مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » تربیت با سلاح کلمات ترفند ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام)

اشتراک گذاری مقاله

ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) و نقش آنها در تاریخ تشیع

ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) و نقش آنها در تاریخ تشیع

امام سجاد (علیه‌السلام) یا امام زین العابدین چهارمین امام شیعیان هستند و نام کامل ایشان علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب است. ولادت ایشان در پنجمین روز از ماه شعبان بوده و مدت امامتشان ۳۴ سال بود. امام سجاد (علیه‌السلام) در واقعۀ کربلا حضور داشتند؛ ولی به علت بیماری در جنگ شرکت نکردند. پس از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) ایشان را همراه اسیران کربلا به کوفه و سپس به شام بردند. خطبۀ امام سجاد (علیه‌السلام) در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد.

واقعۀ حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد (علیه‌السلام) روی داد. در دوره امامت امام سجاد (علیه‌السلام) جامعۀ مسلمانان شکست خورده و متلاشی شده بود. ننگ کشتن امام و سرخوردگی پس از آن به اضافۀ فجایع واقعۀ حره مردم را از انجام هرگونه حرکت اجتماعی و سیاسی ناتوان کرده و رفتار حاکمان ستمگر و بی‌دین نتیجه‌ای جز بیگانگی مردم از اسلام ناب نداشت.

در این شرایط امام می‌باید چاره‌ای می‌یافتند، تا بدون خطر از دست رفتن جان خود و شیعیانشان اصول، عقاید و باورهای حقیقی اسلام را زنده نگه دارند و امید ایستادگی و مقاومت را دوباره در جامعۀ دلمرده تزریق کنند. امام سجاد (علیه‌السلام) برای رسیدن به این هدف از وسیله‌ای استفاده کردند که با ساختار وجودی انسان، هماهنگ بود؛ دعا. وسیلۀ ارتباط انسان و آسمان. نتیجۀ مجاهدت ایشان محفوظ ماندن مبنای تفکر شیعی، احیای جامعه و گردآمدن بهترین منبع برای پناه جستن در آخرالزمان بود.

مناجات‌ها و ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) در کتاب صحیفه جامعۀ سجادیه گرد آمده است. این کتاب را خواهر قرآن می‌خوانند. کتابی که حاصل گفتگوی انسان کامل رودروری خداوند است. ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام)  نقشۀ راه انسانی است که در طلب خوراک دادن به کودک عزیز روان خود و رسیدن به مراتب انسانی است.

دعا زمزمۀ درونی انسان با خالق و معشوق بی‌نهایت اوست. برای ورود به چنین گفتگویی باید فن استخدام کلمات را بلد بود و این فنون را باید پای درس کسی آموخت که انسان را با تمام پیچیدگی‌ها و رموز خلقتش می‌شناسد و راه رشد انسان را می‌داند. ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) نمونه و الگویی است، برای همۀ انسان‌ها در تمام زمان‌ها که با پناه گرفتن لابه‌لای این کلمات دردهای ناگفتنی خود را التیام بخشند و با جادوی این کلمات سحرانگیز غم و اضطراب را شکست دهند.

متأسفانه ما برای آموختن هر علم و هنری زمان صرف می‌کنیم و برای یافتن بهترین  پیشنهادات همیشه به سراغ متخصص‌ترین افراد می‌رویم، اما هرگز به دنبال فراگیری توانایی دعا کردن به عنوان یک مهارت ضروری برای زندگی، که تنها راه جلب توجه الله، دفع بلاها، دفع حملات شیاطین جن و انس و جذب امدادهای غیب برای رفع تمام مشکلات مادی و معنوی است، نبوده‌ایم. بد نیست یک بار هم که شده در کلاس ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) بنشینیم و با این حقیقت آشنا شویم؛ که

O چگونه باید اهل آسمان را خطاب قرار داد؟

O اصلاً چه شد که امام از این سلاح و ترفند برای مقابله با طاغوت استفاده کردند؟

O ما چگونه می‌توانیم استفاده از این سلاح را فرابگیریم؟

خوش‌طعم ترین اکسیر

اصولاً زمانی که دردها، شکست‌ها و ضربه‌ها در یک جامعه زیاد می‌شود و جامعه از بیرون شکست می‌خورد، حالتی از درون‌گرایی ایجاد می‌شود. هنگامی که انسان از بیرون شکست می‌خورد، ناچار است به پناهگاهی پناه ببرد. چه پناهگاهی مطمئن‌تر از درون خودش؟ درونی که در لحظات دیگر مشغول بوده و نتوانسته به آن نگاه کند، و شکوه، عظمت و زیبایی حقیقی آن را ببیند و کشف کند. در لحظه‌ای که فرد شکست خورده و به خودش پناه برده، نمی‌شود از بیرون به او چیزی داد، بلکه قوانی که او را سرپا کند، باید از درون خود فرد بجوشد.

امام سجاد (علیه‌السلام) با شیوۀ تربیتی متفاوت خود، اکسیر شیرینی به بشر هدیه کردند. مناجات‌های بی بدیل و ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) پیام جدیدی به انسان رساند؛ در حقیقت ایشان به تمام درماندگان اعلام کردند که حتی اگر جامعه هم نخواست اصلاح شود و نشد، تو با اکسیر دعا اصلاح شو. دعا برنامۀ تربیتی فوق‌العاده کاربردی و مهمی است، که می‌تواند انسان‌ها را در بدترین شرایط جامعه هم نجات دهد.

جامعۀ لهیده و سرخوردۀ عصر امام سجاد (علیه‌السلام) محتاج برخوردی غیر مستقیم و مهربان بود. برخوردی که حتی خشونت نصیحت را نداشته باشد؛ چه رسد به خشونت تأدیب. آن اجتماع فقیر و شکسته، محتاج آگاهی، غنا و صلابت بود، که باید با روشی غیرمستقیم و با مناجات و دعا به آن راه می‌یافت.[1]

سِر اینکه امام به دعا رو آوردند، صرفاً به این دلیل لزوم تقیه نبود؛ چون در دوران سایر ائمه هم تقیه وجود داشته است، اما ایشان از راه‌های دیگری وارد شده‌اند؛ برای مثال، در دوره منصور دوانیقی، هارون و مأمون ائمه از روش امام سجاد (علیه‌السلام) استفاده نکردند.

امام سجاد (علیه‌السلام) با این روش به کمک انسانی رفتند، که به درون پناه برده و دیگر نمی‌توانست چیزی از بیرون بگیرد. برای مثال، ایشان توحیدی را که در آن جامعۀ خسته نمی‌توان با درس و بحث، به دل‌های غم‌دیده ارائه کرد؛ از طریق مناجات خمس عشر به خورد نفس گرسنۀ مردم دادند و این پیام را به ما مخابره کردند، که کسانی که از بیرون ضربه خورده‌اند، باید از درونشان مدد گرفته و از نیایش استفاده کنند.

سِرّ انتخاب این روش توسط امام سجاد (علیه‌السلام) آن بوده که آن دوره، دورۀ ضربه‌ها بوده است. اصولاً در هجوم روزانۀ ضربه‌ها، هنر نقش بیشتری پیدا می‌کند؛ زیرا هنر، ناخودآگاه و غیرمستقیم انسان را پیش می‌برد و با فکر انسان کاری ندارد.[2] مناجات‌ها و ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام)  هنرمندانه‌ترین روش برای بیرون کشیدن انسان از غار تاریک ناامیدی و روبه‌رو کردن او با حقیقت بی‌انتهای وجود خود بود.

اولین حرکت امام سجاد (علیه‌السلام) پس از امامت

مجلس شراب در کاخ یزید برپا شده است. اسرا و اهل بیت، همه حاضرند. یزید، مست بر صدر مجلس نشسته و دست‌های امام سجاد (علیه‌السلام) به گردن بسته شده است. مکالمه‌ای بین امام و یزید آغاز می‌شود. ایشان خطبه‌ای تکان دهنده می‌خوانند. خطبه آن چنان عجیب و کوبنده است که گویی ستون‌های کاخ را از ریشه جنبانده و سست کرده است.

اما چرا امام در بیش از هفتاد درصد خطبه مدح امیرالمؤمنین امام علی (علیه‌السلام) را می‌کنند؟ چرا از علت قیام نمی‌گویند؟ گویی امام در کاخ یزید منبر علی‌شناسی برپا کرده‌اند. اصلاً شاید اولین مکانی که امام زین العابدین (علیه‌السلام) نشان دادند که همیشه، بهترین و نقطه‌زن ترین تدابیر و انتخاب‌ها از آن ایشان است، همین‌جاست.

ایشان در این سخت‌ترین شرایط روحی و جسمی با خطبه‌ای غدیر را زنده و سقیفه را خاک کردند. آنچه وحوش انسان‌نما در کربلا مانع اجرای آن توسط امام حسین (علیه‌السلام) شدند؛ علی بن الحسین (علیه‌السلام) مقابل تفالۀ بنی‌امیه اجرا کردند، هدفی که چیزی جز احیاء ولایت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) نبود.

امام زین العابدین (علیه‌السلام) خطبه خود را این‌گونه آغاز کردند:«خدا به ما اهل بیت، برتری‌هایی داد و رسول را به ما عطا کرد. امیر صدیق (علیه‌السلام) نیز از ماست.» از آنجا که بنی‌امیه لقب کذاب را در میان مردم شام برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اشاعه داده بودند، امام سجاد (علیه‌السلام) از عبارت «امیر صدیق» استفاده کردند.

نوع خطبه‌خوانی امام در آن شرایط روحی و جسمی استثنائی است. نوع معرفی خود و خاندان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) توسط امام خارق‌العاده و سرشار از کنایه و تحقیر بنی‌امیه است. ایشان فرمودند:«جد و پدر من کسی است که بنی‌امیه از ترس شمشیر او بر بالای سرشان اسلام آوردند. من فرزند کسی هستم که با تمام وجود، پای رسول‌الله ماند. او دو هجرت کرد؛ هجرت به شعب و هجرت به مدینه. او شما و خاندانتان را قلع و قمع کرد که به اسلام رو آوردید. من پسرِ زین العابدین هستم.»

سیستم تبلیغاتی معاویه علیه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شایعه کرده بود که علی (علیه‌السلام) نماز نمی‌خواند. امامهم برای معرفی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از لقب «زین العابدین» استفاده کردند و زحمات آنها را بر باد دادند.

ایشان در چند دقیقه بنیان کاخ تزویر و دروغ را که چند ده سال با تلاش و هزینه‌های بی‌وقفۀ تبلیغات معاویه به پایگاه ضد علی (علیه‌السلام) تبدیل شده بود، در هم کوبیدند و  مجلس نحس شراب را به مجلس فضائل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تبدیل می‌کنند. در آخر چنان رعب و وحشتی به جان یزید می‌افتد، که همه چیز را انکار کرده و قتل امام حسین (علیه‌السلام) را گردن نمی‌گیرد.

بصیرت فاطمی و نفوذ کلام علوی در کلمات امام سجاد (علیه‌السلام) در همان اولین خطبۀ ایشان به عنوان امام نشان داد که اسلحۀ مبارزۀ ایشان، سلاح کلمات است.

پس پردۀ مناجات‌ها

شیوۀ هوشمندانه‌ای که امام سجاد (علیه‌السلام) برای تربیت انسان‌ها در مناجات‌ها و ادعیه پیش گرفتند، بسیار قابل تأمل است. هنگامی که به این بیانات می‌نگریم، روشی حکیمانه و‌ بسیار زیرکانه‌ را مشاهده می‌کنیم. ایشان ضمن اینکه به ظاهر در حال موعظۀ مردم هستند، به شکل نامحسوسی درس‌ها و نکات مورد نظرشان را به مردم القا می‌کنند.

این روش، بهترین نحوۀ انتقال و القای ایدئولوژی و افکار درست است.[3] از تفاوت‌های مهم عصر امام سجاد (علیه‌السلام) با سایر ائمه‌ آن است که آنها تفسیر و تدریس اصول و مباحث تخصصی فقه، احکام و اخلاق را به صورت مبسوط داشته‌اند؛ اما بیانات امام سجاد (علیه‌السلام) این‌گونه نیست. ایشان در پی استدلال و تفسیر و تشریح نیستند. امام در تلاش برای یادآوری پایه‌ای‌ترین، اما در عین حال، جدی‌ترین اصولی هستند، که فراموش شده‌اند؛ اصولی مثل توحید، نبوت و امامت. برای مثال، زمانی که در ضمن دعا می‌فرمایند:«بترس از زمانی که تو را در قبر می‌گذارند؛ و نکیر و منکر به سراغ تو آمده و از تو راجع به خدای تو می‌پرسند»؛ ذهن مخاطب متوجه بحث معاد و توحید می‌شود. در ادامه می‌فرمایند:«سپس از پیامبر تو می‌پرسند»؛ در این فراز نبوت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که در ذهن و قلب مردم دفن شده بود را زنده می‌کنند.

سپس به شکلی حکیمانه و زیرکانه می‌فرمایند:«و عَن اِمامِکَ الّذی کُنتَ تَتَوَلّاه؛ از آن امامی که ولایتش را داری، از تو سؤال می‌پرسند». ایشان در این بخش، مسئلۀ امامت را مطرح می‌کنند. در حقیقت امامت و حکومت در یک راستا هستند. این بخش مهم‌ترین خسرانی است که متوجه جامعۀ شده بود و هنوز هم هست. ایشان ذهن مستمع را به تفکر روی مقام امام و ولی سوق می‌دهند.

مردم، عبدالملک، مروان و یزید را امام خود می‌دانستند، در ذهن مردم جا افتاده بود که رهبران جامعه، اگرچه فاسدند، اما امام آنها هستند. امام سجاد (علیه‌السلام) با تذکر این مسئله در خلال مناجاتشان، گویی خطبه‌ای قراء خوانده‌اند و ذهن مخاطب را درگیر این سؤال می‌کنند؛ که آیا متوجه انتخاب امامت هستی؟ میدانی باید در مورد ولایت او پاسخ‌گو باشی؟ اصلاً امام کیست؟

در آن زمان مدت‌ها بود که دیگر کسی از دین و حقیقت اسلام سخن نمی‌گفت. حکما پی نفس‌چرانی و خوش‌گذرانی خود بودند، تودۀ مردم هم خود را سرگرم امور بیهوده کرده بودند. علما هم که عموماً به «آخوندهای درباری» تبدیل شده و بردۀ حکومت بودند.

امام سجاد (علیه‌السلام) در تلاش بودند که برای پایه‌گذاری حکومت اسلامی آینده، با دعا انگیزه‌های سالم و صحیح را در دل‌ها بیدار کنند. تمام مناجات‌ها و ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) در صحیفه قابلیت هدایت و اصلاح فرد و جامعه را تا ابد خواهد داشت.

با توجه به روحیۀ دین‌گریزی که فضای جامعه با آن دست به گریبان بود، مردم از کمک دین برای رسیدن به آرامش مأیوس شده بودند. آنها به دنبال آرامش از دست رفته بودند و درمان این درد را به هیچ عنوان در دین نمی‌دیدند.

از طرفی، امام سجاد (علیه‌السلام) را می‌دیدند که از با وجود از سر گذراندن تمام مصائب عاشورا این چنین استوار و سالم و آرام است، و این سوال برایشان به وجود می‌آمد، که امام سجاد (علیه‌السلام) قاعدتاً باید افسرده، مرتد و گوشه‌گیر می‌شدند، پس این همه آرامش و قرار و سکون را از کجا به دست می‌آورند؟

همین مسئله، ذهن و قلب مردم را متعجّب و مشتاق کرده بود. در حقیقت، امام با نمایش شکل رابطۀ خود با خدا علاوه بر تلطیف فضای خشن و دین‌گریز آن زمان، راهکار عملی رسیدن به آرامش را هم عرضه می‌کردند. مردم می‌دیدند که عالمی نو در دنیای اسلام طلوع کرده است. کسی که آنها را با نسخۀ فراموش شده‌ای از دین مواجه کرد. همان نسخۀ رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که دفنش کرده بودند.

برای ایجاد یک جامعۀ اسلامی اولین قدم ایجاد زمینۀ فکری است. در جهت تحقق بزرگترین هدف تمامی اهل بیت ابتدا باید دین و اخلاق مردم درست می‌شد. اجتماع باید از گرداب فساد، بیرون می‌آمد، تا مردم آمادگی پذیرش و تشکیل حکومت اسلامی را داشته باشند. روح اصلی دین باید در جامعه احیاء می‌شد. این مأموریت، مأموریت عظیم و اصلی ادعیه امام سجاد (علیه‌السلام) بود.

اگر سی و چهار سال تلاش امام سجاد (علیه‌السلام) را از زندگی ائمه جدا کنیم، قطعاً به روزگاری که امام صادق (علیه‌السلام) بزرگ‌ترین کلاس درس را تشکیل می‌دادند، نخواهیم رسید و قطعاً امروز به عنوان اصحاب امام آخرالزمان در حملات شیاطین جنی و انسی دستمان از هر سلاحی خالی می‌ماند. مخاطب ادعیۀ امام سجاد (علیه‌السلام) فقط مردم از دین بریدۀ زمانۀ خودشان نبودند، بلکه این ادعیه قرار بود پناهگاه اصحاب امامی باشد که از نظرها غائب و دور از دسترس شیعیان خود است. شیعیانی که برای آموختن فن گفتگو با خدا و باز کردن درهای آسمان نیازمند راهنمایی امام معصوم هستند، تا بتوانند با بزرگ کردن روح خود و بریدن از مشکلات دنیا، راهی به سمت خیمۀ امام خود پیدا کنند.

[1] درس هایی از انقلاب ( تقیه )، علی صفایی حائری، ص 212

[2]بهار رویش، علی صفایی حائری، ص 56

[3]انسان 250 ساله، سید علی خامنه ای، 1390، چاپ اول، ص 258

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی