ارزش انسان و قیمت حقیقی او را چه چیزی تعیین می کند؟

صفحه نخست » ارزش انسان و قیمت حقیقی او را چه چیزی تعیین می کند؟

اشتراک گذاری مقاله

قیمت انسان و ارزش حقیقی او به نوع نگاه او به خودش بستگی دارد.
فهرست مطالب

قیمت و ارزش حقیقی انسان در چیست؟

ارزان فروختی! جمله‌ای که ممکن است بارها به فراخور شرایط مختلف خطاب به خودمان یا دیگران شنیده باشیم و چه حس بدی است وقتی که متوجه می­‌شویم بی­‌اطلاع از ارزش حقیقی چیزی، آن­ را به‌راحتی از دست داده‌­ایم. خیلی وقت‌ها جایی برای جبران هم وجود ندارد.

اصولاً قانون­‌های بشری طوری تنظیم شده‌­اند که پس از فروختن چیزی، حتی در صورت برهم زدن معامله ملزم به پرداخت غرامت هستیم. همین قوانین سفت و سخت باعث شده که قبل از پرداخت هر هزینه‌ای، قیمت و ارزش وجه معامله را از چند جای مختلف پرس­‌و­جو می­‌کنیم و در نهایت دست به انتخابی می­‌زنیم که بیشترین منفعت را برایمان دارد. پس چرا هنگامی­ که نوبت به قیمت خودمان می‌­رسد، خیلی راحت از کنار این سرمایۀ گران‌بها عبور می­‌کنیم؟

در این مقاله به بررسی ارزش‌گذاری صحیح در زندگی خواهیم پرداخت و بیان می‌کنیم که چگونه می‌توانیم قیمت حقیقی خود را پیدا کنیم.

قیمت و ارزش حقیقی انسان در چیست؟

هر که او ارزان خرد، ارزان دهد

ما به‌­واسطۀ این­که در جهانی مادی و پر از محسوسات زندگی می­‌کنیم، به قواعد و لوازم این دنیا خو کرده‌­ایم. ماه­‌ها و سال­‌های زیادی از عمرمان را صرف مسائل و دل­خوشی‌­هایی کرده‌­ایم که در ابدیت ما نقش خاصی ایفا نمی­‌کنند و چون نگاه مادی بر ذهن ما غالب است، دنیای اطراف‌مان را با مقیاس مادی ارزش‌­گذاری می‌­کنیم؛ در نتیجه به مسائل محسوس و مادی کشش بیشتری داریم. حاضریم هفته‌ها برای یادگیری یک هنر یا زبان خارجی وقت بگذاریم، اما اگر بخواهیم ساعتی در روز را صرف شناخت خودمان کنیم، نگرانیم که مبادا از کارهای دیگرمان عقب بمانیم. همۀ این‌ رفتارها نتیجۀ اشتباه ما در قیمت‌گذاری است.

قیمت هر چیز تابع نوع نگاه ماست

قبلاً دانستیم که زندگی مجموعه­‌ای از افکار، رفتار، انتخاب­‌ها و ارتباط‌­های ماست. اما چه چیزی تعیین کنندۀ سطح و نوع این افکار و ارتباط‌­ها است؟ در حقیقت ما با توجه به قیمت و ارزشی که برای زندگی در ذهن داریم، هزینۀ امور مختلف را ارزیابی می‌کنیم و براساس این ارزیابی برای چگونه خرج کردن وقت و احساس‌مان تصمیم می‌گیریم.

مثلاً اگر فرزند یا یکی از اعضای خانواده ما به بیماری سختی مبتلا شود، به‌شدت ناراحت می­‌شویم. روزها و شب­‌ها از او مراقبت می­‌کنیم و حاضریم هر هزینه­‌ای را بپردازیم تا او را دوباره در سلامتی و آسایش ببینیم. اما آیا تابه­‌حال شنیده­‌اید که کسی این کارها را برای گلدان خانه‌­اش بکند؟ اگر کسی چنین عکس‌­العملی نشان دهد، احتمالاً محکوم به زوال عقل می­‌شود. این قاعده‌­ای است که در تمام زندگی ما جریان دارد. کل ارتباطات ما با خودمان و دیگران، تابع نوع نگاه و احساسی است که ما نسبت به خود، زندگی و دیگران داریم. هرچه دامنۀ نگاه ما وسیع­‌تر باشد، قاعدتاً احساس و محبت‌مان هم بیشتر می­‌شود و به تبع برای آن، سرمایه‌گذاری بیشتری می­‌کنیم.

قیمت ما چیست؟

قیمتی که برای وجود خود تعیین کرده‌­ایم از شناختی که نسبت به خودمان داریم و طوری که خود را معنا کرده‌­ایم نشأت می‌گیرد. چیستی انسان از گذشته‌های دور ذهن فلاسفه را به خود مشغول کرده است. افرادی مانند افلاطون برای اصالت انسان جنبۀ غیرمادی قائلند[2] و فلاسفه‌­ای هم‌چون هابز[3] و مارکس[4] بین انسان و حیوان فرق زیادی قائل نیستند.[5] در همین زمان حاضر هم کم نیستند، انسان‌هایی که اصرار دارند منزلت انسان را در حد یک حیوان ناطق (Homo Sapiens) پایین بیاورند و خود را گونۀ پیشرفتۀ میمون‌ها معرفی کنند. به هرحال همۀ این افراد در نقطه‌ای با هم اشتراک نظر دارند و آن این است که ابتدا باید به شناخت خوبی از خود برسیم تا بتوانیم روابط، عقاید و رفتارمان را بر اساس آن تنظیم کنیم.

برای این‌که بدانیم، آیا به عنوان یک انسان از قیمت خود آگاهیم یا نه؛ باید ببینیم که تعریف ما از خود، در چه محدوده­ای می­‌گنجد. آیا من خودم را در حد یک گیاه معنی می­‌کنم؟ گیاهی که جنسیت دارد، رشد می­‌کند، تولیدمثل انجام می­‌دهد و به آب و غذا احتیاج دارد.

یا این­که خودم را در حد یک حیوان می­‌شناسم؟ حیوانی که خانواده تشکیل می­‌دهد، برای رفاه خانواده‌­اش تلاش می‌­کند، به هم‌­نوعان خود خدمت می­‌کند، زندگی اجتماعی و شغل دارد و سلسله مراتب اجتماعی را طی می­‌کند.

حتی اگر با قاطعیت بگوییم من یک انسان هستم؛ اما در زندگی واقعی تمام دغدغه‌مان این باشد که چرا قدمان ده سانتیمتر بلندتر یا عضلات‌مان حجیم‌تر نیست، در واقع خود را در حد یک گیاه معنی کرده­‌ایم.

یا اگر تعریفی که از خود داریم، محدود به عنوان پزشک و مهندس و مادر و پدر است، یا ناراحتیم از این­که چرا با فلان فرد ازدواج نکرده‌ایم، درواقع فراتر از یک حیوان برای خود ارزشی قائل نشده­‌ایم.

در حقیقت، شناخت ما از خود وقتی کامل می­‌شود که بُعد انسانی وجودمان را بشناسیم و خود را بر مبنای این جنبه از وجود تعریف کنیم. قیمتِ من، قیمت یک انسان است. انسانی که جنبه‌های گیاهی و حیوانی هم دارد. اما افکار، رفتار، روابط و انتخاب‌هایش بر اساس منِ حقیقی و بُعد انسانی او تعریف می­‌شوند و هرگز تصمیمات و برخوردهایش را در حد یک گیاه یا حیوان پایین نمی‌­آورد. اگر تمایل به آگاهی بیشتری در این زمینه دارید، مقالۀ «ابعاد مختلف وجود انسان» به شما کمک خواهد کرد.

قلب تو؛ قیمت تو

حتماً صحبت­‌هایی که در مورد قیمت شد، کنجکاوتان کرده که بدانید، برای خودتان چه قیمتی تعیین کرده‌­اید! برای فهمیدن این موضوع کافی است نگاهی به نوع و سطح دغدغه‌­های‌مان بیاندازیم. در واقع زندگی‌مان را در هر راهی هزینه کنیم، برای خود قیمتی در همان حد تعیین کرده‌­ایم. باید ببینیم قلب و فکرمان در کجا سیر می­‌کند؟ پیش ماشین گران‌قیمتی که از کنارمان رد شد؟ در مهمانی شب گذشته؟ در پست جدیدی که قرار است فردا ابلاغ شود؟ قلب‌مان هر کجا باشد، در واقع قیمت ما همان است.

[1] «هر که او ارزان خَرَد، ارزان دهد/گوهری طفلی به قرصی نان دهد» مولانا

[2] نظریه شناخت افلاطون.

[3] هابز یک جبرگرا بود و بین انسان و حیوان تمایز دقیقی نمی­‌گذاشت.

[4] مارکس معتقد بود که انسان به معنای حقیقی کلمه، یک حیوان سیاسی است.

[5]نظریه‌‏هایى در باب انسان.

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی