روح چیست و چه ارتباطی با بدن دارد؟
تصور شما از روح چیست؟ اولین تصویری که با شنیدن این واژه در خیال تان نقش می بندد چه تصویری است؟ احتمالاً شما هم مثل ما و خیلی از مردم دنیا، با شنیدن اسم «روح» یاد شبح سفید رنگی می افتید که از در و دیوار رد می شود، اشیاء را جابه جا می کند، صداهای عجیب و غریب درمی آورَد و به افراد آسیب می رساند! این تصور فانتزی که معمولاً در اثر تماشای فیلم های سینمایی و خواندن رمان های تخیلی اتفاق می افتد، روح را در ذهن ما به پدیده ای ترسناک و اسرارآمیز تبدیل می کند و باعث می شود از فکر کردن دربارۀ این که روح چیست، پرهیز کنیم. در اثر این تلقینات، ما روح را پدیده ای بیرونی و جدا از خود می دانیم و به همین دلیل از آن می ترسیم. اما جالب است که وقتی از روح می ترسیم در واقع از خودمان می ترسیم! چون خودِ ما یک روح هستیم و روح ما چیزی جدا از ما نیست. به عبارت بهتر، آن چیزی که به ما دستور ترس، خشم، خنده و هر کار دیگری را می دهد، روح ماست نه جسم مان؛ اما از آن جا که نمی توانیم روح مان را ببینیم، تصور می کنیم که این اعمال توسط جسم انجام می شود. همین الان هم، این روح یا نفس شماست که این مقاله را می خواند و آن را تجزیه و تحلیل می کند، نه جسم تان؛ جسم بدون روح، یک عنصر بی جان و هم ردیف سنگ و چوب است و نمی تواند منشأ هیچ گونه آثاری باشد.
- روح چیست و در کجای بدن قرار دارد؟ آیا روح از جنس ماده است؟ آیا ناشی از فعالیت های فیزیکی و شیمیایی مغز است؟
- رابطۀ بدن با روح چیست؟ آیا بدن و روح دو پدیدۀ منفک و جدا از هم اند یا ارتباطی باهم دارند؟
- تفاوت نفس و قلب با روح چیست؟ آیا نفس همان روح است؟
آیا روح ناشی از خصلت های ژنتیکی یا فعل و انفعالات درون مغز است؟
در اینکه انسان دارای روح است و همۀ اعمال، احساسات و افکارش از روحش نشأت می گیرد، هیچ شکی نیست. حتی مکاتب مادی گرایانه که منکر عالم متافیزیک اند نیز به روح اعتقاد دارند و آن را انکار نمی کنند. اما پاسخی که آن ها به سؤال «روح چیست؟» می دهند، با پاسخ مکاتب الهی و بهویژه اسلام بسیار تفاوت دارد. مکاتب مادی معتقدند که روح از ویژگی های مغز است و همۀ اعمال و احساساتی که به روح نسبت می دهیم، در واقع ناشی از فعل و انفعالاتی است که درون مغز اتفاق می افتد. اما آیا می توان این ادعا را پذیرفت؟
اگر بپذیریم که فرماندۀ بدن ما مغز است و افکار و احساسات ما، حاصل فرآیندهای شیمیایی درون مغز است، پذیرفته ایم که تمام انسان ها در شرایط یکسان، باید رفتارهای کاملاً یکسانی از خود بروز بدهند؛ زیرا ساختار مغز همۀ افراد یکی است و واکنش های شیمیایی درون مغز آن ها نیز مشابه است. طبق قوانین علم شیمی، واکنش مواد یکسان، نتیجۀ یکسانی را در پی دارد؛ پس هنگام خشم، شادی، ترس و … همۀ افراد باید دقیقاً مثل هم رفتار کنند، زیرا واکنش های یکسانی در مغزشان اتفاق می افتد. درحالیکه این چنین نیست و رفتار افراد در چنین موقعیت هایی کاملاً با هم متفاوت است.
نکتۀ جالب این است تفاوت رفتار افراد در موقعیت های مشابه را، به تفاوت های کروموزومی و ژنتیکی هم نمی توانیم نسبت دهیم؛ زیرا اگر این طور باشد، دوقلوهای هم سان می باید در تمامی زمان ها و در مواجهه با تمام حوادث و پدیده های جهان، افکار و رفتاری کاملاً یکسان را بروز دهند. درحالیکه این طور نیست و اختلاف عقاید و رفتار بین این دوقلوها گاه بسیار زیاد است. پس دلیل این تفاوت چیست؟ آنان که روح را بهعنوان یک حقیقتِ جدا از جسم قبول ندارند، از پاسخ دادن به این سؤال ناتوان اند.
روح چیست و مجرد بودن روح به چه معناست؟

روح چیست؟ ما در وجود هر چیز شک کنیم، در وجود خودمان نمی توانیم شک کنیم. درک ما از خود درکی حضوری است؛ یعنی ما پیش خودمان حاضریم و از خود جدا نیستیم. ما هیچ وقت بیرون از خود یا در کنار خود نیستیم. «خود» ما از آغاز تا پایان عمر یکی است و خودِ امروز ما، همان خودِ دیروز و همان خودِ بیست سال قبل است.
طبیعتاً این خود نمی تواند مربوط به جسم باشد. زیرا جسم ما از کودکی تا الان تغییرات بسیار زیادی کرده، درحالیکه هیچ تغییری در هویت ما ایجاد نشده است. ما همان کسی هستیم که در کودکی بودیم و وقتی به خود اشاره می کنیم و می گوییم «من» به همان هویتی اشاره می کنیم که در کودکی اشاره می کردیم. علاوه بر این، ما همۀ اعضای بدن مان و حتی مغزمان را نیز به خود نسبت می دهیم و می گوییم مغز من، دست من، پای من و… پس «خود» یک حقیقت غیرمادی است که نه تنها مربوط به بدن و فعل و انفعالات مغزی نیست، بلکه زنده بودنِ بدن و تمام اعضای آن حتی مغز نیز وابسته به اوست. حقیقتی که اگر از بدن جدا شود، بدن از کار می افتد و اصطلاحاً می میرد.
این جدا شدنِ «خود» از بدن را ما هر شب تا حدودی تجربه می کنیم و آن زمانی است که در پایان فعالیت روزانه به رخت خواب می رویم و می خوابیم. در هنگام خواب، خودِ ما از بدن مان جدا می شود؛ البته نه به طور کامل، بلکه تا آن اندازه که فعالیت های ارادی و اختیاری ما از کار بیفتد و بدن به استراحت بپردازد. در طول این مدت «خود حقیقی» هنوز فعال است و به خواب نمی رود. بههمین دلیل وقتی بیدار می شویم قسمت هایی از فعالیتِ خود را، در زمانی که بدن به خواب رفته بود، به یاد می آوریم؛ این همان چیزی است که از آن با عنوان «خواب دیدن» یاد می کنیم. پس اصل و حقیقتِ ما همیشه زنده، بیدار و مشغول فعالیت است و با مرگ هم از بین نمی رود. این حقیقت در آموزه های دینی با نام «روح» شناخته می شود.
خودِ روح ذاتاً مجرد است. یعنی هیچ کدام از خواص ماده از قبیل حجم، وزن، طول، کمیت، مقدار، مکان پذیر بودن، قابل اشارۀ حسی بودن و … را ندارد و تجزیه پذیر و قابل تقسیم هم نیست؛ با این وجود، در مقام عمل به عالم ماده نیاز دارد. یعنی اگر روح بخواهد کاری انجام دهد، چاره ای ندارد جز اینکه از ابزارهای مادیِ جسم برای رسیدن به اهدافش استفاده کند.
نفس چیست و آیا با روح تفاوت دارد؟
تفاوت نفس و قلب با روح چیست؟ روح، نفس و قلب سه مفهوم مجزا و جدا از هم نیستند؛ بلکه هرسۀ آن ها اشاره به یک حقیقت واحد دارند و آن بُعد غیرمادی وجود انسان یا همان «خود حقیقی» است. به بعد مجرد و غیرمادی انسان قبل از تعلق به بدن و پس از جدا شدن از آن «روح» می گویند. زمانیکه همراه بدن است و امورات بدن را اداره می کند به آن «نفس» گفته می شود و به این دلیل که منشأ تحول، دگرگونی و عواطف است به آن «قلب» می گویند. در واقع هر سۀ این تعابیر معنای واحدی دارند و همگی به خود حقیقی اشاره می کنند؛ اما هر کدام به شأنی از شئون آن اشاره دارند. پس اگر بخواهیم به این سؤال که تفاوت نفس با روح چیست؟ پاسخ دهیم، باید بگوییم که نفس در واقع روحی است که به بدن تعلق گرفته، به آن حیات بخشیده و بدن را مدیریت می کند. از این جهت می توان گفت بدن پایین ترین و نازل ترین مرتبۀ نفس بوده و مثل ابزاری در دست نفس است.
حیات بدن به نفس وابسته است و اگر نفس از بدن جدا شود، دیگر زنده نخواهد بود و نمی تواند هیچ کاری انجام دهد؛ این همان اتفاقی است که هنگام مرگ می افتد. لذا وقتی می گوییم من فلان کار را انجام دادم یا از فلان چیز لذت بردم، در واقع به نفس مان اشاره می کنیم، نه به جسم مان. ما معادل نفس مان هستیم و جسم ما یک شأن یا یک مرتبه از نفس است که به آن «بُعد جمادی» می گویند. نفس ما به غیر از بعد جمادی، مراتب و شئون دیگری از قبیل بعد گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقل نیز دارد که قبلاً بهطور کامل به آن ها پرداخته ایم.
نفس و بدن با هم رابطۀ تنگاتنگی دارند و بهقول فلاسفه، نفس و بدن با هم اتحاد دارند و روی هم اثر می گذارند. این ارتباط از طریق «قوای نفس» برقرار می شود. به این صورت که مثلاً وقتی شما صدای مهیبی را می شنوید، نفس شما این صدا را از طریق قوۀ شنوایی درک می کند و سپس از طریق سایر قوا به اندام های بدن دستور آماده باش می دهد. در نتیجه مقدار زیادی آدرنالین در خون شما ترشح می شود و بدن شما برای مقابله با خطر آماده می شود. در اصل در این شرایط، این نفس شماست که ترسیده، اما پیغام ترس از طریق گوش به نفس می رسد. یا وقتی به چیزی فکر می کنید، نفس شماست که می اندیشد، اما این کار را به وسیلۀ مغز انجام می دهد.
رابطۀ نفس با بدن رابطۀ بسیار پیچیده و مهمی است. زیرا هر کاری که ما با بدن مان انجام می دهیم، روی نفس اثر می گذارد و به قولی جذبِ نفس می شود. سالم یا ناسالم بودن این جذب ها پس از مرگ و با از میان رفتن بدن مشخص می شود. لذا جذب ها و اکتسابات نفس در سرنوشت ابدی ما بسیار تأثیرگذارند.
پس تا اینجا دانستیم که حقیقت روح چیست، چه ارتباطی با بدن دارد و چگونه بدن را مدیریت می کند. در درس های آینده دربارۀ ویژگی های نفس یا روح و نحوۀ تأثیرگذاری بدن بر روح بیشتر صحبت خواهیم کرد. چنان چه هنوز نقطۀ ابهامی دربارۀ چیستی روح دارید حتماً در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
سلام روزتون بخیر برخی از گفتههای شما مطابق با آموزههای سالامه و درسته و برخیش نه به طور مثال روح رو پدر و مادر نمیسازن. بهتون پیشنهاد میکنیم مقالات مربوط به روح رو مطالعه بفرمایید.
۱۴۰۴/۰۹/۰۶نظر: بیائید تا مثالی برایتان بزنم تا بدانید روح چیست روح یک عامل غیر فیزیکی در جسم انسان هستش تا انسان فیزیکی رو در شروع رشد جنینی از حالت خاموش به حالت روشن دربیاره البته میشه گفت یک جور نرم افزار تولید شده توسط پروردگاره که در ابتدا برای آدم و حوا طراحی شده و پس از اون این ماموریت به روح مادرها سپرده شده تا روح مادر برای جنین خود یک نرم افزار شبیه به خودش طراحی و جنین رو زنده کنه شما اگه این توان رو داشته باشید که روح تولید شده توسط روح یک زن برای جنینش رو استخراج کنید و در یک بلور قرار بدید مثل یک نور بسیار شدید تا ابد نورافشانی میکنه بدون دریافت هیچ گونه انرژی این خاصیت روحه
۱۴۰۴/۰۸/۲۹سلام روزتون بخیر مجموعه مقالات مدرسه انسانشناسی رو مطالعه بفرمایین و همچنین پیگیر مقالات جدید باشین.
۱۴۰۴/۰۸/۱۱نظر: بسیارعالی
۱۴۰۴/۰۶/۲۱نظر: سلام و عرض ادب شاید این لحظه بهترین اتفاق زندگیم بود چون خیلی توی مقالات دنبال نفس قلب و روح چه تفاوتی دارند بودم خدا جونم بابت وجود پر برکت استاد شجاعی عزیز بی نهایت سپاسگزارم اصلا باورم نمیشه امروز خداوند چه روزی خوبی بهم داد حال مبحث غم استاد فایل ۲۹ به مورد اشاره میکرد ولی این مقاله عالی بود بقیه مطالب کجا بخونم خییییلی ذوق زده شدم
۱۴۰۴/۰۶/۰۹نظر: سلام عالی بود خیلی دنبال فهمش بودم ولی نمیدونستم در چه کتابی دنبالش بگردم و کجا برم خدا خیرتون بده انشاءالله یاعلی ماروهم دعا کنید
۱۴۰۴/۰۶/۰۹نظر: سلام.ممنونم.این مقاله واقعا به یک سوال مهم تو ذهنم پاسخ داد . عالی بود .واقعا خوشحالم . یک سوال هم دارم ...درباره نفسی که نکوهیده میشه،یا عزیز شمرده میشه و کلا انواع نفس برام ابهام وجود داره. لطفا مرجعی رو بفرمایید تا در ادامه مطالع کنم
۱۴۰۴/۰۶/۰۹نظر: به نظر من استاد روح با چیزی شبیه به ارتفاعات الکترو مغناطیسی به مغز دستور میده . و حتی میتواند غیر از خواب از جسم دور شود مثلاً وقتی کسی هیپنوتیزم میشود نمیتواند از روح دستوری دریافت کند و یا کسی که جن زده میشود عملا شیطان به جسم او دستور میدهد و کارها کاملا غیر ارادی به نظر میرسد. حتی بحث مسکرات در اوج مستی روح دستور دهنده نیست و حتی بعد برگشت به حالت طبیعی شاید کارهای انجام شده اصلا به یادمان نیایید بازهم دوست دارم بیشتر بهم توضیح بدین ممنون
۱۴۰۴/۰۵/۲۱سلام روزتون بخیر پیرو سوال اولتون: روح بستری در دنیا به جز بستر مادی جسم نداره و اصلا روحی که وارد دنیا نشده، در عالم خودشه و نمیتونه به گناه آلوده بشه. نفس و روح دو حقیقت مختلف هستن که با هم یکی میشن و انسان رو میسازن و حالا این انسان نفس لوامه دارهف، نفس اماره داره، نفس مطمئنه داره.
۱۴۰۴/۰۴/۲۸نظر: سلام با عنایت به توضیحات ارائه شده ،سؤال زیر مطرح میشود که آیا روح که نفخه الهی است قابل تربیت و تغییر هست و آیا به گناه آلوده میشود و اگر نفس و روح یکی هستند پس مفهوم نفس اماره،لوامه ،مطمئنه و...چیست یعنی مراتب تکامل روح ،لطفا توضیح فرمایید
۱۴۰۴/۰۴/۲۷سلام روزتون بخیر روح و عقل یکی نیستن؛ به این دلیل که عقل گرچه وجود غیرمادی داره اما محدود به قوانینی هست. ولی روح محدود به قوانین نیست و درنتیجه نمیشه روح و عقل رو یکی دونست و ما هم در این مقاله این دو رو یکی عنوان نکردیم. وجود روح وجودی فوق عقل و ورای عقل معنا میشه و فرض سوال شما اشتباه هست.
۱۴۰۳/۱۲/۰۸نظر: سلام و درود از منظر فلاسفه اگر چه نظریات مختلفی گفته آمد ولی روح جوهری است که ذاتا مجرد است و در افعال هم به ابزار مادی مانند بدن نیاز ندارد با این وصف روح همان عقل است. اما نفس جوهری است مجرد که در افعال به ماده یا ابزار مادی یعنی بدن نیازمند است.سوال اینجاست چگونه دو جوهر که بنابر تعریف هرگاه یافت یا موجود شوند هستی آنها به موضوع ایشان بی نیاز است. و چون جواهر ماهیتی جدا از هم دارند چگونه به قول و تعریف شما دارای یک ماهیت در مواضع مختلف میشوند؟ متشکرم
۱۴۰۳/۱۲/۰۷سلام روزتون بخیر جالب بود، امیدواریم با ادامه دادن سیر مقالات مدرسۀ انسانشناسی، بیشتر با بعد انسانی وجود آشنا بشین.
۱۴۰۳/۱۱/۱۴نظر: در دیدگاه علمی انسان یه سایه از جسمش داره که از جنس انرژیه نه اون سایه از تابش نور این سایه جسمی از جنس انرژی رو میگن کالبد مثالی یه نرم افزار کنترل کننده تو جسم انسانه که بهش میگن روح مثل همین نرم افزارهای کامپیوتری ولی با سیستمی بسیار پیشرفته و از جنسی چند بعدی که قابلیت حذف براش وجود نداره در زمان حیات حافظه اعماله انسانه و در زمان مرگ در کالبد مثالی قرار میگیره تا در رستاخیز بهش رسیدگی بشه این نرم افزار چند بعدی رو بهش میگن روح البته بعضی انسانها روح تک بعدی دارن و بقیه انسانها روح چند بعدی البته بعد روح بعد مادی نیست بعضیها روحشون جدا از اینکه تک بعدیه ایراد نرم افزاری هم داره مثالی بزنم تا خوب متوجه بشید شما اگه بتونید وارد یه نرم افزار بشید و مقداری از کلمات و یا اعدادش رو حذف کنید و یا جابجا کنید و بعد بخواهید از همین نرم افزارتون در دستگاهتون استفاده کنید دستگاهتون تقریبا متوقف میشه مثل اینکه ویروس گرفته باشه این ایراد در ارواح تک بعدی وجود داره ولی در ارواح چند بعدی چنین ایرادی وجود نداره
۱۴۰۳/۱۱/۱۴