نقش امام هادی (علیهالسلام) در آموزش امامداری به اصحاب آخرالزمان
علیالنقیالهادی (علیهالسلام) امام دهم شیعیان هستند. ایشان فرزند امام جواد (علیهالسلام) بوده و عمر امامتشان 34 سال طول کشیده است. امام به دستور متوکل عباسی از مدینه به سامرا تبعید شده و در پادگان عسکریه بهصورت محافظتشده زندگی میکردند. نقش امام هادی (علیهالسلام) در تاریخ شیعه بسیار کلیدی و سرنوشتساز است و ایشان در فشار و اختناق شدید به اجرای آن پرداختند. در این دوران حکام بنیعباس بهشدت شیعیان را تحت فشار قرار داده بودند، امام و شیعیان از ارتباط با یکدیگر محروم بودند و امکان رسیدگی مستقیم به مسائل توسط امام وجود نداشت. فتنة اهلغلو و فتنه واقفیه از جدیترین بحرانهای عصر ایشان بود که امام توانستند آنها را با تدبیر و نقشهای دقیق رفع کنند.
تا پیش از دوران ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) جایگاه ائمه (علیهمالسلام) ناشناخته و مهجور بود. ایشان نه میتوانستند خود را بهعنوان امام معرفی کنند و نه میتوانستند هویت امام بعدی را فاش کنند. اغلب مردم ایشان را بهعنوان فرد عالم و صالحی از اهلبیت (علیهمالسلام) میشناختند، نه امام معصومی که حقوقی جدی بر گردن آنها دارد. معدود افرادی هم که ایشان را بهعنوان امام میشناختند، آداب صحیح برخورد با امام و حقوق آنها را بهدرستی رعایت نمیکردند. مهمترین نقش امام هادی (علیهالسلام) این بود که جایگاه و مقام امام را برای مردم تشریح کردند و آن را در قالب زیارتنامههایی مثل جامعه کبیره و غدیریه بیان کردند. شکل و آداب ارتباط با جایگاه امام از عصر ایشان تغییر کرد و هیبت و احترام ائمه (علیهمالسلام) در میان مردم بیشتر شد.
از آنجا که عصر ایشان به عصر غیبت مهدی موعود (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نزدیک بود، ایشان باید بهنحوی شیوه دور زیستن از امام را به اصحاب آخرالزمان مخابره میکردند. نقش امام هادی (علیهالسلام) آن بود که چگونگی مدیریت جامعه و شیوه ارتباطگیری با امام و امامداری را با تاکتیکی نقطهزن به تمام کسانی که به دور از امام زیستن محکوم بودند، میآموختند. این شیوه چه بود و چه اثراتی داشت؟ شکل مدیریت شیعیان در عصر ایشان چگونه بود؟ شیعیان چگونه با امام ارتباط میگرفتند و صلاح امورشان را میفهمیدند؟ امام راهکار تمام این سؤالها را در تأسیس و تقویت یک سازمان وکالتی فوقپیشرفته دیدند. اگر مشتاقید جزئیات دقیقتری از این شبکه وکالتی و نقش امام هادی (علیهالسلام) در حفظ و تقویت حیات شیعه بدانید، با ما همراه باشید.
شرایط عصر امامت امام هادی (علیهالسلام)
امام هادی (علیهالسلام) حدود هشتسالگی به امامت رسیدند. معتصم عباسی که از وجود این کودک نگران بود، شخصی را مأمور کرد به مدینه برود و دشمنی از دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) را مسئول تربیت امام کند. او میخواست امام از کودکی بر ضد خاندان خود و موافق بنیعباس تربیت شوند. شخصی به نام جنیدی[1] مأمور این کار شد. پس از مدتی از جنیدی احوال امام را پرسیدند. جنیدی گفت: او بچه است؟ من درسی از ادب میگویم و او بابهایی از ادب را برای من باز میکند و من استفاده میکنم. اینها عالم و حافظ و مفسر قرآن هستند. او ظاهراً کودک است، اما ولیالله است. او مصداق آیه «و او را در کودکی حکمت دادیم.[2]» است[3]، پس از مدتی این استاد به شیعهای مخلص تبدیل شد.
متوکل از وجود امام در مدینه نگران بود و درحالی که امام 22 ساله بودند، ایشان را از مدینه به سامرا تبعید کرد[4]. امام هادی (علیهالسلام) نفوذ بسیار عمیقی بین مردم داشتند و برخلاف ائمة پیش از امام رضا (علیهالسلام) علناً از امامت خود صحبت میکردند. شیوه پیشبرد هدایت مردم توسط امام طوری بود که حتی متوکل هم از آزار علنی ایشان میترسید.
متوکل کسی بود که با دیگران مثل حیوان برخورد میکرد و حتی علما و بزرگان فرقههای مهم را مثل حیوان به بند میکشیدند و به خدمت او میبردند. او از بزرگان سلفیگری بود و اهلسنت را بهشدت حمایت میکرد. اصلاً اهلسنت تا قبل متوکل به «جماعت» معروف بودند و او نام آنها را به اهلسنت تغییر داد. او از محبان علی (علیهالسلام) بیزار بود و حتی اموال آنها را مصادره میکرد[5]. متوکل هم مثل مأمون عباسی ادعای علم و درس و بحث داشت. او فردی تندخو و متکبر بود و فقط نظر خود را میپسندید. مثلاً اگر کسی در مناظراتی مثل مناظره خلق قرآن نظری خلاف او میداد، بهشدت مجازات میشد[6].
نوع مدیریت قلوب و امامت امام در آن دوران طوری پیش رفت، که نوع خطاب متوکل نسبت به ایشان حیرتانگیز است. او جرئت نمیکند از لفظ تبعید استفاده کند، بلکه میگوید: امیرمؤمنان مشتاق زیارت شما و تجدید عهد با شماست. مشتاقیم از فیوضات شما بهرهمند شویم. ما به شما علاقمندیم و شما نزد ما محترمید[7]. درحالیکه پس از ورود امام به سامرا ایشان را وارد سرای گدایان کردند و بعد از مدتی خانهای محقر در عسکریه برای ایشان مشخص کردند.
متوکل حاکمی ضد شیعه بود و بهشدت شیعیان را در تنگنا گذاشته بود. آوردهاند او چنان شیعیان را به فقر و تنگدستی کشانده بود، که لباسی برای پوشیدن نداشتند، چه رسد به غذایی برای خوردن. برخی زنان شیعه لباسی برای پوشاندن عورتشان نداشتند و حتی نمیتوانستند جلوی هم راه بروند. زنان یک خانواده باید یک لباس را بهنوبت برای خواندن نماز میپوشیدند و پس از نماز به دیگری تحویل میدادند.
فقر شیعه در دوران امام هادی (علیهالسلام) به جایی کشیده شد که ایشان به بیان احادیث طبی روی آوردند، تا از بیماری ناشی از فقر شیعیان جلوگیری کنند. امام و شیعیان کاملاً تحت کنترل بودند و اجازه هیچ حرکتی نداشتند. فرقه واقفیه جان گرفته و دست و پاگیر امام شده بودند. متوکل راههای تقویت تشیع مثل زیارت کربلا را بسته بود و قبر مطهر امام حسین (علیهالسلام) را تخریب کرده بود[8]. شیعیان مشوش و آواره شده بودند و دستشان به جایی بند نبود. راههای ارتباطی امام در سامرا بسته شده بود و بعضی خواص با ترفند و نقشه میتوانستند مخفیانه با امام ملاقات کنند.
دو فتنه مشکلساز عصر امام هادی (علیهالسلام)
برای آنکه نقش امام هادی (علیهالسلام) را بهتر بشناسیم، باید از بحرانهای عصر ایشان آگاه باشیم. ایشان در مدت امامتشان با دو بحران جدی مواجه بودند. این فتنهها برای امام دردسرساز شده و امام مجبور بودند وقت زیادی را برای کنترل و مدیریت آنها صرف کنند؛ فتنه اهل غلو و فتنه واقفیه.
- فتنه اهل غلو:
نقش امام هادی (علیهالسلام) در سالهای پایانی عمر 250 ساله امامت اهلبیت (علیهمالسلام) مدیریت ماهرانه فتنههایی بود که سالها به این خاندان زخم زده بودند؛ فتنههایی مثل فتنه اهلغلو. این گروه که به آنها غُلات یا غالیه هم گفته میشود، مأمورین مخفی حکومت بودند، تا امام جامعه را از صدر به پایین بکشند. شیوه کار آنها نسبت دادن بیشازحد فضایل به امام نبود، زیرا هیچ فضیلتی برای امام زیاد نیست. غلو یعنی به امام نسبت خدایی بدهیم و ایشان را جای خدا بنشانیم. این فتنهگران به امام عقاید خرافی نسبت میدادند و با مخلوط کردن حق و باطل به حق ضرر میرساندند.
آنها محبان اهلبیت (علیهمالسلام) را جذب میکردند و امام را مطابق میل و هدف شوم خودشان تعریف میکردند. مردم هم با شنیدن ادعای نامعقول در مورد امام نسبت به امام بیاعتماد شده و از اطراف ایشان پراکنده میشدند. غُلات به احکام دین پایبند نبودند و حتی نماز هم نمیخواندند، بعضی از آنها خود را باب امام معرفی میکردند و وجوهات شرعی مردم را برای خودشان برمیداشتند.
بااینکه غُلات در زمان ائمه قبلی هم وجود داشتند، اما در عصر امام هادی (علیهالسلام) پررنگتر شدند. از آنجا که امام هادی (علیهالسلام) علناً اعلام امامت میکردند، رشد جمعیت غُلات طبیعی بود. جریان ننگین غلو باعث میشد، که حضرت نتوانند جایگاهشان را به راحتی معرفی کنند. امام هرچه میگفتند، غُلات از آن سوءاستفاده کرده و آن را تأیید ادعای خدایی ائمه (علیهمالسلام) میدانستند.
نقش امام هادی (علیهالسلام) آن بود که دست این گروه را از دین کوتاه کنند. ایشان با نامهنگاری به معرفی و افشاگری آنها پرداختند و گاهاً دستور قتل بعضی را صادر میکردند[9]. مثلاً دروغگویی به نام فارسبنحاتم ادعای بابیت امام داشت، وقتی حضرت به هیچ طریقی نتوانستند شر او را کم کنند، دستور قتل او را صادر کردند و شخصاً هزینه آن را پرداخت کردند.
- فتنه واقفیه
فتنه واقفیه در میان شیعیان بزرگتر از فتنه سقیفهبنیساعده در میان مسلمانان است. این فتنه شکاف عمیقی بین شیعیان ایجاد کرده بود و نقش امام هادی (علیهالسلام) این بود که این شکاف را پر کنند. واقفیه گروهی از شیعیانند که معتقد بودند امام کاظم (علیهالسلام) شهیده نشده و از نظرها غیب شدهاند، آنها میگفتند امام کاظم (علیهالسلام) همان مهدی موعود (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هستند و رجعت خواهند کرد، پس در امامت امام کاظم (علیهالسلام) توقف کردند و به امامت امام رضا (علیهالسلام) تن ندادند. دلایل مختلفی مثل طمع مالی، حسادت و شبهات عامل این فتنه بود.
در طول تاریخ با چند نوع دیگر از واقفیگری هم مواجه هستیم؛ مثل توقف در رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) ، توقف در امیرالمؤمنین، توقف در امام باقر، توقف در امام صادق و توقف بر امام عسکری (علیهمالسلام). نقش امام هادی (علیهالسلام) در کنترل این فتنه بسیار مؤثر بود و عمدة سران واقفی در عصر ایشان به دامان شیعه برگشتند. امام با روشهای مختلفی با آنها ارتباط میگرفتند؛ روشهای مثل مناظره، کرامات، اخبار غیبی و اخلاق نیکو و …
انقلابی در فهم شیعه نسبت به جایگاه امام
در تورق تاریخ میبینیم هیبت ائمه پایانی (علیهمالسلام) نسبت به هیبت ائمه ابتدایی (علیهمالسلام) خیلی بیشتر است. آوردهاند که در زمان سایر ائمه (علیهمالسلام) آنقدر مقام و جایگاه امام نزد مردم ناشناخته بود، که بسیاری اوقات حرمت آنها شکسته میشد؛ مثلاً شخصی به منزل امام صادق (علیهالسلام) وارد شد و چون نسبت به علم غیب و چشم دل امام معرفت نداشت، مخفیانه به کنیز ایشان دستدرازی کرد. در تاریخ آمده که به ائمه (علیهمالسلام) ناسزا میگفتند، اما در عصر امام هادی (علیهالسلام) این اتفاقها نمیافتد. درک هیبت امام بهوسیله شناخت ایجاد میشود و فهم شیعه نسبت به جایگاه امام را مدیون نقش امام هادی (علیهالسلام) هستیم.
نقش امام هادی (علیهالسلام) این بود که حقیقت و هیبت امام را با روشهای مختلف به مردم آموزش بدهند. ایشان رنجهای بسیاری در این راه کشیدند و آسیبهای بسیاری دیدند. گفتیم امام با بعضی برخوردهای جدی و ضربتی با فتنهگرهایی مثل غُلات برخورد کردند. ایشان علاوه بر این اقدامات سلبی، به روشهای دیگری هم برای تفهیم و آموزش مقام امام روی آوردند. نقش امام هادی (علیهالسلام) در این برهه از تاریخ این بود که صراحتاً به روشنگری و تبیین امامت و غدیر بپردازند.
امام در عصری زندگی میکردند که متوکل از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیزار بود. او جشنهای دورهای علیه ایشان برگزار میکرد و فراخوان میداد که هر که علی (علیهالسلام) را بهتر مسخره کند، جایزه میگیرد[10]. در این شرایط سخن گفتن از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هزینه بسیار سنگینی داشت. امام هادی (علیهالسلام) میتوانستند در این شرایط تقیه کنند و خود را حفظ کنند، اما خود را ندیده و خرج امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کردند.
نقش امام هادی (علیهالسلام) آن بودکه سرمنشأ خطای فکری مردم را اصلاح کنند و سرمنشأ این خطا به نقض پیمان غدیر برمیگشت. پس ایشان خود را خرج غدیر کرده و مداح و وکیل مدافع حقوق غصبشده امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شدند. سپس رویکرد جدیدی آغاز کردند و برخلاف ائمه پیشین (علیهمالسلام) به بیان احادیث و روایات معرف مقام امامت پرداختند. سایر ائمه (علیهمالسلام) معمولاً احادیث را بهعنوان عضوی از آل رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) بیان میکردند، اما امام هادی (علیهالسلام) این تابو را شکستند و جایگاهها را تغییر دادند. این نقش امام هادی (علیهالسلام) آنقدر مهم و کلیدی بود، که ایشان را خطیب شیعه نامیدند. با اینکه هشتاد درصد احادیث شیعه را امام صادق (علیهالسلام) روایت کردهاند، اما چون امام هادی احادیث را علناً از زبان امام معصوم بیان میکردند، ایشان را خطیب اهلبیت (علیهمالسلام) مینامند.
امام با ارائه دو زیارتنامه موفق شدند، امامت و جایگاه امام را تبیین کنند. زیارت جامعهکبیره و زیارت غدیریه مثل دو رساله فوقپیشرفته دانشگاهی میتوانند، امامشناسی و شیعهشناسی را برای مشتاقان حلاجی کنند. نقش امام هادی (علیهالسلام) در این دو پیماننامۀ تخصصی و آموزشی آن است که رمز رسیدن به توحید را به بشر بیاموزند و بشر بفهمد که تنها راه رسیدن او به خدا امام است.
امام در شرایطی به این روشنگری میپردازند، که در حصر و خفقان بهسر میبرند و عدهای کفتار انساننما به نام غُلات منتظرند از کلام ایشان سوءاستفاده کنند، پس در همان ابتدای زیارت جامعه با بهکاربردن رمز «اللهاکبر» به تمام تلاشهای غُلات دست رد میزنند. این یک فن و راز بزرگ است، تا غُلات نتوانند امام و خدا را با هم مقایسه کنند.
نقش امام هادی (علیهالسلام) در جامعهکبیره و زیارت غدیریه نقشی تلطیفکننده و مبدل است. آن مفاهیم سنگین و غیرقابلهضم معرفتی که مخصوص علما و خواص بود، توسط امام هادی (علیهالسلام) وارد زیارت عمومی شد. ایشان بحثهای مخصوص زرارهها و ابوبصیرها را به قلب مردم کوچهوبازار و محافل کشاندند. امام هادی (علیهالسلام) فهم و معرفت شیعیان را ارتقاء دادند.
شبکه وکالتی امام هادی (علیهالسلام)
امام در حصر بودند و چندان امکان دسترسی به ایشان وجود نداشت. شیعیان در انجام امورشان به مشکل خورده بودند و نیازمند امام بودند، تا راه را به آنها نشان بدهند. نقش امام هادی (علیهالسلام) این بود که شیعیان را به صورت گروهی در کنار هم قرار بدهند و هسته جامعه اسلامی را شکل بدهند. ایشان توسط سیستم شبکه وکالتی توانستند، شیعیان عالم را به نظم و انسجام خوبی برسانند و سرمشق دقیقی برای دوران غیبت منجی آخرالزمان مشخص کنند.
اگرچه تشکیلاتی سِری در زمان امام باقر (علیهالسلام) به وجود آمده بود، اما شبکه وکالتی اهلبیت (علیهمالسلام) توسط امام صادق (علیهالسلام) از زمان روی کار آمدن بنیعباس تشکیل شد و فعالیت این مجموعه در دوران امامین عسکریین (علیهمالسلام) اوج گرفت.
سازمان وکالتی امام هادی (علیهالسلام) سازمانی نظاممند و منسجم بود. ساختار این سازمان را میتوانیم به یک هرم تشبیه کنیم هک رهبر سازمان در رأس هرم قرار دارد. سلسله مراتب این سازمان به شرح زیر بود:
O رهبر سازمان: امام هادی (علیهالسلام) رهبر سازمان بودند و کلیدیترین نقش را ایفا میکردند؛ وظایفی مثل انتخاب و معرفی وکلای مناطق مختلف، مشخص کردن وظایف وکلا، نظارت بر عملکرد وکلا، تأمین مالی و عزل و نصب آنها، افشاگری جریانهای کاذب و وکلای دروغین، حراست و حفاظت از سازمان وکالت.
O باب: مرتبه بعدی سازمان را وکلای خاص و برجسته در زمان غیبت صغری تشکیل میدادند، که به آنها باب میگفتند. ابواب هم راهی برای ورود شیعیان به ساحت اهلبیت (علیهمالسلام) بودند، هم مانعی برای دسترسی دشمنان به اهلبیت (علیهمالسلام) به حساب میآمدند. باب و وکیلالوکلای امام هادی (علیهالسلام) عثمانبنسعید نام داشت. او بر کار سایر وکلا نظارت داشت و پاسخگوی مسائل شرعی و امورات سیاسی و اجتماعی شیعیان بود. مدیریت امور مالی شیعیان هم به عهده وکیلالوکلا بود. عثمان معاونینی داشت، که به او در انجام امور کمک میکردند.
O وکلای ارشد: از طرف رهبر سازمان برای هر منطقه خاص یک وکیل ارشد انتخاب میشد. نواحی گوناگون تحت نفوذ شبکة امام به چهار مجموعه منطقه تقسیم میشدند و چهار وکیل ارشد در سازمان حضور داشت، که هر منطقه در اختیار او بود.
O هر وکیل ارشد دارای زیرمجموعهای از وکلای جزء بود، که مأمور رسیدگی به امور مناطق زیرمجموعة آنها بودند.
O وکلای محلی: نامهها و وجوهات شرعی را به وکیل ارشد منطقة خودشان منتقل میکردند.
O وکلای خادم: این افراد فقط در خدمت امام بودند و کارهای شخصی امام را انجام میدادند.
O وکلای سیار: نمایندگان ائمه که به صورت سیار بین محل استقرار امام و وکلای هر منطقه در گردش بودند. این افراد وظیفه ایجاد ارتباط بین امام و وکلای نواحی را به عهده داشتند و وجوهات و اخبار را بین امام و وکلا منتقل میکردند.
O وکلای مُبلّغ: برخی اصحاب که شأن علمی و معنوی بالایی داشتند، برای ترویج فقه امامیه به مناطق مختلف اعزام میشدند. این افراد محل رجوع شیعیان برای سؤالات و شبهات میشدند، مثل حضرت عبدالعظیم حسنی.
این سازمان نقش ارتباطی، مالی، سیاسی، علمی، ارشادی، مبارزاتی و حفاظتی داشت. سازمان وکالتی نقشی مقدماتی برای ورود شیعه به عصر غیبت بر عهده داشت.
پیغام ویژه امام هادی (علیهالسلام) برای اصحاب آخرالزمان
شاید اغلب ما اینطور فکر کنیم که امام هر عصری صرفاً مختص همان عصر است و سایر دورانها نیازی به شناخت و بررسی سیره و تاریخ او ندارند. درحالیکه همه اهلبیت (علیهمالسلام) انسانی واحد هستند، که 250 سال عمر کرده است. نقشی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در تاریخ ایفا کردهاند، هیچگاه از نقش امام هادی و سایر ائمه (علیهمالسلام) جدا نیست. تمام این سلاطین عالم بهدنبال تحقق یک هدف هستند و جزئیات رفتاری و کلام هرکدام از ائمه (علیهمالسلام) برای تمام دورانها بهویژه آخرالزمان سرشار از درس و نکته است. شیعه آخرالزمان که محکوم به محرومیت فیزیکی از امام است، چارهای ندارد جز آنکه راه و رسم امامداری را از ائمة پیشین بیاموزد.
نقش امام هادی (علیهالسلام) از سرنوشتسازترین قطعههای پازل تمدنسازی الهی است. از آنجا که عصر امام به عصر غیبت نزدیک میشد، ایشان سیستمها و نقشههای کاربردی را یکی پس از دیگری برای الگوگیری اصحاب آخرالزمان اجرا میکردند. شاید بتوانیم بگوییم 3 اقدام از اقدامات امام هادی (علیهالسلام) میتوانند، رمز صعود اصحاب آخرالزمان به قله امامداری و برپایی حکومت جهانی موعود شوند:
- غدیر شناسی
امام تلاش کردند به شیعیان بیاموزند که بدون معرفت به امام، بدون آسیبشناسی نقض پیمان غدیر و بدون آموختن و تمرین شبانهروزی سبک زندگی تشکیلاتی الهی نمیتوانند، به برپایی دولت کریمه موعود دست پیدا کنند. نقش امام هادی (علیهالسلام) نقش استادی قدرتمند بود که عملاً مراحل سلوک آخرالزمانی را به شیعیان آموزش میداد. شیعه باید بداند سرچشمة تمام رنجها و بیچارگیهای دنیا از بدعهدی نسبت به پیمان غدیر است. اگر مردم به دست بیعتشان با امیر غدیر وفادار میماندند، سعادت دنیا و آخرتشان تضمین شده بود. آسیبشناسی خیانت سقیفهبنیساعده کمک بزرگی به بیداری و هوشیاری شیعه میکند. وقتی شیعه متوجه شود که دوری و محرومیت از امام چه مصیبت اعظمی برای او رقم میزند، برای شناخت امامش مضطر میشود. نقش امام هادی (علیهالسلام) ایجاد این اضطرار در قلبهای شیعیان بود.
- امام شناسی
الفبای معرفت به امام را باید پای درس اهلبیت (علیهمالسلام) و اولیاءالله آموخت، اما خود امام را نه. امام را نه پای منبرها و لابهلای صفحات کتب میتوان یافت، نه در شور و هیجان هیئتها و سخنرانیها. امام را فقط در میانه میدان عمل امامداری میتوان پیدا کرد. امام در گوشه قلب هرکدام از ما به نظاره ایستاده که چگونه با رذائل و منیتها مبارزه میکنیم و به شباهت بیشتری با ایشان میرسیم.
- سبک زندگی تشکیلاتی الهی
از مهمترین جایگاههایی که میتواند آموزشگاه و پادگان خوبی برای آموختن و تمرین امامداری باشد، محلی است به نام تشکیلات الهی. امام هادی (علیهالسلام) با تشکیل و تقویت شبکه وکالتی قوی و سِری، چگونگی زیستن در جامعه محروم از امام را به اصحاب آخرالزمان آموختند. شیعه باید میآموخت که ایمان به غیب از رسوم امامداری است، اما ایمان مراتبی دارد که این مراتب را میتوان در دامان ولایتمداری در یک تشکیلات الهی طی کرد. از سختیهای زیستن در آخرالزمان آن است که باید عملاً تصویری از ایمان به غیب را در تبعیت بیچون و چرا از ولی و فرماندهات به تصویر بکشی.
تنفس و تمرین در یک تشکیلات الهی و تن دادن به سلسله مراتبها و بایدها و نبایدهای یک تشکیلات میتواند، ابراهیم بُتشکن قلب ما شود. ابراهیمی که بُتهای منیت، غرور، خودخواهی، تنبلی و … را در قلب ما میشکند و راه را برای ورود امام به قلب ما باز میکند.
شبکه وکالتی راهکاری هوشمندانه و نقطهزن برای چگونگی مدیریت جامعه در عصر غیبت و تربیت نفس انسان در بطن شبکه تشکیلاتی بود. شیعه آخرالزمان ناچار است قرنها دور از امام زندگی کند و برای ادامه حیات الهی و تربیت نفس راهی جز تربیت و ساختن خود در کشاکش رنجها و مسئولیتهای تشکیلات الهی ندارد. تشکیلاتی که رأس هرم آن، که امام هستند، غایب است. شیعه باید عیار امامداریاش را در میدان ولایتمداری از وکلا و فرماندهان امام محک بزند. وکلا و نایبین در هر عصر و دورهای فرق میکنند. روزی عثمان و سعید بودند و امروز ولایتفقیه، مراجع تقلید و فرماندهان تشکیلاتیمان؛ در نتیجه میزان تبعیت قلبی و صادقانه ما از این وکلا بازتاب و گزارشی قطعی از درجه خلوص ما در امامداری است.
[1] عالم و مفسر مشهوری که دشمن جدی اهل بیت (علیهمالسلام) بود.
[2] سوره مریم، آیه 12
[3] شبیری زنجانی، محمدجواد، اثبات الوصيه و مسعودي صاحب مروج الذهب، بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود، بی تا، ص 230
[4] احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، تهران: مولی، 1402، ج2، ص 484
[5] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، احمد صقر، قم: مكتبه الحيدريه، ۱۴۲۳ق. ج 1، ص۴۷۸.
[6] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، خلیل شحاده، بیروت: دارالفکر، 1398 ، ج 10، ص316
[7]مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: مؤسسه آل البیت، 1413ق، ج 50، ص333
[8] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، احمد صقر، قم: مكتبه الحيدريه، ۱۴۲۳ق. ص۴۷۸.
[9] كشي، محمدبن عمر، اختيار معرفه الرجال المعروف به رجال الكشي، محمدبن حسن طوسی، مشهد: نشر دانشگاه مشهد، 1409، چاپ اول، ص 517
[10] طبری، محمدبنجریر، تاریخ طبری، ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، 1394، ج 9، ص185/ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، احمد صقر، قم: مكتبه الحيدريه، ۱۴۲۳ق. ج 1، ص۴۷7 تا 479.