مدرسه انسان شناسی منتظر

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفحه نخست » مهم‌ترین پیام عاشورا دل‌دادگی و عشق به خدا است

اشتراک گذاری مقاله

عاشورا، روز تجلی توحید و عشق به خداست

عاشورا روز تجلی توحید و عشق به خداست

هر نهضت بزرگی ابعاد گوناگونی دارد که همۀ آن‌ها حول یک محور اصلی شکل گرفته‌اند. پرداختن بیش از اندازه به محورهای فرعی و حاشیه‌ای یک نهضت و شاخ و برگ دادن به آن‌ها توجه ما را از اصل موضوع پرت می‌کند و این اتفاق گاهی اوقات در توصیف ابعاد واقعۀ عاشورا و شناساندن پیام‌ اصلی آن رخ می‌دهد. عاشورا دارای ابعاد گستردۀ سیاسی، اخلاقی، حماسی، عدالت‌طلبی، ظلم‌ستیزی، آزادی‌خواهی و … است، اما مهم‌ترین بُعد آن، که معمولاً در مجالس عزاداری مورد غفلت قرار می‌گیرد و لابه‌لای حزن و اندوه گم می‌شود، بعد انسانی و عاشقانۀ آن است.

عالی‌ترین جنبۀ عاشورا عشق به خدا و ذوب شدن در کمال مطلق است. عاشورا تفسیر عملی «لااله الا الله» است و به جرأت می‌توان گفت حقیقت توحید در هیچ روز دیگری به اندازۀ عاشورا تجلی پیدا نکرده. نه تنها عاشورا بلکه تمام ماجرای خلقت از روز ازل تا امروز یک ماجرای عاشقانه و جریان اتصال موجودی محدود به‌نام انسان به معشوقی بی‌نهایت و نامحدود به نام «الله» است. عاشورا نیز قسمتی از همین جریان باشکوه و در واقع نقطۀ اوج آن است. اما معنای حقیقی لااله الا الله چیست؟

لااله الا الله را معمولاً به‌صورت «معبودی جز خدای یگانه نیست» ترجمه می‌کنند، اما این ترجمه ناقص است. «اله» در عربی معادل «دلبر» در فارسی است؛ یعنی محبوب و معشوقی که دل را می‌رباید و ما را واله و شیدای خود می‌کند. پس معنای دقیق لا اله الا الله عشق به خدا و کمال مطلق است و به این معناست که هیچ معشوق دیگری نمی‌تواند جای خدا را در قلب ما بگیرد. البته ما اله‌ها و معشوق‌های زیادی داریم، اما هیچ‌کدام از آن‌ها معشوق «قلب» ما نیستند؛ بلکه مرتبط با ابعاد پست‌تر‌ و پایین‌تر وجود ما هستند؛ مثلاً معشوق و زوج ما در بخش جمادی پول و ثروت و تجملات، در بخش گیاهی زیبایی و فرزندآوری و تغذیه، در بخش حیوانی ازدواج، موقعیت اجتماعی و سایر کمالات حیوانی و در بخش عقلی نیز علم‌آموزی و کتاب و هر چیزی است که با عقل سر و کار دارد. اما زوج قلب ما که بخش اصلی وجود ماست، فقط خود خداست؛ بنابراین هر چه‌قدر هم خودمان را با معشوق‌های دیگر سرگرم کنیم تا زمانی‌که به خدا متصل نشویم دل‌مان آرام نمی‌گیرد. عشق به خدا و اتصال به ذات بی‌نهایت او بزرگ‌ترین گمشدۀ انسان مدرن و تنها عاملی است، که می‌تواند بشر امروز را از پناه بردن به عرفان‌های کاذب و مدعیان دروغین آن‌ها بی‌نیاز کند. اما چند سؤال مهم:

  • آیا عشق به خدا در نهاد همۀ انسان‌ها وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا بعضی‌ها در مسیر غیرخدا قدم برمی‌دارند؟
  • نشانۀ اصلی عشق به خدا چیست و چگونه آن را در وجودمان تشخیص دهیم؟
  • چرا بالاترین مراتب عشق به خدا در وجود امام حسین (علیه‌السلام) و اصحاب و خانواده ایشان تجلی پیدا کرده؟

 

آیا عشق به خدا در نهاد همۀ انسان‌ها وجود دارد؟

برای آن‌که ببینیم عشق به خدا در همۀ انسان‌ها وجود دارد یا نه ابتدا باید ببینیم خداوند چه ویژگی‌ها و کمالاتی دارد؟ بعد به ساختار نفس‌ انسان رجوع کنیم و ببینیم چه رابطه‌ای بین انسان‌ و خدا وجود دارد؟

خداوند کمال مطلق و هستی بی‌نهایت است، یعنی هر آن‌چه از خیر و خوبی و کمال به نظر ما می‌رسد، در وجود خداوند در بالاترین حد ممکن وجود دارد. خداوند خیر مطلق، زیبایی مطلق، علم مطلق، قدرت و ثروت مطلق و مظهر تام و تمام همۀ کمالاتی است که ما آرزوی رسیدن به آن‌ها را داریم. ما انسان‌ها از خدا آفریده شده‌ایم؛ بنابراین فطرتاً موجوداتی بی‌نهایت‌طلب و کمال‌گرا هستیم و دوست داریم همه کمالات را در بالاترین حد ممکن داشته باشیم. این ویژگی‌ به‌قدری بدیهی است که نیازی به اثبات ندارد و هرکس به درون خودش رجوع کند، می‌تواند اشتهای سیری‌ناپذیرش را در کسب انواع کمالات دریابد. پس ما ذاتاً عاشق کمال مطلق‌ایم و کمال مطلق هم هیچ مصداقی به جز خدا ندارد.

وقتی به‌دنبال انواع کمالات می‌رویم، در واقع در جست‌وجوی خدا هستیم و می‌خواهیم او را به‌دست بیاوریم، اما بسیاری از اوقات در تشخیص مصداق اشتباه می‌کنیم و دل‌بستۀ کمالات محدود می‌شویم. مثلاً فکر می‌کنیم اگر مدرک تحصیلی‌مان را ارتقا دهیم، خانه‌مان را وسیع‌تر کنیم، در شغل‌مان ارتقای رتبه پیدا کنیم، به کشورهای مختلف سفر کنیم و انواع و اقسام لذت‌ها را تجربه کنیم و… آرام می‌گیریم و ارضاء می‌شویم. اما خواسته‌ها و آرزوهای ما حد یقف ندارد. ما به هر کمالی که برسیم باز هم بیشترش را می‌خواهیم. پس عشق به خدا که در واقع عشق به کمال مطلق است، در فطرت همۀ انسان‌ها حتی کفار وجود دارد؛ تفاوت افراد در تشخیص مصداق است. امام حسین (علیه‌السلام) و اصحاب و یارانشان می‌دانستند که کمال مطلق فقط خداست، اما جبهۀ مقابل کمال‌طلبی خود را به مجرایی اشتباه هدایت کرده بودند.

 

نشانۀ عشق به خدا چیست و چگونه آن را در وجودمان تشخیص دهیم؟

تمام حقیقت ما و بعد جاودانۀ وجود ما قلب ماست؛ بنابراین خیلی اهمیت دارد که این قلب از سلامت کافی برخوردار باشد. برای تشخیص بیماری‌های جسمانی شاخص‌های دقیقی وجود دارد، که پزشکان بر اساس آن‌ها نوع و شدت بیماری را تشخیص می‌دهند. در مورد قلب هم همین‌طور است؛ یعنی شاخص دقیقی وجود دارد که بر اساس آن کاملاً می‌توانیم درصد سلامت قلب یا خدای نکرده خروج آن از حالت تعادل را تشخیص دهیم. این شاخص را خداوند در آیه 24 سوره توبه به صراحت بیان کرده است:

«بگو: اگر پدران‌تان و فرزندان‌تان و برادران‌تان و همسران‌تان و خویشان‌تان و اموالی که فراهم آورده‌اید و تجارتی که از بی‌رونقی و کسادی‌اش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آنها دل خوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند.»

خداوند در این آیه علامت سلامت قلب را برخورداری از سه شاخصۀ اصلی می‌داند:

  • عشق به خدا
  • عشق به اهل بیت (علیهم‌السلام)
  • عشق به جهاد

و کسانی را که هر معشوق دیگری غیر از این سه در رأس معشوق‌ها و محبوب‌هایشان باشد، «فاسق» معرفی می‌کند. فسق به معنی خروج از حالت تعادل است و فاسق کسی است که از معیارهای انسانیت فاصله گرفته و باطن انسانی خود را از دست داده باشد. بر اساس این شاخص همان‌قدر که گوشت خوردن گوسفند و علف خوردن گربه غیرطبیعی است، انسانی هم که معشوق‌های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی را بیش از خدا اهل بیت (علیهم‌السلام) و جهاد دوست داشته باشد نامتعادل و غیرطبیعی است. عشق به اهل بیت و از جمله امام حسین (علیه‌السلام) نیز باید وسیلۀ نزدیکی ما به خدا باشد و اگر عزاداری‌های ما این هدف را تحقق نبخشد در ما غفلت ایجاد کرده است.

 

جلوه‌های عشق به خدا در نهضت عاشورا و درس‌های نهفته در آن

قیمت هر انسان به میزانی است که به کمال مطلق نزدیک می‌شود و لااله الا الله در وجودش تحقق پیدا می‌کند. رسیدن به این مرحله بدون فدا کردن کمالات محدود ممکن نیست و این یکی از رموز خلقت و ریاضیات حاکم بر جهان آفرینش است. ما تا زمانی‌که معشوق‌های محدود و مادی خود را قربانی نکنیم، ظرفیت کافی را برای دریافت محبت خداوند پیدا نمی‌کنیم و این‌جاست که عظمت واقعۀ عاشورا مشخص می‌شود. امام حسین (علیه‌السلام) در روز عاشورا همۀ دلبرهای محدود خود از خانواده و فرزندان گرفته تا حیثیت اجتماعی، مقام، دارایی‌های اقتصادی و … همه و همه را فدای دلبر نامحدود یعنی خداوند کردند و جالب این‌جاست که در مسیر تحقق این هدف هرچه عرصه برایشان تنگ‌تر می‌شد، رنگ چهره‌شان سرخ‌تر و برافروخته‌تر می‌گشت؛ زیرا با هر قربانی یک قدم به معشوق خود نزدیک‌تر می‌شدند. سایر اصحاب نیز همین حال و هوا را داشتند و هرکس می‌کوشید تا در اثبات محبتش به خدا بر دیگری سبقت بگیرد. به همین دلیل هم هست که عاشورا این‌قدر عظمت پیدا کرده و ماندگار شده؛ زیرا با فطرت بی‌نهایت‌طلب و خداجوی انسان‌ها سازگاری کامل دارد.

بسیاری از ما به‌دلیل شناخت ناقصی که از خود داریم دستورات و احکام دین را قوانین دست و پاگیر و آزاردهنده‌ای می‌دانیم که آزادی ما را سلب کرده و جلوی لذت بردن‌مان از زندگی را گرفته است؛ در حالی‌که دقیقاً برعکس است. دین آمده تا بعد انسانی ما را از اسارت ابعاد جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلانی نجات دهد و نگذارد این ابعاد بر مملکت وجود ما سلطه پیدا کنند و حاکمیت قلب‌مان را به‌دست بگیرند. واقعۀ عاشورا به ما یاد می‌دهد که از نگاه‌های محدود و حیوانی نسبت به خودمان دست برداریم و از فدا کردن دلبرها و معشوق‌های محدود و زمینی‌مان در راه خدا نترسیم.

 

ما در این مجموعه مقالات مقام عزادار حقیقی را با هم مرور کرده و سیر رسیدن به معرفت در دامان سیدالشهدا را آموختیم. واقعۀ عاشورا را از منظرهای گوناگون بررسی کرده و هربار به یکی از جنبه‌ها و معارف آن پرداختیم. مصبیبت عظیم و مصیبت اعظم را از هم تفکیک کرده و ویژگی‌های هرکدام را دوره کردیم. صبر و شکیبایی در مصیبت و وفاداری بر عهد را در این دستگاه عظیم تماشا کرده و جنبه‌های آن را در زندگی خود بررسی کردیم. در این آخرین مقاله هم با هم آموختیم که تنها اله ما الله است و دانستیم که رمز پاک‌بازی امام حسین (علیه‌السلام) و خانواده و اصحاب ایشان بر مصائب عاشورا همین نگاه و شناخت درست و انسانی نسبت به انسان و مبداء و مقصد حیات اوست. در پایان امیدواریم این مجموعه در بیش‌تر شدن شناخت، درک و معرفت شما از واقعۀ عاشورا تأثیری مثبت گذاشته باشد.

 

 

 

 

 

عضو خبرنامه ما باشید

دریافت آخرین مطالب و موضوعات به صورت ایمیل و ارسال در شبکه های اجتماعی