به چه کسانی مغبون و زیانکار می گوییم؟
وقتی صحبت از یک فرد مغبون و زیانکار به میان می آید، بسیاری از ما یاد تجربه های تلخ و زیان هایی می افتیم که خودمان و اطرافیان مان به خاطر انتخاب ها و تصمیم های اشتباه داشته ایم؛ برای مثال، سال ها پیش در چیزی سرمایه گذاری کرده ایم، اما سودی عایدمان نشده است یا چند سال در یک رشتۀ دانشگاهی تحصیل کرده و بعد از چند سال درس خواندن به این نتیجه رسیده ایم که در انتخاب رشته اشتباه کرده ایم و باید آن را رها کنیم. صدها مثال دیگر را هم می توانیم دربارۀ چنین ضرر و زیان هایی بزنیم که در زندگی همۀ ما کمابیش وجود داشته است؛ برخی از آن ها را جبران کرده و از برخی دیگر تجربه کسب کرده ایم.
به طور کلی مغبون به کسی گفته می شود که در چیزی ضرر و زیان کرده است. مسلماً مغبون شدن در هیچ زمینه ای برای ما خوشایند نیست. همۀ ما دوست داریم از تمام فرصت های زندگی خود حداکثر استفاده را ببریم و همۀ معاملات، سرمایه گذاری ها و تلاش هایمان برای مان سودمند و مفید باشند. اما با این وجود و با کمال تعجب، بسیاری از ما از مهم ترین و ارزشمندترین فرصت مان در زندگی ، یعنی عمرمان غافل هستیم و به راحتی آن را از دست می دهیم و ضرر جبران ناپذیری را متحمل می شویم.
حالا این سؤال پیش می آید که منظور ما از سود و زیان در استفاده از عمر چیست؟ چون دیدگاه های مختلفی در این باره وجود دارد و همۀ افراد سود و زیان را در چیزهای یکسانی نمی بینند؛ برای مثال، برخی از ما اگر ثروتمند شده و خانه و اتومبیل گران قیمت داشته باشیم خود را موفق می دانیم و فکر می کنیم از عمرمان درست استفاده کرده ایم. بعضی از ما ورزشکار حرفه ای و قهرمان شدن را نشانۀ موفقیت تصور می کنیم. تعدادی از ما هم رسیدن به مقام، شهرت ، رتبه های اجتماعی یا داشتن مدارک بالای تحصیلی و رتبه های عالی علمی را عامل موفقیت مان در زندگی می دانیم و در صورت عدم دستیابی یا از دست دادن آن ها، خود را مغبون و زیانکار می دانیم. به راستی اگر فردی در زندگی خود به هیچ کدام از این کمالات دست نیابد، مغبون و زیانکار به حساب می آید؟ سود و زیان ما در هرچیزی به تعریف آن چیز و هدف نهایی که برای آن در نظر گرفته شده، بستگی دارد؛ برای مثال در مورد یک درخت میوه، وقتی باغبان به هدف خود می رسد که آن درخت به ثمر بنشیند و میوه های سالم و خوشمزه بدهد. در غیر این صورت، هرچند باغبان بهره های دیگری از آن درخت برده باشد؛ مثلاً از سایۀ آن استفاده کرده باشد، باز هم مغبون و زیانکار است. در مورد خودمان هم همین طور است. ما به عنوان یک انسان، زمانی مغبون محسوب می شویم که به هدف خلقت خود به طور کامل نرسیم. اما چه کسانی و چرا مغبون و زیانکار می شوند؟
مغبون و زیانکار حقیقی
برای تشخیص یک انسان مغبون، ابتدا باید تعریف انسان و هدف خلقت او را یادآوری کنیم. همان طور که در دروس قبل به طور کامل توضیح دادیم، هرکدام از ما دارای پنج بُعد وجودی جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی هستیم. همۀ ابعاد وجود ما به جز بعد فوق عقلی یا انسانی، با دیگر موجودات مشترک است و ما تنها به واسطۀ بعد فوق عقلی وجود مان، انسان نامیده می شویم. بعد فوق عقلی وجود ما، که همان روح دمیده شده از سوی خداوند در ماست، ابدی و جاودانه است و عاشق کمال مطلق و بی نهایت یعنی الله است؛ به عبارت دیگر، بعد انسانی یا خود حقیقی ما از خداست و به سوی خداوند بازمی گردد. نام دیگر بعد فوق عقل، قلب است. هدف از خلقت و عامل سعادت ما در آخرتآآ هم کسب یک قلب سالم است. ما به دنیا آمده ایم تا در فرصت عمر به کمال انسانی یا قلب سالم برسیم و ابدیت خود را با آن بسازیم.
تنها دارایی ما در زندگی ابدی، قلب سالم است. قلب سالم یعنی با کسب معرفت و جذب صفات الهی، شبیه معشوق حقیقی مان، الله، شده باشیم؛ بنابراین کسانی که از فرصت عمر خود به درستی استفاده نکرده و هنگام وفات و تولد به آخرت قلب سالم نداشته باشند، مغبون و زیانکار خواهند بود و طبیعتاً شرایط لازم برای ورود به بهشت را ندارند؛ هرچند که دارای انواع کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی، مانند ثروت، قدرت بدنی، موقعیت اجتماعی و علمی خوب و … باشند. البته همۀ این کمالات در جای خود خوب و باارزش اند؛ اما به شرطی که ابزاری برای رسیدن ما به خداوند و کسب کمالات انسانی و قلب سالم باشند. در غیر این صورت، برخورداری از آن ها نه تنها فایده ای برای ما نخواهد داشت، بلکه باری بر دوش مان می شوند و حرکت ما به سمت ابدیت را کند یا متوقف می کنند.
اما دلیل مغبون و زیانکار شدن چیست و چه عواملی در این موضوع دخیلند؟
چرا برخی از ما مغبون و زیانکار می شویم؟
اصلی ترین دلیل مغبون شدن ما انسان ها این است که خودمان را آنطور که باید نمی شناسیم؛ لذا از هدف خلقت و عوامل سعادت مان در دنیا و آخرت بی خبریم و نمی توانیم سود و زیان خود را به درستی تشخیص دهیم. نشناختن خود، شروع تمام بدبختی ها و گرفتاری های ما در زندگی است. زمانی که ما حقیقت وجودمان را از یاد می بریم و به خودفراموشی دچار می شویم، خدا نیز از یادمان می رود و اینگونه است که دل به معشوق های پوشالی و قلابی می دهیم و همۀ عمر، خودمان را با عشقبازی با آن ها سر کار می گذاریم! البته در این میان، هستند کسانی که به راز خلقت خود پی می برند، اما از آن جا که بخش های حیوانی وجودشان بر بعد انسانی غلبه دارد و نظام محبتی شان تنظیم نیست، نمی توانند در راهی که پیش رویشان گشوده شده، به درستی حرکت کنند. درنتیجه با این که حق را تشخیص می دهند، اما توان حرکت در مسیر آن را ندارند و در همان نقطه ای که هستند دائماً در جا می زنند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در مورد چنین افرادی می فرمایند: «مغبون کسی است که به دنیا سرگرم شود و بهرۀ آخرت از دستش برود.»[1]
در قانون نسبت گفتیم که رابطۀ دنیا با آخرت، مانند رابطۀ رحم مادر با دنیاست. همان طور که مدتی توقف در رشد و تکامل جنین در رحم مادر، زیان قابل توجهی به او می زند، توقف حرکت ما در دنیا و کندی و سستی مان در سلوک به سمت خدا نیز برای مان بسیار مضر است و تأثیر بدی در سعادت ابدی ما خواهد داشت. رابطۀ مستقیمی که بین استفادۀ درست از فرصت عمر و خوشبختی ابدی ما وجود دارد، ارزش فوق العادۀ لحظات عمر را برای ما آشکار می کند. این مسئله به قدری مهم است که در تعالیم اسلامی آمده: «کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است.»[2] یعنی اگر ما هر روز، حرکت رو به جلو و پیشرفت به سوی هدف خلقت نداشته باشیم، مغبون و زیانکار خواهیم بود. یکی از نام های روز قیامت هم «یوم التغابن» است؛[3] یعنی روز آشکار شدن زیان ها. ما در دنیا متوجه این زیان بزرگ نیستیم و ساعت های ارزشمند عمر خود را بیهوده هدر می دهیم؛ اما به محض تولد به برزخ و در روز قیامت، برای همۀ لحظاتی که از دست داده ایم و از آن ها برای تقرب به خدا استفاده نکرده ایم، حسرت زایدالوصفی خواهیم خورد؛ حسرتی که تا عمق جان را می سوزاند.
در این درس دربارۀ انسان مغبون صحبت کردیم. گفتیم حقیقت وجود ما از جنس خداست و ما درنهایت به سوی خدا باز می گردیم. ما موجودی ابدی و جاودانه هستیم و حضور ما در دنیا تنها یک فرصت است، برای آنکه ابدیت مان را با آن بسازیم. هدف از خلقت ما کسب قلب سلیم، رسیدن به معرفت و جذب اسماء و صفات الهی است. بنابراین مغبون و زیانکار حقیقی، کسی است که به جای تلاش برای رسیدن به هدف خلقتش به دنیا سرگرم شود و آخرت خودش را نابود کند. مغبون کسی است که در مسیر حرکت به سمت خدا دچار توقف شود و از سرعت و سبقت بازبماند.
[1] المَغبونُ مَن شُغِل بالدنیا، وفاتَهُ حَظُّهُ مِن الآخِرَه (آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ص۱۱۲)
[2] «مَنِ اسْتَوَى یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُون»؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۶۴
[3] سورۀ تغابن، آیۀ 9