مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » حکم ناتمام گذاشتن حج چیست و آیا حج ناتمام امام حسین (علیه‌السلام) شبهه‌ای درست است؟

اشتراک گذاری مقاله

آیا امام حسین (علیه‌السلام) حج ناتمام به جا آورد؟

حج ناتمام کلید واژه‌ای است که برای توصیف آخرین حج امام حسین(علیه‌السّلام) استفاده می‌شود. معمولاً از این گذاره برای بیان مظلومیت امام استفاده می‌کنند، اما ناتمام گذاشتن حج بنا بر احکام جز در شرایطی خاص ممکن نیست. پس چگونه ممکن است امام چنین کاری کرده باشند؟ در این زمینه دو پرسش مهم وجود دارد:

  • آیا امام حسین (علیه‌السلام) حج خود را نا‌تمام گذاشتند؟
  • اگر این چنین نیست، پس علت خروج امام از مکه چه بود؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است کمی به چگونگی انجام اعمال در عرفات و چگونگی خروج امام از مدینه بپردازیم.

روز هشتم ذی‌الحجّه یوم التَرویه نام دارد. در این روز حجاج به نیت حج تمتع مُحرم شده و به سمت منا حرکت می‌کنند. آنها شب را در منا می‌مانند و صبح عرفه به سمت صحرای عرفات رهسپار می‌شوند.

حج از دو عمل عمره و تمتع تشکیل شده است. حج تمتع زمان مشخصی دارد و شروع آن از نهم ذی‌الحجه است. همین دلیل کافی است، تا بدانیم نقل حج نا‌تمام حسین(علیه‌السلام) نقلی اشتباه است؛ چون حاجیان در شب نهم ذی‌الحجه با توقف در عرفات حج را آغاز می‌کنند، در حالی که امام در هشتم ذی‌الحجه از مکه خارج شدند. اغلب روایات معتبر به انجام اعمال عمره توسط امام اشاره دارند، نه تبدیل حج تمتع به عمره.

چگونگی حرکت امام از مکه به سمت کوفه

امام حسین(علیه‌السّلام) در اواخر رجب سال شصت هجری به قصد قیام علیه یزید از مدینه خارج شدند. ایشان پس از هجرت از مدینه چند ماه در مکه حضور داشتند. وارد شدن به شهر مکه بدون داشتن احرام مشروع نیست. پس ایشان در اوایل شعبان و زمان ورود به مکه عمره مفرده به جا آورده‌اند. احتمالاً امام در چندین ماه اقامت در مکه بارها به انجام اعمال عمره اقدام کرده‌اند، اما این عمل به معنای ورود به اعمال حج تمتع نیست. در جایی از تاریخ ثبت نشده که امام دوباره برای بستن احرام یا حج تمتع به جُحفه یا سایر میقات‌ رفته باشند. همچنین گفته نشده که امام حسین(علیه‌السّلام) احرام تمتع بسته بوده و آن را تبدیل به عمره کرده باشند.[1]

در این زمان بنی‌امیّه علیه جان امام دسیسه چیدند و مکه برای حضور امام حسین(علیه‌السّلام) ناامن شد. پس امام در یوم‌الترویه مکه را به سمت عراق ترک کردند. با اینکه مسلم‌بن‌عقیل در روز هشتم ذی‌الحجه به شهادت رسید، اما هنگام خروج امام از مکه هنوز خبر شهادت مسلم به ایشان نرسیده بود؛ زیرا برای تندروترین قاصدها هم پیمودن فاصلۀ بین مکه تا کوفه سه روز طول می‌کشید.

امام در شبی که صبح آن قصد خروج از مکه را داشتند، با برادرشان محمد حنفیه ملاقات کردند. حنفیه خیانت و پیمان‌شکنی کوفیان را به ایشان یادآور شد. او از امام خواست که برای امنیت بیشتر و حفظ جان خود در حریم کعبه بمانند. امام فرمودند: «از آن بیم دارم که مرا در حریم حرم به قتل برسانند و حرمت کعبه شکسته شود.»[2] سپس حنفیه پیشنهاد هجرت به یمن را مطرح کرد، اما امام نمی‌توانست به دلیل پیشینۀ مردم کوفه در خیانت آن‌ها را رها کند؛ زیرا در توبه و امتحان همیشه به روی انسان‌ها باز است و امام که در مقام راهنما قرار دارد، نمی‌تواند کسانی را که از او دعوت کرده و علیه ظالم یاری خواسته‌اند، تنها رها کند. علاوه بر آن شیعیان یمن از امام دعوتی به عمل نیاورده بودند و این در برابر هزاران هزار نامه‌ای که کوفیان برای امام نوشته بودند، چاره‌ای برای امام جز سفر به سمت کوفه باقی نمی‌گذاشت.

حج ناتمام، روضه‌ای از سر عدم شناخت

طبق آنچه که بر اساس مستندات تاریخی و فقهی بیان کردیم، حج ناتمام روضه‌ای اشتباه است. روشنی این مسئله به قدری است که امام صادق (علیه‌السّلام) در چند حدیث فرمودند: «حسین(علیه‌السّلام) به نیت عمره و با احرام عمره وارد مکه شد. او اعمال عمره را انجام داده بود. سپس قبل از هشت ذی‌الحجه از مکه خارج شد.»

در منابع معدودی هم اشاره شده، که احتمالاً امام نیت تمتع را به عمره مفرده تغییر داده‌اند؛ چرا که عمره را در چند ساعت می‌توان تمام کرد. حضرت هم چون نمی‌توانستند حج را کامل کنند، سعی و طواف را ادا کرده و از احرام خارج شده‌اند.[3]  در هر دو صورت این روضه از اساس اشتباه است و تنها دست‌آویزی برای مظلوم نشان دادن امام است، در حالی که شناختن امام برای فهم مرتبۀ مظلومیت ایشان کفایت می‌کند.

احتمالاً اغلب ما بارها حدیث مشهور اصلاح‌طلبی امام حسین(علیه السّلام) را شنیده‌ایم. حدیثی که امام فرمود: «من برای خودخواهی و خوش‌گذرانی قیام نکرده‌ام. من برای فساد و ستمگری بلند نشده‌ام. من برای اصلاح در امت جدم قیام کردم. آمدم امر به معروف و نهی از منکر کنم. قیام کردم تا به سیرة جدم و پدرم عمل کنم.».[4]

بنابراین ایشان نه تنها عملی بر خلاف دین انجام نمی‌دهند، بلکه مثل نماز ظهر عاشورا جانشان را برای ادای درست دین به خطر می‌اندازند. چه‌طور ممکن است امام نسبت به احکام حج آن هم در مقابل توجه مردم و جاسوسان بی‌تفاوت باشند؟ ایشان چگونه در حالی که متهم به خروج از دین و قیام علیه خلیفة مسلمین شده‌اند، برخلاف دین عمل می‌کنند؟ آیا این کار مهر تأیید بر دروغ یاوه‌گویان نخواهد زد؟

در اکثر کتب و مستندات معتبر تاریخ اثری از این افسانة غلط نیست. اصلاً امام حسین(علیه‌السّلام) در احرام نبوده‌اند که برای سفر به کربلا حج را ناتمام رها کنند. اهمیت قیام امام به حدی واضح و روشن است که نیاز به بیان چیزی جز حقیقت ماجرا نیست. آیا اندیشیده‌ایم که این نوع سخن‌ها نوعی دروغ بستن به امام است؟

اشتباه حج ناتمام، دلیلی برای مظلومیت امام

حقیقت حرکت امام حسین(علیه‌السّلام) از زمان حرکت ایشان از مدینه روشن بود. عده‌ای غاصب بر منبر رسول‌الله(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) نشسته‌اند، در مقابل همه پیمان ولایت غدیر را نقض کرده‌اند، دین خدا را زشت جلوه داده و به خدمت منافع خود درآورده‌اند و مهم‌تر این‌که؛ دست بشر را از دامان تربیت امام کوتاه کرده‌اند.

اگرچه تمامی اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) یک نور و انسانی واحدند، اما شرایط زمانی برای قیام حسین(علیه‌السّلام) متفاوت بود. این‌که امام حسین(علیه‌السّلام) در موسم حج بی‌اعتنا از کنار آن می‌گذرند و راهی عراق می‌شوند، حامل پیغام مهمی برای بشریت است. ایشان به ما می‌گویند: امام و ولایت او هسته و مغز دین است. اما بشر به پوستة دین یا همان احکام شریعت بسنده کرده است. مسلمانان درک نکرده‌اند که قرآن بدون عترت، مثل گلدانی مصنوعی روی طاقچه زیبا اما بدون رنگ و حیات‌بخشی است.

قرآن مفسری جز امام نخواهد داشت. احکام معلمی جز امام ندارد. اصلاً دین بدون امام پوسته‌ای وارونه است که با کوچک‌ترین نسیم از هم می‌پاشد. حسین(علیه‌السّلام) برای احیاء پیام غدیر به قربان‌گاه رفت. او با هر قربانی فریاد زد: همة ما شاخه‌های درختیم و امام ریشة درخت است. انسان بدون امام شاخه‌ای است که از ریشه جدا افتاده و می‌خشکد. تنها راه حیات و طراوت این شاخه وصل و تغذیه از ریشه است و بشر بدون امام نابود خواهد شد.

در این مقاله به بیان پاسخ این شبهه پرداختیم که امام حسین ‌(علیه‌السلام) آخرین حج خود را ناتمام رها کرده و به سمت کوفه رفته‌اند. گفتیم که از اساس چنین چیزی ممکن نبوده است و بیان چنین شبهه‌ای خود از بزرگترین دلایل مظلومیت امام است؛ زیرا خود یک نمونه از عدم شناخت امام و مسیر و فلسفۀ قیام ایشان در میان شیعیانشان است.

 

[1] کافی، ج4، ص536

[2] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۵۳.

[3] شیخ مفید، ارشاد، ص 68

[4] مجلسی، ج 44، ص 328

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی