آیا رعایت صورت های مقدس دینی الزاماً به معنی دین داری است؟
ما برای چه عبادت می کنیم؟ ذکر و دعا و تسبیح و نماز قرار است ما را به کجا برساند؟ آیا پوشیدن لباس روحانیت، مجتهد و مرجع تقلید شدن، التزام به نماز شب، تشرف به حج، برگزاری جلسات روضه و دعا و … تحت هر شرایطی نجات بخش و مفید است؟ آیا پایبندی به صورت های مقدس دینی و انجام عبادت های گوناگون، الزاماً از ما انسان بهتری می سازد؟
اصلاً ملاک بهتر بودن چیست؟ از روی چه شاخصی می توانیم بگوییم فردی از دیگری بهتر است؟ آیا کسی که چندین بار به حج مشرف شده، الزاماً از دیگران بهتر است؟ کسی که نماز شب می خواند الزاماً از کسی که نمی خواند، بهتر است؟ یک عالم دینی الزاماً از یک آدم معمولی بهتر است؟ کسی که حجاب سفت و سختی دارد، الزاماً از افراد کم حجاب بهتر است؟ بالأخره متر و میزان چیست؟ شاخص کدام است؟ کیفیت و اثرگذاری عبادات و اعمال مقدس خود را چگونه ارزیابی کنیم؟
اغلب ما دین دار بودن دیگران را با توجه به معیارهای ظاهری و صورت های مقدس دینی می سنجیم. وقتی صحبت از افراد مؤمن و مذهبی به میان می آید، تصویر یک خانم چادری یا یک آقای تسبیح به دست و دارای محاسن در ذهن مان نقش می بندد، که پایبند به جلسات ذکر و دعا و ملتزم به رفت وآمد در هیئات مذهبی، زیارتگاه ها و مساجد است؛ البته این نوع ارزش گذاری ها تنها محدود به نظر ما در مورد دیگران نیست. اغلب ما دین داری های خودمان را هم با همین ملاک ها می سنجیم؛ به همین دلیل، وقتی توفیق نماز شب، زیارت خانۀ خدا یا انجام مناسک مختلف دینی را پیدا می کنیم، خود را در جرگۀ اهل ایمان به حساب آورده و خیال مان از بابت دین دار بودنمان آسوده می شود.
اما چنین برداشتی از دین داری تا چه اندازه صحیح است؟ آیا رعایت ظواهر و مشغول شدن به صورت های مقدس، الزاماً به معنی ایمان و برخورداری از قلب سلیم است؟ در ادامه به پاسخ این سؤالات می پردازیم.
دین داری قاعده دارد
همان طور که در مباحث گذشته گفتیم، ساختار نظام خلقت در تمام ابعاد یک ساختار کاملاً ریاضی و قاعده مند است. در ساختارهای ریاضی انجام هر عملی اثر وضعی و نتیجۀ مشخصی دارد؛ به طور مثال، اثر وضعی آب خیس کردن است، امکان ندارد آب در جایی ریخته شود و آن مکان خیس نگردد؛ یا اثر وضعی نور، روشن کردن محیط است و امکان ندارد نور در مکانی بتابد و آن مکان روشن نگردد.
از سوی دیگر، در ساختارهای ریاضی برای سنجیدن نتیجۀ هر کاری معیارهای دقیق و مشخصی وجود دارد و بر اساس حدس و گمان یا با تکیه بر معیارهای توهمی و من درآوردی نمی توان گفت فلان کار اثربخش بوده؛ مثلاً در زمینۀ علوم تجربی، پزشک برای آن که اثربخش بودن یک دارو را بسنجد، به حدس و گمان و اظهارات زبانی بیمار اکتفا نمی کند.
بلکه بر اساس نتیجۀ آزمایش می سنجد که آیا داروها عملاً تأثیری داشته و منجر به تغییرات لازم در بدن بیمار شده یا خیر. در سایر زمینه ها هم همین طور است. مفید بودن هر عملی را باید از روی خروجی اش قضاوت کرد. کسی که مدت ها پشت فرمان اتومبیل نشسته و تحت تعلیم مربی قرار گرفته، از جایی به بعد باید بتواند به تنهایی و بدون کمک دیگران رانندگی کند و اگر به این توانایی نرسد، یعنی آموزش ها روی او تأثیری نداشته و آن خروجی ای که باید، به دست نیامده؛ یا کسی که در حال یادگیری زبان انگلیسی است، از جایی به بعد باید بتواند متون انگلیسی را به راحتی ترجمه کند و اگر به این توانایی نرسد، یعنی از آموزش ها بهرۀ لازم را نبرده و به خروجی موردنظر نرسیده؛ پس به صرف این که شخص آموزش های رانندگی یا قواعد زبان انگلیسی را فراگرفته، نمی توان اسم او را راننده یا مترجم گذاشت. این توانایی ها، که در انسان شناسی کسب اسم نامیده می شوند، باید در وجود ما تجلی پیدا کنند و در عمل دیده شوند.
در ارتباط با دین داری هم همین طور است. ساختار دین ساختاری کاملاً ریاضی و هدفمند است که مخاطب آن قلب و بُعد انسانی وجود ماست. اگر احکام و دستورات دین از مرحلۀ عقل عبور کنند و به قلب برسند، بی برو برگرد اثر وضعی خود را در روح و جان ما می گذارند و این آثار در نوع روابط، چینش های فکری، اولویت بندی ها و خلاصه در تمام ابعاد زندگی ما خودشان را نشان می دهد؛ در نتیجه به صرف این که کسی ظواهر و صورت های مقدس دینی را رعایت می کند، نمی توان او را دین دار خطاب کرد. دین داری هم مثل مصرف دارو، رانندگی و مترجمی باید خروجی مشخص داشته باشد. اما خروجی دین داری چه باید باشد و چه کسانی را می توان حقیقتاً دین دار و مؤمن دانست؟
افراد دین دار را از روی این خصوصیات بشناسید
همان طور که در حرکت جنین به سمت دنیا ملاک تولد سالم است، در حرکت از رحم دنیا به سمت آخرت نیز ملاک تحصیل قلب سالم است؛ بنابراین، کسی نمی تواند بگوید چون من طلبه هستم، چون نماز شب می خوانم، چون حجاب کاملی دارم، چون به زیارت خانۀ خدا مشرف شده ام، چون سابقۀ جبهه و جهاد دارم، چون به دیگران خدمت می کنم و… پس حتماً آدم مؤمن و خوبی هستم. آدم خوب و مؤمن تعریف ریاضی و مشخصی دارد و از روی معیارهای توهمی و ظاهری نمی توان خود یا دیگران را مؤمن خطاب کرد.
مؤمن کسی است که قلبش سالم باشد. قلب سالم هم نتیجۀ مستقیم تنظیم نظام محبتی و مهندسی معشوق هاست. قلب سالم قلبی است که به حقیقت لااله الا الله رسیده و خدا در رأس تمام معشوق ها و محبوب هایش باشد. به محض این که این اولویت بندی جابجا شده و چیزی جای محبت خدا در قلب را بگیرد، فرد از حیثیت انسانی خود ساقط می شود؛ ولو آن چیز، یک امر مقدس باشد.
البته ممکن است این شوال ایجاد شود که مگر کسانی که ظواهر دین را رعایت می کنند، خدا را دوست ندارند؟ در پاسخ باید بگوییم دوست داشتنِ خدا یک چیز است، این که خدا عزیزترین کس ما باشد چیز دیگری است؛ همۀ افرادی که عبادت می کنند و اعمال مذهبی انجام می دهند خدا را دوست دارند، اما همۀ آن ها خدا را در اولویت زندگی و رأس عشق هایشان قرار نداده اند. علامتش هم این است، که اگر در معرض امتحان قرار بگیرند و مجبور شوند بین رضایت خدا و کمالات حیوانی و دنیوی یکی را انتخاب کنند، کمالات دنیوی را بر کسب رضایت خدا ترجیح می دهند.
با توجه به این نکات، اگر بخواهیم خصوصیات فرد دین دار و مؤمن را بیان کنیم، می توانیم بگوییم دین دار کسی است که چهار خصلت بارز داشته باشد:
• رحمان باشد، یعنی دارای رحمت عام بوده و نسبت به تمام مخلوقات اعم از انسان ها با هر نژاد و اعتقادی، حیوانات، گیاهان و حتی جمادات، مهربان باشد.
• رحیم باشد، یعنی دارای رحمت خاص بوده و نسبت به افراد باایمان رحمت و مهربانی ویژه تری داشته باشد.
• شادی و نشاطش دائمی باشد و هیچ غصه ای نتواند او را به افسردگی و غم بیندازد.
• آرام و دارای امنیت درونی باشد و در تندباد حوادث دچار ترس و اضطراب نشود و تعادلش را از دست ندهد.
همان طور که امکان ندارد خورشید طلوع کند و هوا روشن نشود، امکان هم ندارد کسی خدا را به عنوان ربّ و مربی خود بپذیرد و به او ایمان بیاورد، اما صفات خدا در وجودش تجلی پیدا نکند. پس این که ما چه قدر نماز می خوانیم و روزه می گیریم و چه قدر سرگرم بازی با صورت های مقدس مثل مسجد و هیئت و ذکر و زیارت هستیم، مهم نیست. مهم این است که این اعمال چقدر به شُدنِ ما کمک می کند و چقدر جذب بعد انسانی ما می شود. اگر بنا باشد شدن و تکاملی اتفاق نیفتد، پرداختن به صورت های مقدس نه تنها ارزش ندارد، بلکه به اندازۀ گناه و حتی بیشتر از گناه قلب را فاسد می کند. به همین دلیل، در روایات اسلامی آمده چه بسا کسی پنجاه سال نماز بخواند، اما یک رکعتش هم قبول نشود؛ [1]چون آن اتفاقی که باید، در درونش نمی افتد. اعمال عبادی و صورت های مقدس، حکم سوار شدن در یک اتومبیل آخرین سیستم را دارند و می توانند خیلی سریع تر از دیگران ما را به مقصد برسانند، اما به شرطی که به وزنِ این سرعت مراقبه و محافظت از نفس داشته باشیم.
به عنوان جمع بندی، اگر بخواهیم دین داری را در یک کلام خلاصه کنیم، می توانیم بگوییم «دین داری یعنی حرکت از رحمانیت به رحیمیت». هر چه قدر صفات رحمانی و رحیمی در وجود ما بیشتر تجلی پیدا کند دین دارتر و به خدا نزدیک تریم. لذا افراد پرخاشگر و عصبی که در برابر هر حادثۀ کوچکی مثل ترقه منفجر می شوند، افراد خودشیفته و متکبر که تا کسی حرفی برخلاف میل شان می زند زود قهر می کنند و داد و بی داد راه می اندازند، افراد حسود و کینه ای که نمی توانند بهره مندی ها و نعمت های دیگران را تحمل کنند و با قلب صاف و بی کینه با آن ها رو به رو شوند و افراد افسرده و مضطرب که در برابر حوادث زندگی خیلی زود تعادل شان را از دست می دهند و به چه کنم چه کنم می افتند، قطعاً ایمان ندارند؛ ولو در ظاهر به رعایت همۀ صورت های مقدس التزام داشته باشند، همۀ روزها را روزه بگیرند و همۀ شب ها را تا صبح عبادت کنند.
در این درس دربارۀ یکی از بزرگ ترین و خطرناک ترین آفات قلب سلیم، یعنی مشغول شدن به صورت های مقدس دینی صحبت کردیم و گفتیم که این مشغولیت اگر با مراقبت از قلب و نفس همراه نباشد، به اندازۀ گناه خطرناک است و می تواند قلب ما را فاسد کند. هم چنین گفتیم که دین دار بودن ربطی به حجم عبادات ندارد. مؤمن کسی است که مثل خدا رحمان و رحیم بوده و قلبش در اثر هم نشینی با خدا به امن و آرامش رسیده باشد. امیدواریم با کسب این آگاهی ها نسبت به وضعیت دین داری خود نگاه دقیقتر و موشکافانه تری پیدا کنیم.
[1] امام صادق (علیهالسلام): «و اللّه ِ إنّهُ لَیَأتِی على الرَّجُلِ خَمسونَ سَنهً و ما قَبِلَ اللّه ُ مِنهُ صلاهً واحِدَهً فأیُّ شَیءٍ أشَدُّ مِن هذا؛ قسم به خدا، از زندگی انسان پنجاه سال بگذرد (و نماز خوانده باشد)، ولی خداوند یک نماز او را قبول نمیکند، چه چیزی سختتر از این» میزان الحکمه، ج ۵، ص ۳۸۷