چرا قلب مهر شده نمی تواند نور کسب کند؟
قلب آغاز کننده و مدیر تمام حرکت های ماست. تعلقات، آرزوها، استعدادها، خوشی و ناخوشی و حتی فلاکت و گمراهی همه و همه ریشه در قلب ما دارد؛ اگر دریچۀ قلبمان به روی نور و هدایت باز باشد، در مسیر سعادت قرار می گیریم و اگر دچار غفلت از قلب شویم، قلب مهر شده خواهیم داشت. قلب مهر شده در واقع به بیماری ای آلوده است که هرگز نمی تواند نوری را جذب خود و یا منعکس کند، درست مثل یک آینه غبار گرفته که نسبت به تابش نور هیچ بازتابی ندارد. قلب ما، شبیه یک خانه است که باید به دستان خودمان ساخته شود و اگر قفلی بر آن زده شود تنها توسط خود ما گشوده خواهد شد.
قلب تنها دارایی جاودان ما و مرکز تأمین آرامش و زندگی مان است که خداوند این ابزار و نیروی فوق العاده را برای شناخت وکسب معرفت در اختیارمان قرار داده است؛ پس چرا تبدیل به قلب مهر شده می شود؟ چگونه مخاطب اصلی خود را فراموش می کند؟ به چه علت معشوق های پایینی ما را از اله واقعی مان دور می کنند؟ اینها سؤالاتی است که در این نوشتار قصد داریم به آنها پاسخ دهیم.
مُهر شدن قلب، نوعى بیمارى است که ابتلا به آن، طبیعت فکرى و روحى ما را تغییر مى دهد و به سبب آن حالت و طبیعتى پدید مى آید که دیگر نمى توان حقایق عقلى و فوق عقلی را درست تشخیص داد. تنها بخشی که در وجود ما گنجایش بی نهایت را دارد، قلب ما است و هر قدر محبوب و معشوق اصلی به قلب ما ورود کند، حجم شادی هایمان افزایش می یابد و به هر میزانی که از ورود او جلوگیری شود، هر ثروت دیگری هم داشته باشیم، هیچ تأثیری برای رسیدنمان به آرامش ندارد.
چگونه قلب ما به قلب مهر شده تبدیل می شود؟
در درس های گذشته به حیات قلب، حرکت با قلب، معشوق اصلی قلب و قلب بیمار پرداختیم. دانستیم که قلب همان روح یا جان و نفس ما است که درک می کند، می اندیشد، عشق می ورزد، تصمیم می گیرد، دوستی و دشمنی می کند و اگر براساس ارزش های حقیقی و معشوق های اصلی خود تنظیم نشود، توان کافی برای فرماندهی بر دیگر ابعاد وجودی ما را نخواهد داشت.
همچنین گفتیم که یک قلب بیمار از رسیدن به جایگاه اصلی اش و پیوند با تنها اله انسان باز می ماند. درنتیجه بخش فوق عقل ما توانایی و استعدادش را برای کسب قابلیت ها و شایستگی ها و سعادت اخروی از دست می دهد. قلب مهم ترین بخش وجود ما و قوی ترین ابزار تشخیص خوب و بد از هم است، دیگر قوا هم تحت حمایت قلب هستند. اگر قلب مورد کم توجهی قرار بگیرد، مرحله به مرحله از کمالات و رشد محرومتر و محدودتر می شود. تا جایی که آفات و حجاب هایی بر ما چیره شده و قدرت درک و معرفت از ما گرفته می شود.
مراحل مهر خوردن قلب این گونه است که در ابتدا قلبمان وارد مرحله زنگار می شود[1]، سپس پرده بر آن می افتد[2]، و به مرحله انحراف می رسد[3]، بعد از آن قفل های محکم بر آن زده می شود[4] و در محفظه ای مهر و موم می شود[5].
پس قلب می تواند با وجود موانعی که به وسیلۀ خود ما شکل می گیرند به بیماری قلب مهر شده دچار شود. در این صورت قلب ما با مشغول شدن به معشوق های پایینی معشوق حقیقی خود را فراموش می کند. بطری شیشه ای را تصور کنید که در آنزرا بسته ایم و به دریا انداخته ایم. این بطری حتی اگر در اقیانوسی هم رها شود، چون مسیر ورود آب به درونش مسدود شده قطره ای آب به آن رسوخ نمی کند. قلب ما نیز همین طور است؛ اگر قفلی بر آن زده باشیم و راه نفوذ کمالات را بر آن ببندیم، این بیماری او را از انس با زوج و اله خود محروم می کند؛ بنابراین قلب با تمام عظمت و بزرگی اش با غفلت آلوده می شود و به صیقل کاری مداوم نیاز دارد، تا از انبوه آلودگی ها در امان بماند و به قلب مهر شده تبدیل نشود. اگر قلب که پادشاه و فرماندۀ بدن است، به قلب مهر شده تبدیل شود دیگر ابعاد وجودی ما هم به فساد و تباهی کشیده خواهند شد.
چرا قلب مخاطب اصلی خود را فراموش می کند؟
پیشتر به این موضوع پرداخته بودیم که ساختار نفس ما قوای پنجگانه ای به نام حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل دارد. هر کدام از این قوا نیازهایی دارند و برای رفع نیازها و خواسته هایشان باید به مطلوب یا معشوق خود برسند. قلب ما هم سنخ خدا و از جنس اوست و در سرشت خود عاشق آن کمال مطلق است. عشق به بی نهایت سرمایۀ حقیقی و جاویدان ما است، دارایی ای که بزرگترین پشتیبان و حامی ما خواهد بود.
حب و دلبستگی به خدا طلبی است که قلب در صورت سلامت و تغذیۀ درست در بخش فوق عقل به آن تمایل پیدا می کند. به همین دلیل در فرصت محدود عمر دنیا باید تلاش کنیم تا با مخاطب حقیقی مان ارتباط برقرار کنیم. اما یکی از موانع و حجاب هایی که سبب عدم تخاطب ما با اله اصلی وجودمان می شود، علاقه به دنیا و پرداختن به همۀ ابعاد وجودی غیر از بخش فوق عقل است.
وقتی تمام وقت خود را صرف معشوق های کم ارزش و پایینی می کنیم، از خلوت با مخاطب اصلی خود گریزان می شویم. از راز و نیاز و مناجات با او لذت نمی بریم و هیچ وقت به آرامش و نشاط نمی رسیم. در چنین شرایطی اگر با تنها مخاطب حقیقی خود، ارتباط برقرار نکنیم؛ راه برون رفت از مشکلات را بر خود بسته و نمی توانیم استعانت و کمکی کسب کنیم؛ همانطور که ایست قلبی باعث مرگ جسمانی ما می شود، قلب مهر شده هم مرحله ای از مرگ روحانی قلب است که با دور ماندن از معشوق اصلی رخ می دهد.
در این درس به بررسی بیماری قلب مهر شده پرداختیم و دانستیم که نور و کمالات تنها از طریق قلب ما کسب می شود. گفتیم که اگر قلب نتواند با مخاطب اصلی خود ارتباط برقرار کند، بزرگترین سرمایه و حامی خود را از دست می دهد.
شما چه قدر نگران ارتباط با مخاطب اصلی خود هستید؟ دیدگاهتان را از طریق بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
[1]. انعام، 25
[2]. صف، 5
[3]مطففین،14 .
[4]. محمد، 24
[5]. نحل، 106