. تأثیر مثبت ورزش در تقویت همۀ شئون نفس، از جمله فوق عقل به قدری است که بسیاری از بزرگان آن را واجب می دانند و در برنامه های خودسازی به انجام حرکات ورزشی و تحرکات جسمی در طول روز تأکید دارند.
حال که به رابطه جسم و روح پی بردیم، برگردیم به سؤالی که کمی بالاتر مطرح کردیم؛ اینکه آیا روح سالم فقط مختص کسانی است که جسمی سالم داشته باشند؟ پس تکلیف برخی افراد مانند اشخاص معلول یا حادثه دیده چه می شود؟
رمز اصلی سلامت روح؛ خودشناسی و تنظیم نظام محبتی
با توجه به رابطۀ تنگاتنگ بین جسم و روح، جسم مریض معمولاً روح را کسل می کند؛ اما این قضیه صددرصدی نیست. یعنی اینگونه نیست که هرکس جسمی سالم و قوی داشت، الزاماً از روحی قدرتمند برخوردار باشد و هرکس جسمی بیمار داشت، از رشد و قدرت روحی بازبماند. بلکه اتفاقاً خیلی از اوقات این رابطه کاملاً برعکس می شود. بعضی از افراد آنقدر مشغول حفظ سلامت جسم و رسیدگی به آن می شوند که به کلی از روح غفلت می کنند. در طرف مقابل، بعضی از افراد با وجود ناتوانی های جسمی به چنان قدرتی در روح دست می یابند که برای کمتر کسی امکان پذیر است. اما چرا اینگونه است؟ رمز موفقیت گروه دوم در چیست؟
رمز این مسئله در دو چیز است؛ اول خودشناسی و دوم تنظیم نظام محبتی، که دومی نتیجۀ مستقیم اولی است. هرگاه کسی حقیقت خود را به عنوان یک انسان بشناسد، خودبه خود نظام محبتی و اولویت های اصلی زندگی اش مشخص می شود. اولویت های اصلی یک انسان نیز همان طور که قبلاً گفتیم، الله، اهل بیت (علیهم السلام) و جهاد در راه خداست. دقت کنید که دربارۀ «انسان» صحبت می کنیم، نه حیوان. کسی که در محدودۀ کمالات حیوانی متوقف شده، اولویت هایش چیزهای دیگری است. اما اولویت های یک انسان عشق به الله، عشق به اهل بیت و عشق به جهاد در راه خداست. کسی که نظام محبتی اش بر اساس این سه معشوق تنظیم شود، جسمش را، هرچند ضعیف و بیمار باشد، تابع روحش می کند. اساساً خداوند روح و قلب انسان را طوری خلق کرده که می تواند کاملاً بر جسم مسلط شود و آن را در اختیار بگیرد. کراماتی هم که در زندگی بسیاری از اولیای خدا مشاهده می شود، مؤید همین مطلب است.
عشق به خدا کیمیایی معجزه گر است، که قلب انسان را به طلب وامی دارد و به تپش درمی آورد. قلب که به تپش درآید، همۀ اعضای بدن را به خدمت می گیرد. کسی که خدا بر قلبش حکومت کند، هرگز اجازه سستی و تنبلی به جسم نمی دهد. ازاین رو بارها شاهد افرادی بوده ایم که با وجود مشکلات جسمی زیاد، رشد روحی قابل توجهی داشته و به قدری آرام و شادند که رشک افراد سالم را برمی انگیزند. در کنار همۀ این ها باید به این نکته هم توجه کنیم که خداوند از هرکس به اندازۀ وسعش انتظار دارد و کسی را بیش از حد توانش مکلف نمی کند. اما طبیعتاً هرکس زحمت بیشتری بکشد، دستاورد و اجر عظیم تری خواهد داشت.
در این درس به رابطه جسم و روح پرداختیم و دانستیم که این دو، اثر متقابل بر یکدیگر دارند. یک جسم سالم و قوی اثر بسیار مثبت در رشد روحی و کسب قلب سلیم دارد و بالعکس؛ جسم بیمار می تواند روند تعالی روح را با مشکل مواجه کند؛ البته گفتیم که این رابطه صددرصدی نیست و چنانچه روح بر اثر خودشناسی و تنظیم نظام محبتی به قدرت برسد، می تواند جسم را هرچند ضعیف و بیمار باشد، با خود همراه کند.
به طور کلی روح به هر چیزی گرایش پیدا کند، جسم را به دنبال خود می کشد. احتمالاً شما هم تجربیات جالبی در این زمینه دارید؛ مانند مواقعی که با وجود خستگی و کسالت جسم، توقف نکرده و با ذوق و شوق فراوان به سمت هدف مطلوبتان حرکت کرده اید؛ اگر مایل بودید تجربیاتی از این دست را برای ما و سایر خوانندگان عزیز بنویسید.